شرایط فهم معارف قرآن
این چند جمله را از صحیفهی مباركهی سجّادیه ملاحظه میفرمایید كه امام زینالعابدین(ع) به خدا عرض میکند:
«اللّهُمَّ إنَّکَ أَنْزَلْتَهُ عَلَى نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُجْمَلاً»؛
«خدایا؛ تو این قرآن را بر پیامبر بزرگوارت به گونهی مجمل نازل كردی»!
«وَ أَلْهَمْتَهُ عِلْمَ عَجَائِبِهِ مُکَمَّلاً»؛
«و علم به عجایب و شگفتیهای آن را به طور كامل به آن حضرت الهام فرمودی».
«وَ وَرَّثْتَنَا عِلْمَهُ مُفَسَّراً»؛
«و ما [اهل بیت] را وارث علم رسولت در مورد تفسیر قرآن قرار دادی [كه ما دارندگان علوم قرآن و وارث پیامبر اكرمت گشتیم».
«وَ فَضَّلْتَنَا عَلَى مَنْ جَهِلَ عِلْمَهُ»؛
«و ما را بر كسانی كه ناآگاه از علم قرآنند برتری دادی».
«وَ قَوَّیْتَنَا عَلَیْهِ»؛
«و ما را به تفسیر قرآن نیرومند و توانا گردانیدی».
«لِتَرْفَعَنَا فَوْقَ مَنْ لَمْ یُطِقْ حَمْلَهُ»؛[1]
«تا ما را بالا دست كسانی كه طاقت حمل آن را ندارند قرار دهی».
این جمله هم از نهج البلاغه است كه امام امیرالمؤمنین(ع) میفرماید:
«...ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ ینْطِقَ وَ لَكِنْ اُخْبِرُكُمْ عَنْهُ»:
«این قرآن است [كه پیشروی شما و در دسترس شماست] حال، از او بخواهید كه به سخن درآید و هرگز سخن نخواهد گفت ولكن من از جانب او گزارش میدهم [و شما را از محتویات آن باخبر میسازم]».
«أَلا إنَّ فِیهِ عِلْمَ ما یأْتِی وَ الْحَدِیثَ عَنِ الْماضِی وَ دَواءَ دائِكُمْ وَ نَظْمَ ما بَیْنَکُمْ...»؛[2]
«آگاه باشید! علم تمام آنچه كه گذشته و آنچه كه خواهد آمد در قرآن است و داروی دردِ شما و نظم دادن به آنچه كه مربوط به شماست [از امور دنیا و آخرت] در قرآن است».
امّا با شما كه همزبان با او نیستید حرف نمیزند. من كه زبان گویای او هستم باید در كنارش باشم تا مقاصد او را به شما بفهمانم.
تفسیر به رأی؟!
از ابوحمزه ثمالی نقل شده كه: من در مسجد النّبی نشسته بودم، مردی وارد شد و سلام كرد، جواب دادم. گفت: شما كه هستی؟ گفتم: من مردی از اهل كوفهام؛ كاری داشتی؟ گفت: شما ابیجعفر، محمدبنعلیباقر را میشناسی؟! گفتم: خورشید فروزان است؛ با ایشان چه كار داری؟ گفت: من چهل مسأله از مسائل علمی آماده كردهام كه از او بپرسم تا اگر پاسخها حق بود بپذیرم و اگر باطل بود رد كنم. گفتم: آیا معیار تشخیص حق و باطل در دستت هست تا تشخیص بدهی چه چیز حق است و چه چیز باطل؟ گفت: بله. گفتم: خب؛ كسی كه خودش معیار تشخیص حق و باطل را در دست دارد، چه نیازی به دیگران دارد؟! گفت: شما مردم كوفه، مردمی پرحرف و كم حوصله هستید. تو نشانی ابی جعفر را به من بده تا بروم و با خودش صحبت كنم. در حال گفتگو بودیم كه حضرت امام باقر(ع) وارد مسجد شد در حالی كه جمعی اطرافش بودند و سؤالاتی میكردند. گفتم: حضرت ابیجعفر ایشانند. آن مرد رفت و به جمعیت پیوست. امام(ع) با اطرافیانش در گوشهای نشستند، من هم میان آنها رفتم و نشستم. مردم سؤالات خود را پرسیدند و رفتند. خلوت كه شد، امام(ع) به او فرمود: تو كه هستی؟ گفت: من قُتادهی بصری هستم. فرمود: ها! فقیه اهل بصره هستی. دانشمند معروف اهل بصره، شمایی؟! گفت: مردم چنین میپندارند. فرمود: شنیدهام تفسیر قرآن میكنی، درست است؟ گفت: بله بحث قرآنی داریم. فرمود: تو، توانایی فهم قرآن داری كه تفسیر میكنی؟! گفت: تا اندازهای كه میتوانم. فرمود: من آیهای از تو میپرسم، بگو مقصودِ آن چیست؟ در سورهی سبأ آمده است:
«... وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیرَ سِیرُوا فِیها لَیالِی وَ أَیاماً آمِنِینَ»؛[3]
«ما، در آن شهرها سیر و حركت را مقرّر كردهایم، در آنها شبها و روزها با كمال امنیت سیر كنید».
آن كدام شهرهاست كه مردم با كمال امنیت، شب و روز در آنها سیر میكنند؟ گفت: مكّه است؛
«ذلِکَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ بِزادٍ حَلالٍ وَ راحِلَةٍ حَلالٍ وَ کَرْیٍ حَلالٍ یُرِیدُ هذَا الْبَیْتَ کانَ آمِناً حَتّی یَرْجِعَ إِلَی أَهْلِهِ»؛
«هر كس به قصد زیارت كعبه، از خانهاش با زاد و راحله خارج شود در امن و امان خواهد بود تا به خانوادهاش برگردد».
امام(ع) فرمود: آیا تا به حال نشده كه كسانی از خانه بیرون بیایند و به سمت مكّه بروند و در راه گرفتار شوند و اموالشان را ببرند و جانشان به خطر بیفتد؟ گفت: چرا؛ بسیار بودهاند كسانی كه بین راه كشته شده و اموالشان به غارت رفته است. فرمود: پس چطور میگویی كه آیه فرموده: هر كس به مكّه برود با امن و امان میرود و برمیگردد؟ جوابی نداشت. فرمود:
«وَیحَكَ یا قُتادَةُ! إنْ كُنْتَ إِنَّما فَسَّرْتَ الْقُرْآنَ مِنْ تِلْقآءِ نَفْسِكَ فَقَدْ هَلَّكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَ إنْ كُنْتَ قَدْ أخَذْتَهُ مِنَ الرِّجالِ فَقَدْ هَلَّكْتَ وَ أَهْلَكْتَ»؛
«قتاده؛ برحذر باش! اگر تو قرآن را از پیش خود تفسیر كنی، هم خود را به هلاك افكندهای و هم مردم را و اگر از كسانی مثل خود بگیری، باز هم خود و هم مردم را به هلاک افکندهای».
«وَیحَكَ یا قُتادَةُ! إنَّما یعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»؛
«همانا قرآن را كسی میشناسد و میفهمد كه مخاطب به خطابات قرآن است».
بعد فرمود: آنچه كه مقصود آیه است این است كه:
«...مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ بِزادٍ وَ راحِلَةٍ وَ کَرْیٍ حَلالٍ یَرُومُ هذَا الْبَیْتَ عارِفاً بِحَقِّنا یَهْوانا قَلْبُهُ... کانَ آمِناً مِنْ عَذابِ جَهَنَّمَ یَوْمَ الْقِیامَةِ»؛
«كسی كه از خانهاش به قصد زیارت كعبه خارج شود در حالی كه عارف به حقّ ما بوده و قلبش دوستدار ما باشد، این چنین كسی در روز جزا از عذاب جهنّم در امان است [در دنیا نیز از انحراف از مسیر دین در امان خواهد بود]».
بعد فرمود:
«کَما قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إلَیهِمْ» وَ لَمْ یَعْنِ الْبَیْتَ، فَیَقُولُ «إلَیْهِ»»؛
«همانگونه كه خدا فرمود [كه حضرت ابراهیم(ع) دربارهی ذریهاش دعا كرد که]»:
«رَبَّنا إنِّی أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّیتِی بِوادٍ غَیرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیهِمْ...»؛[4]
«خدایا؛ من ذرّیهام را آوردم و در كنار بیت محرّمت سُكنی دادم، حال ای خدا؛ دلهای مردم را به سوی آنان متوجّه گردان».
در دعا چنانكه میبینیم ضمیر جمع بصورت «إلیهم» آورده که راجع به «ذرّیه» است و نفرموده: «إلیه» که ضمیر مفرد و راجع به «بیت» باشد و لذا امام(ع) میفرماید:
«فَنَحْنُ وَ اللهِ دَعْوَةُ إبْراهِیمَ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ الَّتِی مَنْ هَوانا قَلْبُهُ قُبِلَتْ حَجَّتُهُ وَ إلاّ فَلا»؛[5]
«پس به خدا قسم؛ مقصود از دعای ابراهیم(ع) ما هستیم كه هر كس قلباً دوستدار ما باشد حجّ او مقبول، و گرنه مردود است».
پس آن شهرهایی كه خدا فرموده هر كس در آنها به سیر و حركت بپردازد در امان خواهد بود ما هستیم كه اگر مردم به سوی ما آمدند و احكام دینشان را از ما گرفتند در دنیا، از انحراف در دین و در آخرت، از عذاب جهنّم در امان خواهند بود.
قضاوت امام امیرالمؤمنین علی(ع)
مردی در زمان حكومت عمر، نزد او آمد و گفت: من زنی گرفتهام، با اینكه بیش از شش ماه از ازدواجمان نگذشته است بچّهای سالم آورده، معلوم میشود این بچّه از من نیست و مولود از زناست. عمر هم گفت: بله؛ درست است و این بچّه از زناست. دستور داد زن را ببرند و بر او حدّ زنا جاری كنند! بیچاره زن كه از پاكی خود مطمئن بود، سخت پریشان حال گشت و بین راه كه او را میبردند با حلاّل مشكلات، امیرالمؤمنین(ع) مواجه شد. دادش درآمد كه: الامان یا أباالحسن! به دادم برس كه بیگناهم. امام(ع) وقتی از جریان مطّلع شد دستور داد زن را برگردانند و پیش عمر آمد و فرمود: چرا حكم ناروا كردهای؟! گفت: آقا؛ بچّهی شش ماهه كه شرعی نیست! فرمود: چرا؛ شرعی است. این آیه را در قرآن خواندهای كه:
«... حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً...»؛[6]
«دوران بارداری و شیرخوارگی كودك، سی ماه است».
گفت: بله؛ خواندهام. فرمود: این آیه را هم كه خواندهای:
«وَ الْوالِداتُ یرْضِعْنَ أوْلادَهُنَّ حَوْلَینِ كامِلَینِ...»؛[7]
«مادرها دو سال كامل، فرزندان خود را شیر میدهند».
گفت: بله؛ این را هم میدانم. امام(ع) فرمود: طبق آیهی اوّل، مجموع دوران بارداری و شیرخوارگی سی ماه است و طبق آیهی دوّم، مدّت شیرخوارگی دوسال؛ یعنی بیست و چهار ماه است. وقتی بیست و چهار از سی كم شود شش ماه باقی میماند. پس معلوم میشود از نظر قرآن كریم، كمترین مدّت بارداری، شش ماه است و بچّهی ششماهه از نظر قرآن، بچّهی شرعی است.[8]
اگر علی نبود، هر آینه عمر...
عمر به جهل و نادانی خود پی بُرد و شاید از آن مواردی باشد كه گفته است:
«لَوْلا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ»؛
«اگر علی نبود، عمر هلاک شده بود».
از این قبیل جریانات، زیاد است و نشانگر این است كه اگر قرآن به دست بشر عادی بیفتد، سبب ضلالت و گمراهی میگردد. شما ملاحظه میفرمایید مسألهی وضو كه از مسائل مبتلا بِه شبانهروزی مسلمانان است، چگونه مورد اختلاف شیعه و سنّی قرار گرفته است. این بدین جهت است كه نخواستند معنی قرآن را از امام معصوم بگیرند و به تبعیت از عمر گفتند: «حسبنا كتاب الله»؛ كتاب خدا در دست ما هست و ما در فهم آن نیاز به كسی نداریم.
با اینكه آیهی وضو در اختیار همه هست كه میفرماید:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إذا قُمْتُمْ إلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أیدِیكُمْ إلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إلَى الْكَعْبَینِ...»؛[9]
«ای كسانی كه ایمان آوردهاید؛ وقتی خواستید به نماز بایستید، صورت و دستهای خود را تا مرفق* بشویید و سر و پاها را تا مَفْصل [یا برآمدگی پشت پا] مسح كنید...».
با این همه، میبینیم چگونه در این مسأله به اختلاف افتادهاند. اگر درِ خانهی امام معصوم ـ كه به حكم خود قرآن، مبین قرآن است ـ میرفتند و معنا و مقصود آیه را از کیفیّت و کمیّت «غَسْل» و «مَسْح» میپرسیدند به بلای بزرگ تفرقه و اختلاف نمیافتادند.
خودآزمایی
1- وارث علم رسول در مورد تفسیر قرآن، چه کسانی هستند؟
2- مقصود آیه «... وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیرَ سِیرُوا فِیها لَیالِی وَ أَیاماً آمِنِینَ»؛«ما، در آن شهرها سیر و حركت را مقرّر كردهایم، در آنها شبها و روزها با كمال امنیت سیر كنید» چیست؟
3- امیرالمؤمنین(ع) چگونه بیگناهی آن زن را نشان داد؟
پینوشتها
[1]. صحیفهی سجّادیه، دعای ۴۲.
[2]. نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ۱۵۷.
[3]. سورهی سبأ، آیهی ۱۸.
[4]. سورهی ابراهیم، آیهی ۳۷.
[5]. بحارالانوار، جلد ٤٦ ، صفحات ٣٤٩ و ٣٥٧، تلفیق از حدیث ٢ و ۱۱.
[6]. سورهی احقاف، آیهی ۱۵.
[7]. سورهی بقره، آیهی ۲۳۳.
[8]. تفسیرالمیزان، جلد ۱۸، صفحهی ۲۲۴.
[9]. سورهی مائده، آیهی ۶.
* مِرْفَق: آرنج.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی