ترجیح حیات باقی بر حیات فانی
ما میترسیم این حقیقت روزی برای ما روشن شود كه كار از كار گذشته باشد و پشیمانی سودی نداشته باشد كه خدا میفرماید:
«كَلاّ إذا دُكَّتِ الْاَرْضُ دَكًّا دَكًّا * وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا * وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَكَّرُ الْإنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرَى یَقُولُ یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی»؛[1]
«نه! چنان نیست كه اینها میپندارند [و قیامت را افسانه میانگارند] در آن هنگام كه زمین به شدّت در هم كوبیده شود و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند و در آن روز جهنّم را حاضر كنند [آری] در آن روز انسان متذكّر میشود [و به خود میآید و پی به حقیقت حیات خود میبرد] امّا این تذكّر [و به خود آمدن] چه فایدهای دارد [به حال او سودی نخواهد داشت و لذا] میگوید: ای كاش برای زندگیم چیزی فرستاده بودم».
یعنی آن روز میفهمد كه تازه زندگیاش شروع شده است؛ آنچه در دنیا داشته اصلاً زندگی نبوده است؛ یك پردهی سی، پنجاه و یا هفتاد سالهای بوده است كه از پیش چشمش رد شده و از بین رفته است! هم اكنون هر یك از ما به گذشتهی عمر خود نظری بیفكنیم میبینیم كه مانند پردهای از پیش چشم ما گذشته است و جز تبعات نیك و بد كه در صفحهی روح ما باقی گذاشته از آن اثری باقی نمانده است!
از نظر عقل واجب است كه اگر انسان در شرایطی قرار گرفت كه برای تأمین حیات ابدیش باید از حیات فناپذیر دنیوی دست بردارد، باید آن كار را انجام بدهد و حیات فانی را فدای حیات باقی بنماید. برای حضرت سیّدالشهداء(ع) نیز شرایطی پیش آمد دید برای حفظ اساس دین كه تنها وسیلهی تأمین حیات ابدی است، راهی جز این نیست كه باید در مقابل قدرت حاكم زمانش قیام كند و به شهادت برسد و خاندانش نیز به اسارت به مركز حكومت آن روز یعنی شام بروند و مسألهی شهادت را برای عموم مردم بیان كنند. تا اینجا طریقِ دفعِ شبههی عقلی بود كه بیان شد امّا شبهه از نظر قرآن كه میگویند در این آیه آمده است كه:
«... لا تُلْقُوا بِأیْدِیكُمْ إلَى التَّهْلُكَةِ...»؛
«...خودتان را با دست خودتان به هلاكت نیفكنید...».
به قول اهل علم یك جواب نقضی داریم و یك جواب حلّی. امّا در جواب نقضی میگوییم: شما میگویید قرآن گفته است: خود را به هلاكت نیفكنید و خود را به كشتن ندهید، در صورتی كه همین قرآن گفته است خودتان را به كشتن بدهید! آیا آیاتی كه به جهاد و قتال با دشمنان دین دعوت میكنند، ترغیب به كشته شدن نیست؟ میفرماید:
«...قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ...»؛[2]
در راه خدا [كه همان حفظ اساس دین خداست] قتال و پیكار [با دشمنان] كنید و میگوید:
«... جاهِدُوا بِأمْوالِكُمْ وَ اَنْفُسِكُمْ فِی سَبِیلِ اللهِ...»؛[3]
«...در راه خدا با مال و جانتان جهاد کنید...».
چطور آنجا میگوید جان خود را به هلاك نیفكنید امّا اینجا میفرماید: جان بدهید و كشته شوید؟ آیا این تناقض نیست؟
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللهِ أمْواتٌ بَلْ أحْیاءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ»؛[4]
«نگویید: آنها كه در راه خدا كشته شدند مردگانند، بلكه آنها زندهاند و شما [حیات آنها را] درك نمیكنید».
یعنی كشته شدن در راه خدا هلاكت نیست تا هر كه به میدان شهادت رفت جان خود را به هلاكت انداخته باشد بلكه ارتقا به حیات برتر است.
«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ أمْواتاً بَلْ أحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِم یُرْزَقُونَ»؛[5]
«هرگز گمان نكن كسانی كه در راه خدا كشته شدهاند، مردهاند و به [هلاكت افتادهاند] بلكه زندهاند و نزد خدای خود روزی به آنها داده میشود».
«...وَ مَنْ یُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللهِ فَیُقْتَلْ أوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أجْراً عَظِیماً»؛[6]
«هر كس در راه خدا پیكار كند و آنگاه او كشته شود یا پیروز شود، ما به او اجری عظیم میدهیم».
در تعبیر آیه دقّت فرمایید. نفرموده:
«...فَیُغْلَبْ اَوْ یَغْلِبْ»؛
یعنی ... مغلوب شود یا غالب. بلکه فرموده است:
«فَیُقْتَلْ أوْ یَغْلِبْ»؛
«[مؤمن پیكارگر در راه خدا] یا مقتول میشود و یا پیروز».
مؤمن، هیچگاه مغلوب نمیشود؛ چه بكشد و چه كشته شود به هر حال پیروز است. البتّه كشته میشود و همان، عین پیروزی او در راه خدا و نیل به لقاءالله است.
«قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إلاّ إحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ...»؛[7]
«بگو [به دشمنان] آیا شما دربارهی ما جز یكی از دو نیكی را انتظار دارید...».
یا شما را شكست میدهیم و دین را احیا میكنیم و یا در راه دین كشته میشویم و به زندگی نیك ابدی نائل میگردیم. امام حسین(ع) كشته شد امّا مغلوب نشد! امروز در عالم انسان چه كسی پیروزتر از امام حسین(ع) است؟! با همان شهادتش اسلام را زنده كرد و با زنده كردن اسلام؛ عالم را زنده كرد.
یك سجده كرد و داد سر اندر رضای دوست
اهل نماز را هر دو جهان سرفراز كرد
آیات متعدّد قرآن ـ كه نمونههایی از آن ارائه شد ـ به كشته شدن در راه حقّ ترغیب و دعوت مینماید. حال اگر آیهی «... لا تُلْقُوا بِأیْدِیكُمْ إلَى التَّهْلُكَةِ...» از این كه آدمی خود را به كشته شدن بیندازد نهی كند در واقع تناقض با آیات جهاد و قتال پیدا میكند. پس باید معنای آیه را بفهمیم تا به تناقض آیات قرآن مبتلا نشویم.
فهم صحیح آیهی شریفه
پاسخ حلّی اشكال این است كه اگر شما تمام آیه را از اوّل تا به آخر بخوانید، معنای روشنی از آن به دست میآورید.
آدم پرخوری كنار سفرهی رنگینی علیالدّوام میخورد و مینوشید! یكی گفت: این قدر نخور، منفجر میشوی! گفت: من طبق دستور قرآن عمل میكنم كه فرموده است:
«...کُلُوا وَ اشْرَبُوا...»؛[8]
«بخورید و بنوشید...».
گفت: جملهی بعدی آیه را هم بخوان که:
«... و لا تُسْرِفُوا»؛
«ولی [در خوردن و نوشیدن] اسراف نکنید».
«کُلُوا وَ اشْرَبُوا» را حلقهی گوش کرد «وَ لا تُسْرِفُوا» را فراموش کرد!
دیگری نماز نمیخواند! به او گفتند: چرا نماز نمیخوانی؟! گفت: خدا فرموده:
«...لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ...»؛
«...اصلاً نزدیک نماز نروید...».
گفتند: جملهی بعدی آیه را هم بخوان:
«...وَ أنْتُمْ سُکاری...»؛
«...در حالی که مست هستید...».
«...حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ...»؛[9]
«...تا بفهمید که چه میگویند [نه اینکه هیچ نماز نخوانید]...».
مراقب شیّادهای اغواگر باشیم
در میان ما نیز از این دسته شیّادها فراوانند. یك قسمت آیه را میگیرند و اوّل و آخر آن را رها میكنند یا یك آیه را گرفته و آیات دیگر راجع به موضوع آن آیه را رها میكنند. آنگاه جوانان كم اطّلاع یا بیاطّلاع از قرآن را با القائات شیطانی خود گمراه میكنند. اینجاست كه جوانان عزیز باید حواسشان جمع باشد و مراقب باشند كه به دام این آدمربایان نیفتند. البتّه گاهی ممكن است این شیطانصفتان اطّلاعات قرآنی هم داشته باشند و احیاناً با عبا و عمّامه هم باشند.
حالا آیهی مورد بحث نیز این چنین آغاز و ختم میشود:
«وَ أنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللهِ وَ لا تُلْقُوا بِأیْدِیكُمْ إلَى التَّهْلُكَةِ وَ أحْسِنُوا إنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»؛[10]
«و انفاق كنید در راه خدا و خود را به دست خود به هلاكت نیفكنید و احسان كنید كه خدا احسان كنندگان را دوست میدارد».
در آیهی شریفه به انفاق به طور مطلق یعنی اعمّ از انفاق مال و جان و علم و... امر شده و ترك آن سبب هلاكت امّت بیان شده است. پس آیهی شریفه ناظر به این مطلب است: آنجا كه زمینهی لزوم «انفاق مال» پیش آمده است باید انفاق مال كنید و آنجا كه زمینهی لزوم انفاق جان پیش آمده است باید جان را انفاق كنید و اگر امساك كنید زمینه هلاك اجتماع پیش میآید.
اگر مال و ثروت در نزد اغنیا انباشته شود و طبق دستور شرع مقدس در دسترس نیازمندان قرار نگیرد؛ انفجار عظیم در اجتماع بهوجود میآید؛ طبقهی فقرا به خروش آمده و دمار از روزگار اغنیای ظالم بر میآورند. اگر خون كه باید در بدن توزیع گردد تا تمام رگهای ریز و درشت بدن سهم خود را بگیرند، در قلب انباشته و حبس شود آدمی سكته میكند و میمیرد.
حبس مال و ثروت در نزد اغنیا عامل مرگ اجتماع است همان گونه كه حبس خون در قلب، موجب مرگ پیكر انسان است. به هنگام هجوم دشمن نیز اگر از انفاق جان برای دفاع از كیان امّت امساك شود؛ دشمن غالب میشود و امّت در مسیر هلاكت قرار میگیرد. پس جملهی: «لا تُلْقُوا بِأیْدِیكُمْ إلَى التَّهْلُكَةِ» اصلاً ارتباطی به این معنا ندارد كه خود را ـ مثلاً در راه خدا ـ به كشتن ندهید بلكه اگر آیه را كامل بخوانیم معنا این میشود كه به هنگام فراهم گشتن زمینه برای انفاق (مال و جان) انفاق كنید وگرنه بر اثر ترك انفاق، (اجتماع) خود را به دست خود به هلاكت افكندهاید.
مثل این است كه به كسی بگوییم: برو درس بخوان و خود را در میان مردم، ذلیل و خوار نكن، یعنی ترك تحصیل علم موجب ذلّت و خواری در میان مردم میشود یا بگوییم: برو كار كن و خود را فقیر و محتاج مردم نكن. یعنی بیكاری سبب فقر و نیاز به مردم میشود. در آیه هم میفرماید:
«وَ أنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللهِ و لا تُلْقُوا بِأیْدِیكُمْ إلَى التَّهْلُكَةِ»؛
«انفاق مال و جان كنید و خود را به دست خود به هلاكت نیفكنید».
یعنی ترك انفاق مال و جان به هنگام تحقّق زمینهاش، سبب هلاكت اجتماعتان میشود.
خودآزمایی
1- چه شرایطی برای حضرت سیّدالشهداء(ع) پیش آمد كه دید باید در مقابل قدرت حاكم زمانش قیام كند؟
2- جواب نقضی که به شبههافکنان میگویند در قرآن این آیه آمده است كه: «... لا تُلْقُوا بِأیْدِیكُمْ إلَى التَّهْلُكَةِ...»؛ «...خودتان را با دست خودتان به هلاكت نیفكنید...» را بیان کنید.
3- جواب حلّی به شبههافکنان که میگویند در قرآن این آیه آمده است كه: «... لا تُلْقُوا بِأیْدِیكُمْ إلَى التَّهْلُكَةِ...»؛ را بیان کنید.
پینوشتها
[1]. سورهی فجر، آیات ۲۱ تا ۲۳.
[2]. سورهی بقره، آیهی ۱۹۰.
[3]. سورهی توبه، آیهی ۴۱.
[4]. سورهی بقره، آیهی ۱۵۴.
[5]. سورهی آل عمران، آیهی ۱۶۹.
[6]. سورهی نساء، آیهی ۷۴.
[7]. سورهی برائت، آیهی ۵۲.
[8]. سورهی اعراف، آیهی ۳۱.
[9]. سورهی نساء، آیهی ۴۳.
[10]. سورهی بقره، آیهی ۱۹۵.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی