مواقف| ۳
امّا اهمّیّت عمل طواف کعبه
«طواف» يعنى دور چيزى گرديدن و بر گرد چيزى چرخيدن و اين عمل، علامت كمال علاقه و نشانهی منتهاى محبّت است، تا آنجا كه شخص محبّ، خود را فداى محبوب مىسازد و بلا گردان او مىشود، آنچنان كه پروانهی عاشق شمع، آنقدر بر گرد شمع مىچرخد و مىگردد تا عاقبت، خود را با بال و پرى سوخته، به پاى شمع مىافكند.
شخص حاجّ واقعى كه آتش اشتياق لقاى پروردگار در دلش شعلهور گشته و بار سفر بسته و از وطن مألوف و خانه و كاشانه و فرزند و زن، بريده و لبّيكگويان، خود را به پاى ديوار خانهی محبوب رسانيده است و پروانهوار، گرد شمع فروزان خانهی توحيد مىچرخد، در واقع از چنگال عوامل جذّاب مشتهيات دنيايى، رها گشته و جز جذبه و كشش حضرت معبود، چيزى او را به سمت خود نمىكشد. همه چيز دنيا را از خود ريخته و سر و پای برهنه و كفن بر دوش كشيده و با حركت دايرهاى بر گرد خانهی حق، نشان مىدهد جز حقّ چيزى نمىخواهم و جز حق چيزى نمىجويم. در تمام جهات و جوانب، غير حق چيزى نمىبينم و مجذوب هيچ عاملى سواى حق نمیباشم. خانهی حق، هستهی مركزى من است و هدف اصلى زندگى من. اين خانه، شمع است و من، پروانهام. من، فدا و قربان صاحبخانهام.
اَمُرُّ عَلَى الدّيارِ دِيارِ لَيْلى/ اُقَبِّلَ ذاالْجِدارَ وَ ذاالْجِدارا
وَ ما حُبُّ الِدّيارِ شَغَفْنَ قَلْبي / وَلكِنْ حُبُّ مَن سَكَنَ الدّيارا
این كرات معلّقهی در فضا، بر گرد خورشيد در حال طوافند چون همه چيز خود را از او مىگيرند و محورى جز او ندارند. در داخل «اتم»، «الكترونها» بر گرد «پروتونها»، در حال طوافند درست مانند سيّاراتى كه دور خورشيد مىگردند.[1]
خورشید، با سيّارات خود و اقمار آنها كه مجموعاً منظومهی شمسى را تشكيل مىدهند، در مدّت «٢٢٠ ميليون سال»، يك مرتبه به دور مركز كهكشان گردش مىكند.[2]
سراسر عالم، از ذرّهی نامرئى گرفته تا كرات منظومهها و كهكشانهاى عظيم و محيّر، همه در حال طوافند.
آيا انسان كه خود جزئى از اجزاى اين دستگاه خلقت است، نبايد به تبعيّت از قانون عمومى عالم در حال طواف باشد؟
آری! انسان هم موظّف به طواف است؛ منتها آنها طوافشان، طواف تكوينى و اضطرارى است، امّا انسان كه یک موجود دارای عقل و اراده و اختيار است، بايد با عقل و اراده و اختيار، دور مبدأ و معبود خود در حال طواف باشد و گرد او بچرخد.
در همه حال و در همه وقت و در همه جا، چشمش به او بوده و وجههی همّتش رضا و خشنودى او باشد. خانهاى را كه او از باب تشریف و تکریم آدمیان، به نام خود نامزد نموده و در دسترس انسان قرار داده است، قبلهی خود سازد و هنگام نماز و عرض بندگى، به سمت آن بايستد؛ وقت تلاوت قرآن، رو به سمت آن باشد؛ موقع خوابيدن و نشستن، به جانب آن بخوابد و بنشيند؛ در حال احتضار، به سمت آن بچرخد و در ميان قبر نيز، رو به سمت آن دفن شود. و خلاصه! تمام حركات و سكنات و جنبش و جوشش (به استثناى بعض حالات)، مرگ و حياتش رو به سمت خانهی معبود باشد.
قُلْ اِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي للهِ رَبِّ الْعالَمينَ.[3]
خانهی كعبه خانهی دلهاست / ساحت قدس و جلوهگاه خداست
نیکبخت آن که همچو پروانه / در طواف است گرد آن خانه
چون نصیب تو نیست فیض حضور / باش اندر طواف خانه ز دور
در رکوع و سجود، سویش باش / تو هم از زائران کویش باش
موقعیّت انسان موفّق به طواف
در واقع، آدمى كه لبّيك اجابت به دعوت حضرت حق گفته و موفّق به حضور در حريم بيت خدا گشته است، ميهمانى است بسيار عزيز و گرامی كه وارد بر ميزبان كريمى شده است كه جود و كرمش نامتناهى؛ احسان و انعامش بىپايان؛ مجّانی دادن و به رايگان بخشيدن عادت او؛ اعطای کثیر به قلیل و در برابر كار اندك، پاداشعظيم عنايت نمودن دأب و دَيْدَن اوست:
یا مَنْ يُعْطِي الْكَثيرَ بِالْقَليلِ.[4]
ای كسى كه در مقابل كار كم، پاداش بسيار اعطا مینماید.
از امام اميرالمؤمنين(ع) سؤال شد: بنده كه دست به دامن كعبه مىزند و پردهی حرم را مىچسبد به چه معنى است؟ فرمود:
ﻣَﺜَﻠُﻪُ ﻣَﺜَﻞُ رَﺟُﻞٍ ﻟَﻪُ ﻋِﻨْﺪَ ﺁﺧَﺮَ ﺟِﻨﺎیَةٌ وَ ذَﻧْﺐٌ ﻓَﻬُﻮَ ﻣُﺘَﻌَﻠﱢﻖٌ ﺑِﺜَﻮْﺑِﻪِ وَ یَتَضَرَّعُ اِﻟَﻴْﻪِ وَ یَخْضَعُ ﻟَﻪُ اَنْ یَتَجافی ﻋَﻦْ ذَﻧْﺒِﻪِ.[5]
کار او مانند كار مردى است كه دربارهی ديگرى مرتكب گناه و جنايتى گشته و حال، با ندامت و پشيمانى، چنگ به دامن او مىزند و گوشهی جامهی او را مىگيرد و با خضوع و تذلّل، از او عفو و گذشت از تقصير و گناه را مىطلبد.
مسلّماً مقتضاى كرم و بزرگوارى هر شخص كريمى در اين موقع، بذل عنايت است و ابراز مرحمت؛ تا چه رسد به ساحت اقدس حضرت ربّ العفو و الكرم كه وقتى بندهاى وامانده و بىپناه، روى نياز به درگاه آن بىنياز مىآورد و چهرهی شرمسار و پرخجلت، بر خاك ذلّت و انكسار مىمالد و دامن بيت را مىچسبد و فرياد «اَلْعَفْوَ، يا رَبَّ الْبَيْتِ»، سر مىدهد، حاشا از كرمش كه رو برگرداند و آن بندهی مسكين را از در خانهاش، با ذلّت و خوارى براند! «لا وَ رَبّ الْكَعْبَةِ وَ الْحَرَمِ» بلكه آنچنان رحمت عامّ و شاملى، بر سر واردين بيت مكرّم، دامن بگستراند كه تمام خطوات و لحظاتشان يعنى قدمها و نگاههايشان، ارزش آسمانى پيدا كند.
اين بشارت، از حضرت ختمى مرتبت(ص) رسيده است:
ما مِنْ طائِفٍ يَطوفُ بِهذَا الْبَيْتِ حينَ تَزولُ الشَّمْسُ حاسِراً عَنْ رَأسِهِ حافِياً يُقارِبُ بَيْنَ خُطاهُ وَ يَغُضُّ بَصَرَهُ وَ يَسْتَلِمُ الْحَجَرَ في كُلِّ طَوافٍ مِنْ غَيْرِ اَنْ يُؤذِيَ اَحَداً وَ لا يَقْطَعَ ذِكْرَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ لِسانِهِ اِلاّ كَتَبَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ سَبْعينَ اَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحی عَنْهُ سَبْعينَ اَلْفَ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ سَبْعينَ اَلْفَ دَرَجَةٍ وَ اَعْتَقَ عَنْهُ سَبْعينَ اَلْفَ رَقَبَةٍ ثَمَنُ كُلِّ رَقَبَةٍ عَشْرَةُ آلافِ دِرْهَمٍ وَ شُفِّعَ في سَبْعينَ مِنْ اَهْلِ بَيْتِهِ وَ قُضِيَتْ لَهُ سَبْعُونَ اَلْفَ حاجَةٍ اِنْ شاءَ فَعاجَلَهُ وَ اِنْ شاءَ فَآجَلَهُ.[6]
هیچ طوافكنندهاى نيست كه هنگام زوال آفتاب [موقع ظهر] سر و پا برهنه، بر گرد اين خانه طواف نمايد در حالتى كه قدمها را كوتاه بردارد و چشم خود را [از شدّت حيا يا براى پرهيز از نگاههاى ناروا] فرو افكند و در هر طوافى [در صورت امكان] حجرالاسود را استلام نماید بدون اينكه آزارش به كسى برسد و بىآنكه ذكر خدا از زبانش قطع شود، [آرى نيست چنين طوافكنندهاى] مگر اين كه خدا براى او مىنويسد به هر قدمى هفتاد هزار حسنه و محو مىكند از او هفتاد هزار سيّئه و بالا مىبرد براى او هفتاد هزار درجه و آزاد مىكند از طرف او هفتاد هزار بنده كه قيمت هر بندهاى ده هزار درهم باشد [يعنى ثواب آزادكردن هفتاد هزار بنده به او مىدهد] و حقّ شفاعت دربارهی هفتاد نفر از بستگانش به او عنايت مىفرمايد و استحقاق رواشدن هفتاد هزار حاجت را واجد مىشود كه اگر بخواهد در دنيا، اگرنه در آخرت به حوايجش نايل مىگردد.
نگاه به كعبه، عبادت است
عَنْ اَبی عَبْدِالله(ع): مَنْ نَظَرَ اِلَى الْكَعْبَةِ لَمْ يَزَلْ تُكْتَبُ لَهُ حَسَنَةٌ وَ تُمْحى عَنْهُ سَيِّئَةٌ حَتّى يَنْصَرِفَ بِبَصَرِهِ عَنْهَا.[7]
از امام صادق(ع) منقول است: هر كس به كعبه نگاه كند [مادام كه چشمش به كعبه است]، پيوسته حسنهاى براى او نوشته مىشود و سيّئهاى از او محو مىگردد تا وقتى كه چشمش را از كعبه برگرداند.
و نيز آن حضرت فرموده است:
اِنَّ للهِ تَبارَكَ وَ تَعالى حَوْلَ الْكَعْبَةِ عِشْرینَ وَ مِأَةَ رَحْمَةً، مِنْها سِتُّونَ لِلطّائِفينَ وَ اَرْبَعُونَ لِلْمُصَلّينَ وَ عِشْرُونَ لِلنّاظِرينَ.[8]
برای خدا در اطراف كعبه صد و بیست رحمت است [كه پيوسته نازل مىشود]. شصت رحمت مخصوص طوافكنندگان و چهل رحمت مربوط به نمازگزاران و بیست رحمت براى نگاهكنندگان [به كعبه] است.
پس هشيارى بسيار لازم است كه آدمى، اين چنين موقعيّت حسّاس و پرارزش را با مسامحه و غفلت، از دست ندهد و عالىترين منافع الهى را با سهلترين اعمال عبادى بهدست آورد.
ذلِكَ فَضْلُ اللهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَاللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ.[9]
به راستی چه بجاست....
آری، چه بجاست كه اندكى انسان، سر به گريبان تفكّر فرو برده و در عظمت و جلالت اين موقف فوقالعاده بزرگ و موقعيّت بسيار عظيم خود بينديشد كه در كجا هستم و پا به چه پايگاه رفيع و خطيرى نهادهام؟! «مطافى» كه قدمهاى پيغمبران و امامان(ع) به آنجا رسيده است! «سنگى» كه ميلياردها دست از انبياء و اوصيا، عبّاد و زهّاد، اتقيا و ازكيا، با آن تماس پيدا كرده است! خدا مىداند كه چه زمزمههاى پر سوز و گدازى، از مناجاتها و راز و نيازهاى شورانگيز، از سينه و قلب دلباختگان و بندگان عارف حضرت معبود در آن فضا پخش گردیده و نورانيّت و معنويّتى خاص به آن مكان بخشيده است.
امام اميرالمؤمنين(ع) در مقام توجّه دادن به عظمت موقعيّت توفيقيافتگان به طواف بيت مىفرمايد:
وَ وَقِّفُوا مَواقِفَ اَنْبِيائَهُ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلائِكَتِهِ الْمُطيفينَ بِعَرْشِهِ، يُحْرِزونَ الاَرْباحَ في مَتْجَرِ عِبادَتِهِ وَ يَتَبادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدِ مَغْفِرَتِهِ.[10]
و ايستادند [اجابتكنندگان دعوت خدا براى حجّ] در جاى ايستادن پيغمبران خدا؛ و خود را [با طواف بر گرد بيت خدا] شبيه فرشتگانى نمودند كه بر گرد عرش خدا مىچرخند در حالی كه [با اين كار خود] در آن تجارتگاه پرستش و بندگى خدا، بهرههاى فراوان به دست مىآورند و براى [رسيدن به] ميعاد غفران خدا، مىشتابند و بر يكديگر پيشى مىگيرند.
بهراستی كه اگر انسان، حواسّش جمع باشد و در كار خود، دقيق و عميق گردد و خوب بداند و بفهمد كه در کجا هست و با چه كسى هست و در چه موقعيّتى هست، حتماً دلش تكان مىخورد و حال عجيبى به او دست مىدهد. خود را در آسمان عزّ و شرف، محفوف فرشتگان و همپاى پيغمبران و شبيه چرخندگان دور عرش خدا مىبيند. دنيا و مافيها در نظرش بىارزشترين چيزها آمده و يك نوع حال صفا و رقّت و روحانيّت مخصوص در خودش مىيابد و احاساس لذّتى غيرقابل توصيف در اعماق روح و روان خويشتن مینماید كه آن حال و آن لذّت، در هيچ جاى دنيا و در هيچ حالى از حالات زندگى يافت نمیگردد و همان حال صفا و رقّت روحى، بهرهی عظيمى است كه بايد در اين سفر سعادتثمر، نصيب انسان گردد و جا دارد آدمى، هر چه که دارد، از مال و منال و جاه و مقام دنيا، همه را بریزد تا آن حال بسيار عزیز و گرامى را كه رمز تحوّل روح و سرمايهی عزّت و سعادت جاودانى است، به دست آورد.
حال اگر اين بندهی حاجى(!) نتوانم آن سرمايهی فوقالعاده عزيز و گرامى را بياورم و يا نتوانم آنچه را كه آوردهام نگه دارم(!) و يا از اصل ندانم چه بخواهم(!) و يا كارى كنم كه از صلاحيّت انعام و اكرام بيفتم(!)، تقصير كسى نيست.[11]
گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه چيست؟
یک گدای رذل فرومایهای که نه قدر خانه میداند و نه حرمت صاحبخانه را میشناسد و جز زبانی یاوهسرا و رفتاری خارج از نزاکت و دور از ادب و راه و رسم انسانها، چیز دیگری از خود نشان نمیدهد، طبیعی است غیر از محرومیّت و مطرودیّت از الطاف و عنایات صاحبخانه، چیزی نصیب او نخواهد شد و بلکه احیاناً نیازمند تأدیب و گوشمالی نیز خواهد بود تا حدّ خود بشناسد و راه و رسم ادب بیاموزد.
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا مَعْرِفَتَكَ وَ اَلْهِمْنا طاعَتَكَ وَ لا تَجْعَلْنا مِنَ الْغافِلينَ الْمُبْعِدينَ بِحَقِّ اَوْلِيائِكَ الْمُقَرَّبينَ.
خودآزمایی
1- حاجی واقعی با حركت دايرهاى بر گرد خانهی حق، چه را نشان مىدهد؟
2- آیا انسان هم موظّف به طواف(دور معبود خود) است؟ مختصری شرح دهید.
3- در باب اهمیت نگاه به کعبه، حدیثی را بیان کنید.
پینوشتها
1. نجوم برای همه، صفحهی ۳۶.
2. انسان و جهان، صفحهی ۵٠.
3. سورهی انعام، آیهی ۱۶۲.
4. قسمتی از دعای وارد در ماه رجب.
5. اسرارالعبادات قاضى سعيد قمى، صفحهی ٢٣٠، چاپ دانشگاه.
6. كافى، جلد ۴، ص ۴٢١، حديث ٣.
7. كافى، جلد ۴، صفحهی ۲۴۰، حديث ۳.
8. همان، حدیث ۲.
9. سورهی جمعه، آیهی ۴.
10. نهجالبلاغه، قسمت آخر از خطبهی اوّل.
11. اقتباس از تذكرةالمتّقين مرحوم بهارى.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی