کد مطلب: ۳۸۰۷
تعداد بازدید: ۷۳۴
تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۳:۰۰
حج؛ برنامه‌ی تکامل| ۵۰
جامعه‌ی بشر، اگر «سر» خود را و فکر و عزم و تصمیم خود را با طوع و رغبت، در اختیار امام(ع) بگذارد و «تیغ» حکومت حقّه و شمشیر عدالت او را برای «اصلاح» شئون زندگی‌اش بپذیرد، او با آن قدرت عادله‌اش سراسر حیات انسان‌ها را از هرگونه پلیدی و ناپاکی تطهیر می‌نماید.

مواقف| ۲۳


 
۹- حلق و تقصير در منى و اسرار آن
 

پس از انجام وظیفه‌ی قربانى در منى، نوبت وظیفه‌ی «حلق و تقصير» است. «حلق» یعنی «تراشیدن موی سر». «تقصیر» يعنى «كوتاه نمودن مقدارى از موى سر يا صورت يا گرفتن ناخن».
وظیفه‌ی زن‌ها، متعيّناً تقصير است امّا مردها مخيّر بين حلق و تقصيرند و بنابر فتواى بعض آقايان فقها در بعض شرايط، حلق بر مردها واجب متعيّن است و لذا هر كسى بايد در مقام عمل، به مرجع تقليد خود مراجعه کرده و اخذ فتوا نماید. آيه‌ی مربوط به اين وظيفه در قرآن كريم، اين آيه است: «ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ».[1] سپس (یعنی پس از ذبح قربانی) باید کثافات خود را زایل نمایند.
عَن الرّضا(ع) قَالَ: اَلتَّفَثُ تَقْلیمُ الاَظْفارِ وَ طَرْحُ الْوَسَخِ وَ طَرْحُ الاِحْرامِ عَنْهُ.[2]
از امام رضا(ع) منقول است: مراد از «تَفَث»، چيدن ناخن است و زايل نمودن چرك از بدن و دور نمودن احرام از خود.[3]
البتّه ظاهر عمل واجب، سر تراشيدن است و ناخن چيدن و اوساخ و كثافات از خود دور نمودن، امّا باطن كار و حقيقت آن، عبارت است از تطهير روح از پليدى رذايل خُلقيّه و ريختن آخرين نشان و اثر از هوی‌پرستى و خودخواهى از دامن دل و طيّب و طاهر ساختن صفحه‌ی جان از لوث تعلّقات حيوانى و افكار شيطانى كه امام صادق(ع) مى‌فرمايد:
وَ احْلِقِ الْعُيُوبَ الظّاهِرَةَ وَ الْباطِنَةَ بِحَلْقِ شَعْرِكَ.[4]
با تراشيدن موى خود، تمام عيب‌هاى ظاهرى و باطنى را بتراش.
و هم امام سجّاد(ع) به آن شخص حاجی كه از مكّه مراجعت كرده بود، ضمن سؤالاتى راجع به توجّه به اسرار مناسك حجّ فرمود:
فَعِنْدَ ما حَلَقْتَ رَأسَکَ نَوَیْتَ اَنَّکَ تَطَهَّرْتَ مِنَ الاَدْناسِ وَ مِنْ تَبِعَةِ بَنی آدَمَ وَ خَرَجْتَ مِنَ الذُّنُوبِ کَما وَلَدَتْکَ اُمُّکَ.[5]
آیا هنگامى كه سر خود را مى‌تراشيدى [در منى] نيّت این نمودی كه با اين عمل، خود را از آلودگى‌هاى گناهان و تعدّى به حقوق آدميان، تطهير نمایی و همچون روز ولادت از مادر، از تمام سيّئات و معاصى، بيرون رفته و ديگر عود به آن ننمايى.
در بعض روايات آمده است كه مراد از «تَفَث» در آيه‌ی قرآن، «لقاى امام» است.
ذَریح عَنْ ابی عبدالله فی قَوْلِ الله تَعالی ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ قال: اَلتَّفَثُ لِقاءُ الاِمامِ.[6]
ذریح، از امام صادق(ع) در بيان مراد از آيه‌ی «ثمّ ليَقضوا تَفَثهم» نقل كرده كه امام(ع) فرمود: تفث، ملاقات با امام است.
مرحوم فيض، در بيان روايت مى‌فرمايد:
وَجَهَةُ الاِشْتِراكِ بَيْنَ التَّفْسيرِ وَ التَّأويلِ هِىَ التَّطْهيرِ. فَاِنَّ اَحَدَهُما تَطْهيرٌ مِنَ الاَوساخِ الظّاهِرَةَ و الآخَرَ مِنَ الْجَهْلِ وَ العَمى.
جهت مشترك بين تفسير و تأويل آيه، همان «تطهير» است. چه؛ مراد از تفسير ظاهر آيه، تطهير از آلودگى‌هاى ظاهرى است و نتيجه‌ی حاصله‌ی از تأويل آيه و ملاقات با امام، تطهير از پليدى جهل و نابينايى باطنى است.
همچنان كه با تراشيدن موى سر و ازاله‌ی اوساخ از بدن، نظافت و پاكيزگى ظاهرى حاصل مى‌شود، همچنين با ملاقات امام(ع) و عرض اطاعت و تسليم و اهتداء به نور هدايت آن حضرت، ظلمت جهل تبديل به روشنايى علم می‌گردد و فضايل انسانى جايگزين رذايل حيوانى شده و طهارت باطنى بوجود مى‌آيد.
آری! آنچه جامعه‌ی بشر را از مطلق ارجاس و ادناس و آلودگی‌ها و ناپاکی‌ها تطهیر نموده و طهارت همه‌جانبه در تمام شئون زندگی انسان از عالم اعتقاد و اخلاق و اعمال، بوجود می‌آورد، همانا وجود اقدس امام(ع) است که معصوم از خطا و منصوب از جانب خدا می‌باشد.
اوست که با اراده‌ی نافذه و مشیّت قاهره‌ی حضرت حق دارای منصب مرجعیّت و زعامت مطلقه است و زمام رهبری و قیادت در تصحیح عقاید و تهذیب اخلاق و اصلاح برنامه‌های عملی و تَمْشِیَت امور اجتماعی و تدبیر جهات سیاست جهانی، کلّاً به دست او سپرده شده است: «وَ اسْتَرْعاکُمْ اَمْرَ خَلْقِهِ».[7]
جامعه‌ی بشر، اگر «سر» خود را و فکر و عزم و تصمیم خود را با طوع و رغبت، در اختیار امام(ع) بگذارد و «تیغ» حکومت حقّه و شمشیر عدالت او را برای «اصلاح» شئون زندگی‌اش بپذیرد، او با آن قدرت عادله‌اش سراسر حیات انسان‌ها را از هرگونه پلیدی و ناپاکی تطهیر می‌نماید. خباثت جهل و نابینایی نسبت به حقایق روشن عالم را از فضای زندگی برمی‌دارد و عائله‌ی بشر را به «حیات طیّبه» و «حسن مآب» نایل می‌گرداند.
اَلَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ طُوبى‌ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ.[8]
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّةُ حَيوةً طَيِّبَةً[9]
حاصل مضمون هر دو آیه آنکه انسان‌های مؤمن شایسته کار (که حقیقت ایمان و عمل صالح، همانا اتّباع از امام است) هم در دنیا از زندگی پاک و با طهارت برخوردار می‌گرداند و هم در آخرت به فرجام نیک نائل می‌شوند و لذا برای توجّه دادن مردم به وظیفه‌ی حیاتی‌شان می‌فرمودند: «اِبْدَأُوا بِمَکَّةَ وَ اخْتِمُوا بِنا»،[10] حجّ خود را از مکّه شروع نمایید و با زیارت ما به پایان برسانید.
البتّه ظاهر روایت در مقام بیان ترتیب شروع زیارت از مکّه یا مدینه است ولی مع‌الوصف از نظر آنکه مقصود از زیارت، تجدید عهد ولایت و عرض مراتب تسلیم و اتّباع به حضور اقدس امام(ع) است، این مطلب نیز استفاده می‌شود که مقاصد حجّ شما، وقتی تحقّق کامل می‌یابد که با «امام و ولی‌ّ امر خود» ملاقات نمایید و سر تسلیم در برابر او فرود آورده و نسبت به امور جاریه‌ی عصری، کسب تکلیف و اخذ دستور نموده و رهسپار اوطان خود گردید تا بر اثر ازاله‌ی اوساخ از ظاهر و باطن زندگی به سعادت هر دو جهانی نایل شوید.
بنابراین، در صورت تخلّف امّت از فرمان امام(ع) یا غایب بودن امام(ع) از میان مردم و محرومیّتشان از درک فیض حضور و اخذ برنامه‌ی حیات از آن جناب، از هر دو سعادت بی‌نصیب خواهند بود. نه زندگی خوش خواهند داشت و نه فرجام نیک. مانند رمه‌ی بی‌شبان، متفرّق گشته و هر دسته، به سویی خواهند رفت و طعمه‌ی گُرگان خونخوار جهان خواهند شد و تنها فایده‌ی حلق و تقصیرشان در منی، همان تنظیف بدن خواهد بود و آراستگی ظاهر و لاغیر؛ بلکه عیدشان هم معنای حقیقی خود را از دست داده و بر حزن و اندوه ارباب معرفت خواهد افزود.
عَنْ عَبدِاللهِ بْنِ دینارِ، عَنْ اَبی جَعْفَر(ع) قالَ: قالَ: یا عَبْدَالله ما مِنْ عِيدٍ لِلْمُسْلِمينَ اَضْحى وَ هُوَ يَتَجَدَّدُ فيهِ لِآلِ مُحَمَّدٍ(ع) حُزْنٌ. قُلْتُ فَلِمَ؟ قالَ لِاَنَّهُمْ يَرَوْنَ حَقَّهُمْ في يَدِ غَيْرِهِمْ.[11]
عبدالله بن دینار، از امام باقر(ع) نقل می‌کند که فرمود: هیچ عیدی از عید فطر و قربان، برای مسلمانان پیش نمی‌آید مگر اینکه حزن و اندوه آل محمّد(ع) تجدید می‌شود. راوی می‌گوید: عرض نمودم برای چه؟ فرمود: از آن جهت که حقّ خود را در دست دیگران می‌بینند.
آری! روز عید، مشهد عامّ و مجمع عمومی مسلمین است، باید «امام» و حجّت کبرای پروردگار، «محور» جمعیّت باشد و همگی بر گرد آن «قطب» عالم انسان بچرخند و به امامت او، اقامه‌ی نماز نمایند و از زبان دُرَر بار او، استماع خطبه نموده و آشنای با حقایق عالیّه‌ی عالم هستی گردند و با قیادت و رهبری او در راه دفاع از حریم دین با اعدای دین بجنگند و طبق تشخیص و فرمان او، به اصلاح عیوب و نقایص زندگی در ظاهر و باطن بپردازند.
ولی یاللاسف که در تمام این مقامات، جای امام خود را خالی می‌بینند. به هر سو و به هر جانب که رو می‌آورند، از صاحب و قیّم خود خبری نمی‌یابند. به رمی جمرات و سرکوبی اعدای دین می‌روند، بی‌فرمانده می‌روند. به کشتارگاه و میدان فداکاری و جانبازی می‌آیند، بی ولیّ امر می‌آیند. به حلق و تقصیر و ازاله‌ی اوساخ و تهذیب اخلاق می‌رسند، باز هم از مصلح اصلی و مطهِّر حقیقی، نشانی به ‌دست نمی‌آورند و لذا بدیهی است که هم امام(ع) از مشاهده‌ی وضع نابسامان شیعه و اتباع خود، متأثّر و غمگین می‌شود و هم شیعه‌ی بی‌پناه، از فقدان مولا و آقای خود، ناله و آه از دل سر داده و عیدش تبدیل به عزا می‌گردد. به همین جهت می‌بینیم که یکی از وظایف مستحبّه‌ی شیعه در اعیاد چهارگانه (عید فطر و عید قربان و عید غدیر و روز جمعه) خواندن دعای ندبه است[12] و می‌دانیم «ندبه» یعنی در فراق عزیزی نالیدن، محامد اوصاف محبوبی را به یاد و زبان آوردن و بر فقدان و از دست دادنش، اشک تأثّر و تحسّر ریختن.
البتّه چنین حال غم‌انگیز دردآوری با روز عید که روز جشن و سرور است، نمی‌سازد ولی تعیین این وظیفه برای شیعه در این ایّام، نشان می‌دهد، شیعه در غیاب امام عزیز و محبوبش، عید ندارد. بلکه تا در حال هجران است، گریان و نالان است و مخصوصاً با پیش آمدن این چنین ایّام که حزن آل محمّد(ع) تجدید می‌شود، شیعه نیز، گرد هم آمده و همه با هم، ناله‌کنان می‌گویند:
فَعَلَى الاَطائِبِ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ(ع) فَلْيَبْكِ الْباكُونَ وَ اِيّاهُمْ فَلْيَنْدُبِ النّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتَذْرَفِ الدُّمُوعُ وَ لْيَصْرُخِ الصّارِخونَ وَ يَضِجَّ الضّاجُّونَ وَ يَعِجَّ العاجُّونَ اَيْنَ الْحَسَنُ اَيْنَ الْحُسَيْنُ اَيْنَ اَبْناءُ الْحُسَيْنِ صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ وَ صادِقٌ بَعْدَ صادِقٍ اَيْنَ السَّبيلُ بَعْدَ السَّبيلِ اَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ اَيْنَ الشُّمُوسُ الطّالِعَةُ اَيْنَ الاَقْمارُ الْمُنيرَةُ اَيْنَ الاَنْجُمُ الزّاهِرَةُ اَيْنَ اَعْلامُ الدّينِ وَ قَواعِدُ الْعِلْمِ اَيْنَ بَقِيَّةُ اللهِ الَّتي لا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِيَةِ.[13]
پس بر پاکان اهل بیت محمّد و علی(ع) گریه‌کنندگان باید گریه کنند و نوحه‌گران، نوحه‌‌گری نمایند. برای مثل آن عزیزان باید اشک‌ها جاری گردد و ناله‌ها برخیزد و شیون‌ها بلند شود و آه و فغان، سر داده شود. کجایند حسن و حسین و کجایند فرزندان حسین(ع) آن شایستگان و راستان؟ کجایند آن راه‌های بسوی خدا؟ کجایند آن برگزیدگان خالق یکتا؟ کجایند آن خورشیدهای تابان و ماه‌های فروزان و ستارگان درخشان؟ کجایند آن نشانه‌های دین و ستون‌های محکم علم؟ کجاست بقیة‌الله(ع) و یگانه یادگار باقی‌مانده‌ی از عترت خاتم‌الانبیاء(ص).
آری! آن روز، روز عید شیعه است که سایه‌ی «امامِ» خود را بر سر خود، بالعیان ببیند که پرچم توحید افراشته و دنیا را در پرتو نور هدایت حضرتش به راه خدا افکنده و با «تیغ اصلاح و تطهیرش» بساط جهل و فساد و تباهی را از بسیط زمین برچیده و عالمی سراسر امنیّت و سلامت و طهارت، بوجود آورده است.
اَللّهُمَّ اَرِني الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَةٍ مِنّي اِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ اَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ وَ اَنْفِذْ اَمْرَهُ وَ اشْدُد اَزْرَه.[14]
 


خلاصه
 


نتیجه آن شد که حلق و تقصیر در منى، هم داراى فايده‌ی بهداشتى است كه بدن از آلودگى‌ها و كثافات ظاهرى، تنظيف مى‌شود و هم واجد اسرار روحى است كه رمز تهذيب اخلاق و ازاله‌ی ارجاس باطنى از كبر و بخل و حسد و آز و خودخواهى و اشباه اين رذايل، از صفحه‌ی جان می‌باشد و مهمتر آن‌كه نظر به معناى تأويلى آيه‌‌ی مربوط به اين وظيفه كه قبلاً گذشت «ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ»، حكمت اجتماعى نيز در آن ملحوظ شده است كه عبارت است از ملاقات امّت و جامعه‌ی اسلامى با امام و پيشوا و زمامدار خود.
با توجّه به اينكه مقصود از اين ملاقات، تجمّع و تمركز قوا در نقطه‌ی واحده است و اعلام اتّحاد و اتّفاق عمومى بر تبعيّت از دستور صادرشده‌ی از مصدر پيشوايى و حكومت كه نتيجه‌ی قطعى آن، زدودن انواع پليدى‌ها و مفاسد از صحنه‌ی اجتماع و ايجاد زندگى توأم با طهارت و پاكى مطلق خواهد بود.
 


خودآزمایی
 


1- باطن كار و حقيقت سر تراشيدن است و ناخن چيدن چیست؟
2- جهت مشترك بين تفسير و تأويل آيه 29 سوره حج را بیان کنید.
3- مقاصد حجّ، چه زمانی تحقّق کامل می‌یابد؟ 
 

پی‌نوشت‌ها


1 سوره‌ی حجّ، آیه‌ی ۲۹.
2 وافى، جلد ٢، كتاب الحجّ، صفحه‌ی ١٧٩.
3 بعد از حلق و تقصیر در منی، تمام محرّمات حال احرام بر انسان حلال می‌شود، غیر از صید و بوی خوش و زن.
4 مصباح‌الشّريعه، باب ٢١.
5 مستدرك‌الوسائل، جلد ٢، كتاب الحجّ، صفحه‌ی ١٨٧.
6 وافى، جلد ٢، ابواب الزّيارات، صفحه‌ی ١٩۴، چاپ اسلاميه.
7 جمله‌ای از زیارت جامعه‌ی کبیره.
8 سوره‌ی رعد، آیه‌ی ۲۹.
9 سوره‌ی نحل، آیه‌ی ۹۷.
10 وافی، جلد۲، ابواب الزّیارات، صفحه‌ی ۱۹۴.
11 علل‌الشّرایع، جلد ۲، صفحه‌ی ۷۶.
12 راجع به صحّت سند دعای ندبه و اتقان مضمون آن، به شماره‌های ۶ و ۷ سال سیزدهم مجلّه‌ی مکتب اسلام مراجعه شود.
13 قسمتی از دعای ندبه.
14 قسمتی از دعای عهد.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: