کد مطلب: ۳۶۵۲
تعداد بازدید: ۸۳۹
تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۱۱
نگاهی بر زندگی امام حسن عسکری(ع)| ۱۸
شهر سامرّا یکپارچه به عزا و گریه و شیون تبدیل یافت، خلیفه وقت مأمور فرستاد تا اطاقهای خانه امام حسن(ع) را بررسی نمایند، هرچه آنجا بود مهر و موم کرد و در جستجوی فرزندش پرداخت، حتّی زنهایی را مأمور بررسی کنیزان امام کردند تا آنها را که آبستن هستند، تحت نظر بگیرند.

امام حسن عسکری(ع) پس از امامت| ۱۴

 
 

امام حسن(ع) در بستر شهادت


 
دانشمندان و محدّثین بزرگی مانند طبری در کتاب دلائل‌الامامه[1] و طبرسی در اعلام ‌الوری[2] می‌نویسد: امام حسن عسکری(ع) با نیرنگ معتمد عبّاسی (پانزدهمین خلیفه‌ی عبّاسی) مسموم شد و سرانجام به شهادت رسید.
چنانکه سخن امام حسن مجتبی(ع) این مطلب را درباره‌ی همه‌ی امامان معصوم (ع) تأیید می‌کند که فرمود:
«ما مِنّا اِلاّ مَقْتُولٌ اَوْ مَسْمُومٌ:
هیچ یک از ما از دنیا نرود مگر مسموم شده (به زهر جفا) یا کشته شده به شمشیر.»[3]
آن حضرت در آغاز ربیع‌الاوّل سال ۲۶۰ هجری، در بستر شهادت قرار گرفت و سرانجام در روز جمعه هشتم ربیع‌الاوّل (پس از هشت روز بستری شدن) به لقاءالله پیوست.
 


نشانه‌های شهادت آن حضرت
 


گرچه دشمنان با خیمه شب‌بازی و انحراف افکار و ظاهرسازی وانمود کردند که آن حضرت به مرگ طبیعی از دنیا رفته است ولی همه‌ی قرائن و نشانه‌ها بیانگر آن بود که ان حضرت را مسموم نموده‌اند، یکی از نشانه‌ها تحرّکات مرموز و غیرعادی بود که درباریان معتمد عبّاسی با ترفند خاصّی می‌خواستند، مرگ آن حضرت را به‌ طور عادی جلوه دهند و آن اینکه:
احمدبن عُبیدالله‌بن خاقان می‌گوید: هنگامی که امام حسن عسکری(ع) در بستر بیماری و رحلت قرار گرفت، بیماری او را به پدرم عبیدالله‌بن خاقان (یکی از صاحب منصبان بزرگ دستگاه خلافت عبّاسی) خبر دادند، پدرم بی‌درنگ سوار شد و به دربار خلیفه (معتمد) رفت و بازگشت، دیدم پنج نفر از درباریان مورد وثوق خلیفه که «نِحریر» (دژخیم بی‌رحم) نیز در میانشان بود همراهش می‌باشند، پدرم به آنها دستور داد تا در خانه حسن‌بن علی(ع) (امام حسن عسکری) باشند، و وضع بیماری او را گزارش دهند و پدرم به قاضی‌القضاة دستور داد که همراه ده نفر از موثّقین و اُمنا به خانه آن حضرت بروند، همه‌ی آنها در خانه‌ی امام حسن عسکری(ع) بودند که آن حضرت وفات کرد.
شهر سامرّا یکپارچه به عزا و گریه و شیون تبدیل یافت، خلیفه وقت مأمور فرستاد تا اطاقهای خانه امام حسن(ع) را بررسی نمایند، هرچه آنجا بود مهر و موم کرد و در جستجوی فرزندش پرداخت، حتّی زنهایی را مأمور بررسی کنیزان امام کردند تا آنها را که آبستن هستند، تحت نظر بگیرند.
نیز خلیفه، «ابو عیسی‌بن متوکّل» (برادر خود) را به خانه‌ی امام فرستاد، ابو عیسی پرده از روی جنازه‌ی امام حسن(ع) برداشت و آن‌را به حاضران نشان داد و گفت: «این حسن‌بن علی‌بن محمّدبن الرّضا(ع) است به اجل خود در بستر خود وفات کرده است.» (نه اینکه کشته شده باشد.)
جمعی از خدمتگزاران و قضات و پزشکان درباری و... که در آنجا جمع شده بودند گواهی دادند (به این ترتیب با این تشریفات خواستند مسمومیّت و شهادت آن حضرت را کتمان کنند.)
سرانجام جنازه‌ی آن حضرت را برداشتند و در خانه‌ای که قبر پدرش امام هادی(ع) در آنجا بود به خاک سپردند.[4]
این‌گونه سانسور و حرکات مرموزانه، نشان می‌دهند که رژیم می‌خواست با انحراف افکار و کنترل اطراف خانه‌ی امام، شهادت آن حضرت را بپوشاند.
 


شواهد دیگر شهادت امام حسن(ع)
 


گرچه بعضی در مورد شهادت و کشته شدن امام حسن(ع) بر اثر زهر دشمن، تردید کرده‌اند ولی علاوه بر آنچه ذکر شد، شواهد متعددی بیانگر شهادت آن حضرت است که در اینجا به چند شاهد، اشاره می‌شود:
۱- تصمیم مکرّر مستعین (دوازدهمین خلیفه عباسی) بر قتل آن حضرت و مرگ زودرس مستعین قبل از اجرای این تصمیم (چنانکه قبلاً ذکر شد).
۲- تصمیم معتزّ (سیزدهمین خلیفه عباسی) بر قتل امام حسن(ع) و کشته شدنش قبل از اجرای این تصمیم (چنانکه قبلاً ذکر شد).
۳- تصمیم و توطئه‌ی مکرّر مهتدی عباسی (چهاردهمین خلیفه عباسی) بر قتل آن حضرت و خنثی شدن توطئه‌ی او، چنانکه روایت شده: امام حسن(ع) در زندان مهتدی، به ابوهاشم جعفری فرمود: «این طغیانگر (مهتدی) امشب می‌خواست، مقام خدا را به بازیچه بگیرد، خداوند عمرش را قطع کرد و خلافت را از او به دیگری داد.» صبح آن شب خبر رسید که نیروهای ترک به او حمله کرده‌اند و او را کشتند.[5]
۴- در عصر خلافت معتمد عباسی (پانزدهمین خلیفه عباسی) امام حسن(ع) را در زندان نحریر حبس کردند و نحریر دستور داد آن حضرت را نزد درّندگان بردند تا درّندگان او را بدرّند، ولی درّندگان به او آسیب نرساندند، چنانکه قبلاً ذکر شد.
۵- معتمد عباسی در موارد دیگر برای قطع نسل امام حسن(ع) تصمیم بر قتل آن حضرت گرفت، هنگامی که حضرت مهدی(ع) متولّد شد، امام حسن(ع) فرمود:
«زَعَمَ الظَّلَمَةُ اَنَّهُمْ یَقْتُلُونَنِی لِیَقْطَعُوا هذَا النَّسْلَ فَکَِیْفَ رَأَوْ قُدْرَةَ اللهِ، وَ سَمّاهُ الْمُؤَمَّلُ:
ستمگران می‌پندارند که مرا می‌کشند تا رشته‌ی نسل مرا قطع کنند، قدرت خدا رو چگونه دیده‌اند؟ آنگاه حضرت مهدی(عج) را به لقب مُؤَمَّلْ (آرزو شده، که دیگران آرزومند او هستند) نامید.»[6]
۶- امام جواد(ع)، امام هادی و امام حسن عسکری(ع) هر یک به عنوان «ابن الرّضا» (پسر رضا (ع)) خوانده می‌شدند، این سه امام در دوران جوانی از دنیا رفتند و جمع عمر این سه امام ۹۴ سال بیشتر نبود، این مطلب نشان می‌دهد که دستهای مرموز طاغوتیان برای قطع رشته‌ی امامت بکار افتاده بود تا حضرت مهدی(عج) واژگون کننده طاغوتیان به‌وجود نیاید.
۷- از شواهد دیگر اینکه امام رضا(ع) در ردّ این شبهه که امام حسین(ع) کشته نشده بلکه به دیگری مشتبه شده است فرمود:
«وَاللهِ قَدْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ(ع) وَ قُتِلَ مَنْ کانَ خَیْراً مِنَ الْحُسَیْنِ اَمِیرِالْمُؤْمِنینَ، وَالْحَسَنِ‌بْنِ عَلِیٍّ وَ ما مِنّا اِلاّ مَقْتُولُ:
سوگند به خدا حسین(ع) کشته شد و کسی که بهتر از او بود کشته شد مانند امیر مؤمنان علی(ع) و امام حسن(ع) و هیچ‌یک از ما نیست مگر اینکه کشته می‌شود.»[7]
 


حضرت مهدی(عج) در بالین پدر در لحظه‌ی شهادت
 


شیخ طوسی و شیخ صدوق(ره) از ابوسهل اسماعیل‌بن علی نوبختی روایت کردند که گفت: هنگامی که امام حسن(ع) لحظات آخر عمر را می‌گذرانید به حضورش شرفیاب شدم آن حضرت به خدمتکار سیاه‌چهره‌ی خود «عقید» (که قبلاً خادم پدرش امام هادی بود و بعد از امام هادی، در خانه‌ی امام حسن عسکری(ع) به‌سر می‌برد) فرمود: «آب و مَصْطَکی[8] را برای من بجوشان.»
عقید آن را جوشانید، آنگاه حضرت نرجس(س) (مادر امام مهدی(ع)) آن را در ظرفی نزد امام حسن(ع) نهاد، امام حسن(ع) وقتی که ظرف را به‌دست گرفت تا آن جوشنده را بنوشد دستش آنچنان لرزید که آن ظرف به دندانهایش می‌خورد، آن ظرف را به زمین گذاشت و به عقید فرمود: «برو به آن اطاق کودکی در حال سجده می‌بینی او را نزد من بیاور.»
عقید می‌گوید: به اطاق دیگر رفتم و در جستجوی کودک بودم ناگاه دیدم کودکی در حال سجده است و انگشت سبّابه (انگشت اشاره) خود را به سوی آسمان بلند کرده است نزد او رفتم و سلام کردم نماز خود را مختصر کرد و به پایان رسانید، به او عرض کردم: «آقای من دستور داد که نزدش بروی.» در این هنگام مادرش حضرت نرجس(س) آمد و دست او را گرفت و نزد پدرش امام حسن(ع) آورد، وقتی که آن کودک در حضور پدر به راه افتاد دیدم: «رنگش درخشان و موی سرش به هم چسبیده و بین دندانهایش گشاده است.» وقتی نگاه امام حسن(ع) به او افتاد گریست و فرمود: «ای سرور خاندان خود، آین آب (جوشانده) را به من بنوشان، من به سوی پروردگارم خواهم رفت.»
کودک آن ظرف را که جوشانده‌ی مَصْطَکی داشت به‌دست گرفت و لبهای مبارکش را (به دعایی) حرکت داد و آن حضرت (جوشانده) را به پدرش نوشانید، سپس امام حسن(ع) به او فرمود: «مرا برای نماز آماده کنید.»
دستمالی در کنارش گستردند و آن کودک یک یک از اعضای وضوی پدر را وضو داد سپس بر سر و پای پدر مسح کشید.
امام حسن(ع) به آن کودک فرمود:
«پسر جانم مژده باد به تو! تو صاحب زمان هستی، تو مهدی می‌باشی، تو حجّت خدا بر زمینش هستی، تو فرزند من و وصیّ من می‌باشی و من پدر تو هستم تو  م ح م د ‌بن حسن‌بن علی‌بن محمد‌بن علی‌بن موسی‌بن جعفربن محمدبن علی‌بن حسین‌بن علی‌بن ابیطالب(ع)، از نسل رسول خدا می‌باشی و تو آخرین فرد از امامان پاک و معصوم هستی، رسول خدا(ص) به وجود تو بشارت داده است و نام و کُنیه تو را به زبان آورده و این مطلب را پدرم، از پدران معصوم خود نقل کردند، درود خداوند پروردگار ما بر ما خاندان باد، اوست ستوده و نیکو.»
آنگاه آن حضرت در همین لحظه، از دنیا رفت.[9]
 


خودآزمایی
 


1- امام حسن عسکری(ع) با نیرنگ چه کسی به شهادت رسید؟
2- شواهد شهادت امام حسن عسکری(ع) را برشمارید.
3- به چه دلیل، امام جواد(ع)، امام هادی و امام حسن عسکری(ع) هر یک به عنوان «ابن الرّضا» (پسر رضا (ع)) خوانده می‌شدند، در دوران جوانی به شهادت رسیدند؟
 
 

پی‌نوشت‌ها

 

[1]- دلائل‌الامامه، ط منشورات رضیّ، ص ۲۲۳.
[2]- اعلام الوری، ص ۳۴۹.
[3]- انوار البهیّه، ص ۵۰۴.
[4]- اصول کافی، ج ۱، ص ۵۰۵.
[5]- بحار، ج ۵۰، ص ۳۱۳.
[6]- غیبة الطّوسی، ص ۱۳۴.
[7]- عیون اخبارالرّضا، ج ۲، ص ۲۰۰ و ۲۰۲.
[8]- مَصْطَکی (بر وزن مرحبا) به معنی کُندُر رومی، که صمغی است سفید و خوشبو و شیرین و چسبناک، که از درختی که در شام و سایر نقاط می‌روید به‌دست می‌آید. (فرهنگ عمید)
[9]- کمال‌الدّین صدوق، ج ۲، ص ۱۴۹، باب ۴۳ – بحار، ج ۵۰، ص ۳۳۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: