در نوشتار قبلی از نیروی عقل و شهوت سخن گفتیم و در باره نقشی که آن دو می توانند در تحقّق رفتار درست و شایسته، و یا کجروی ها و افعال ناپسند ایفا کنند، بحث کردیم. اکنون در صدد آن هستیم تا در مورد دو نیروی قدرتمند دیگری که در وجود انسان حضور دارند و می توانند در درست کرداری و سعادت، و یا کج رفتاری و شقاوت انسان اثرگذار باشند، تحقیق و بررسی نمائیم.
نیروی شهوت
امّا قوّه و نیروی دیگری که خداوند حکیم در وجود انسان ها خلق فرموده، «شهوت» است. شهوت در لغت به معنی میل و خواستن می باشد. در کتاب قاموس قرآن آمده: «شهوة: دوست داشتن، میل كردن [شَهَاهُ شَهْوَةً: أَحَبَّهُ و رغب فیه]. (قرآن کریم می فرماید:) «وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ» [انبیاء/ 102] آن ها در آن چه دلشان خواسته پیوسته اند. (همچنین می فرماید:) «وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْینُ» (زخرف/ 71) در بهشت است آن چه دل ها می خواهد و چشم ها لذّت می برد.[1]
وجود شهوت در نهاد انسان، نعمتی است که خداوند عزّ و جلّ به انسان ارزانی داشته. به عنوان نمونه اگر شهوت خوردن و آشامیدن نبود، چه بسیار انسان ها که بر اثر غفلت از غذا و آب یا خساست و حرص در انباشت ثروت و ...، به سوء تغذیه و بیماری و حتّی مرگ مبتلا می شدند. اگر شهوت جنسی نبود، شاید عدّه کثیری رو به ازدواج نمی آوردند و خطر انقراض، نسل بشریّت را تهدید می نمود. امّا آن چه در این میان نباید مورد غفلت واقع شود، کنترل، مدیریّت و هدایت شهوات در درون انسان است. قرآن کریم در وصف کسانی که شهوات خود را کنترل و مدیریت نکرده اند، می فرماید: «وَ اللَّهُ یرِیدُ أَنْ یتُوبَ عَلَیكُمْ وَ یرِیدُ الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمِیلُوا مَیلاً عَظِیماً». خدا مى خواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاك نماید)، امّا آن ها كه پیرو شهواتند، مى خواهند شما به كلّى منحرف شوید.[2]
خدا به وسیله احكام مى خواهد، نعمت ها و بركاتى كه بر اثر آلودگى به شهوات از انسان قطع شده، به او بازگردد، ولى شهوت پرستانى كه در امواج گناهان غرق هستند، مى خواهند انسان های دیگر نیز از طریق سعادت به كلّى منحرف شوند و همانند آن ها از فرق تا قدم آلوده به انواع گناهان گردند.[3] در واقع آن ها که مالک شهوات خود نبوده و زمام آن را به دست نگرفتند، پس از مدّتی اسیر شهوت های خود می شوند و در منجلاب هلاکت و گمراهی تا بدان جا پیش می روند که می خواهند دیگران را نیز همچون خود آلوده و بیچاره نمایند. دین مبین اسلام برای کنترل و هدایت غرایز و شهوات، دستورات و برنامه های کامل و جامعی در نظر گرفته که عمل کردن به آن ها ضامن سلامت و سعادت بشریّت است و جلوی نابسامانی های حاصل از افراط و تفریط در شهوت ها را می گیرد.
مولا امیر المؤمنین علیه السّلام در خطبه همام، در شمار اوصاف اهل تقوا، به آزادی ایشان از بند وابستگی های شهوانی اشاره نموده و می فرمایند: «میّتةً شهوتُهُ». یعنی شهوت اهل تقوا مرده است. مراد از مرگ شهوت، كنترل و اعتدال آن و عدم سركشى آن است، نه این كه واقعاً این غریزه و نیروی خدادادى را نابود كنند كه این نیز طبق روایات، عملى نكوهیده و غیر جائز است. در واقع حضرت، موت را كنایه از عدم طغیان گرفته اند، زیرا مرده نیز بعد از مرگ دیگر قدرت طغیان گرى ندارد. شهوت اگر رها شود، انسان را به هلاكت مى اندازد.[4] اگر انسان هر آنچه نفسش می خواهد، از حلال و حرام، به او بدهد و حدّ و مرزی برای خواسته های دل خود قائل نباشد، آن وقت شهوت در سرزمین جان او غلبه یافته و حاکم می گردد، در این هنگام است که عقل از عریکه قدرت به زیر آمده و ظلمتِ جهل سراسر وجودش را فرا می گیرد، لذا در روایتی از حضرت امیر علیه السّلام نقل شده است که: «الشَّهَوَاتُ تَسْتَرِقُّ الْجَهُولَ». شهوت ها جاهلان را به بندگی می گیرند.[5] برای کنترل شهوات و ایمن ماندن از طغیان آن ها باید به دنبال چاره بود. مولای متّقیان علیه السّلام در عبارتی کوتاه امّا پُرمغز، پاسخ این چاره جویی را این گونه بیان می فرمایند: «مَنْ لَمْ یعْطِ نَفْسَهُ شَهْوَتَهَا أَصَابَ رُشْدَهُ». هر کس هر آنچه را که نفسش می خواهد به او ندهد، به رشد و کمال خود دست یافته است.[6] اگر شهوت کنترل شد و در مسیر درست خود قرار گرفت، آن وقت سکّان کشتی بدن به دست با کفایت عقل خواهد افتاد.
کدخدای تنِ بشر عقل است / از همه حال با خبر عقل است
هر که با عقل آشنا باشد/ از همه عیب ها جدا باشد
نیروی غضب
قوّه «غضب» در اصل یكى (دیگر) از نعمت هاى بزرگ الهى است كه به وسیله آن انسان مى تواند بقاى خود را حفظ كند و مدخلیتى بزرگ در تشكیل مدینه فاضله و نظام برتر دارد. این قوّه مایه « أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ»[7] است كه از اوصاف مؤمنین است، اشتباه كردند كسانى كه فكر كردند، باید قوه غضبیه كشته شود و خاموش كردن آن از كمالات و معارج نفس است، آن ها از مقام اعتدال و حدّ كمال غافلند، نفهمیدند كه در جمیع سلسله حیوانى، خداوند این قوّه را عبث و بیهوده نیافریده است، این سرمایه زندگانى را بى جهت نداده است، جهاد با دشمنان دین و دفع دشمن از مال و ناموس و دیگر نوامیس مبتنى بر این قوّه است، آنچه مذمّت شده، جنبه افراط آن است.[8]
اگر نیروی غضب از حدّ اعتدال خود خارج شود به جایی می رسد که روح ایمان را از بین می برد و زمینه انواع گناهان و جنایات را فراهم می سازد. امام صادق علیه السّلام به نقل از جدّ گرامیشان رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: «الْغَضَبُ یفْسِدُ الْإِیمَانَ كَمَا یفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ». غضب ایمان را فاسد می کند همان طوری که سرکه عسل را از بین می برد.[9] جالب است که در این روایت، پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله غضب را تشبیه به سرکه، و ایمان را به عسل تشبیه فرموده اند. چه تشبیه زیبا و مناسبی! غضب نعمتی است که وجود آن در مملکت جان انسان ضروری است و منافع بسیاری بر آن مترتّب شده است، چنان چه سرکه نیز خواص فراوانی دارد، امّا همین سرکه اگر بیش از اندازه استفاده شود و در خوردن آن افراط شود، سلامتی انسان را به خطر می اندازد. نیروی غضب نیز همچون سرکه اگر از حدّ اعتدال خارج گردد، سلامت روح و جسم انسان را تهدید می کند و آفات زیادی را گریبان گیر خود فرد و جامعه می نماید. و چه تشبیه زیبایی که امام علیه السّلام ایمان را به منزله عسل گرفته اند، چراکه ایمان همچون عسل شیرین است و مایه شفاء از تمام بیماری ها و دردها.
سرمنشأ بسیاری از کجروی ها و آسیب های فردی و اجتماعی، همین خارج شدن غضب از حالت اعتدال آن است. امام صادق علیه السّلام در این باره فرموده اند: «الْغَضَبُ مِفْتَاحُ كُلِّ شَرٍّ». غضب کلید تمام شرور است.[10] حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در خطبه متّقین و در شمار صفات اهل تقوا، به صفت کظم غیظ نیز اشاره نموده و می فرمایند: «مكظوماً غیظُهُ»، یعنی انسان با تقوا اهل کظم غیظ است. مفردات راغب در مورد «غیظ» مى گوید: «الْغَیظُ: أشدّ غضب، و هو الحرارة التی یجدها الإنسان من فوران دم قلبه، قال: قُلْ مُوتُوا بِغَیظِكُمْ [آل عمران/ 119]». غیظ شدیدترین حالت غضب است و آن حرارتى است كه انسان آن را از فوران خون قلبش احساس مى كند.[11] و در مجمع البحرین نیز در باره معنی «کظم» آمده است: «من كَظَمَ غیظه كَظْماً إذا تجرعه و حبسه، و هو قادر على إمضائه»، کسی که غیظش را کظم می کند (یعنی) آن را جرعه جرعه فرو می برد و حبس می کند در حالی که می تواند آن را اجراء کند (مثل این که پرخاش نماید و داد و فریاد کند).[12]
در لغت وقتى سقّا دهنه مشك را بعد از پر شدن آب مى بندد، «كظم السقّاء» گویند، دهنه مشك را مى بندد تا آب هاى جمع شده در درون آن بیرون نریزد، فردى كه در حالت عصبانیت به سر مى برد، كوره اى از آتش مى شود، اگر خود را كنترل كند كظم غیظ كرده است، بسیارى از جنایت ها، قتل ها و كشتارها، از این آتش درونى (غضب) سرچشمه مى گیرد. انسان در حال غضب، تجلّى گاه جهنّم است، اگر خود را كنترل نكرد، زبانه و شراره این آتش به بیرون سرایت مى كند و در روز قیامت با همین آتش مى سوزد. چنان كه در روایت است، از جاهائى كه شیطان بسیار به انسان نزدیك مى شود حال عصبانیت است، پس در این حالى كه محدوده قدرت شیطانى است، نه تصمیم گیر و نه عملى انجام ده، كه هر دو شیطانى است و همیشه این شعار را مدّ نظر داشته باش، كه در حال عصبانیت نه تصمیم، نه اقدام.[13]
در متانت مسلّم آن را دان / كه به وقت غضب نیارد جوش
غضب، افروزد آتش اندر دل / خنك آن كس كه سازدش خاموش
بد بد آن سگ منش كه در گیتى / كرد خود را در آدمى روپوش
خودآزمایی
1- معنی شهوت چیست و حکمت وجود آن در درون انسان را توضیح دهید؟
2- وظیفه قوّه غضب چیست و در چه صورتی زمینه ساز آسیب های فردی و اجتماعی می شود؟
پینوشتها
[1] قاموس قرآن ج 4 ص 88.
[2] سوره نساء/ آیه 27 (ترجمه مکارم).
[3] تفسیر نمونه ج 3 ص 353.
[4] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ج 2 ص 397 [خلاصه شده].
[5] عیون الحكم و المواعظ (للیثی) ص 35.
[6] روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط - القدیمة) ج 13 ص70.
[7] سوره فتح/ آیه 29.
[8] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ج 2 ص 403.
[9] الكافی (ط - الإسلامیة) ج 2 ص 302.
[10] همان ص 303.
[11] مفردات الفاظ القرآن ص 619.
[12] مجمع البحرین ج 6 ص 154.
[13] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ج 2 ص 401 و 402.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده