کد مطلب: ۳۸۴۶
تعداد بازدید: ۹۲۳
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۰
حسین(ع)؛چراغ حیات و کشتی نجات| ۳
منظور از شرك این است كه مخلوقی از مخلوقات خدا را همانند خدا، مستقلّ در وجود و ایجاد بدانیم و معتقد باشیم كه او، آن مخلوق، نه در هستی خود، نیاز به خالق دارد و نه در اثرگذاری و انجام كاری؛ این، معنای شرك است.

ابوالفضل العباس(ع) سقّای تشنگانِ عالم
 

چند جمله هم عرض ادب به آستان اقدس حضرت ابوالفضل(ع) داریم که روز چهارم شعبان روز ولادت آن حضرت است. روایت شده:
بعد از شهادت حضرت صدیقه‌ی کبری(س) امیرالمؤمنین(ع) از برادرش عقیل كه به انساب عرب آشنا بود و قبیله‌ها را خوب می‌شناخت، درخواست كرد برای من زنی انتخاب كن كه از قبیله‌ی شجاعان و سلحشوران باشد تا فرزندی شجاع برایم بیاورد.
عقیل هم جناب امّ‌البنین را انتخاب كرد و گفت: آباء و اجداد او از شجاعان عرب بوده‌اند. امیرالمؤمنین(ع) با او ازدواج کرد و این زنِ سعادتمند از حضرت امیر(ع) چهار پسر آورد و هر چهار پسر، روز عاشورا، خود را فدای برادرشان امام حسین(ع) کردند و بزرگشان عبّاس(ع) بود که در کربلا سی و چهار سال داشت.
اسم شریفش عبّاس، كنیه‌اش ابوالفضل و لقبش بابُ‌الحوائج یا سقّاست. آن کس که دو دست در راه خدا داده، سزاوار است «بابُ‌الحوائج» باشد، درِ خانه‌اش به روی حاجتمندان باز و دست‌هایش گره‌گشای گرفتاران گردد. آن جوانمردی كه سقای مشك آب به دوش بود و تصدّی آب رسانی به تشنگانِ دشت كربلا را داشت، در کنار آب روان با لب تشنه جان داد!!
آری، جا دارد كه او سقّای تمام تشنه‌های عالم باشد و هر كه تشنه‌ی هر كمالی است؛ اگر رو به آستان اقدس این سقّا ببرد، او به اذن خدا سیرابش می‌كند.
 


ختم مجرّب حضرت ابوالفضل(ع)

 
 
این ختم را من خودم تجربه نكرده‌ام ولی در نوشته‌ی بعضی از آقایان علما خوانده‌ام كه این ختم از ختم‌های مجرّب است. كسی كه حاجتی دارد، در یك نشست ١٣٣ مرتبه (كه عدد حروف كلمه‌ی عبّاس است) این جملات را بگوید و متوسّل به حضرت ابوالفضل(ع) بشود. اِن شاء‌الله، حاجت روا می‌شود.
یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْن
اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِّ اَخیکَ الْحُسَیْن
«ای كسی كه اندوه از چهره‌ی حسین برطرف كردی، اندوه از چهره‌ی من برطرف كن به حقّ برادرت حسین(ع)».
حال، به اینگونه مطالب كه می‌رسیم فرقه‌ی وهّابیه، ما را متّهم می‌كنند به این كه اینها مشركند و حوائج خود را به جای اینكه از خالق بخواهند، از مخلوق می‌خواهند! به جای اینكه به خدا بگویند: یا كاشف الكرب، به عبّاس می‌گویند.
اگر این آقایان از درِ انصاف وارد شوند و در سخنان ما بیندیشند؛ خواهند فهمید كه ما مشرك نیستیم! بلکه موحّد به معنای واقعی «توحید» هستیم. زیرا ما جز ذات اقدسِ الله آفریدگار عالم، موجودی را مستقلّ در وجود و ایجاد نمی‌دانیم! غیر خدا هر چه و هر كه هست، مخلوق است؛ و مخلوق، در حدّ ذات خود، فاقد هرگونه كمالی می‌باشد و توانایی هیچ‌گونه اثرگذاری در غیر خود را ندارد، مگر اینكه خالقش بخواهد و خاصیتِ اثرگذاری به او بدهد. در این صورت است كه حضرت مسیح‌بن مریم(ع) با اینكه مخلوق است، به اذنِ خالقش، قدرت خالقیت پیدا می‌كند و خدایش به او می‌فرماید:
«...یا عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ اذْكُرْ نِعْمَتِی عَلَیكَ... وَ إذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ كَهَیئَةِ الطَّیرِ بِإذْنِی فَتَنْفُخُ فِیها فَتَكُونُ طَیراً بِإذْنِی وَ تُبْرِئُ الْأكْمَهَ وَ الْأبْرَصَ بِإذْنِی وَ إذْ تُخْرِجُ الْمَوْتی بِإذْنِی...»؛[1]
«... ای عیسی بن مریم! به یاد آور، نعمتم را بر خودت... كه از گِل، شكل پرنده می‌سازی و در آن می‌دَمی و آن پرنده می‌شود به اجازه‌ی من و آدم نابینا و مبتلا به بیماری بَرَص را شفا می‌بخشی به اجازه‌ی من و مرده‌ها را از قبرها بیرون می‌آوری [زنده می‌كنی] به اجازه‌ی من...».
حال، اگر کسی از حضرت مسیح‌بن مریم(ع) بخواهد: به اجازه‌ی خدا این نابینا را شفا بده یا این مرده را زنده كن، آیا مشرك شده است؟ مخصوصاً با توجّه به اینكه حضرت خالق حكیم، اداره‌ی عالم را بر اساس نظام توسّل به مخلوقات خود قرار داده و فرموده است:
«یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إلَیهِ الْوَسِیلَةَ...»؛[2]
ای كسانی كه ایمان آورده‌اید! تقوای خدا را رعایت كنید و برای نیل به فیض رحمت او وسیله جویی كنید....و از طریق وسایل و اسباب به رحمت گسترده‌ی او دست یابید.
حال اگر من از حضرت ابوالفضل(ع) كه او را مخلوقِ مأذون از جانب خدا در کشفِ کَرْب می‌دانم، بخواهم (یا کاشِفَ الْکَربِ اِکْشِفْ کَرْبِی)؛ نه تنها مشرك نشده‌ام بلكه طبق دستور خدا عمل كرده‌ام كه گفته است:
«...وَ ابْتَغُوا إلَیْهِ الْوَسِیلَةَ...»؛
اگر بگویید او مرده و از مرده چیزی خواستن نامعقول است! می‌گویم: خیر، خدا فرموده است:
«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ أحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ»؛[3]
«هرگز گمان نكن كه كشته‌شدگان در راه خدا مرده‌اند! بلكه نزد خدا زنده‌اند و مرزوق به رزق خدا هستند».
 


اولیای خدا، مظاهر علم و قدرت خدا

 
 
این موضوع كه اولیای خدا هم در حیات دنیویشان و هم در حیات برزخیشان، مظاهرِ علم و قدرت خدا می‌باشند و از جانب خدا مأذون در تصرّف در عالم هستند، برهان عقلی و نقلی دارد، ولی فعلاً مجال بحث آن نیست و امّا منظور از شرك این است كه مخلوقی از مخلوقات خدا را همانند خدا، مستقلّ در وجود و ایجاد بدانیم و معتقد باشیم كه او، آن مخلوق، نه در هستی خود، نیاز به خالق دارد و نه در اثرگذاری و انجام كاری؛ این، معنای شرك است. امّا اگر با اعتقاد به اینكه او از جانب خدا مأذون در انجام كاری از قبیل شفای بیماران و گره‌گشایی از زندگی درماندگان و... است، از او تقاضای عنایت و انجام آن كار را بنماییم، شرك نیست!
البتّه اگر دلیلی بر مأذون بودن او از جانب خدا نداشته باشیم؛ اعتقادی جاهلانه داشته و تقاضایی غیرعاقلانه كرده‌ایم نه مشركانه! ما نمی‌دانیم این چه روشی است كه اینها پیش گرفته‌اند، هر كاری از ما كه به نظرشان، ناپسند آید قربة الی الله برچسب شرك به پیشانی ما می‌چسبانند! نه پروایی از خشم خدا دارند و نه ترسی از كیفر روز جزا. ما از آن‌ها می‌پرسیم این چگونه است كه اگر شما برای علاج بیماری افسردگی خود به یك روان‌پزشك رجوع كنید؛ كار صحیحی انجام داده‌اید ولی ما اگر برای رفع گرفتاری‌های روحی خود به حضرت ابوالفضل(ع) كه خدا او را توانای بر این كار كرده است عرضِ حاجت كنیم، مشرك شده‌ایم؟!
شما اگر برای تسكینِ سردرد خود قرصِ مسكّن بخورید كار خوبی كرده‌اید ولی ما اگر به قصد علاج بیماری‌ها، اندكی از تربت امام حسین(ع) بخوریم؛ مشرک شده‌ایم؟! در صورتی كه همان خدا كه خاصیت تسكینِ درد به قرص مسكّن داده به خاک قبر امام حسین(ع) نیز خاصیت شفابخشی عنایت فرموده است! آیا نمی‌خواهید اندكی بیندیشید و خالی از عناد و لجاج و تعصّب به داوری بنشینید؟!
 


برجستگی خاصّ حضرت ابوالفضل العبّاس(ع) در بین شهداء

 
 
آری، حضرت ابوالفضل(ع) آن چنان نزد خدا، عظیم و مكرّم است كه حضرت امام سجاد(ع) درباره‌ی او فرموده است:
(اِنَّ لِلْعَبّاسِ عِندَاللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی مَنْزِلَةً یغْبِطُ بِها جَمیعُ الشهداءِ یوْمَ القِیمَةِ)؛[4]
«به یقین عبّاس، نزد خدا منزلتی دارد كه روز قیامت همه‌ی شهدا به مقام و منزلت او غبطه می‌خورند»!
این بیان از حضرت امام سجّاد(ع) افضلیّت حضرت ابوالفضل(ع) را نسبت به تمام شهداء اثبات می‌كند. یعنی شهدایی كه در ملازمت انبیای سَلَف(ع) در راه دفاع از حقّ به شهادت رسیده‌اند و شهدایی كه در ركاب حضرت رسول الله الاعظم(ص) و امام امیرالمؤمنین(ع) و امام مجتبی(ع) به درجه‌ی رفیعه‌ی شهادت رسیده‌اند و شهدایی كه روز عاشورا همراه امام حسین(ع) شربت شهادت نوشیده‌اند و همچنین شهدایی كه در ركاب حضرت بقیة‌الله الاعظم حجّة‌بن الحسن(عج) قیام كرده به شهادت خواهند رسید، در میان تمام این انوار تابان در صحنه‌ی محشر، حضرت ابوالفضل(ع) امتیاز و برجستگی خاصّی خواهد داشت.
«... ذَلِكَ فَضْلُ اللهِ یؤْتِیهِ مَنْ یشاءُ...»؛[5]
دو جمله‌ی ویژه‌ی سیّدالشهداء(ع) در فضیلت حضرت ابوالفضل(ع)
اگر ما در همین دو جمله‌ای كه حضرت سیدالشهداء(ع) درباره‌ی آن حضرت فرموده است دقّت كنیم تا حدّی به آن عظمت مقام او پی می‌بریم. یكی آن كه، عصر روز تاسوعا وقتی امام آگاه شد كه لشكر كوفه قصد آغاز جنگ دارند، برای اینكه یك شب را مهلت بگیرد و شب آخر عمر را به مناجات با خدا بگذراند، خطاب به برادرش عبّاس فرمود:
(یا عَبّاسُ اِرْكَبْ بِنَفسِی اَنْتَ یا اَخِی)؛[6]
«جانم فدای تو ای برادرم عباس، سوار شو»!
این جمله‌ی «بِنَفسِی اَنْتَ یا اَخِی» با توجّه به اینکه امام معصوم(ع) از روی خوشایندگویی و مبالغه* سخن نمی‌گوید نشان دهنده‌ی عظمت فوق‌العاده‌ای برای ابوالفضل(ع) است.
دیگر آنكه ـ روز عاشورا وقتی كنار نعش آغشته به خون برادر رسید، بدنی كه دستهایش جدا و عمود آهنین بر فرقش فرود آمده بود ـ فرمود:
(اَلانَ اِنْكَسَرَ ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حیلَتِی)؛[7]
«الان پشتم شکست و چاره‌ام کم شد».
این بیان نیز از موقعیت اثرگذاری فوق تصوّر آن جناب در روحیه‌ی امام(ع) خبر می‌دهد که گویی دیگر بعد از ابوالفضل(ع) کمر راست نخواهد کرد و چاره‌ای جز رفتن از این جهان نخواهد داشت!
 


شفای كر و لال به عنایت حضرت ابوالفضل(ع)

 
 
مرحوم آیت‌الله سیداحمد زنجانی(رض) در یكی از تألیفاتشان از مرحوم حاج شیخ ابراهیم صاحب‌الزّمانی كه مورد وثوقشان بوده نقل می‌كنند كه ایشان فرمودند.
زمانی‌كه من در كربلا مجاور بودم؛ شخصی به نام عظیم، از دوستان سابق من به دیدارم آمد. از او احوال‌پرسی كردم. دیدم با اشاره جواب می‌دهد و حرف نمی‌زند. از همراهانش پرسیدم، چرا او حرف نمی‌زند؟
گفتند: او در بازار تهران با كسی درگیری پیدا كرد و در اثنای زد و خورد، ضربه‌ای بر سرش فرود آمد كه بر اثر همان ضربه، هم زبانش بند آمده و هم گوشش كر شده است. از این رو با اشاره سخن می‌گوید.
من خیلی متأثّر شدم! با اشاره به او فهماندم كه همین الان برو به حرم مطهّر امام حسین(ع) و خود را بچسبان به ضریح مبارک حضرت علیّ اکبر(ع) و از ایشان بخواه كه نزد خدا برای شفای تو شفاعت كند. او همان لحظه برخاست و رفت.
من مشغول صرف غذا شدم كه دیدم در می‌زنند. در را كه باز كردم با كمال تعجّب دیدم عظیم آمده امّا شاداب و خرّم!! سلام كرد و شروع كرد به حرف زدن و اظهار تشكّر، كه هم گوشش می‌شنود و هم زبانش باز شده است.
من حیرت‌زده پرسیدم: بگو چه شد؟!
گفت: من به دستور شما به حرم مطهّر رفتم و چسبیدم به ضریح مبارك حضرت علی اکبر(ع) و عرض حاجت كردم. در این حال گویی صدایی از داخل ضریح به گوشم رسید كه اگر می‌خواهی زودتر به حاجتت برسی برو درِ خانه‌ی عمویم عبّاس.
من هم فوراً از جا جستم؛ برای گرفتن كفش از كفشداری هم معطّل نشدم؛ پای برهنه دویدم به سمت حرمِ حضرت ابوالفضل(ع)! داخل حرم شدم و چسبیدم به ضریح مطهّر. چند لحظه‌ای بیش نگذشت كه دیدم گوشم صدا كرد. مثل اینكه تشتی را از بالا روی سنگ بیندازند. صدای زوّار را كه زیارت نامه می‌خواندند، شنیدم. فهمیدم كه گوشم باز شده؛ از خوشحالی بی‌اختیار گفتم:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَولایَ یا اَباالْفَضْلِ العَبّاسُ
دیدم زبانم نیز به كار افتاده است. حال، با گوش شنوا و زبان گویا آمدم از شما تشكر كنم. آری:
ما جام جهان نمای ذاتیم / ما مظهر جمله‌ی صفاتیم
ما حاوی جمله‌ی علومیم /  كشّاف جمیع مشكلاتیم
گو، مرده بیا كه روح بخشیم / گو، تشنه بیا كه ما فراتیم
ای درد كشیده‌ی دواجوی / از ما مگذر كه ما دواتیم
صَلّی الله علیک یا مَوْلینا یا اباعبدالله الْحُسین
صَلّی الله عَلیکَ و عَلَی الااَرواح الَّتی حَلَّتْ بفِنائک 


خودآزمایی

 
1- منظور از شرك چیست؟ آیا توسّل نوعی شرک است؟ توضیح دهید.
2- امام سجّاد(ع) درباره عظمت حضرت ابوالفضل(ع) نزد خداوند سبحان، چه فرمودند؟
3- دو جمله‌ی ویژه‌ی سیّدالشهداء(ع) در فضیلت حضرت ابوالفضل(ع) را بیان کنید.
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۱۱۰.
[2]. سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۳۵.
[3]. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ۱۶۹.
[4]. نفس‌المهموم، صفحه‌ی ۲۰۵.
[5]. سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۵۴.
[6]. نفس‌المهموم، صفحه‌ی ۱۳۶.
* مبالغه: زیاده‌روی در گفتار.
[7]. نفس‌المهموم، صفحه‌ی ۲۰۸.
 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: