ساعتی به تفكّر در اسرار بپردازيد
البتّه در شب مشعر به تناسب حال هر كسى، اقسام گوناگون عبادت، از نماز و تلاوت قرآن و دعاهاى وارده از ائمّهی هدى(ع) و توبه و استغفار و تضرّع و مناجات با قاضىالحاجات، تماماً داراى فضيلت بسيار بزرگ و ارزش فوقالعاده عظيم است.
امّا در ميان همهی اين اصناف عبادت، ساعتى را اختصاص دادن به تفكّر در اسرار مناسك حجّ و بالخصوص موضوع بيتوتهی در مشعرالحرام و وظيفهی استحبابى جمعآورى سنگريزه از آن وادى و سپس افاضهی از مشعر به منى و اعمال اسرارآميز منى، تفکّر در این امور، از افضل عبادات است:
قال رسول الله(ص): فِكْرَةُ ساعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ.[1]
ساعتی انديشيدن، بهتر از عبادت يك سال است.
امام ابوالحسن الرّضا(ع) فرمودهاند:
لَیْسَ الْعِبادَةُ کَثْرَةَ الصّیامِ وَ الصَّلوةِ وَ اِنَّمَا الْعِبادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکرُِ فِی اَمْرِ اللهِ.[2]
عبادت، زيادى روزه و نماز نيست، همانا عبادت، تفكّر و انديشهی بسيار در كار خداست.
(عالم سراسر حكمت خلقت و احكام پر از اسرار شريعت، هر دو مجال تفكّر انسان با ايمان و موجب ازدياد درجهی ایمان است). عبادت يعنى انداختن نواحى وجود خود در راه خدا و شكّى نيست در اينكه اشرف نواحى وجود انسان، ناحيهی عقل است.
پس به كار انداختن عقل، به تفكّر در راه خدا، اشرف عبادات خواهد بود؛ عبادتى كه به ساير عبادات ما روح مىبخشد، نماز و روزهی ما و حجّ و جهاد و منبر و محراب و اشك و آه ما و بالاخره تمام عبادات ما را، عبادتى زنده و توأم با عرفان مىسازد و از نظر سير تكاملى و ارتقاى روحى انسانی، يكش را برابر با هزار و كمش را بسيار و بىشمار مىگرداند، بطورى كه جا دارد با كلمهی حصر «انّما» بفرمايند: انما العبادة كثرة التّفكّر في امرالله.
شب مشعرالحرام و تفكّر
به راستی كه شب مشعرالحرام، فرصت بسيار مناسبى است براى عبادت تفكّر. چه آنكه شب از نيمه گذشته است و غوغا و هياهوى جمعيّت خاموش گشته، آنها كه بايد بخوابند، خوابيدهاند و آنها كه اهل دعا و مناجات و نمازند، هر يك گوشهاى گرفته و دل به خدا داده و با ادبى تمام، به زمزمهاى عميق و آرام پرداختهاند، بعضى در حال قيام و برخى در حال ركوع و جمعى در حال سجودند.
آسمان پرستارهی مشعر با صفا و لطافت عجيب و تشعشع و تلألؤ كواكب درخشانش كه توأم با سطوت و هيبت خاصّى است، يك نوع حال ملكوتى و جذبهی روحانى مخصوص به انسان مىبخشد كهآدمى را در یک عالم ديگرى جدا از عالم ديگران سير مىدهد:
به چشمان در تماشاى سماوات / به جان، با روی جانان در مناجات
نظر بر انجم رخشنده دوزد / به حیرت همچو شمع بزم سوزد
همی گوید الهی یا الهی / مرابر آسمانت نیست راهی
تو آگاهی فراز آسمان چیست / فروزان ماه و تابان اختران چیست
بلند اندیشه را آنجا رهی نیست / بهجز حیرت، خرد را آگهی نیست
هزاران کشتی نور است تابان/ در این دریای بیساحل شتابان
همه مجبور عشقند این قوافل / شتابان کو به کو، منزل به منزل
به مشعر امشب ار هشیاری ای دوست / نباشد خوشتر از بیداری ای دوست
به دیده باش چون ابر گهربار / به دل سوزانتر از شمع شرربار
گهی با فکر و گه با ذکر سبّوح / صبوحی زن مگر روشن شود روح
چو مرغ حق به دل با نالهی زار / به ذکر حق سحرگردان شب تار
که بخشندت ز الطاف الهی / ز آه شب نشاط صبحگاهی
آری! انسان، تا خود موفّق به بيتوتهی در مشعر نشود و با توجّه و آمادگى قبلى به آن سرزمين روحانى و زير آن آسمان نورانى قدم نگذارد و شب عيد اضحى را در آن جمع به بيدارى بهسر نبرد به حقيقت و رمز آنچه بيان شد، آشنا نمیگردد. و نسأل الله التّوفيق.
سرّ وقوف شبانه در مشعر
اینک كه آمادهی تفكّر گشتهایم، در رمز معيّن شدن شب براى وقوف در مشعر بينديشيم؛ شايد درى از اسرار الهى به روى ما گشوده گردد و بر معارف ما بيفزايد. البتّه به خاطر داريم كه ما از «عرفات» به «مشعرالحرام» آمدهايم. يعنى در آن وادى شناسايى و مجلس معارفهی با خدا، به مقام كامل معرفةاللّهى رسيده و با معبود خود عهد محبّت و پيمان مراقبت دایم بستهايم، تا آنجا كه به تبعيّت از مولاى خود، امام سيّدالشّهداء(ع) به پيشگاه خدا عرضه داشتهايم:
اَ یَکونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهورِ ما لَیْسَ لَکَ حَتَّی یَکونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ، مَتی غِبْتَ حَتّی تَحْتاجَ اِلَی دَلیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ وَ مَتی بَعُدْتَ حَتّی تَکونَ الآثارُ هِیَ الَّتِی توصِلُ اِلَیْکَ، عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَراکَ عَلَیْها رَقیباً وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیبَاً.[3]
آیا چه موجودى روشنتر از تو هست تا در پرتو روشنايى او، تو را بيابم؟! كى تو پنهان بودهاى تا در پناه دليل و راهنمايى، در طلبت برآيم؟! كى تو دور بودهاى تا با نشان و علامت، رو به سوى تو آيم؟! كور باد آن چشمى كه تو را ناظر و مراقب خود نبیند. زيانكار و بىبهره باد آن بندهاى كه حظّى از محبّتت نگیرد.
و مسلّم و قطعی است كه چنین روح عارف و محبّ خدا، به شرط صدق در ادّعا، به درجهاى از درك و شعور عالى انسانى رسيده است كه به چشم دل، جز خدا چيزى نمىبيند و در سويداى جان جز به خدا به چيزى علاقهمند نمىشود، مشاعر و مراكز ادراكش يك جا، مختصّ خدا گشته و غير خدا که در نظرش مانند خاکها و ریگهای بیابان آمده است، حقّ ورود به خانهی قلبش كه حريم خاصّ خدا شده است را ندارد، خلوت دل نيست جاى صحبت اغيار. همچنان كه بيابان مشعر، محلّ ظهور شعائر و علايم خداجويى و خداخواهى است، هيچ مظهرى از مظاهر دنياطلبى و خودخواهى آنجا ديده نمىشود همچنین قلب انسان عرفات رفته و با خدا پيمان معرفت و محبّت بسته نيز بايد چنان باشد و «مشعرالحرام خدا» بشود، مظهر آثار و علايم و شعائر خداجويى و خداخواهى گردد، جز نداهاى روحانى و نغمههاى آسمانى، نغمه و ندايى از آن دل برنخيزد، علايق به زخارف و لذايذ دنيوى تا سر حدّ غفلت و انصراف از خدا و آخرت در فضاى آن دل، خيمه و خرگاه برپا نكند، زن و فرزند و مال و منال و جاه و مقام و منصب دنيا، هر يك تخت حكومت خود را بر زواياى قلب، استوار نسازند كه جايى براى خدا باقى نگذارند.
فَاِذا اَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ.[4]
از عرفات که کوچ کردید، در مشعرالحرام به یاد خدا باشید.
میبینید که مشعرالحرام تاريك است و چيزى جز خدا در آن فضا حكومت ندارد و صدايى جز صداى خداجويى از اطراف و جوانب آن وادى، به گوش نمىرسد و هم این موقف، دنبال موقف عرفات قرار داده شده است تا در واقع، مجسّمكنندهی صحنهی قلب انسان عرفات رفته باشد كه نور معرفت خدا آنچنان در فضاى قلبش تابيده است كه همه چيز، در پرتو نور شديد «معرفةالله» محو گشته و ناپديد شده است تا حدّى كه نسبت به غير خدا، فضاى قلبش تاريك است و نابينا و تنها نسبت به خدا روشن است و كاملاً بينا.
عَظُمَ الْخالِقُ فى اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فى اَعْيُنِهِمْ.[5]
عظمت خدا، چنان دلهاى آنان را پر كرده كه ماسواى او در نظرشان، كوچك [و غير قابل اعتنا] آمده است.
وَ كانَتْ دُنْياهُمْ اَقَلَّ عِنْدَهُمْ مِمّا يَطَؤُونَهُ بِاَرْجُلِهِمْ.[6]
دنیای دنياداران در نظر خداشناسان، كمتر و بىارزشتر است از آنچه با پا، مىمالند و مىگذرند.
یعنی دنياى به اين زيبايى در چشم خدابينان، از خاك و ريگ هم فرومايهتر و بىمقدارتر میباشد، بطورى كه اگر امر خدا نباشد، تمايلى به گردآورى اموال دنيا در خود نمىبينند.
خودآزمایی
1- از افضل عبادات در شب مشعر کدام است؟
2- امام رضا(ع) عبادت حقیقی را چه چیزی بیان فرمودند؟
3- با توجه به آنچه در بالا بیان شد، رمز معيّن شدن شب براى وقوف در مشعر را بیان کنید.
پینوشتها
1. جامعالسّعادات، جلد اوّل، صفحهی ١۶۵.
2. تحفالعقول، صفحهی ٣٢۵.
3. قسمتى از دعاى حضرت امام حسين(ع) در روز عرفه.
4. سورهی بقره، آیهی ۱۹۸.
5. جملهاى از خطبهی ١٨۴ نهجالبلاغه.
6. روضهی كافى، صفحهی ٢۴٧، ضمن حديث ٣۴٧.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی