اعتقاد به امامت، همزاد با اعتقاد به نبوّت
تشیّع به معنای اعتقاد به وصایت و خلافت بلافصل علی(ع) با اسلام به معنای اعتقاد به نبوّت و رسالت حضرت محمّد(ص) همزاد است و هر دو مولود یك روزند و از آن روز به یَومُ الاِنذار و یَومُ الدّار تعبیر میشود و این اوّلین جلسهای بود كه در آن علاوه بر اعلام نبوّت، وصایت و خلافت نیز اعلام شد. از این به بعد هم در شرایط مختلفی كه پیش میآمد، رسول اكرم(ص) مسألهی وصایت و خلافت علی(ع) را تأكید و تجدید میكرد تا به مسألهی سَدُّالاَبواب در مسجدالنبیّ رسید كه دستور داده شد تمام درهایی كه از خانههای مسلمانان به مسجد باز میشد ببندند و تنها درِ خانهی علی(ع) به مسجد باز باشد. آیا این اشاره به این نبود كه مسجد خانهی خداست و مركز تبلیغات و نشر احكام الهی است و تنها كسی كه شایستگی تصدّی این كار را دارد، علی(ع) است و باید در خانهی او به مسجد باز باشد و در واقع مسجد، خانهی اوست! و نیز زمانی كه مسألهی اخوّت پیش آمد و پیامبر اكرم هر دو نفر از مهاجرین و انصار را با هم برادر كرد، تنها علی(ع) بیبرادر ماند. عرض كرد یا رسولالله! پس برادر من كیست؟ فرمود: من برادر تو هستم. در روایت آمده است:
«مَکتُوبٌ عَلی بابِ الْجَنَّةِ لا اِلهَ اِلاَّ الله مُحَمّدٌ رَسُولالله وَ عَلیٌّ اَخُو رَسُولِ اللهِ قَبْلَ اَنْ تُخْلَقَ السَّمواتُ وَ الاَرْضُ بِاَلْفَیْ عامٍ»؛
«قبل از اینكه آسمانها و زمین آفریده شوند. این جملات كنار هم بر در بهشت نوشته شده است؛ یعنی اینها راه رسیدن به سعادت ابدی است: شهادت به وحدانیّت خدا و رسالت رسولالله و اخوّت و برادری امیرالمؤمنین نسبت به رسول خدا».
سابقهی كلمهی شیعه در كلام پیامبر(ص)
كلمهی شیعه، كلمهی نوظهوری نیست؛ بلكه در كلام خود پیامبر اكرم مكرّراً به كار رفته است. در قرآن نیز با توجیهاتی كه دارد به كار رفته است. نمیخواهیم بگوییم كه در قرآن، كلمهی شیعه به این معناست؛ البتّه توجیه و تأویل دارد. امّا كلمهی شیعه به معنای پیروان علی(ع) در كلام خود پیامبر به كار رفته نه اینكه بعداً پیدا شده است. پیامبر اکرم(ص) مكرّراً در جمع اصحاب میفرمودند:
«شِیعَةُ عَلِیٍّ هُمُ الْفائِزُونَ یَوْمَ القِیمَةِ»؛[1]
«در روز قیامت تنها شیعهی علی گروه رستگارانند».
و گاهی به طور خطاب میفرمود:
«یا عَلِیُّ وَ شِیعَتُكَ اَنْتُمُ الْفائِزُونَ یَوْمَ القِیمَةِ»؛[2]
«ای علی! تو و پیروانت تنها رستگاران در روز قیامت هستید».
«یا عَلِیُّ اَنْتَ وَ شِیعَتُكَ خَیْرُ الْبَریَّةِ»؛[3]
«ای علی! تو و پیروانت بهترین خلق خدا هستید».
پس كلمهی شیعه كلمهی نوظهوری نیست. در عبارات دیگری فرمودهاند:
«اَنْتَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسی»؛[4]
یعنی: تو نسبت به من به منزلهی هارون هستی نسبت به موسی. این حدیث به حدیث منزلت معروف است.
«عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیّ»؛
«علی با حقّ است و حقّ با علی است».
منظور اینكه رسول اكرم مكرّراً مسألهی خلافت علی را به مسلمانان گوشزد میكردند تا در مجمع عمومی روز غدیرخم مسألهی ولایت و امامت، اعلام عمومی شد. پس تشیّع به این معنا از همان روز اوّل اعلام نبوّت و رسالت اعلام شده است و در واقع، این دو اصل، همزادند و با هم متولّد شدهاند. امّا شیعه به معنای گروه اقلیّت به عنوان طرفداری از امیرالمؤمنین در مقابل اكثریّت منحرف از صراط مستقیم، از روز رحلت پیامبر اكرم به وجود آمده است.
چون این دو گروه، قبل از رحلت، از یكدیگر جدا نبودند. اعتقاد به وصایت در دلها بود و جمعیّت حقّ طلب میدانستند كه امیرالمؤمنین وصیّ پیامبر اكرم(ص) و خلیفهی ایشان است ولی به عنوان یك گروه مشخّص و بارز نبودند. این شروع و ظهور دو گروه شدن مسلمانان، از روز رحلت رسول خدا به وجود آمد. هنوز جنازهی رسول اکرم(ص) روی زمین بود، یك مشت مردم ریاستطلب دنیاخواه كه از پیش، توطئه كرده بودند كه بعد از پیامبر اكرم نقشهی شیطانی خود را پیاده كنند. در سقیفهی بنیساعده تشكیل جلسه دادند و به خلیفه تراشی پرداختند و ابوبكر را انتخاب كرده و با دسیسههایی مردم را به بیعت با او وادار نمودند.
همان روز، گروه اقلیّت خواهان حقیقت كه تمام همّشان اطاعت امر خدا و رسولش بود، حاضر نبودند یك قدم بر خلاف حقّ بردارند. در رأس آنها وجود اقدس امیرالمؤمنین(ع) بود. اعضای این گروه افرادی چون سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار بودند.
این اقلیّت در مقابل اكثریّت ایستادند و حكومت مولود سقیفه را ضدّ خدا و قرآن معرّفی كردند. از آن روز این دو گروه پیدا شدند. گروهی به نام شیعه و طرفداران علی امیرالمؤمنین(ع) به حساب آمدند و گروه دیگر كه اكثریّت منحرف از صراط حقّ بودند. این دو گروه همیشه هستند؛ در هر زمانی مقابل هم ایستادهاند. تشیّع به معنای اعتقاد به وصایت امیرالمؤمنین علی(ع) ریشهدار است و از همان روز انذار و اعلام نبوّت بهوجود آمده است امّا تمایز میان این دو گروه، كه گروهی به نام شیعه و طرفدار حكومت علی(ع) و گروهی طرفدار حكومت دیگران، از روز رحلت رسول اکرم(ص) بهوجود آمده است و همیشه نیز هستند و تا ظهور حضرت مهدی(عج) هم خواهند بود و لذا شیعه معتقد است كه مسألهی حكومت و زمامداری، یكی از شؤون ولایت و امامت است نه اینكه تمام معنای ولایت و امامت همان حكوت و تصدّی امر سیاست باشد.
ولایت و امامت، مقام بسیار شامخ و بلندی است و همدوش با مقام نبوّت و رسالت است و جنبهی الهی دارد و مسألهی حكومت و زمامداری امّت از نظر شیعه جنبهی محور دارد یعنی حاكم برای امّت به منزلهی قطب برای آسیاب است. خود مولا هم در خطبهی شقشقیهاش میفرماید:
«إنَّهُ لَیَعْلَمُ اَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحى»؛
«ابوبكر كه به ناحق، پیراهن خلافت را بر تن كرد به خوبی میدانست كه موقعیّت من نسبت به خلافت، موقعیّت قطب برای آسیاب است».
همانگونه كه اگر قطب نباشد آسیاب از مدار خود خارج میشود؛ من هم اگر نباشم خلافت از مدار خود خارج میشود. در جای دیگر میفرماید:
«مَكانُ القَیِّمِ بِالْأمْرِ مَكانُ النِّظامِ مِنَ الْخَرَزِ یَجْمَعُهُ و یَضُمُّهُ»؛[5]
«آن كس كه قیّم و متصدّی امر حكومت است به منزلهی رشتهای است كه دانههای تسبیح را یك جا جمع كرده و آنها را به هم پیوند میزند».
شیعه معتقد است كه آسیای امّت بر محور حاكم میچرخد؛ اگر حاكم بر محور حقّ بچرخد امّت هم بر محور حقّ میچرخد و اگر حاكم بر محور باطل بچرخد امّت هم بر محور باطل میچرخد. قدرت است كه میتواند حقّ را زنده كند و باطل را بمیراند و قدرت است كه میتواند حقّ را بمیراند و باطل را زنده كند. از این رو عقیدهی شیعه این است كه باید محور امّت اسلامی حاكمی معصوم و منصوب از جانب خدا باشد تا بتواند تمام حقایق دینی را بشناسد و آنها را تبیین كند و به مرحلهی اجرا در آورد و بر این اساس، حكومت برای اسلام و قرآن از نظر شیعه یك امر حیاتی است.
پویایی دین در گرو امامت و ولایت
حكومت از نظر شیعه به منزلهی روح و جان در پیكر دین است كه اگر نباشد دین میمیرد و بیاثر و بیروح میشود. به همان میزانی كه نبوّت در پیدایش دین لازم است و و اگر نباشد دین معنا و مفهوم و تحقّقی ندارد؛ به همان میزان و بی كم و كاست، ولایت و امامت در بقای دین لازم است. وجود نبیّ در تأسیس دین لازم است و اگر نباشد دین تحقّق نمیپذیرد. وجود «ولی» هم در بقای دین لازم است و اگر نباشد دین دوام و بقایی نخواهد داشت. لذا شیعه كه شعارش احیای ولایت علی و آل علی(ع) است میگوید حكومت علی و آل علی(ع) تنها حكومتی است كه در امّت اسلامی قابل پیروی كردن است. هر حكومتی غیر از حكومت علی و آل علی اگر روی كار آید باطل است و باید اساس آن در هم ریخته شود.
به همین جهت در هر زمانی قدرتهای طاغوتی لبهی تیز حملاتشان روی شیعه بوده است. یعنی پیوسته میكوشیدهاند شیعه را به استضعاف بكشانند و نگذارند آنها بال و پری باز كنند و قدرتی به دست آورند؛ چون میدانستند این منطق مكتب تشیّع است كه هر حكومتی غیر از حكومت علی و آل علی باطل است و باید بساط آن برچیده شود. چون شیعه معتقد است تنها علی و آل علی(ع) از جانب خدا برای حكومت اسلامی منصوب شدهاند و معتقد است كه همیشه و در هر زمانی یك نفر از آل علی در عالم وجود دارد كه باید حكومت كند. پس شیعه دائماً در تلاش است كه زمینهای برای حكومت همان امام معصوم منصوب از جانب خدا كه به دلایلی غائب از دیدگان ماست، آماده كند و از این روست كه دشمنان دین، علیالدّوام میكوشند شیعه را در حدّ ضعف و تفرّق نگه دارند و مجال دستیابی به قدرت را به آنها ندهند.
علّت اصلی نزاعی كه شیعه و سنّی با هم دارند و همیشه رو در روی هم ایستادهاند، همین است وگرنه اختلافات جزیی مثل این كه چگونه وضو بگیریم یا نماز را دست بسته یا باز بخوانیم، یا بر روی فرش سجده كنیم یا نكنیم؛ اینها آن اندازه اهمّیّت ندارد كه یك ملّت بزرگ اسلامی را به جان هم بیندازد و برخوردهای شدید و خونین به وجود بیاورد.
آری، شیعه میگوید مسألهی حكومت، شأنی از شؤون ولایت الهی است و متصدّی آن باید علی و آل علی(ع) باشند كه معصوم و از جانب خدا منصوب هستند و صلح و سازش بردار هم نیست كه مثلاً شیعه یك قدم جلو برود و یك قدم سنّی عقب برگردد تا با هم بسازند و كنار بیایند، این طور نیست. چون شیعه معتقد است كه مرگ و حیات اسلام و قرآن به این حقیقت بستگی دارد كه اگر حكومت در دست علی و آل علی(ع) باشد اسلام و قرآن زنده و حیات ابدی بشر تأمین است و اگر حكومت در دست غیر از آن برگزیدگان خدا باشد، اسلام و قرآن میمیرند و حیات ابدی بشر به هلاك ابدی مبدّل میگردد.
خودآزمایی
1- تشیّع به چه معناست؟
2- سابقهی كلمهی «شیعه» را بیان کنید.
3- چرا در هر زمانی قدرتهای طاغوتی لبهی تیز حملاتشان روی شیعه بوده است؟
پینوشتها
[1]. بحارالانوار، جلد ۶۸، صفحهی ۹.
[2]. بحارالانوار، جلد ۶۸، صفحهی ۴۶.
[3]. تفسیر نورالثقلین، جلد ۵، صفحهی ۶۴۵.
[4]. بحارالانوار، جلد ۳۷، صفحهی ۲۵۵.
[5]. نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ۱۴۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی