کد مطلب: ۳۸۶۶
تعداد بازدید: ۷۰۶
تاریخ انتشار : ۳۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۰:۰۱
پاسخ به ده پرسش پیرامون امامت، خصائص و اوضاف حضرت مهدی(ع)| ۱۱
گفته شده که نصب امام درصورتی‌که غائب از انظار و متصرّف در امور و رتق‌وفتق و اصلاح احوال جامعه نباشد چه فائده‌ای دارد؟ و اصلاً چرا لازم می‌شود؟ و چرا بعد از اینکه غائب است و در جامعه حضور عینی ندارد عدم دخالت او در امور، مستند به مردم است؟

پاسخ به چند پرسش دیگر| ۱

 

۱. چه رابطه‌ای میان بقای اهل زمین و وجود امام و حجّت است؟
موضوع اینکه وجود امام، امان از فنا و پایان دنیا و اهل زمین باذن‌الله تعالی و تقدیره می‌باشد برحسب اخبار متواتره از طرق عامّه و خاصّه، از جمله «اخبار امان» ثابت و مسلّم است و اخبار از این امور مانند اخبار از ملاحم و اوضاع مستقبل دنیا و تکویر شمس و انکدار نجوم و انشقاق سماء و امتداد و انبساط زمین و سیر جبال و تسجیر بحار و... فقط ازطریق وحی و اخبار پیغمبر صادق مصدّق قابل‌قبول و باورآور است و از اموری که مستقیماً با برهان عقلی قابل اثبات باشد نیست.
و اگر صاحبان بعضی مسالک و اهل علوم عقلیه یا مدّعیان کشف و شهود برحسب نگرش‌های خود خصوص دخل وجود امام را در بقای عالم ثابت بدانند و بر آن استدلال عقلی هم بنمایند چون خارج از فهم عامّه و بلکه اکثر خواصّ است و نیاز به اثبات مقدّمات دیگر دارد و ازنظر آنهایی که در این مسالک سیر نمی‌نمایند و اثبات این امور را با عقل، مقبول نمی‌شمارند راه صواب همان اتّکای به وحی و اخبار مخبر عن الله است که وساطت و سفارت او بین الخلق و الخالق به دلیل و معجزه ثابت شده باشد؛ بنابراین همین که در عالم ثبوت و واقع این موضوع امکان داشته باشد با اخبار نبیّ ثابت‌النبوّه و وصیّ ثابت‌الوصایه ثابت می‌شود و هر انسان مستقیم‌الذهن آن را می‌پذیرد و باور می‌کند و خلاصه مسائلی مثل:
﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ﴾؛[1]
﴿وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِی تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ﴾[2]
از اموری نیستند که عقل بتواند از آنها خبر دهد.
آیا عقل توانسته و می‌تواند از واقعه‌ای مثل قتل عمّار به دست فئه‌ی باغیه، ده‌ها سال قبل، خبر بدهد؟
آیا دلیل عقلی می‌توانست مثل انبیای سلف، بشارت از ظهور پیغمبر آخرالزّمان محمد بن عبدالله(ص) بدهد؟
آیا عقل می‌تواند مثل وحی خبر از خروج عایشه و سگان حوئب بدهد؟
یا از جنگ جمل و معارضه زبیر با امیرالمؤمنین یا از شهادت امیرالمؤمنین(ع) و حضرت سیدالشهداء(ع) و صدها وقایع غیبیه‌ی دیگر خبر دهد؟ هیچ عقلی نمی‌تواند از این امور غیبیه خبر بدهد ولی با خبر نبیّ ثابت‌النبوّه و وصیّ ثابت‌الوصایه پذیرفته می‌شود و ردّ آن به‌عنوان اینکه دلیل عقلی ندارد جایز نیست؛ بلی! اگر در جایی دلیل قاطع عقلی بر عدم وقوع باشد مسئله‌ی دیگری است.
بنابراین برحسب این روایات معتبره و متواتره که از آن جمله در نهج‌البلاغه نیز از حضرت امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که فرمود:
«اَللَّهُمَّ بَلَی لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً أَوْ خَائِفاً مَغْمُوراً».[3]
و محدّثان بزرگ اهل‌سنّت نیز آن را روایت کرده‌اند، این فایده‌ی وجود امام غائب، که وجودش امان اهل ارض است و بقای آن وابسته به بقای اوست، قابل‌انکار و تردید نیست.
امّا نقض و ردّ این دلیل نقلی به وقوع جنگ‌ها، ویرانی‌ها، زلزله‌ها، آتشفشان‌ها، سیل‌ها، طاعون‌ها، وباها و امور دیگر در طول دوازده قرن بلکه چهارده قرن و بلکه در تمام ادوار و اعصار و هر دور و کور، جوابش این است که از این اخبار و احادیث، نفی کلّی این حوادث، که طبیعت عالم و زمین مقتضی آن است و علاوه سنّت‌الله بر آن جاری شده است، استفاده نمی‌شود. اینها اموری است که برحسب نظام مقرّر در این عالم طبیعت، حدوث آنها طبیعی است و غرض از اینکه امام، امان است این نیست که با وجود امام، کسی بیمار نمی‌شود یا جنگی واقع نمی‌شود یا زلزله و حوادث دیگر اتّفاق نمی‌افتد؛ همه‌ی این امور در اعصار حضور انبیا و ائمّه(ع) اتّفاق افتاده و بعد از این هم اتّفاق خواهد افتاد.
غرض این است که امام، وجودش در بقای اهل ارض، مؤثّر است و آنگاه که زمین خالی از حجّت باشد زمین و نظامات آن به هم می‌خورد یا عوض می‌شود و:
«وَلَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِلَا إِمَامٍ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا»[4]
می‌شود.
مع‌ذلک چون اسرار قضاوقدر بر ما معلوم نیست تأثیر وجود امام در منع از بروز همین حوادث طبیعی در مواردی مسلّم است؛ چنان‌که اعمال مردم و خوب و بد در بروز و عدم بروز این حوادث مؤثّر است و صدقه و دعا دافع بلیّات عمومی و خصوصی است؛ حتّی استغفار، سبب نزول باران و برکات می‌شود و وجود سالمندان و کودکان و چرندگان نیز مانع از دفع بلا است.
چنان‌که در خبر است:
«إِنَّ للهِ تَعَالَی فِی کُلِّ یَوْمٍ وَلَیْلَةٍ مُنَادِیاً یُنَادِی مَهْلاً مَهْلاً عِبَادَ اللهِ عَنْ مَعَاصِی اللهِ فَلَوْلَا بَهَائِمُ رُتَّعٌ وَصَبِیَّةٌ رُضَّعٌ وَشُیُوخٌ رُکَّعٌ لَصُبَّ عَلَیْکُمُ الْعَذَابُ صُبَّاً تُرَضُّونَ بِهِ رَضّاً».[5]
مسئله‌ی فایده وجود امام را با این دید ایمانی باید بررسی کرد و در بیان این فایده هم با کسانی که به عالم غیب و قضاوقدر الهی معتقدند حرف می‌زنیم.
وجود پیغمبر به صریح قرآن، امان از عذاب است؛ وجود قائم‌مقام او نیز امان است؛ استغفار نیز امان است:
﴿وَمَا کَانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾[6]
و خلاصه این فایده‌ای که برای وجود امام چه غائب و چه حاضر باشد بیان کرده‌ایم باتوجه‌به این معانی که بیشتر از این در اطراف آن مجال اطاله‌ی کلام نداریم روشن و منطقی است و کلام حکیمانه محقّق طوسی بسیار محکم است: «وُجُودُهُ لُطْفٌ وَتَصَرُّفُهُ لُطْفٌ آخَرُ وَعَدَمُهُ مِنَّا».
 
۲. امامی که در غیبت است چه فایده‌ای دارد؟
گفته شده که نصب امام درصورتی‌که غائب از انظار و متصرّف در امور و رتق‌وفتق و اصلاح احوال جامعه نباشد چه فائده‌ای دارد؟ و اصلاً چرا لازم می‌شود؟ و چرا بعد از اینکه غائب است و در جامعه حضور عینی ندارد عدم دخالت او در امور، مستند به مردم است؟ درحالی‌که مردم به‌واسطه‌ی وجود و حضور او در میان جامعه در معرض امتثال و اطاعت از فرامین و اوامر او قرار نگرفته و مخالفتی اظهار ننموده‌اند تا بتوان غیبت و قیام نکردن آن حضرت را به اصلاح و انتظام شئون عموم و اعمال ولایت به مردم نسبت داد؛ لذا کلام محقّق طوسی که عدم تصرّف امام را از ما و مستند به ما (یعنی مردم) می‌فرماید چگونه قابل توجیه و تحقیق است؟
در جواب می‌گوییم این ایراد که فایده تعیین امامی که برکنار از مداخله در اداره‌ی جامعه و حفظ مصالح عالیه اسلامی باشد چیست و نصب و تعیین او چرا لازم است به فرض ورود، اختصاص به امام غائب ندارد بلکه در مورد امام حاضری که مبسوط‌الید نیست و از تصرّف در امور، ممنوع یا محبوس است نیز قابل طرح است بلکه در مورد نبیّ و پیغمبری که مردم او را به‌طور موقّت یا دائم، مانع از تبلیغ رسالت باشند نیز این سؤال هست.
امّا جواب کلّی این است که باوجود عدم حضور مردم برای انفاذ اوامر امام یا استماع تبلیغ نبیّ و بلکه ممانعت از آن، چنان‌که در عصر ائمّه قبل از حضرت صاحب‌الأمر(ع) واقع شد، تصرّف نکردن آن بزرگواران در امور، مستند به مردم است؛ آنچه بر خدا لازم است اتمام حجّت و ارسال رسول و نصب امام و فرستادن شرایع و احکام است؛ اگر مردم، استقبال نکنند و همکاری ننمایند این فواید حاصل نمی‌شود ولی خداوند متعال به مقتضای حکیمیّت و رحیمیّت و رحمانیّت و ربانیّت و فیّاضیّت و هدایت و سایر صفات جمالیّه و برای اینکه حجّتی از عباد بر او نباشد:
«لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللهِ حُجَّةٌ»[7]
و مصالحی که خود، عالِم به آن است زمین و زمان را خالی از حجّت و صاحب‌الأمر نخواهد گذارد و همان‌طور که در بعضی از روایات است:
«مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْکَعْبَةِ یُؤْتَی ولَا یَأْتِی».[8]
وقتی قیام به این وظایف عامه‌ی ولایی بر امام واجب است که مردم به‌طور جدّی اظهار حضور برای فرمان‌بری و امتثال از اوامر او بنمایند؛ چنان‌که از فرمایش امیرالمؤمنین(ع) در ذیل خطبه‌ی شقشقیه استفاده می‌شود:
«أَمَا وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْلَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَقِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَمَا أَخَذَ اللهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمٍ وَلَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا وَلَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَلَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ»؛[9]
«آگاه باشید! سوگند به کسی که دانه را شکافت و روح را آفرید، اگر نبود حضور حاضران و اقامه‌ی حجّت به وجود یاوران و پیمانی که خداوند از علما گرفته است که بر پرخوری ظالمان و گرسنگی مظلومان صبر نکنند البتّه افسار شتر خلافت را بر گردنش رها می‌ساختم و محقّقاً در می‌یافتند که دنیای شما در نزد من از آب دماغ بز بی‌ارزش‌تر است».
بنابراین مبسوط‌الیدنشدن و قدرت نیافتن ائمه‌ی طاهرین(ع) بر اداره‌ی امور همان‌طور که خواجه فرموده مستند به مردم است. در مورد حضرت صاحب‌الأمر(ع) نیز همین جهت معلوم بوده که اگر ایشان هم در این اعصار مثل آبای کرامشان در بین مردم بودند و مأمورٌبه آن برنامه‌ی خاصّ نبودند حکومت‌های وقت و مردم دنیاپرست همان معامله‌ای را که با ائمه‌ی گذشته(ع) داشتند ادامه می‌دادند و بلکه با اطّلاع از بشاراتی که به آن ظهور پیروز و جهان‌گیر شنیده بودند در فشار و اذیّت و آزار به آن حضرت تا سر حد شهادت در آن عصرهایی که مقتضیات و شرایط ظهور، موجود نبود اقدام می‌کردند؛ چنان‌که در آغاز و مقارن با ولادت آن حضرت و خصوص بعد از شهادت پدر بزرگوارش در مقام دستگیری آن حضرت برآمدند.
بنابراین اینکه عدم تصرّف آن حضرت در امور، به مردم مستند شود احتیاج به آزمایش و امتحان جدید نداشت و در کل، مسئله‌ی پیاده نشدن نظام امامت و رتق‌وفتق امور و به دست گرفتن زمام کارها برحسب تاریخ به متعهّدنبودن مردم به نظام الهی امامت ائمّه(ع) مستند بود؛ البتّه قضا و تقدیرات خداوند علیم، قدیر حکیم نیز در کنار وضع مردم برحسب بشارات و احادیث به غیبت طولانی آن حضرت و پیش‌آمدها و حوادث و مسائل بسیار، سیر جهان را بالأخره به ظهور آن حضرت و تشکیل حکومت عدل اسلامی جهانی منتهی خواهد کرد و این، وعده‌ی الهی است:
﴿وَلَنْ یُخْلِفَ اللهُ وَعْدَهُ﴾[10]
بنابراین ظهور ولایت آن حضرت بدون حصول شرایط خاصّ و آماده‌شدن جهان و تحقق تقدیرات الهیه امکان‌پذیر نخواهد بود و در غیر آن شرایط، موقعیت مثل موقعیت‌های گذشته یا دشوارتر خواهد بود. مردم جهان باید در این اعصار امتحانات بسیار ببینند و دنیا دور و کورهای متعدّد را پشت سر بگذارد تا شرایط چنان‌که خداوند فرموده فراهم شود؛ حتّی در روایات است که تمام اصناف و صاحبان دعاوی به حکومت می رسند تا کسی نتواند بعد از ظهور آن حضرت ادّعا کند که اگر من یا ما هم بودیم می‌توانستیم این برنامه را پیاده کنیم.[11]
و به هر حال:
هَذَا مِنْ أَمْرِ اللهِ وَسِرٌّ مِنْ سِرِّ اللهِ لَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهَا وَأَسْرَارَهَا إِلَّا اللهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ وَمَا نَقُولُ أَوْ نَعْلَمُ مِنْهُ ظَاهِرٌ مِنَ الْبَاطِنِ وَمَجَازٌ مِنَ الْحَقِیقَةِ وَیَظْهَرُ مَا فِی هَذَا اْلأَمْرِ أَوْ بَعْضُهُ مِنَ الْأَسْرَارِ الْإِلَهِیَّةِ بَعْدَ ظُهُورِهِ وَاللهُ عَلَی کُلِّ شَیْئٍ قَدِیرٌ وَلِکُلِّ شَیْئٍ عَلِیمٌ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ وَلَا یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ غَیْرُهُ وَلَا یَسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْئَلوُنَ وَلَا یُخْلِفُ الْمِیعَادَ.
 
۳. آیا در زمان غیبت، تصرّف امام(ع) در امور به‌طور مطلق منفی است؟
این سالبه‌ی کلیه را که آن حضرت از جمیع امور کناره‌گیری داشته باشند و مستقیماً یا به‌وسیله‌ی خواصّ خودشان و دیگران مطلقا در امور، تصرّف و مداخله نداشته باشند صحیح نیست؛ نه ما به سلب کلّی معتقدیم و نه کسی می‌تواند نسبت به آن ادّعای قطع و یقین بنماید؛ زیرا ممکن است چنان‌که بیان کرده‌ایم آن حضرت، توسط اولیا و خواصّ خودشان یا به هر شکلی که مقتضی باشد دخالت نمایند. خلاصه، آنچه معلوم است این است که به ظاهر، آن حضرت، مداخله‌ی کلّی و فراگیر در امور ندارند و این سلب غیر کلّی با ایجاب جزئی که کسی نمی‌تواند آن را نفی نماید منافات و مناقضه ندارد؛ با اینکه ما امارات و نشانی‌های بسیاری در طول تاریخ تشیّع از این مداخله غائبانه در موارد بسیاری داریم. حال اگر کسی هم شکّاک یا مغرض باشد و بگوید من باور نمی‌کنم در جواب، غرض ما بیان امکان این مداخله و ردّ سلب کلّی است و به‌عبارت‌دیگر می‌خواهیم این شبهه که: «امام در امور مطلقاً مداخله ندارند» را ردّ کنیم؛ زیرا این شبهه در صورتی وارد است که عدم مداخله‌ی مطلق آن حضرت، ثابت و معلوم باشد و چون این موضوع (عدم مداخله‌ی مطلق) قابل اثبات نیست با وجود بشارات انبیای گذشته و پیغمبر اکرم(ص) ائمّه طاهرین(ع) اگر هم مداخله‌ی آن حضرت در امور ثابت نشود خللی در مسئله امامت و غیبت و شئون آن حضرت، وارد نمی‌شود و همان مقدار که تصرّف و مداخله‌ی ایشان درحدودی که مصلحت است امکان‌پذیر باشد برای ردّ شبهه کافی است چنان‌که در سایر افعال و صنایع و مخلوقات خداوند متعال اگر در موردی فایده‌ی پدیده‌ای و مخلوقی را کشف نکردیم و نتوانستیم برای آن فایده اثبات کنیم دلیل بر عدم فائده نمی‌شود که از زمان‌های کهن گفته‌اند: «عَدَمُ الْوِجْدانِ لَا یَدُلُّ عَلَی عَدَمِ الْوُجُودِ».
این ظهور و این غیبت و آنچه در اخبار و احادیث از امور خارق‌العاده رسیده است همه جزء سنن الهیه و به اراده‌ی خداوند حکیم علیم انجام می‌شود؛ همان‌طور که معتقدیم در عالم تکوین و خلقت کار عبث و بیهوده واقع نشده و نمی‌شود و در این‌گونه امور، همین نظام و برنامه جاری است.
ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1] - ابراهیم، ۴۸. «در آن روز که این زمین به زمین دیگر مبدّل شود».
[2] - نمل، ۸۸. «کوه‌ها را می‌بینی، و آنها را ساکن و جامد می‌پنداری، درحالی‌که مانند ابر در حرکتند».
[3] - نهج‌البلاغه، حکمت ۱۴۷ (ج۴، ص۳۷)؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف‌العقول، ص۱۷۰ - ۱۷۱.
[4] - صدوق، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۰۱. «اگر زمین بدون امام باقی بماند اهلش را فرو می‌برد».
[5] - کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۷۶؛ صدوق، الخصال، ص۱۲۸ – ۱۲۹؛ فتال نیشابوری، روضة‌الواعظین، ص۴۶۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، ص۳۴۴، باب ۱۳۷. «خداوند یک منادی دارد که در هر شب و روز فریاد می‌زند: ای مردم از معصیت‌های خداوند دست بردارید، آهسته حرکت کنید و تجاوز ننمائید اگر نه این بود که در روی زمین چهارپایان و حیوانات چرنده نبودند، و یا کودکان شیرخوار زندگی نمی‌کردند، و یا پیرمردانی که به عبادت و پرستش خداوند مشغول نبودند، عذاب بر شما فرود می‌آمد و شما را در هم می‌شکست».
[6] - انفال، ۳۳. «و خدا ایشان را عذاب نخواهد کرد درحالی‌که تو در میان ایشان باشی، و همه آنان را به کیفر نمی‌رساند درحالی که استغفار نموده آمرزش می‌طلبند».
[7] - طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۳۶۸. «تا هیچ حجّتی بر خداوند نداشته باشند».
[8] - خزاز قمی، کفایة‌الاثر، ص۱۹۹، ۲۴۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۵۳، ۳۵۸؛ الانصاف فی النص علی الائمة، ص ۱۸۱ – ۱۸۲، ۴۱۰. «مثل امام، همانند کعبه است که به‌سوی او روند و او به جانب کسی نیاید».
[9] - نهج‌البلاغه، خطبه ۳ (ج۱، ص۳۶ – ۳۷).
[10] - حجّ، ۴۷. «درحالی که خداوند هرگز از وعده‌ی خود تخلف نخواهد کرد».
[11] - مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۸۵؛ طوسی، الغیبه، ص۴۷۲ – ۴۷۳؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج۲، ص۲۹۰؛ اربلی، کشف‌الغمه، ج۳، ص۲۶۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: