وارثان حقیقی قرآن
در این آیه نیز دقّت فرمایید:
«ثُمَّ أوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا...»؛[1]
«ما گروهی از بندگان خود را كه برگزیدگان ما هستند وارث كتاب قرار دادیم...».
یعنی گمان نكنید كه هر كسی میتواند عالم به كتاب باشد؛ تنها بندگان مصطفای* ما، وارث علم کتابند.
حالا بندگان برگزیدهی خدا چه كسانی هستند؟ یزید؟! معاویه؟! دیگر خلفای اموی و عبّاسی؟! آیا اینان گروه برگزیدهی خدا و میزانند؟!
این گروه تمام همّشان این بود كه كتاب را از میزانِ واقعیاش جدا كنند و خود را میزانِ قرآن نشان بدهند.
معاویه میگفت: من میزان هستم! «از اولیالامر اطاعت کنید». من اولیالامرم و فرمان من، میزان و مطاع است!
تمام دعواها بر سرِ میزان است، دربارهی كتاب دعوا نیست، پیامبر هم مورد دعوا نیست. بر سرِ میزان، دعواست كه میگویند: حساب و كتابِ مشخّص و معیّنی نداریم.
هر كسی كه حكومت را به دست گرفت و با شمشیر قیام كرد، میزان است. امر و قانونِ او مطاع است و حال آن كه قرآن میگوید: تنها گروه مشّخصی كه برگزیدهی خدا هستند وارث کتابند و مطاعند.
«ثُمَّ أوْرَثْنا الْكِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا...»؛
استنباط صحیح از قرآن در انحصار اولیالامر
در سورهی نساء میفرماید:
«...وَ لَوْ رَدُّوهُ إلَى الرَّسُولِ وَ إلی اُولِی الْأمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ...»؛[2]
«... اگر اینان كتاب را به رسول و اولیالامر واگذار نمایند، آنان كه قدرت استنباط دارند، عالم به حقایق آن میباشند...».
از این آیه معلوم میشود كه قرآن نیاز به استنباط دارد؛ یعنی تمام حقایق آن برای همه كس واضح نیست. استنباط، یعنی آیات را كنار هم قرار دادن و از بیانات رسول(ص) استمداد نمودن و مقاصد قرآن را به دست آوردن و این به حكم خود قرآن در انحصار اولیالامر است، چنان كه میفرماید:
«... وَ لَوْ رَدُّوهُ إلَى الرَّسُولِ وَ إلی اُولِی الْأمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ...»؛
آنان که عبادِ مصطفای خدا* بوده و قدرت استنباط دارند میتوانند تمام محتوای قرآن را بفهمند و در اختیار مردم بگذارند.
رعایت ابهام، عامل حفظ قرآن از تحریف
البتّه اسامی ائمّهی اطهار(ع) در قرآن نیامده و لازم هم نبوده است؛ زیرا وقتی منافقان به قدرت میرسیدند، آیاتی را كه با كمال صراحت، غاصب بودنشان را نشان میداد تحریف كرده و از قرآن برمیداشتند. چون پس از رسیدن به قدرت میتوانستند هر كاری بكنند. قدرتی كه حدیث غدیر را با آن عظمت و صراحت، منكر شد، میتوانست آیاتی را كه صریحاً دلالت بر خلافت حقّهی علی(ع) دارد تحریف كند و نتیجتاً قرآن را دست خورده و لكّهدار و به سرنوشت شوم انجیل و تورات مبتلا سازد و از سندیّت و حجّیت آسمانی بیندازد!
درست است كه خدا وعدهی حفظ قرآن را داده و فرموده است:
«اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛[3]
ولی ما میدانیم که:
«أبَی اللهُ أنْ یُجْرِیَ الْاُمُورَ إلاّ بِأسْبابِها)؛
«خداوند در عالم، كارها را با علل و اسباب انجام میدهد».
و بنا نیست كه تمام كارها از طریق اعجاز انجام شود و لذا یكی از راههای حفظ قرآن از تحریف، همین است كه رعایتِ ابهام نموده و اسامی امامان(ع) را صریحاً در قرآن نیاورده است تا منافقان نتوانند آیات مربوط به امامت را بر خود تطبیق نمایند و در نتیجه دست به تحریفِ قرآن نگشایند.
مقصود از اولیالامر، ائمّهی اطهار(ع)
حال، اگرچه آیات مربوط به ولایت در قرآن مبهم است، امّا آن قدر شواهد و قرائنِ روشن در كنار آن آیات آمده كه هر محقّقِ منصفی درمییابد كه مراد از آن آیات، چه کسانی هستند؟
اولیالامر كه اطاعتشان در ردیف اطاعت خدا و رسول، واجب است، چه كسانی هستند، كسی كه در حال ركوعِ نماز، زكات داد و آیهی ولایت در شأن او نازل شد، كیست و آن كسانی كه به حكم آیهی تطهیر، مطهَّر هستند چه كسانی میباشند؟ خود قرآن آنها را به خوبی مشخّص میكند. لذا ائمّهی اطهار(ع) نیز تأکید میکردند که مراقب باشید شما را منحرف نكنند. از حضرت امام باقر(ع) نقل شده است:
(ما یَسْتَطِیعُ أحَدٌ أنْ یَدَّعِیَ أنَّ عِنْدَهُ جَمِیعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظاهِرِهِ وَ باطِنِهِ غَیْرُ الْاَوْصِیَاءِ)؛[4]
«بدانید كه غیر از اوصیا [كه از جانب خدا معیّن شده و جای پیغمبر نشستهاند] احدی نمیتواند ادّعا كند كه تمام ظاهر و باطن قرآن نزد من است».
اولیالامر، مفسّر حقیقی قرآن
از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است:
(وَ اللهِ إنِّی لَأعْلَمُ كِتَابَ اللهِ مِنْ أوَّلِهِ إلى آخِرِهِ كَأنَّهُ فِی كَفّی)؛
«به خدا قسم، من كتاب خدا را از اوّل تا آخر آن میدانم، آنچنان كه گویی در كف دست من است».
(فِیهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْاَرْضِ)؛
«خبر آسمان و زمین در قرآن است».
(وَ خَبَرُ ما كانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ)؛
«خبر آنچه كه بوده و اكنون هست در قرآن است».
(فِیهِ تِبْیانُ كُلِّ شَیْءٍ)؛[5]
«بیان روشن همه چیز در قرآن است».
امّا تنها ما به تمام قرآن احاطه داریم.
درست است كه قرآن از آنِ همه است: «هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ...»؛[6] و همه باید از آن بهره ببرند، امّا «برای همه بودن» دلیل بر این نمیشود كه همه بتوانند از قرآن استفاده كنند. دستگاه مولّد برق از آنِ همه است و همه باید از آن بهره ببرند، امّا آیا همه میتوانند آن دستگاه را به كار انداخته و تنظیم و توزیعش كنند؟! بدیهی است كه نمیتوانند. سازمان آب مال همه است، امّا آیا همه میتوانند آن را تنظیم و تدبیر كنند و آب را در حدّ تعادل به همه برسانند؟! معلوم است كه نمیتوانند و احتیاج به كارشناس دارند.
قرآن هم مال همهی مردم است، امّا:
«...وَ ما یَعْقِلُها إلاّ الْعالِمُونَ»؛[7]
«آن را كسی جز عالمان نمیفهمد».
ضمن حدیثی از امام صادق(ع) از رسول اکرم(ص) نقل شده که:
(إنَّهُ لَیْسَ شَیءٌ بِأبْعَدَ مِنْ قُلُوبِ الرِّجالِ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ وَ فِی ذلِکَ تَحَیَّرَ الْخَلائِقُ أجْمَعُونَ إلاّ ما شاءَ اللهُ)؛[8]
«هیچ چیز به اندازهی تفسیر قرآن، از افكار مردم عادی دور نیست و در همین جهت، تمام مردم متحیّرند به استثنای كسانی كه خدا خواسته است».
سپس امام صادق(ع) فرمودند:
(أنَّما أرادَ اللهُ بِتَعْمِیَتِهِ فِی دلِکَ)؛
«همانا خداوند منظورش از تعمیه [رعایت اجمال و ابهام و سخن سربستهگویی] در [بعضی] مطالب قرآن این بوده است كه»:
(أنْ یَنْتَهُوا إلى بابِهِ وَ صِراطِهِ)؛
«مردم در فهم حقایق قرآن از همه كس مأیوس شوند و ناچار] به درِ خانهی خدا و صراط خدا [دری كه خدا به روی مردم باز كرده و راهی كه خدا برای بندگانش مقرّر فرموده است] رو بیاورند».
(وَ إلی طاعَةِ الْقُوَّامِ بِکِتَابِهِ وَ النّاطِقِینَ عَنْ أمْرِهِ)؛
«و مطیع كسانی باشند كه از جانب خدا سخن میگویند و به امر خدا عهدهدار امور كتاب او هستند».
(وَ أَنْ یَسْتَنْبِطُوا مَا احْتاجُوا إلَیْهِ مِنْ ذلِکَ عَنْهُمْ لا عَنْ أنْفُسِهِمْ)؛[9]
«و در تمام آنچه كه به استنباط در آنها از قرآن نیاز دارند، از پیش خود چیزی نگویند و متّكی به استنباط آنان باشند».
هدف شریعت، اتّصال قلبی مردم با امام(ع)
از آیات و روایات میتوان استفاده كرد كه غرض اصلی از جَعل احكام و تشریع شرایع، رساندن آدمیان به درِ خانهی امام و ایجاد پیوند روحی و اتّصال قلبی با امام است. از باب نمونه به این آیه در مورد حجّ، توجّه فرمایید كه خطاب به حضرت ابراهیم خلیل(ع) میفرماید:
«وَ أذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأتُوكَ رِجالاً وَ عَلی كُلِّ ضامِرٍ...»؛[10]
«در میان مردم اعلام حجّ كن تا پیاده و سواره سوی تو بیایند».
دقّت فرمایید که قرآن نفرموده: (یَأتُوا الْبَیْتَ)؛ دعوت کن که به سوی خانه و کعبه بیایند، بلکه فرموده: «یَأتُوكَ»؛ به سوی تو كه ولیّ زمان و امام هستی بیایند؛ منظور اصلی رو به سوی تو آمدن است. كعبه یك خانهی سنگی بیش نیست كه طواف آن، مقدّمهی طواف بر گِردِ ولیّ خداست.
لذا وقتی حضرت امام باقرالعلوم(ع) مردم را در طوافِ بیت تماشا میكردند، فرمودند:
(هكَذا كانُوا یَطُوفُونَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ)؛[11]
«در زمان جاهلیّت نیز اینگونه طواف میكردند».
صِرفِ دورِ خانه چرخیدن عبادت نیست. در زمان جاهلیّت نیز این كار را میكردند.
(إنَّما اُمِرَ النَّاسُ أنْ یَأتُوا هَذِهِ الْأحْجارَ فَیَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ یَأتُونا فَیُخْبِرُونا بِوَلایَتِهِمْ وَ یَعْرِضُوا عَلَیْنا نَصْرَهُمْ)؛[12]
«همانا مردم مأمور شدند به سوی این سنگها بیایند و دور اینها بچرخند، سپس نزد ما بیایند و ولایتشان را اعلام نمایند و نصرت و یاری خود را به ما عرضه كنند».
ولایت تنها راهِ تقرّب به خدا
از امام امیرالمؤمنین(ع) منقول است:
(أنَا صَلاةُ الْمُؤْمِنِینَ وَ صِیامُهُمْ)؛[13]
«من نماز و روزهی اهل ایمانم».
لذا دین، مقدّمهی امام است، نه امام، مقدّمهی دین! امام برای این نصب نشده که دین را به مردم برساند و مردم بهشتی شوند؛ در این صورت دینداری ما و بهشتی شدن ما، غایت وجود امام میشود؛ و غایت هر چیزی ارزشمندتر از خود آن چیز است؛ همانگونه كه میوه، غایت وجودِ درخت است و ارزشمندتر از خود درخت.
بلکه عمل به دین، راه تقرّب به مقامِ ولایت امام است و تقرّب به مقامِ ولایت، تنها راه تقرّب به خداست. امام، غایتِ خلقتِ عالم است و خدا، غایةالغایات* است.
استنباط انحرافی از زهد
بعضی میگویند حضرت امیرالمؤمنین(ع) با آنكه زاهد و تارك دنیا بود و به ریاست و حكومت اعتنایی نداشت و میگفت: حكومت در نظر من از آب بینی بُز، پستتر است؛ چرا راضی نمیشد كه خلفا، متصدّی امر حكومت باشند و او هم راهنمای آنها باشد و آنها را در مواقع اشتباه و انحراف، از كجروی بازدارد؟! چرا با آنها بیعت نكرد تا این كه او را با زور برای بیعت بردند؟!
اینها خیال میكنند آدمی كه به قدرت رسید، راضی میشود كه در فكر و عمل، تابع دیگری باشد و از دیگری دستور بگیرد. چه خیال خامی! در این صورت مردم به او نمیخندند كه پس تو چه كارهای؟! مسندِ با این عظمت را اشغال كرده و بر یك مملكت پهناور حكومت میكنی، آنگاه امور مملكتداری را از این و آن میپرسی! آنها نه تنها در امور خلافت از امام(ع) نظرخواهی نمیكردند؛ بلكه با احتمال كوچكترین اعتراض، ایجاد مزاحمتهای فراوان مینمودند (مگر وقتی كه در جواب سؤالات علمی و دینی عاجز میشدند).
خودآزمایی
1- استنباط از قرآن در انحصار چه کسی است؟
2- یكی از راههای حفظ قرآن از تحریف را بیان کنید.
3- مقصود از اولیالامر، چه کسانی هستند؟
4- غرض اصلی از جَعل احكام و تشریع شرایع چیست؟
پینوشتها
[1]. سورهی فاطر، آیهی ۳۲.
* مصطفی: برگزیده، منتخب.
[2]. سورهی نساء، آیهی ۸۳.
* عباد مصطفای خدا: بندگان برگزیدهی خدا.
[3]. سورهی حجر، آیهی ۹.
[4]. کافی، جلد ۱، صفحهی ۲۲۸.
[5]. کافی، جلد ۱، صفحهی ۲۲۹.
[6]. سورهی آل عمران، آیهی ۱۳۸.
[7]. سورهی عنکبوت، آیهی ۴۳.
[8]. وسائلالشّیعه، جلد ٢٧، صفحهی ۱۹۰.
[9]. بحارالانوار، جلد ٩٢، صفحهی ١٠٠، حدیث ١٠٠ ـ الوسائل، جلد ٢٧، صفحهی ۱۹۰.
[10]. سورهی حجّ، آیهی ۲۷.
[11]. کافی، جلد ۱، صفحهی ۳۹۲.
[12]. همان، جلد ۴، صفحهی ۵۴۹.
[13]. اسرار العبادات، قاضی سعید قمی، چاپ دانشگاه، صفحهی ٦.
* غایةالغایات: آخرین مقصود،آخرین مقصد.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی