سرّ استحباب جمعآورى سنگريزه از بيابان مشعر
از جمله وظايف مستحبّهی حجّاج در مشعرالحرام، اين است كه بگردند و از لابهلاى خاكها و زير ماسههاى آن بيابان، تعداد معيّنى (هفتاد عدد و اگر مقدارى بيشتر باشد، بهتر است) سنگريزه که تقريباً به اندازهی يك بند انگشت باشد جمع کرده و همراه خود به منى ببرند و براى رمى جمرات آماده باشند و مىدانيم كه انسان در آن ساعت شب و آن بيابان تاريك طبعاً تمايل به اين كار ندارد، مخصوصاً با توجّه به اين كه احتمال آلودگى به كثافات در اثناى جمعآورى سنگريزه نيز در کار است و همين احتمال، بر تنفّر طبع انسان مىافزايد كه اگر نبود امر خدا، هرگز در آن موقع شب اقدام به اين كار نمىكرد و لذا صرفاً براى امتثال فرمان خدا و رسول مكرّمش دنبال سنگريزه مىگردد و جمعآوری میکند و در ميان كيسهاى ریخته و همراه خود برمىدارد.
این برنامه، روشنگر اين حقيقت است كه انسان خداشناس بعد از وقوف در موقف عرفات و آشنا گشتن با مطلقالكمال و كلّالجمال به درجهاى از مشعر عالى و درك شعور روحانى مىرسد كه اصلاً تمام دنيا و جميع شئون زندگى مادّى، در نظرش مانند خاك و سنگريزهی بىارزش میآید كه طبعاً هيچگونه تمايل به جمعآورى آن در خود نمىبيند مگر «اِمْتِثالاً لِاَمْرِ اللهِ وَ طَلَباً لِمَرْضاتِه» آن هم به مقدار معيّنى كه رضا داده و دستور فرموده است، به جستجو و تفحّص و تحصيل مال مىرود و ذخيره میسازد، امّا نه براى تمتّع و لذّت بردن، بلكه براى اجراى برنامه و وظيفهی ديگرى كه در ميدان مبارزهی با اعداى دين و دشمنان حق، بايد عملى گردد.
مشعرالحرام، نشان دهندهی گوشهای از تربیت جامع اسلامی است
مکتب تربیتی اسلام از یک طرف، دنیا و لذّات دنیا را در نظر مسلمان، مانند سنگریزه و خاک بیمقدار جلوه میدهد تا نسبت به آن بیاعتنا گردد و محبّت و علاقهی به دنیا در دل ننشاند؛ چه تمام جنایات و مفاسد گوناگون در دنیا و عذابها و محرومیّتهای بیپایان در عقبی، معلول علاقهی مفرط و حبّ شدید به دنیا و شئون دنیاست که رسول خدا(ص) فرمودهاند:
حُبُّ الدُّنْیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَةٍ.[1]
حبّ دنیا، سرچشمهی هر گناه است.
ولی از طرف دیگر گوشزد میکند که اگر انسان، به کلّی تهیدست از مال دنیا باشد، تمایلات و شهوات سرکشی که در طبیعتش نهفته و از راه صحیح ارضا نشدهاند، سر برآورده و او را به طغیان و عصیان وامیدارند. مخصوصاً اگر در محیطی زندگی کند که بیعدالتیها و فاصلههای طبقاتی در آن محسوس و عیان باشد که در این صورت، انسانهای فقیر، با احساس مغبونیّت و محرومیّت در مقابل زندگی پرتجمّل دیگران، نمیتوانند صبر و تحمّل از خود نشان داده و به اصطلاح، دندان روی جگر بگذارند و آرام بمانند. ناچار، دست به انواع خیانتها زده و اقسام مفاسد و بینظمیها در جوامع بشری بهوجود میآورند.
امام امیرالمؤمنین(ع) به فرزندش محمّد حنفیّه، در نکوهش فقر و تنگدستی میفرمایند:
يا بُنَيَّ اِنّي اَخافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنْهُ فَاِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدّينِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، داعِيَةٌ لِلْمَقْتِ.[2]
فرزند عزیزم! من از خطر فقر، بر تو میترسم، از آن به خدا پناه ببر، چه آنکه فقر، موجب نقصان دین است [آدمی را به خیانت و گناه وامیدارد] و هم مایهی دهشتزدگی عقل و پریشانی فکر است و دیگر آنکه باعث پیدایش بغض و عداوت میباشد.
در جوامعی که فاصلههای عمیق طبقاتی موجود است، دلها پر از کینه و قیافهها نسبت به هم خشمگین است. پس فقر و تهیدستی از مال دنیا ممکن است فساد ایمانی و اخلاقی و اجتماعی بسیار به بار آورد؛ همچنان که غنا و ثروتمندی نیز در موارد بسیاری، مستتبع انواع مفاسد میباشد و لذا فقر و غنا هر دو در روایات ما، هم مورد مدح و ثنا، واقع شدهاند و هم مورد ذمّ و نکوهش و با در نظر گرفتن موارد مختلف و شرایط گوناگون، تناقضی در کار نخواهد بود.
دیگر آنکه، فقر برای امّت اسلامی در مقابل بیگانگان، خطری عظیمتر دارد و آن اینکه اگر جامعهی مسلمین از ثروت و اقتصاد مالی بیبهره باشند، دشمنانشان از راه ثروت و اقتصاد بر آنان چیره میشوند و آنها را تحت استعمار خود درمیآورند و با از بین بردن استقلال اقتصادی، استقلال سیاسی آنها را نیز از بین میبرند و عاقبت، مرام و مسلک بیدینی و بیایمانی را در مجتمع مسلمین ترویج کرده و بدبختی و شقاوت ابدی بر سرشان میریزند، قال رسولالله(ص):
كادَ الْفَقْرُ اَنْ يَكُونَ كُفْراً.[3] فقر نزدیک به سرحدّ کفر است.
مخصوصاً در دنیای امروز که آراستگیهای ظاهری و تعیّنات مادّی، ملاک عظمت و سیادت، به حساب آمده است، اگر ملّت اسلام بخواهد تحت عنوان زهد و پارسایی و بیاعتنایی به دنیا و لذّات دنیا، پشت پا به مظاهر مادّی زندگی بزند و در تمام شئون حیات، با خونسردی و بینظمی و باری به هر جهت بگذارند، مسلّماً در نظر دنیا، کوچک و بیارزش و بیمقدار جلوه میکند و از همه طرف حملات کوبندهی تبلیغاتی بر سرش میبارد و مورد تحقیر و توبیخ جهانیان واقع میشود.
از طرفی هم که اکثریّت مسلمانان، تربیت دینی صحیحی ندیدهاند و قدرت ایمانی محکمی ندارند که «لا یَخافونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»[4] از ملامت هیچ ملامتگری نترسند و در مقابل بیگانگان، خود را نبازند و با روحیّهای قوی در برابر قدرت تبلیغی آنها بایستند و سرمایههای معنوی خود را بطور بینهایت، ارزندهتر از سرمایههای مادّی آنها بدانند و به دیگران هم بفهمانند.
خیر! اکثریّت مردم مسلمان، چنین نیستند؛ بلکه بر اثر ضعف نیروی ایمانی، احساس حقارت و کوچکی در خود نموده و در مقابل عظمت مادّی و آراستگیهای ظاهری کفّار به زانو درمیآیند و تدریجاً تمام مبانی دینی خود را هم که تنها ملاک سعادت و خوشبختی انسان است از دست میدهند و در کام مرامهای سیاسی اجانب فرو رفته و در معدهی آنها هضم میگردند.
بنابراین، لازم است جامعهی مسلمانان در عین آنکه براساس تربیت صحیح دینی، دنیا و شئون زندگی مادّی در نظر آنان در جنب کمالات معنوی و سرمایههای اخلاقی و روحی، مانند خاک زیر پا و سنگریزههای غیر قابل اعتناست،[5] معالوصف، لازم است برای ارضای شهوت سرکش نفسانی به طریق مشروعش از یک طرف و به منظور حفظ مبانی ایمانی و اخلاقی خود در پرتو حفظ استقلال اقتصادی و سیاسی و قومی خود از طرف دیگر از اموال و امتعهی دنیا به حدّ کافی، در دست داشته باشند تا با حفظ عزّت و سیادت دنیایی خود، حافظ گوهر ایمان و اسلام خود باشند و سرانجام به عزّت و سعادت عقبایی نیز نائل گردند.
به بیان دیگر، ما امّت اسلامی، نظر به ضرورت حفظ حیات معنوی و سرمایهی ایمان به مبدأ و معاد که ضامن سعادت حقیقی ماست، موظّفیم از باب رعایت حال اکثریّت مسلمانان که مرعوب تجلّیات سیادت مادّی میباشند، مظاهر زندگی مادّی را هم در متن حیات اجتماعی خود، پا به پای دنیای متمدّن جلو ببریم و تشکیلات اجتماعی را از مؤسّسات فرهنگی و اقتصادی و بهداشتی و نظامی با وسایل و جهازات مدرن روز مجهّز سازیم تا علاوه بر جنبههای روحی و معنوی در جنبهی ظاهر زندگی نیز در خود احساس عزّت و عظمت و آقایی بنماییم و خود را در مقابل شوکت دیگران نبازیم.
این، دستور قرآن کریم ست:
وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّكُمْ.[6]
تا میتوانید، خود را در برابر آنان که دشمنان شما و خدایند، قوی و نیرومند سازید و به انواع جهازاتی که موجب ارعاب و ارهاب آنها میشود، مجهّز گردید.
این جمله از امام کاظم(ع) نقل شده است:
اِنَّكُمْ قَوْمٌ اَعْدائُكُمْ كَثِيرَةٌ يا مَعْشَرَ اَلشّيعَةِ اِنَّكُمْ قَدْ عاداكُمُ الْخَلْقُ فَتَزَيَّنُوا لَهُمْ بِما قَدِرْتُمْ عَلَيْهِ.[7]
ای گروه شیعه! متوجّه باشید شما دشمنان فراوان دارید که میکوشند از راهی بهانهای بدست آورده و بر شما بتازند و تحقیرتان نمایند. پس تا میتوانید خود را از هر جهت در مقابل آنان بیارایید [البتّه با رعایت دستورات شرع مقدّس]. بکوشید تا علاوه بر آراستگی باطن، ظاهر خود را نیز در نظر دیگران، مزیّن و آراسته و کامل نشان دهید تا مردم ظاهربین نیز شما را بزرگ و با حشمت ببینند و راهی برای تحقیر و توبیخ شما نیابند.[8]
آری! اسلام، در عین آنکه دستور زهد و بیاعتنایی به دنیا و پیروانش میدهد، در مقابل کفّار برای حفظ شئون ظاهری امّت اسلام، دستور دنیاداری نیز میدهد. با اینکه حبّ دنیا را رأس کلّ خطیئه میداند، معذلک، فرمان «وَ اَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوّةٍ» نیز صادر میفرماید. البتّه، عاشق دلباختهی دنیا شدن و همه چیز خود را در راه رسیدن به دنیا فدا کردن، گناهی بزرگ است و سرچشمهی دیگر گناهان است ولی از این طرف هم سستی و تنبلی و میدان زندگی را بدست بیگانگان و اعدای حقّ و عدالت دادن، موجب از بین رفتن قومیّت امّت اسلامی و نابود گشتن زحمات پیغمبران الهی است.
حال، این مطلب که روشن شد و برنامهی تربیت اسلام از نظر «زهد و دنیاداری» به دست آمد، بار دگر، عطف توجّهی به وظیفهی حجّاج مسلمان در بیابان مشعرالحرام مینماییم و تا حدّی به بعض اسرار وقوف شبانه در معشر و استحباب جمعآوری سنگریزههای رنگین و نقطهدار[9] از لابهلای خاکهای معشر، پی میبریم و تصدیق مینماییم که مشعرالحرام، نشاندهندهی گوشهای از تربیت جامع و عمیق اسلام است. یعنی، حجّاج مسلمان که وقوفشان در دامن کوه عرفات تمام شد و با خالق و معبود خود که جمیل علیالاطلاق است و محبوب واقعی انسان، مأنوس گشته و پیمان عبودیّت بستند و به مشعر رسیدند، آنجا که هم مظهر شعار خداجویی و خداخواهی محض است و هم محلّ بروز درک و شعور عالی انسانی است، آنچنان خدا در نظرشان عظیم و محبوب آمده است که همه چیز دنیا از مال و جاه و مقام و منصب حسّاس و پول و زن و فرزند و خانه و مغازه و بالاخره تمام جمالها و زیباییهای فریبندهی دنیا، در جنب تجلّیات جمال حضرت مبدأ اعلی، مندکّ و غیرقابل اعتنا شده است، همچون خاکها و سنگهای ظریف خالدار ریختهی زیر پا، آن هم در فضای تاریک و لیلهی ظَلماء که ابداً توجّهی به آن ندارند و برای بدست آوردن آن حرص نمیزنند و سر نمیبرند و شکم نمیدرند و خیانت نمیکنند و سخن ناروا به هم نمیگویند و گمان بد به هم نمیبرند. بلکه با کمال بیاعتنایی و بزرگوارری از آن میگذرند بطوری که اگر نبود دستور حضرت معبود و خالق سبحان، دست بسوی آن دراز نميکردند و تمایلی به آن نشان نمیدادند.
ولی چون دستور خدای حکیم است، با آنکه در «مشعرالحرام» هستند و به مرتبهی عقل و شعور و درایت عالیّهی انسانی رسیدهاند و فضای قلب و روح خود را «قرقگاه خدا» ساختهاند و سنگریزهی اموال دنیا در نظرشان بسیار کوچک است و بیمقدار، ولی فقط برای اطاعت امر خالق، دنبال جمع کردن آن میروند و تا آنجا که مورد امر و رضای خداست، تحصیل سنگریزههای اموال دنیا مینمایند و در همان موقع نیز، قلب و زبانشان به یاد خدا و ذکر خدا مشغول است و خشنودی خدا را میجویند.
اَللّهُمَّ اخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ قُلُوبِنا وَاجْعَلْنا مِمَّنْ یَسْعی لِرِضاک.
خودآزمایی
1- سر جمعآورى سنگريزه در مشعرالحرام را ذکر کنید؟
2- چرا در روایات ما فقر و غنا هر دو ، هم مورد مدح و ثنا و هم مورد ذمّ و نکوهش واقع شدهاند؟
3- به چه دلیل جامعه مسلمانان باید از اموال و امتعهی دنیا به حدّ کافی در دست داشته باشند؟
پینوشتها
1. مجموعهی ورّام، جلد ۱، صفحهی ۱۲۸.
2. نهجالبلاغهی فیضالاسلام، صفحهی ۱۲۲۸، حکمت ۳۱۱.
[3]. مجموعهی ورّام، جلد ۱، صفحهی ۱۵۸.
[4]. سورهی مائده، آیهی ۵۴.
[5]. عنابیعبدالله(ع) قال: لو یعلم النّاس ما فی فضل معرفة الله عزّوجلّ، ما مدوا اعینهم الی ما متع الله به الا عداء من زهرة الحیاة الدّنیا و نعیمها و کانت دنیاهم اقلّ عندهم ممّا یطؤونه بارجلهم، روضهی کافی، صفحهی ۲۴۷، حدیث ۳۴۷.
[6]. سورهی انفال، آیهی ۶۰.
[7]. فصولالمهمّه، باب نوادرالکلیّات، صفحهی ۱۶۱، باب ۴۱.
[8]. چون راوی در صدر روایت میگوید، من چیز حقیری بدست گرفته و میبردم، بین راه که به امام(ع) برخورد کردم، فرمود: این را بیفکن، من خوش ندارم مرد شریف بزرگواری چیز کوچک بیمقداری را با خود بردارد و بعد آن جملهی بالا را فرمودند.
[9]. مستحبّ است سنگریزهها رنگین و نقطهدار باشد، (مناسک حجّ آقایان فقها).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی