کد مطلب: ۳۶۸۹
تعداد بازدید: ۸۲۷
تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۷
پاسخ به ده پرسش پیرامون امامت، خصائص و اوضاف حضرت مهدی(ع)| ۵
عمر طولانی ایشان در اطاعت خدا می‌گذرد، هم تکالیف فردی خویش را انجام می‌دهند و هم برحسب حکایات متواتر، تکالیف اجتماعی را، آنچه مقتضی و مصلحت باشد، انجام می‌دهند...

وظایف حضرت مهدی(ع) در عصر غیبت
 

امام(ع) در غیبت کبری چه مسئولیت‌هایی را بر عهده دارند؟ و به چه کارها و اعمالی اشتغال دارند؟ و این عمر طولانی را در چه شغل و عملی می‌گذرانند؟ و در برابر جوامع و افراد و شیعیان، چه برنامه‌ای را اجرا می‌نمایند؟
در غیبت کبری کارها و مشاغل و مسئولیت‌های امام(ع) بسیار حسّاس و مهمّ است و اگرچه تصرّف و بسط ید و حکومت ظاهری بر اوضاع ندارند و رتق‌وفتق امور را دیگران در اختیار گرفته و نظام حکم و اداره را به خود اختصاص داده و بندگان خدا را استضعاف و استعباد می‌کنند، مع‌ذلک امام(ع) ناظر بر اوضاع می‌باشند و عنایت‌هایی دارند و تصرّفاتی می‌نمایند.
و بالجمله شئون امامت و رهبری و زعامت را در حدود امکان، متصدّی شده و وظایف خود را به نحو احسن و اکمل انجام می‌دهند.
خلاصه، عمر طولانی ایشان در اطاعت خدا می‌گذرد، هم تکالیف فردی خویش را انجام می‌دهند و هم برحسب حکایات متواتر، تکالیف اجتماعی را، آنچه مقتضی و مصلحت باشد، انجام می‌دهند؛ مانند هدایت اشخاص، یاری دادن مؤمنین بر مخالفین در بحث و احتجاج، حلّ مسائل مشکل، نصیحت و موعظه افراد، شفای امراض، هدایت گم‌شدگان و رساندن آنها به مقصد، تعلیم ادعیه، کمک مالی به نیازمندان، فریادرسی گرفتاران و درماندگان و زندانیان، یاری بیچارگان، که بیشتر این اعمال درضمن ظهور معجزات، از آن حضرت صادر شده است.[1]
به نظر اینجانب، یکی از اموری که نشانه‌ی تصرّف آن حضرت در قلوب و توجّه نفس قدسی و اثر عنایت ایشان است، همین بقای سازمان رهبری و تشکیلات علمی و تبلیغی شیعه، فعّالیّت حوزه‌های علوم دینی و تألیف کتاب‌ها، مجالس تبلیغ، استمرار رشته اجتهاد و استنباط احکام و تأییداتی است که علی‌الدّوام علما و فقها از آن برخوردارند که در واقع اگرچه رسماً حکومت از فقها که از جانب امام(ع) حکام شرعی می‌باشند غصب شده است، مع‌ذلک حکومت آنها بر قلوب باقی است و موارد اطاعت اختیاری جامعه شیعه از علما، به مراتب بیشتر از موارد اطاعت اجباری آنها از رژیمی است که در هر منطقه و ناحیه برقرار است و از راه ناچاری از آن اطاعت می‌نمایند.
اگر بادقت ملاحظه شود، رژیم رهبری امام(ع) به‌واسطه‌ی علما در سرتاسر زمین، در هر نقطه‌ای که یک نفر شیعه باشد، مورد قبول و احترام است و حاکم همه، شخص حاکم الهی، یعنی حضرت صاحب‌الزّمان(ع) می‌باشد.
مسئله این است که تأسیسات رهبری شیعه که با یک تعبیر بسیار کوتاه و غیرجامع و نارسا، در زمان ما آن را روحانیّت و جامعه روحانیّت می‌گویند - با تمام موانعی که از آغاز عصر غیبت کبری تا حال برای بقا و عرض وجود – و اجرای برنامه‌ها و مداخله در کارها و امر به معروف و نهی از منکر، مبارزات ایجابی و سلبی، تربیت علما و هدایت جوامع شیعه داشته است، در هر عصر و زمان به عنوان قوی‌ترین بنیاد، وظایف بزرگی را انجام داده و حافظ شیعه از انقراض بوده و هست.
هیچ جمعیّت و هیئتی، مثل جامعه روحانیّت، هدف تیرهای خطرناک بیگانگان داخلی و خارجی نبوده و نیست. فِرَق مختلف و اقلیت‌هایی که بیگانگان آنها را به وجود آورده؛ یا فعلاً به مزدوری و خیانت گرفته‌اند، با روحانیّت، سخت دشمن هستند و از زدن هیچ ضربت کشنده‌ای به این جامعه خودداری نمی‌کنند و حتّی با تهمت و بهتان و افترا می‌کوشند تا اذهان عوام و جوانان را نسبت به آنان مشوب، و ایمان مردم را به آنها ضعیف سازند.
تبشیر و استعمار و الحاد و کمونیسم و مکتب‌های مختلف، همه با این طبقه به‌شدّت وارد پیکار شده‌اند و تمام امکانات مادّی و قوایی را که دارند در این پیکار وارد کرده‌اند و پول‌های گزاف و مبالغ سرسام‌آوری که در راه از پای در آوردن روحانیّت و تزلزل آن صرف می‌شود بیش از حد تصوّر است.
فقط گاهی آمارهایی که از دستشان در می‌رود و منتشر می‌شود، به ما نشان می‌دهد که بیگانگان خصوصاً حکومت‌های آنها، تا چه حد از اسلام و نفوذ علمای اسلام در قلوب مردم نگران هستند و آن را ضدّ منافع خود و مانع در استیلای آنان بر مسلمانان و معادن و ذخایر آنها می‌دانند.
از یک سو زورمندان و طبقه حاکمه که همواره می‌خواسته‌اند به شکل یک واحد ممتاز، انسان‌ها را استعباد نمایند و حکومت فردی داشته باشند و از دیگران حقّ اظهار رأی و حقوق انسانی دیگر را سلب نمایند و مردم را به تعظیم و تکریم خود و اظهار کوچکی و تملق‌هایی که ننگ انسانیّت است وادار نمایند، این طبقه را برای این مقاصد کثیف، خطر می‌دانستند و برای محو آنها و بی‌ثمرساختن تبلیغات و اعتراضات آنها، فعّالانه کوشش می‌کردند و حتّی اگر می‌توانستند اشتباه کاری کنند، افرادی را می‌ساختند و تحت عناوین و القابی در برابر جامعه روحانیّت به اسم عالم و روحانی معرّفی می‌کردند!
این اقویا و حکومت‌ها، از ظهور مفاهیم اسلامی و روشن‌شدن حقایق قرآن سخت بیمناک‌اند، زیرا آنجا که قرآن است و آنجا که اسلام است و آنجا که ندای برابری و مساوات:
﴿إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَیکُمْ﴾[2]
«همانا گرامی‌ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست».
بلند است، و آنجا که بانگ:
﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَاجْتَنِبُوا الْطَّاغُوتَ﴾؛[3]
«و همانا ما در میان هر امتی پیغمبری فرستادیم تا به خلق ابلاغ کند که خدای یکتا را بپرستید و از بتان دوری کنید».
شب و روز به گوش‌ها می‌رسد، برای حکومت فردی و این تشریفات و تکریم‌ها و فردپرستی‌ها و این امتیازات و این همه فاصله‌ها و جدایی‌ها، جایی و حسابی نیست.
و این روحانیّت است که رساندن و ابلاغ این نداها و پیاده کردن این برنامه‌ها را به عهده گرفته است.
از سوی دیگر می‌بینیم روحانیّت شیعه به اصطلاح امروز دولتی نیست یعنی نمی‌تواند در نظامات غیراسلامی که متأسّفانه در همه نقاط دنیا مسلّط هستند خود را ادغام کند که از آنها حقوق و بودجه بگیرد و مجری برنامه‌های خاصّ و معین شده باشد.
اگرچه در نظام اسلامی همه چیز تحت نظر حکومت و نظام اسلام است و رهبر اسلام بر همه امور نظارت دارد و باید حسن جریان تمام رشته‌ها را کنترل کند و اداره نماید که ازجمله: رشته تبلیغات و ارشادات و علوم اسلامی و گسترش دادن آن در بین تمام مردم است به‌طوری که همه ‌و همه در مسائل اسلامی وارد گردند و محقّقان عالی‌قدر بتوانند به تحقیق و بررسی مشغول باشند.
اکنون که رسماً نظام اسلام بر تمام دنیا حاکم نیست و نفوذ اسلام و برنامه‌های آن در نفوس باقی است، روحانیّت و به‌عبارت دیگر: روات احادیث اهل بیت(ع) به‌صورت صنف خاصّی شکل گرفته است و درحقیقت ازنظر هر فرد شیعه متوجّه و آگاه، روحانیّت همان نقش هیئت حاکمه را، که باید ناظر بر اوضاع و تربیت و تعلیم و حسن جریان تمام امور باشد، اجرا می‌نماید؛ ولی هر وقت نظام اسلامی رسماً در تمام دنیا یا در یک جامعه پیاده شود، روحانیّت به این شکل فعلی باقی نخواهد ماند که ما در این مقاله در مقام تفصیل و شرح این بحث نیستیم.
مقصود این است که روحانیّت از جنبه بودجه و قوّه و نظام مالی، نظامی که نیروی انتظامی و قوّه مجریه رسمی آن را اجرا نماید ندارد و این خود مردم هستند که با کمال اختیار و بدون اینکه تحت فشار مطالبه مأمور و بازپرس و بازرس و اداره تشخیص مالیات‌ها و ادارات وصول و جرایم باشند، وجوه شرعیه خود را تمام و کمال، بدون اینکه یک ریال کمتر بدهند، با نهایت خلوص نیّت و با افتخار، ادا می‌کنند.
و عجیب این است که تبلیغاتی که علیه پرداخت وجوه شرعی به علما و مراجع در سطوح مختلف و به عناوین بسیار و به‌طورگسترده، ادامه دارد؛ مع‌ذلک تأثیری نمی‌کند و توجّه مردم به پرداخت این وجوه و تقویت بنیه مالی دستگاه رهبری تشیّع، هر روز بیشتر می‌شود.
آری! دشمنان می‌دانند که یکی از راه‌های مؤثّر در از کار انداختن روحانیّت و تعطیل حوزه‌ها و جلوگیری از نشر معارف اسلام و تربیت علما و محقّقین روحانیت، استخدام کردن و دستگاهی و دولتی کردن افراد روحانی و تضعیف بنیه مالی اسلام می‌باشد؛ از این جهت با حملات زبانی و قلمی و عملی و تهمت و افترا و انتشارات فریبنده، می‌کوشند تا سازمان رهبری اسلام و مراکز فکری و تحقیقی و ثقل روحانیّت را نیازمند سازند و همکاری‌های مالی مردم را قطع کنند؛ ولی آنچه ملاحظه می‌کنیم هرچه سعی می‌کنند با وسایل مختلف سمعی و بصری تبلیغی که در دست دارند، مردم را از پرداخت وجوه شرعی و سهم مبارک امام(ع) که پربرکت‌ترین و مقدّس‌ترین وجوه است باز دارند، رغبت مردم به پرداخت آن وجوه بیشتر می‌شود و روزبه‌روز وضع مالی حوزه‌های علمیه و کمک‌های مالی به مبلّغین، محکم‌تر و زیادتر می‌شود.
چرا؟ برای اینکه خدا می‌فرماید:
﴿یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْکَرِهَ الْکَافِرُونَ﴾[4]
«می‌خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش سازند ولی خداوند، تمام‌کننده نورش می‌باشد هرچند کفّار، اکراه داشته باشند».
چرا؟ برای اینکه قلوب، در تحت تصرّف ولایتی امام(ع) قرار دارد[5] و هرچه دشمنان بخواهند با تمهیدات و نقشه‌ها قلوب را از علما و نُوّاب امام(ع) منصرف سازند، نمی‌توانند.
باید این چراغ روشن بماند و حجّت‌های امام(ع) در بین مردم باقی بمانند و همان‌طور که خدا زمین و خلایق را بدون حجّت نخواهد گذارد، امام(ع) نیز مردم و شیعیان را بدون حجّتی از جانب خود نخواهد گذاشت؛ و این رشته نیابت و هدایت و حکومت از جانب امام(ع) همان‌گونه که از آغاز و از عصر غیبت کبری تا حال منقطع نشده، تا زمان ظهور آن حضرت نیز منقطع نخواهد شد:
﴿لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللهِ حُجَّةٌ﴾؛[6]
«تا مردم علیه خداوند حجّتی نداشته باشند».
حاصل اینکه امام(ع) در عصر غیبت بر امور نظارت دارند و به‌طورمطلق از کارها کناره‌گیری ندارند.
اگر گفته شود: حال که چنین است، اگرچه ظهور کلّی حضرت صاحب‌الأمر(ص) متوقّف بر حصول شرایط و مقدّمات و اذن خداوند متعال است ولی اگر این‌گونه مداخلات و توجیهات و مقابلات و تشرف دادن اشخاص به سعادت لقا و شرفیابی به حضور آن حضرت بیشتر باشد، که یک ظهور جزئی همیشه در بین باشد، اصلاحات مهمّی انجام خواهد شد و بسیاری از مصالح تأمین و مفاسد زیادی دفع می‌گردد.
مثلاً اگر آن حضرت با علما و زعما، به نحوی که او را هنگام ملاقات نشناسند و بعد بشناسند، دیداری کند و آنها را راهنمایی بنماید، جریان امور مستقیم می‌شود؛ پس چرا چنین برنامه‌ای نیست؟ و البتّه خود آن حضرت داناتر به وظایف خود هستند و آنچه را وظیفه دارند و به مقداری که مصلحت باشد، این کارها را انجام می‌دهند و یقیناً به هر نحو عمل فرمایند، همان عین وظیفه و مصلحت است.
پاسخ این است که: سخن تمام همین است که گفته شود وظایف و تکالیف حضرت بیشتر از آنچه انجام می‌دهند نیست؛ و آن حضرت، عالم به مصالح و موارد هستند و در حدودی که مصلحت باشد و به نظام غیبت و تربیت امت و آماده ساختن آنها برای ظهور کلی، خلل وارد نشود، اقدام می‌فرمایند.
و اگر بنا باشد که امور تحت نظر مستقیم ایشان قرار بگیرد و استناد علما و خواصّ و بلکه عوام، در اعمال و اقدامات به راهنمایی‌های شخصی و خاصّ ایشان باشد، یک باب دیگر باز می‌شود و نظام دین و نظامی که در عصر غیبت کبری در نظر گرفته شده است، اختلال می‌یابد و برای هر لقا و دیدار و استنادی، خرق عادت و ظهور معجزه، لازم می‌گردد و ارتباط با امام(ع) در غیبت کبری از غیبت صغری هم بیشتر می‌شود!
بنابراین برنامه و نظام غیبت کبری، همین نظامی است که اجرا می‌شود و از پیش معیّن شده است، و بیش از این سخن را در این بحث طولانی نمی‌کنیم و به این بیانات بلاغت نظام حضرت امیرالمؤمنین(ع) کلام را تمام می‌کنیم:
«فَلَا تَسْتَعْجِلُوا مَا هُوَ کَائِنٌ مُرْصَدٌ، وَلَا تَسْتَبْطِئُوا مَا یَجِیءُ بِهِ الْغَدُ، فَکَمْ مِنْ مُسْتَعْجِلٍ بِمَا إِنْ أَدْرَکَهُ وَدَّ أَنَّهُ لَمْ یُدْرِکُهُ. وَمَا أَقْرَبَ الْیَوْمَ مِنْ تَبَاشِیرِ غَد. یَا قَوْمِ، هَذَا إِبَّانُ وُرُودِ کُلِّ مَوْعُودٍ وَدُنُوٍّ مِنْ طَلْعَةٍ مَا لَاتَعْرِفُونَ؛ أَلَا وَإِنَّ مَنْ أَدْرَکَهَا مِنَّا یَسْرِی فِیهَا بِسِرَاجٍ مُنِیرٍ، وَیَحْذُوا فِیهَا عَلَی مِثَالِ الْصَّالِحِینَ لِیَحُلَّ فِیهَا رِبْقاً، وَیُعْتِقَ فِیهَا رِقاً، وَیَصْدَعَ شَعْباً، وَیَشْعَبَ صَدْعاً فِی سُتْرَةٍ عَنِ النَّاسِ لَا یُبْصِرُ الْقَائِفُ أَثَرَهُ وَلَوْ تَابَعَ نَظَرَهُ. ثُمَّ لَیُشْحَذَنَّ فِیهَا قَوْمٌ شَحْذَ الْقَیْنِ النَّصْلِ تُجْلَی بِالتَّنْزِیلِ أَبْصَارُهُمْ، وَیُرْمَی بِالْتَّفْسِیرِ فِی مَسَامِعِهِمْ، وَیُغْبَقُونَ کَأْسَ الْحِکْمَةِ بَعْدَ الْصُّبُوحِ»[7]؛
«در پیدایش تباهی‌هایی که واقع خواهد شد و انتظار آن می‌رود، شتاب نکنید و آن را دیر مپندارید که چه بسیار شتاب کننده‌ای در امری که چون آن را دریابد، آرزو می‌کند که ای کاش به آن نرسیده بود و امروز، چه بسیار به علایم و آثار فردا نزدیک است.
ای گروه مردم! این زمان، موقع آمدن هر موعود، و گاه نزدیک شدن دیدار فتنه‌هایی است که از آن آگاه نیستید. آگاه باشید که هرکس از ما اهل‌بیت (یعنی حضرت صاحب‌الزّمان(ع))، که [دوران] آن فتنه‌ها را درک کند، در تاریکی آن حوادث، با چراغی نوردهنده (هدایت الهی) حرکت می‌کند و بر روش نیکان رفتار می‌نماید، تا آنکه در آن گرفتاری‌ها، ریسمان گمراهی‌ها را بگشاید و اسیر جهل و نادانی را آزاد کند و جمعیّت اهل باطل را پراکنده سازد و تفرقه اهل حقّ را پیوسته گرداند، درحالی‌که در پرده و پنهان از مردم است و حتّی جوینده او نیز او را نمی‌یابد، هرچند که در پی او نظر افکند.
پس از آن گروهی (جهت برابری با اهل باطل و حمایت از دین و امر به معروف و نهی از منکر و استقامت در راه حق) تیز (و نافذ و مؤثّر) شوند، مانند شمشیری که آن را شمشیرساز تیز گرداند، به‌طوری که دیده‌های آنان به نور قرآن جلا داده شود و تفسیر قرآن در گوش ایشان القا گردد و شبانگاه، جام حکمت بدانان نوشانند، بعد از اینکه، در بامداد هم آشامیده باشند».
 

پی‌نوشت‌ها


[1] - رجوع شود به: دارالسلام عراقی، نجم‌الثاقب، جنةالمأوی، عبقری‌الحسان، بحارالانوار و... .
[2] - حجرات، ۱۳.
[3] - نحل، ۳۶.
[4] - صف، ۸.
[5] - بسیاری به‌وسیله خواب ارشاد شده‌اند که حتّی تعیین بدهی آنها در خواب شده و بعد که رسیدگی کرده‌اند مطابق مبلّغ تعیین شده بود، نه کمتر و نه زیادتر و از خواب‌های عجیب، که دلیل بر عنایات حضرت به جامعه روحانیّت است و اینکه این جامعه جند و سپاه آن حضرت می‌باشند، خواب صادق و عجیب آقای حاج ابوالقاسم کوپائی اصفهانی است.
[6] - نساء، ۱۶۵.
[7] - نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۰ (ج۲، ص۳۵)؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۹، ص۱۲۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۱۷.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: