مواقف| ۱۷
۸- قربانی در منی و اسرار آن
از جمله وظایف واجبهی در منی (برای کسی که حجّ تمتّع بجا میآورد)، بعد از رمی «جمرهی عقبه» در روز عید اضحی، کشتن حیوانی است (شتر یا گاو یا گوسفند) که فربه و بیعیب باشد.[1] و این عمل را از آن نظر که عبادت است و وسیلهی تقرّب به خداست، «قربان» میگویند.
وَالْقُرْبانُ ما یُقْصَدُ بِهِ الْقُرْبُ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ مِنْ اَعْمالِ الْبِرِّ[2]
قربان، هر کار نیکی است که انسان بهوسیلهی آن بخواهد به رحمت خدا نزدیک گردد.
هم از آن جهت که این عبادت در ساعت «ضُحی» که به معنای ارتفاع روز و انبساط نور آفتاب است (چاشتگاه) واقع میشود، روز عید قربان را «عید اضحی» نیز مینامند و به همین مناسبت است که «حیوان ذبحشده»ی در آن روز را، علاوه بر اسم قربانی، به نام اُضْحِیَّه و اِضْحِیَّه و ضَحِیَّه نیز میخوانند.[3]
قربانی، رمز فداکاری و ازخودگذشتگی و دادن جان در راه محبوب و حدّ نهایی تسلیم در برابر معبود است. یعنی همچنان که خون این قربانی را در راه تو ای خالق یکتا! بیدریغ میریزم، حاضرم بدون هرگونه تعلّل در راه دفاع از حریم دین و اجرای فرامین آسمانی تو از جان خود نیز بگذرم و خون خود را تقدیم پیشگاه اقدست نمایم و بگویم:
بِسْمِ اللهِ وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّمواتِ وَ الاَرْضَ حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشْرِکينَ اِنَّ صَلوتِي وَ نُسُکِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِيِ للهِ رَبِّ الْعالَمينَ اَللّهُمَّ مِنْكَ وَ لَكَ[4]
به نام خدا، روی خود را به سوی خداوند میگردانم که آسمانها و زمین را پدید آورده است در حالی که خواهان حق و متمسّک به اسلامم و از مشرکین نمیباشم. به حقیقت که نماز و قربانی من، مرگ و حیات من، مختصّ خداوندی است که پروردگار جهانیان است. بارالها! [هر چه دارم از موفّقیّت برای عبادت و بندگی] از توست و برای توست.
چند میلیون گاو و گوسفند و شتر که روز عید قربان در وادی منی بدست حجّاج مسلمانان ذبح میشود و نغمهی روحانی «بسم الله وجّهت وجهی للّذی فطر السّموات و الارض» طنین در فضای قربانگاه میافکند و خاطرهی اعجابانگیز و الهامبخش دو عبد موّحد و دو بندهی با اخلاص خدا «ابراهیم و اسماعیل(ع)» را در دلها زنده میسازد و چشم دنیا را به هزاران سال پیش برمیگرداند و صحنهی عجیب و تکاندهندهای از معرفةالله و تسلیم در برابر معبود را به جهانیان نشان میدهد که پدری پیر و کهنسال با چهرهی نورانی که آثار عظمت و جلالت روحش از سیمای متین و آرامَش نمایان است، در همین وادی ایستاده و آستین بالا زده و تیغ برّندهای در دست گرفته است، در حالی که فرزند جوان خود را که اندامی موزون و رخساری زیبا دارد، بر زمین خوابانده و با قوّت قلبی تمام، تیغ برّان، به گلوی فرزند جوان میکشد که:
يا بُنَيَّ اِنّي اَرى فِي الْمَنامِ اَنّي اَذْبَحُكَ.[5]
فرزندم! من مأموریت الهی دارم که تو را ذبح نمایم.
فرزند جوان هم، بیترس و وحشت و خالی از هر گونه تردید و اضطراب، حنجر خود را در اختیار پدر نهاده که:
يا اَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي اِنْشاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرينَ.[6]
پدر! به آنچه مأمور گشتهای عمل کن؛ که من هم به خواست خدا از صبرکنندگان خواهم بود.
آه! عجب منظرهای است که چشم را خیره میسازد و دل را میلرزاند و عقل را واله و حیران میگرداند! خدایا! قدرت ایمانی تا چه حدّ؟! ازخودگذشتگی در راه محبوب تا چه اندازه و تسلیم در برابر معبود تا چه مقدار؟!
براستی که این درجهی از اخلاص در عبودیّت در خور آن مرتبهی از لطف و عنایت حضرت باری است که میفرماید:
وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیمٍ.[7] ذبح عظیمی فدایش کردیم.
گوسفندی از جانب خدا، بهوسیلهی جبرئیل امین(ع) فرشتهی مقرّب الهی به جانب ابراهیم(ع) اعطا گردید که عوض اسماعیل(ع) آن را ذبح نماید[8] و همان «قربان» پدر و پسر، واقع شده و نشان مقبولیّت کارشان در پیشگاه خدا گردد و البتّه روشن است که هر چه از جانب خدا به بنده اعطا شود، عظیم است و بزرگیاش بیپایان که میفرماید: ذبح عظیمی فدایش کردیم.
تقدیر بالاتر آنکه برای تعظیم و بزرگداشت این قدرت ایمانی و نیروی اخلاص و تسلیم در برابر خدا، مقرّر شد هر سال در موسم حجّ در وادی منی، این خاطرهی توحید و خدادوستی تجدید شود و به دست حجّاج و زوّار بیت محرّم، گوسفند و گاو و شتر (در حدّ توانایی افراد) ذبح گردد تا آن صحنهی فوقالعاده درخشان توحید و فداکاری و ازخودگذشتگی آن دو عبد موحّد مخلص (ابراهیم و اسماعیل(ع)) در راه خدا، برای همیشه در دنیا زنده بماند و سندی کاملاً محسوس و مشاهَد در دست عائلهی بشر، برای نشان دادن شرف آدمیّت باقی باشد و حتّی مایهی افتخار و مباهات در مقابل فرشتگان سماوات گردد، تا نگویند:
اَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ.[9]
کار این خاکیان، پیوسته فسادانگیزی و خونریزی است. ما فرشتگانیم که لایزال، به تسبیح و تقدیس ذات اقدست در کاریم.
آری! فرشتگان آسمان نیز بدانند در خزانهی علم خدا در میان همین آدمزادگان و خاکیان، کسانی هستند که کار اخلاص در عبودیّت و استغراق در بحر معرفت و محبّت خدا را به آنجا رسانیدند که بانگ تشکّر و تقدیر از جانب حق، به نامشان برخاست:
فَلَمّا اَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبينِ.[10]
پدر و پسر، هر دو، سر تسلیم فرود آوردند، پدر برای دادن پسر و پسر برای دادن سر، قدم به میدان پرسطوت بندگی نهادند. در آن لحظهی حسّاس تجلّی حدّ نهایی اخلاص و ایمان، ندای قبول از آسمان رسید:
وَ نادَيْناهُ اَنْ يا اِبْراهيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا.[11]
ای ابراهیم [خوب از عهده برآمدی] تصدیق مأموریّت در خواب را به انجام رسانیدی.
بنابراین، روز عید قربان، روز جشن شرف برای عالم انسان است. یعنی روزی است که انسان به شرف عالیترین درک خود رسیده و در پرتو نور معرفت و شناسایی مبدأ اعلی، عملاً دنیا را فدای خدا کرده و «متاع قلیل» را با «نعیم مقیم» معاوضه نموده است. [12]
لذا مقتضی است که هم برای اعلام و اعلان این درجهی از ارتقای روحی و اعتلای فکری و هم به افتخار آن دو انسان نمونه و دو سرمشق عالی توحید (حضرت ابراهیم خلیلالله(ع) و فرزند عالیقدرش حضرت اسماعیل ذبیحالله(ع)) که با عمل اعجابانگیز خود، دیدهی دنیای مادّی را در برابر آفتاب روح الهی خود خیره ساخته و سند زندهای به دست جهانیان دادهاند که علیرغم تصوّر آنان، انسان، یک حیوان دو پا نیست و کار او همهاش خور و خواب و خشم و شهوت نمیباشد، بلکه او موجودی بسیار عالی و دارای استعدادی فوقالعاده عظیم است که میتواند در دامن تربیت وحی و نبوّت پیغمبران و رجال آسمانی، به جایی برسد که دل، به جمال مبدأ اعلای هستی داده و در راه او از جان خود و عزیزترین کسانش بگذرد و خون خود و عزیزانش را بیدریغ بریزد. آری! مقتضی است عالم انسان در روز عید قربان، به منظور ارائهی این استعداد شگرف روحی و علوّ و رقاءِ فکری، جشن شرف بگیرد و ارزش بسیار عالی انسانیّت را برای جهانیان، بارز سازد.
ما در طول تاریخ حیات پیغمبران و رجال الهی، به نمونههایی بسیار درخشان از این تربیت عالی مکتبهای سازندهی آسمانی برمیخوریم که براستی دل و دیدهی عالمیان را مات و مبهوت خود ساخته و دنیا را در برابر قدرت علمی و عملی خویشتن، به خضوع و تعظیم واداشتهاند.
عرض ادب به آستان قدس سیّدالشّهداء(ع)
اینجا، بسیار دور از ادب است که اگر ذکری از سلطان سریر معرفت و محبّت، قائد و رهبر عظیم سالکین راه تسلیم و رضا، مقتدا و پیشوای بزرگ جانبازان و فداکاران در راه خدا، ریحانهی حضرت مصطفی(ص) نور دیدهی علیّ مرتضی(ع)، میوهی دل صدّیقهی کبری(ع)، امام ابیعبدالله الحسین سیّدالشّهداء(ع) به میان نیاید.
ای که به عشقت اسیر، خلیل بنیآدمند / سوختگان غمت با غم دل خرّمند
تاج سر بوالبشر خاک شهیدان توست / کاین شهدا تا ابد، فخر بنیآدمند
خاک سر کوی تو زنده کند مرده را / زانکه شهیدان تو جمله مسیحادَمند
آری! ابراهیم خلیلالرّحمن(ع) اگر یک قربانی به قربانگاه منی آورد و سالم برگردانید، امّا حضرت امام حسین سیّدالشهداء(ع)، در یک روز ۷۲ قربانی به «قربانگاه کربلا» آورد و یکی را هم سالم برنگردانید. بلکه اجساد آغشته به خون یاران و عزیزانش، از کودک شیرخوار گرفته تا پیرمرد کهنسال با پیکرهای از هم گسسته و سرهای از تن بریده، همه را یکجا به پیشگاه اقدس پروردگار تقدیم نمود و در حالی که قنداقهی غرق خون آخرین قربانیاش را روی دست گرفته بود و خون از حلق دریدهی «طفل رضیع» میگرفت و به آسمان میپاشید، میفرمود:
هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بِي اَنَّهُ بِعَيْنِ اللهِ[13]
تمام مصائب بر من آسان و قابل تحمّل آمده است؛ از آن جهت که پیش چشم خداست.
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است
به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست
چه عمیق و پرمغز است این کلمهی «بعین الله» که نشان میدهد استغراق گویندهاش را در دریای بیکران محبّت خدا و ایستادن او را در بلندترین درجات موقف رضا که غوّاصان بحر معارف، هر چه در این دریا فرو بروند و بلندپروازان آسمان صبر و تسلیم و رضا، هر چه اوج بگیرند، نه آنان به قعر این دریا برسند و نه اینان به آن موقف اعلی دست یابند.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ.
خودآزمایی
1- به چه دلیل عمل کشتن حیوانی در مناسک حج را «قربان» میگویند؟
2- سِرّ قربانی کردن، چیست؟
3- چرا روز عید قربان، روز جشن شرف برای عالم انسان است؟
پینوشتها
[1]. «فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ اِلَی الْحَجّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ»، سورهی بقره، آیهی ۱۹۶.
[2]. مجمعالبحرین، کلمهی «قرب».
[3]. همان، کلمهی «ضحی».
[4]. دعای هنگام ذبح قربانی، نقل از امیرالمؤمنین(ع)، وافی، جلد ۲، کتاب الحجّ، صفحهی ۱۶۹.
[5]. سورهی صافّات، آیهی ۱۰۲.
[6]. همان.
[7]. همان، آیهی ۱۰۷.
[8]. کافی، جلد ۴، صفحهی ۲۰۸.
[9]. سورهی بقره، آیهی ۳۰.
[10]. سورهی صافّات، آیهی ۱۰۳.
[11]. سورهی صافّات، آیات ۱۰۴ و ۱۰۵.
[12]. اشاره به این دو آیهی شریفه است: «قُلْ مَتاعُ الدُّنیا قَلیلٌ»، سورهی نساء، آیهی ۷۷، «وَ جَنّاتٍ لَهُمْ فیها نَعیم مُقیمْ»، سورهی توبه، آیهی ۲۱.
[13]. نفسالمهموم، صفحهی ۲۱۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی