بررسی و توجیه پنجم| ۱
چنانکه کل عالم و تمام آفرینش «کلمة الله الکبری» و «کتابه التکوینی» و «آیته الجامعة» و «اسمه الأعظم» است و دلالت بر ذات جامع جمیع صفات کمال او دارد، افراد و انواع و اجزا و اعضای این عالم نیز هریک جداگانه، آیه و نشانهی حق تعالی و کلمه و اسم و فعل و حرف کتاب تکوینی او هستند:
وَلِلّهِ فِی کُلِّ تَحْرِیکِهِ / وَ فِی کُلِّ تسْکِینِه شَاهِدٌ[1]
وَ فِی کُلِّ شَیْءٍ لَهُ آیَةٌ / تَدُلُّ عَلَی أَنَّهُ وَاحِدٌ
هر گیاهی که از زمین روید / وحده لا شَریک لَه گوید
به نزد آنکه جانش در تجلّی است / همه عالم کتاب حقتعالی است
عَرَض اِعراب و جوهر چون حروف است / مظاهر همچو آیات و وقوف است
همه ظهور قدرت و علم او، و تسلیم فرمان او هستند:
﴿وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاواتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ﴾؛[2]
«هرکه در آسمانها و زمین است خواهناخواه مطیع فرمان خداست و همه به سوی او رجوع میکنند».
و دلیل بر کمال و پاکی و تنزّه او از تمام نقایص میباشند:
﴿یُسَبِّحُ لِلّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ﴾؛[3]
«هرچه در آسمانها و زمین است خدا را که پادشاه منزّه و مقتدر و داناست تسبیح میکنند».
بر هر موجودی بهحسب کمال مراتب وجودی خود و بر هر انسانی بهحسب کمال مراتب انسانیت و تخلّق به اخلاق الهی اسم او و کلمه او صادق میباشد هرچه کمال فرد و نوع بیشتر باشد صدق اسم و کلمه بر او کاملتر خواهد شد.
لذا در تفسیر آیه شریفه:
﴿وَلِلّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا﴾؛[4]
«برای خدا نامهای نیکویی است به وسیله آنها خدا را بخوانید».
وارد شده است از حضرت امام جعفر صادق (ع):
«نَحْنُ وَاللهِ الْأَسَمَاءُ الْحُسْنَی الَّذِی لَا یُقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ طَاعَةٌ إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا قَالَ فَادْعُوهُ بِهَا»؛[5]
«به خدا سوگند! اسمای حسنی ماییم؛ از احدی طاعتی پذیرفته نمیشود مگر به معرفت ما، که خدا فرمود: پس بخوانید او را به آنها».
چون امام در بین تمام آیات و کلمات الهی آیت کبری و تامه و کلمهی علیا و اسم اعظم تکوینی است، چنانکه از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است:
«مَا للهِ عَزَّ وَجَلَّ آیَةٌ هِی أَکْبَرُ مِنِّی وَلَا لِلّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّی»؛[6]
«برای خداوند، عزّوجل، نشانه و خبری بزرگتر از من نیست».
امام اسم تکوینی «الولی» و «الحاکم» و «الهادی» و «العادل» و «العالم» و «القادر» است، و بهعبارتدیگر امام کسی است که هریک از اسما و صفات الهی را که در ممکن - در حد امکانیتش- امکان حصول داشته باشد، دارا باشد. بدیهی است که همهی ممکنات، کلمات و اسمای الهی هستند و در کثرت، چنانند که در آن قرآن کریم میفرماید:
﴿قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً﴾؛[7]
«بگو اگر دریا برای نوشتن کلمات و آثار قدرت و آیات پروردگار من و مخلوقات او مرکب باشد، هرآینه دریا تمام شود پیش از آنکه کلمات پروردگار من تمام شود، اگرچه مانند آن را به یاری و مدد بیاوریم».
همه آیات خدا هستند، اما مانند اسمای لفظی که دلالت آنها بر مسمّی در صراحت و ظهور و ذات و صفت و صفت ذات و فعل متفاوتند، اسمای تکوینی نیز متفاوتند؛ مثلاً هر عالمی علمش دلالت بر علم خدا دارد، اما دلالت علم یک شاگرد دبستانی در حد یک معلم و دلالت علم یک معلم، در حد یک استاد و یک فیلسوف و مجتهد و مرجع تقلید نیست.
دلالت علم کسی که:
﴿عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ﴾؛[8]
«نزد او علمی از کتاب الهی است».
است، در حدّ علم:
﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ﴾؛[9]
«کسی که نزد او علم کتاب الهی است».
که امام(ع) است، نمیباشد.
پس بدیهی است چنین اسمی (امام) جامع مراتب و کمالات اسمای مادون خود میباشد و چنانکه در اسمای لفظی، بعضی از اسما، جامع مفاد اسمای دیگر هستند - مثلاً اسم «القادر» جامع مفاد اسم «الخالق»، «الرازق»، «المحیی»، «الممیت»، «الشافی» و اسمهای شریفهی دیگر است؛ یا اسم «العالم» جامع مفاد «السمیع»، «البصیر» و «الخبیر»، و کلمه و اسم جلاله «الله» حاکی از تمام أسما و جامع مفاد همه است - در اسمای تکوینی و کلماتالله نیز بعضی از اسما جامع مراتب و کمالات اسما دیگر میباشند و دلالتشان بر مسمّی ظاهرتر و جامعتر است. بهعبارتدیگر؛ چنانکه بعضی صفات، از شئون و جلوههای صفات دیگرند و ذات وحدانیَّت و احدیّت مصداق آن صفات است؛ بعضی از اسما نیز به اعتبار مسمّیاتشان - که صفات فعلی یا ذاتی میباشند - از شئون و جلوههای اسمای مسمّیات دیگرند که گاه آن مسمّیات، صفات فعل یا صفات ذات و یا ذات مقدّس الوهیّت میباشند.
بنابراین وجودات و ذوات مقدّس چهارده معصوم(ع) اسمای تکوینی الهی هستند.
و همانطور که اسمائی مثل «الخالق»، «المُعِزّ» و «المُذِلّ» به اسم «القادر» و همهی اسمای به اسم «الله» و «لا إله إلّا هو» منتهی میگردند و به آن وابستهاند و تحت آن اسم قرار دارند، اسمای تکوینی نیز همه تحت اسم تکوینی محمد یعنی «وجود محمّد»(ص) و در درجهی بعد تحت اسمای سایر چهارده معصوم، یعنی «وجودات آنها» قرار دارند و همهی آن اسمای تکوینی، ظهور صفتی و کمالی از کمالات آن ذات مستجمِع جمیع صفات کمالی میباشند که اسم اعظم و اکبر تکوینی بر آن دلالت دارد و وابسته به آن اسم هستند. اسامی لفظی، لفظشان وابسته به اسم اعظم و کلمهی جلاله است، به اعتبار آنکه مسمّیات آنها شئون و صفات مسمّی به اسم اعظم است و آن اسم اعظم حاکی از آن صفات و حاوی تمام آنها است و نزدیک به این بیان است، این شعر مشهور:
نام احمد نام جمله انبیا است / چون که صد آمد نود هم پیش ما است
همانطور که عدد صد حاوی تمام اعداد از یک تا صد است، اسم احمد نیز نام تمام انبیا است و آن حضرت جامع کمالات تمام مخلوقات مادون خود است و آنها نیز به آن وابستگی دارند، همان وابستگی که اسم «المتکلِم» و «العزیز» و «المقتدِر» به اسم «القادر» و همهی اسما به اسم اعظم و جلاله «الله» دارند.
بهعبارتدیگر ذات الوهیّت است که قادر است و عالم و... و صفات او عین ذات اوست و او مصداق همهی صفات کمالیه است و اگرچه همهی اسماءالحسنی بر او - عزّ اسمه - صادق است و بالالتزام بر ذات جامع جمیع صفات کمالی هم دلالت دارند، (چون مثلاً «القدیر» و«العزیز» و «العالِم» و «الخالق» مطلق و بِالذّات جز مطلق بالذات و جزء ذات جامع جمیع صفات کمال نیست) امّا به دلالت مطابقی، چنانکه در اسم جلاله میفرمایند - دلالت بر او ندارند.
بهعبارتدیگر مضمونشان «هُوَ الْقَدِیرُ» و «هُوَ الْجَلِیلُ» و «اَللهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» و «اَللهُ عَالِمٌ بِکُلِّ شَیْءٍ» است. و چنانکه درک صفتبودن موصوف امکانپذیر نیست، اسم صفت نیز بدون اسم موصوف قابلدرک نیست یا لااقل تبادر موصوف از آن به ذهن باوجود اسم موصوف و اسم اکبر و اعظم او بیشتر خواهد بود.
بنابراین دلالت این اسما بر معنا و شناخت آنها در حدّی به اسمای دیگر و شناخت مفاد آنها ارتباط دارد و به احتمالی هرچند بعید شمرده شود، محتمل است مفاد حدیث معروف:
«مَنْ مَاتَ وَلَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمانِهِ، مَاتَ میتَةً جَاهِلیَّةً»؛[10]
همین باشد، چون امام کلمة الله العلیا و آیة الله العظمی و اسم اکبر الهی است، کسی که این اسم را نشناسد، خدا را نشناخته است، چنانکه اگر کسی اسماء الحسنای الهی را نشناسد، او را نشناخته است.
خودآزمایی
1- شرط پذیرش طاعت بندگان از طرف خداوند سبحان چیست؟
2- امام چه کسی است؟
3- اسمای تکوینی، همه تحت کدام اسم(ها) هستند؟
پینوشتها
1 ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱۰، ص۱۶۷؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۵۱؛ طبرسی، مجمعالبیان، ج۱۰، ص۳۱۶. و برای خدا در هر حرکتدادنش و در هر سکون آرامش بخشیدنش گواهی است، پس در هر چیزی برای او نشانهای هست که دلالت میکند بر اینکه او یکتا و بیهمتاست.
2 آل عمران، ۸۳.
3 جمعه، ۱.
4 اعراف، ۱۸۰.
5 فیض کاشانی، تفسیرالصافی، ج۲، ص۲۵۵.
6 کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۷؛ ر.ک: فیض کاشانی، تفسیرالصافی، ج۵، ص۲۷۳؛ ج۷، ص۳۷۹؛ حویزی، نورالثقلین، ج۵، ص۴۹۱.
7 کهف، ۱۰۹.
8 نمل، ۴۰.
9 رعد، ۴۳. در تفسیر این آیه در تفسیرالصافی روایت شده است که از حضرت امام صادق (ع) سؤال شد، کسی که نزد او علمی از کتاب (علم من الکتاب) است داناتر است یا آن کسی که نزد او علم کتاب (علم الکتاب) است؟ حضرت فرمودند: «نزد آن کسی که علمی از کتاب است، در برابر کسی که نزد او علم کتاب است نیست مگر به اندازه آبی که بال مگس از دریا میگیرد». ر.ک: فیض کاشانی، تفسیرالصافی، ج۳، ص۷۷.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
علمی که آدم به زمین آورد و آنچه جمیع پیامبران تا حضرت خاتمالانبیا (ص) به آن فضیلت داده شدند، در عترت خاتمالنبیین (ص) است. فیض کاشانی، تفسیرالصافی، ج۳، ص۷۷.
10 صدوق، کمالالدین، ص۴۰۹؛ خزاز قمی، کفایةالاثر، ص۲۹۶؛ ابنحمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۴۹۵؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۱۲؛ ج۳، ص۱۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی