کد مطلب: ۳۷۴۵
تعداد بازدید: ۸۴۲
تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۸
امر به معروف و نهی از منکر| ۲۱
همان طور که از عبارات امام خمینی رحمه الله پیداست، به اختصار باید گفت: وجوب دفع و پیشگیری از گناه، مترتّب بر عقلی دانستن نهی از منکر است و به همین جهت می توان از ثمرات عقلی بودن این فریضه، وجوب پیشگیری از گناه را نام برد.

وجوب دفع منکر، ثمره وجوب عقلی
 

 
این که وجوب امر به معروف و نهی از منکر، عقلی است یا شرعی، در برخی موارد، ثمره فقهی دارد؛ از جمله در بحث وجوب دفع منکر و این که آیا همان گونه که رفع منکر (از بین بردن و برطرف کردن منکر) واجب است، دفع منکر (جلوگیری از منکر) نیز واجب است یا نه؟ فقها در مواردی به بررسی و بحث درباره این موضوع پرداخته اند. جناب شیخ انصاری، در مکاسب محرّمه، ذیل عنوان «فروش انگور به شخصی که از آن، شراب درست می کند»، مطرح می کند که فقها در مقام استدلال بر جایز نبودن این کار، به ادلّه ای تمسّک جسته اند؛ از جمله این که دفع منکر، همانند رفع منکر، واجب است: «يمكن الاستدلال على حرمة بيع الشي‌ء ممّن يعلم أنّه يصرف المبيع في الحرام، بأنّ دفع المنكر كرفعه واجب، و لا يتمّ إلّا بترك البيع، فيجب». ممکن است برای حرمت فروش چیزی به کسی که معلوم است آن را در حرام مصرف می کند، به این دلیل استدلال کنیم که پیشگیری از منکر و حرام مانند برطرف کردن آن واجب است، و این کار محقّق نمی شود مگر با نفروختن آن کالا، پس به همین خاطر (ترک فروش آن کالا ) واجب می شود.[1]
امام خمینی (رحمه الله) در این باره می نویسد: «إنّ دفع المنكر كرفعه واجب بناء على أنّ وجوب النهي عن المنكر عقليّ، كما صرّح به شيخنا الأعظم ...».[2] دفع منکر مانند رفع منکر – بنا بر این که وجوب آن عقلی باشد - واجب است؛ همان گونه که شیخ انصاری بر این مدّعا تصریح کرده است و نیز از شیخ طایفه (شیخ طوسی) و برخی کتاب های علّامه و شهید اوّل و دوّم و فاضل مقداد نیز حکایت شده که وجوب رفع منکر، واجب عقلی است ... و همین مطلب حق است؛ زیرا عقل به گونه مستقل، حکم می کند بر این که عبد باید مانع از تحقّق معصیت مولی و آن چه مورد بغض او است، باشد و نیز عقل حاکم است بر قبح تعاون (کمک کردن) عبد بر معصیت. بنا بر این، باید جلوی منکر گرفته شود، چه با نهی از آن و چه با کارهای دیگر.[3]
بنا بر این همان طور که از عبارات امام خمینی رحمه الله پیداست، به اختصار باید گفت: وجوب دفع و پیشگیری از گناه، مترتّب بر عقلی دانستن نهی از منکر است و به همین جهت می توان از ثمرات عقلی بودن این فریضه، وجوب پیشگیری از گناه را نام برد. تفصیل این موضوع و تبیین آن، مجال گسترده ای می طلبد که از طاقت این نوشتار خارج است و از سوی دیگر به دلیل تخصّصی بودن آن، طرح آن این جا مفید فایده نخواهد بود. ما تنها در صدد آن بودیم که به برخی از آثار عقلی بودن وجوب این فریضه اشاره ای داشته باشیم.
 


ادلّه دیگر وجوب امر به معروف و نهی از منکر
 


همان طور که قبلا بیان کردیم، برای امر به معروف و نهی از منکر، به ادله چهارگانه (کتاب، سنّت، عقل و اجماع) تمسّک شده است. تاکنون ادلّه عقلی وجوب این دو فریضه بیان شد و دلیل مقدّم شدن ادلّه عقلی بر سایر ادلّه، این بود که برای دریافت معارف و علوم، اوّلین ابزاری که برای هر فردی لازم و ضروری شمرده می شود، عقل است. اساساً یکی از شرایط تکلیف در دین مبین اسلام عقل است و به همین دلیل افرادی که از این نعمت بهره ای نداشته یا دچار نواقصی هستند، در دنیا مخاطب تکالیف الهی نبوده و در قیامت نیز مورد محاسبه و عقاب الهی قرار نمی گیرند. عقل موهبتی الهی است که از آن در آیات و روایات فراوانی یاد شده و در تعابیر دینی لقب «پیامبر درون» به آن نسبت داده شده است، لذا موضوع ادلّه امر به معروف و نهی از منکر را با دلیل عقلی آغاز کردیم تا حتّی کسانی که با شرع مقدّس و آیات و روایات رابطه خوبی نداشته و اعتقادی به پیامبر و راهنمای بیرونی ندارند، ابتدا با دلایل عقلی و پیامبر درون خود رو به رو شده و به مطالعه ادلّه آن بپردازند، به این امید که زمینه ای برای این دسته فراهم شود تا به ادلّه نقلی - که در ادامه بررسی می شود- نیز توجّه نمایند.
 حال پس از بیان ادلّه عقلی وجوب امر به معروف و نهی از منکر، نوبت به دلایل نقلی می رسد و در این میان پیش از همه به خاطر شرافت و جایگاه والای قرآن کلام الهی، به اختصار به دلایل قرآنی پرداخته و پس از آن با مراجعه به عِدل و قرین قرآن، یعنی حضرات اهل بیت علیهم السّلام، از دریای بی کران احادیث نورانی آن بزرگواران بهره مند می شویم و در پایان اشاره ای به دلیل اجماع خواهیم نمود.
 


ادلّه قرآنی وجوب امر به معروف و نهی از منکر
 


آیات فراوانی درباره امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد؛ ولی در این جا تنها به آیاتی می پردازیم که برای اثبات وجوب امر به معروف و نهی از منکر به آن ها استدلال شده است. گفتنی است که برای استفاده بیش تر، ذیل هر آیه، نکات و پیام های عمومی آیه نیز بیان خواهد شد.
آیه اوّل: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى، و امر به معروف و نهى از منكر كنند! و آن ها همان رستگارانند.[4]
در این آیه شریفه خداوند متعال از صیغه امر «وَ لْتَكُنْ» استفاده نموده و دستور به انجام امر به معروف و نهی از منکر داده است؛ در علم اصول ثابت شده که صیغه امر دلالت بر وجوب دارد، به این معنا که وقتی خداوند متعال در سفارش به انجامِ کاری مثل امر به معروف و نهی از منکر، از صیغه امر استفاده نموده، بدین معناست که متعلَّق صیغه امر که همان امر به معروف و نهی از منکر است، واجب می باشد. چنان چه فقها در باره این آیه گفته اند: «و في الآية دلالة على وجوب الأمر بالمعروف و النّهى عن المنكر، كما هو مقتضى الأمر، و لا خلاف بين العلماء في وجوبهما». و در این آیه دلالت بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر است چنان که مقتضای امر می باشد، و در میان علما در مورد وجوب این دو اختلافی نیست.[5] هچنین در آخر آیه سخن از فلاح و رستگاریِ آمرین به معروف و نهی کنندگان از منکر به میان آمده که نشان از وابستگی فلاح و رستگاری با امر به معروف و نهی از منکر دارد. بنا بر این طبق این آیه شریفه، امر به معروف و نهی از منکر بر مکلّفین شرعاً واجب است و تارکین آن رستگار نخواهند شد.
 


چند نکته
 


1- یکی از نکاتی که در آیه مذکور به چشم می خورد و عدّه ای از فقهاء از آن استفاده حکمی کرده اند، کلمه «مِن» است. گروهی از ظاهر آیه که در آن از کلمه «مِن» استفاده شده، استنباط می کنند که این «مِن» به معنای تبعیض است و دلالت بر گروهی از مکلّفین می کند نه همه آن ها. این معنا دو وجه دارد: یکی این که بر اساس حرف «مِن» در این آیه، ممکن است بگوئیم (چنان چه بعضی از علما از این آیه چنین استنباطی نموده اند) امر به معروف و نهی از منکر از واجب های کفایی است، به این معنا که در ابتدای امر بر همگان واجب است امّا به محض اتیان و انجام برخی از مکلّفین، این وجوب از دیگران ساقط می شود؛ و وجه دوّم آن طبق نظر برخی از فقها آن است که، امر به معروف و نهی از منکر تنها بر کسانی واجب است که شروط آن را دارا باشند، مثلا کسی که معروف و منکر را نمی شناسد، نمی تواند نسبت به آن اقدام کند، زیرا چه بسا که از روی اشتباه امر به منکر یا نهی از معروف نماید و یا در انجام مراتب آن دچار خطا شود، مثلا آن جا که وظیفه در تذکّر زبانی است، به تذکّر عملی و فشار متمسّک شود که این کار تبعات نامطلوبی را به دنبال خواهد داشت.[6]
البته ناگفته نماند که آموختن احکام و شرایط امر به معروف و نهی از منکر بر همه مسلمین واجب است و این وجوب در جوامعی که در آن ها بیشتر نسبت به انجام معروف ها غفلت شده و در ارتکاب معاصی اصرار افزون تری دارند، از اهمیّت و ضرورت بالاتری برخوردار است و لذا ترک آن نیز قبیح تر است و عقاب سخت تری در پی خواهد داشت.
2- امر به معروف، مقدّم بر نهی از منکر است؛ زیرا در همه آیات و روایات، امر به معروف مقدّم بر نهی از منکر ذکر شده است. بدیهی است که با انجام دادن خوبی ها و ترویج آن در جامعه، زمینه ارتکاب محرّمات نیز از بین رفته و به حداقلّ آن نزول پیدا می کند.[7] همچنین اصولاً اعطای به مردم آسان تر از گرفتن از آن هاست. در امر به معروف انسان عمل نیکی را هدیه می کند و گنهکار این را درک می کند، امّا در نهی از منکر گرفتن چیزی مطرح است که چه بسا گنهکار به آن خو کرده باشد و گرفتن چیزی که جزء عادت وی شده است موجب ناخرسندی او می گردد. امر به معروف و نهی از منکر دو فریضه جداگانه اند، زیرا امر به خوبی ها جنبه مثبت و ایجابی دارد و نهی از زشتی ها جنبه منفی و سلبی دارد و از همین روست که استقبال گنهکار در امر به معروف بیشتر است و یا بی رغبتی او نسبت به آن کم تر از نهی منکر است.
چه نیکوست که در صورت امکان، نهی از منکر در قالب امر به معروف بیان شود، مثلاً به جای این که گفته شود بی حجابی نکن، به حجاب توصیه شود. زیرا مردم به امور مثبت گرایش بیشتری ابراز می کنند و از همین رو اگر به کسی که برای نیل به مقصدی به نیمه راه رسیده است گفته شود نصف راه را طی کرده ای، بیشتر خوشایند اوست تا گفته شود نصف راه باقی مانده است. همچنین امر به معروف در درون خود مبارزه جدی با گنهکار ندارد امّا در نهی از منکر این مبارزه نهفته است. زیرا در نهی از منکر بر خلاف میل یا عادت گنهکار، عمل یا خوی اخلاقی او مورد مخالفت قرار می گیرد و نهی کننده از گناه می کوشد آن را از وجود گنهکار زایل کند و این زحمت بیشتری را متوجّه گنهکار و نهی کننده می نماید.
کسی که به معصیتی آلوده می شود به انجام آن تمایل دارد و اگر واجبی را ترک می کند، انجام آن را غالباً دشوار می بیند. از سویی نهی کننده از عمل زشت، می خواهد بر خلاف تمایل گنهکار او را به ترک عمل وا دارد. از این رو نوعی درگیری بین تمایلِ پاکِ نهی کننده و تمایل زشت گنهکار به وجود می آید که انجام نهی از منکر را برای هر دو دشوار می سازد و چه بسا سبب درگیری و بروز اختلاف و نزاع گردد، به ویژه اگر گنهکار خود را در زندگی آزاد فرض نماید و امر و نهی دیگری را که با نوعی ولایت بر او اعمال می شود با آزادی هوای نفس خود مخالف ارزیابی کند، در حالی که نهی کننده وظیفه دینی و عقلی خود را انجام می دهد. و این طبعِ نهی از منکر است که بر نفس گنهکار تلخ و تند می آید. به تعبیر روشن تر، تندی از فلفل است نه فلفل فروش، و تندی فلفل را به حساب فروشنده آن گذاردن خطاست اگر چه گاهی تندی هر دو به هم می آمیزد.
این تندی در امر به معروف کم تر احساس می شود، زیرا در امر به معروف غالباً درگیری نفسانی وجود ندارد و لذا آرامش حفظ می شود و محبوبیت ها دوام می یابد. این طبع نهی از منکر است که سبب درگیری می شود. مشکلات تذکّرات اجتماعی که منجر به مسائل مختلفی در سطح جامعه و دستگاه های اجرایی و قضایی می گردد، اغلب در پی نهی از منکر است.[8] به همین دلیل در مقام ترتّب، ابتدا باید از امر به معروف شروع کرد و تا جایی که امکان دارد به وسیله آن، فرد گناهکار را به مسیر صحیح راهنمایی نمود، در مرحله بعد که امر به معروف کارگر نیفتاد، آن وقت نوبت به نهی از منکر می رسد.
ادامه ادلّه قرآنی را در نوشتار بعدی دنبال خواهیم کرد، ان شاء الله تعالی.
 


خودآزمایی
 


1- یک ثمره عقلی بودن امر به معروف و نهی از منکر را بنویسید؟
2- یکی از آیاتی که بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر دلالت می کند را بیان کنید؟ با توضیح.
 

پی‌نوشت‌ها


[1] كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة) ج ‌1 ص 141.
[2] المكاسب المحرمة (للإمام الخميني) ج ‌1 ص 203 و 204.
[3]  برگرفته از کتاب: امر به معروف و نهی از منکر در آینه اجتهاد ص 56 و 57.
[4] سوره آل عمران/ آیه 104 (ترجمه مکارم).
[5] مسالك الأفهام إلى آيات الأحكام ج ‌2 ص 372.‌
[6] همان ص 372 و 373.
[7] برگرفته از کتاب: امر به معروف و نهی از منکر در آینه اجتهاد ص 45 و 46.
[8] برگرفته از کتاب: حافظان حریم امر به معروف در عصر ما ص 5 و 7.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: