کد مطلب: ۳۸۵۱
تعداد بازدید: ۱۴۸۲
تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۷
حسین(ع)؛ چراغ حیات و کشتی نجات| ۸
روز عاشوراست. عاشورا روز نهضت انسانیت در مقابل حیوانیت است. روز نهضت حقّ در مقابل باطل و روز نهضت عدل در مقابل ظلم است. بنابراین نهضت عاشورا، نهضت یك فرد و یك گروه نیست؛ نهضت نوع انسان است زیرا انسان در هر زمانی خواهان حقّ و متنفّر از باطل است.

وصیّت امام حسین(ع) به محمّد حنفیّه
 

این سخنرانی در زمان معاویه بود. پس از او یزید، روی كار آمد و وقاحت و بی‌شرمی را به منتها رساند. امام(ع) به ناچار از مدینه به مكّه و از آنجا به سمت كوفه و كربلا حركت كرد. وقتی كه خواستند از مدینه یا مكّه حركت كنند، وصیت‌نامه‌ای نوشتند و به برادرشان محمّد حنفیه سپردند كه بسیار دلسوزاننده است:
(بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ هذا ما أوْصی بِهِ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی بْنِ أبِی طالِبٍ إلی أخِیهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِیةِ)؛
«این وصیتی است كه حسین بن علی بن أبی‌طالب به برادرش محمّد معروف به ابن حنفیه نموده است».
(إنَّ الْحُسَینَ یشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ وَ أنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ)؛
مردم بدانند، حسین مسلمان است. بعد از من نگویند كافر شده است! آن عالِمِ بی‌ایمان آن روز، فتوا داد:
(إنَّ الْحُسَیْنَ خَرَجَ مِنْ دِینِ جَدِّهِ فَدَمُهُ هَدَرَ)؛
«حسین از دین جدّش بیرون رفته و لذا خونش هدر و كشتنش جایز است».
در این وصیّت‌نامه امام(ع) می‌نویسد تا آیندگان بفهمند که حسین(ع) مسلمان است. شهادت به وحدانیّت خدا و رسالت رسول‌الله می‌دهد و اقرار می‌کند:
(و أنَّ الْجَنَّةَ وَ النّارَ حَقٌّ وَ أنَّ السّاعَةَ آتِیةٌ لا رَیبَ فِیها وَ أنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ)؛[1]
 


جفاکاری امّت رسول با میزان الهی
 


به راستی انسان دلش می‌سوزد كه امّت اسلام با این میزان چه كردند! خدا گفت: میزان باید در كنار كتاب باشد. آن‌ها گفتند: نباید باشد. اگر باشد، مردم می‌فهمند كه ما از اسلام و قرآن منحرفیم و زیر بار ما نمی‌روند. عاقبت كار به آنجا رسید كه روز عاشورا، تنها ماند؛ یعنی، هر كه را داشت از او گرفتند. یاران و برادران و فرزندانش را كشتند و او تنها ماند! به خیمه‌گاه می‌آمد سری به خواهران و دخترانش می‌زد؛ دوباره به میدان برمی‌گشت. گاه برای مردم صحبت می‌كرد و گاه شمشیر می‌زد تا عاقبت خسته شد و توانایی جنگیدن نداشت. برای آخرین بار به خیمه‌گاه آمد، به خیمه‌ی فرزند بیمارش زین‌العابدین(ع) رفت و كنار بسترش نشست.
 


واقعه‌ی عاشورا از زبان امام سجّاد(ع)
 


از امام سجّاد(ع) نقل كرده‌اند كه من روز عاشورا تب شدید داشتم و در حال بی‌هوشی بودم؛ در همان حال، احساس كردم دستی بر پیشانیم نهاده شد. چشم باز كردم، پدرم را دیدم كنار بسترم نشسته است، سرش را بسته و خون بر چهره‌اش جاری شده و از حلقه‌های زرهش خون می‌جوشد.
خواستم بنشینم، نتوانستم. به عمّه‌ام زینب گفتم: كمكم كن تا مقابل پدر نخوابم ولی نتوانستم. امام(ع) تمام اهل حرم را در خیمه‌ی فرزندِ بیمارش جمع كرد و فرمود:
(اِسْتَعِدُّوا لِلْبَلاءِ وَ اصْبِرُو)؛
«آماده‌ی بلا شوید و صبر و پایداری داشته باشید».
(وَ اعْلَمُوا أنَّ اللهَ حافِظُکُمْ وَ حامِیکُمْ)؛
«بدانید كه خدا، حافظ و حامی شماست».
(لاتَشْكُوا وَ لا تَقُولوا بِألْسِنَتِكُمْ ما ینْقُصُ مِنْ قَدْرِكُمْ‏»؛
«شكایت نكنید و هرگز به زبان چیزی نگویید كه از قدر و منزلتتان بكاهد».
به امام سجّاد(ع) فرمود: وصیت‌هایی دارم، به عمّه‌ات سپرده‌ام تا تحویل تو بدهد. آنگاه برای آخرین بار خم شد و لبهای خشكش را روی پیشانی فرزندش گذاشت و او را بوسید و از جا برخاست. دیگر او را ندیدند تا وقتی كه صدای اسب بی‌صاحبش را شنیدند. از خیمه‌ها به سمت قتلگاه بیرون دویدند:
(واحُسَیْناه؛ وامُحَمَّداه؛ واعَلِیّاه)؛
یك زن بی‌پناه دست روی سر نهاده بود و می‌گفت:
(أما فِیکُمْ مُسْلِمٌ)؛
«آیا یك مسلمان در میان شما نیست».
برادرم را می‌كشند و شما تماشا می‌كنید؟!
 


عاشورا زنده است تا انسان زنده است
 


روز عاشوراست. عاشورا روز نهضت انسانیت در مقابل حیوانیت است. روز نهضت حقّ در مقابل باطل و روز نهضت عدل در مقابل ظلم است. بنابراین نهضت عاشورا، نهضت یك فرد و یك گروه نیست؛ نهضت نوع انسان است زیرا انسان در هر زمانی خواهان حقّ و متنفّر از باطل است. خواهان عدل و متنفّر از ظلم است و تا انسانیت و آدمیت زنده است، عاشورا هم زنده است. از دل و جانِ انسان‌ها، شعله می‌كشد و خاموش نمی‌شود. به همین جهت هر سال كه عاشورا فرا می‌رسد، لازم است كه سرّ و انگیزه‌ی این نهضت با بیانات گوناگون تشریح شود تا رمز بقا و دوام آن برای عموم مردم روشن گردد.
بهترین بیان برای نشان دادن انگیزه‌ی این نهضت، بیان خودِ شخصِ به وجود آورنده‌ی این نهضت یعنی حضرت سیدالشهداء اباعبدالله الحسین(ع) است. روزی كه خواست از مدینه بیرون برود وصیتی نوشت و به برادرش محمّدبن حنفیه داد و مطالبی را كه صریحاً نشان دهنده‌ی انگیزه‌ی نهضت است ذكر فرمود:
(اِنّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً)؛
«من ستمگر و مفسد فی‌الارض و ریاست‌طلب و خودخواه نیستم».
(اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی)؛
«فقط می‌خواهم امّت جدّم را اصلاح كنم و فساد را از بین ببرم».
(اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعرُوفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ)؛[2]
«می‌خواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم».
 


انگیزه‌ی اصلی قیام امام حسین(ع)
 


از این بیان روشن می‌شود كه انگیزه‌ی اصلی امام، امر به معروف و نهی از منكر بوده است. البتّه مطالب دیگری هم كه به عنوان انگیزه‌ی این قیام ذكر شده، به جای خود درست است. مثلاً امتناع از بیعت با ظالم فاسقی چون یزید یا اجابت دعوت كوفیان. چون یزید، فشار آورد كه باید بیعت كنی و بیعت با او هم مشروع نبود؛ ناچار امام، مقاومت می‌كند تا به شهادت می‌رسد. همچنین گفته‌اند: اهل كوفه از امام دعوت كردند و نامه‌های بسیار نوشتند كه ما آماده‌ی انقلاب برای براندازی حكومت ظالم یزید هستیم و نیاز به رهبری انقلاب از جانب شما داریم. امام نیز برای اجابت دعوت آن‌ها حركت كرد و آن‌ها خُلف وعده كرده و از پیروی امام سر باز زدند و امام بی‌یار و یاور ماند و سرانجام به شهادت رسید.
هر دو مطلب درست است. هم امتناع از بیعت وظیفه بود و هم اجابت دعوت كوفیان و هیچ اشكالی ندارد كه چند عامل سبب پیدایش حادثه‌ای بشوند. در عین حال، آن‌چه كه از گفتار خودِ امام استفاده می‌شود، انگیزه‌ی اصلی، همان امر به معروف و نهی از منكر بوده است. یعنی حتّی اگر یزید از آن‌حضرت تقاضای بیعت نمی‌كرد و متعرّض ایشان نمی‌شد و بلكه به فرماندار خود در مدینه دستور تجلیل و تكریم آن جناب را می‌داد و حتی قسمتی از مملكت پهناور اسلامی آن روز را كه متشكّل از كشورهای شام و مصر و عراق و ایران و حجاز و روم و یمن بود به آن‌حضرت واگذار می‌كرد و مثلاً می‌گفت: استان حجاز یا عراق یا ایران، تحت سیطره‌ی شما باشد و شما كاری به كار من در مناطقِ دیگر حكومتی نداشته باشید و فرضاً كوفیان نیز از ایشان دعوتی نكرده بودند، آیا در این صورت آن‌حضرت در مدینه ساكت می‌نشست و به زندگی مرّفه و آرام خویش ادامه می‌داد و یزید را وامی‌گذاشت كه به حكومت نامشروع خود در هتك حرمت اسلام و قرآن و ظلم و ستم بر مسلمانان و ترویج فساد و فحشا در بلاد اسلامی ادامه دهد؟
این چنین رفتاری از آنحضرت متصوّر نیست. بلكه وقتی می‌دید معروف متروك است و منكر رایج، باز احساس تكلیف می‌كرد و می‌گفت:
(اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعرُوفِ وَ اَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ)؛
پس امتناع از بیعت و دعوت كوفیان، عامل مؤثّر در انقلاب عاشورا بوده امّا انگیزه‌ی اصلی، امر به معروف و نهی از منكر بوده است.
 


مقصود از معروف، حفظ اساس اسلام
 


باید دید مقصود از معروف و منكر در گفتار امام(ع) چیست كه به خاطر آن‌ها قیام كرده است. مسلّماً مقصود این نیست كه چون مردم نماز نمی‌خوانند و روزه نمی‌گیرند و حجّ نمی‌روند، قیام كردم كه اینها را انجام بدهند. یا مردم، شراب می‌خورند، قمار می‌كنند، زنا می‌كنند، كم فروشی می‌كنند، قیام كردم كه این اعمال را ترك كنند. این امور، تناسب با شهادت و اسارت ندارد. مردم مسلمان بودند و به ظواهر اسلام عمل می‌كردند و در صورت نیاز، امر و نهی آن‌ها به چنین مسائلی ممكن و ساده بود. بلكه مقصود از معروف در اینجا حفظ اساس اسلام و مقصود از منكر، نابود كردن اساس اسلام و خاموش ساختن صدای وحی و نبوّت و قرآن است.
دستگاه حكومت اموی با جدّیت تمام به نابود ساختن اساس اسلام اقدام كرده بود و می‌خواست بساط نبوّت برچیده شود و اسم خدا از بین برود.
 


احساس تکلیف سیّدالشهداء(ع)
 


حضرت سیّدالشهداء(ع) در آن شرایط احساس كرد كه باید در مقابل این منكر مُهلِك بایستد و سَورَت* شیطانی را در هم بشكند و به راستی اگر امام حسین(ع) در مقابل حكومت ابلیسی اُُموی قیام نمی‌كرد، اسمی از خدا باقی نمی‌ماند و بساط نبوّتِ انبیا برچیده می‌شد. همانگونه كه خدا فرموده است:
«...وَ لَوْ لا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللهِ كَثِیرً...»؛[3]
 


خودآزمایی
 


1- چرا نهضت عاشورا، نهضت یك فرد و یك گروه نیست؛ نهضت نوع انسان است؟
2- انگیزه‌ها‌ی نهضت و قیام حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را بیان کنید.
3- مقصود از معروف و منكر در گفتار امام حسین(ع) چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. نفس‌المهموم، صفحه‌ی ۴۵.
[2]. بحارالانوار، جلد ۴۴، صفحه‌ی ۳۲۸.
* سورت: تأثیر، شدّت اثر.
[3]. سوره‌ی حجّ، آیه‌ی ۴۰.
 
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: