آثار بلند و جاودانهی انفاق حسینی
آری؛ انفاق امام حسین(ع) سبب احیای اسلام و قرآن و بلكه سبب احیای عالم انسانیّت شد. اگر او ترك انفاق میكرد و جان خود را از كشته شدن نگه میداشت و در مدینه مینشست و به زندگی خویش ادامه میداد، اسلام و قرآن را به تباهی كشیده و با تباهی اسلام همهی عالم به هلاكت دایم مبتلا شده بود امّا او به انفاقی عظیم دست گشود.
در یك طبق به جلوهی جانان نثار كرد
هر درّ شاهوار، كش اندر خزانه بود
و با این انفاق، شرف انسانی را از سقوط ابدی نجات داد. طایفهی بنیامیّه كه با بنیهاشم خصومت دیرینهای داشتند و از عزّت و محبوبیّت آنها در میان مردم رنج میبردند و میكوشیدند حرمت آنها را در میان مردم بشكنند؛ میدانستند كه رمز محبوبیّت و عزّت بنیهاشم در میان امّت، تنها موضوع وحی و قرآن است از این رو گفتند اگر ما بتوانیم مسألهی وحی و قرآن را در میان مردم، مطلبی بیاساس و دروغ نشان بدهیم؛ موفّق میشویم كه محبوبیّت بنیهاشم را از اساس منهدم سازیم. لذا تصمیم گرفتند تا میتوانند اسلام و قرآن را بكوبند و این كار را هم كردند و ضربات كوبندهای بر پیكر اسلام و قرآن وارد آوردند. این كار از ابوسفیان شروع شد و معاویه نقشهی پدر را پیاده كرد و یزید پلید در بیشرمی و بیحیایی كار را به آنجا رساند كه همه چیز را به مسخره گرفت و علناً در مجلس عمومی شراب خورد و كفر درونی خود را فاش كرد و گفت:
لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلاَ / مَلَکٌ جاءَ وَ لا وَحْىٌ نَزَلْ
«نبوّتی در كار نیست! سلطنتی بود كه مدّتی بازیچهی دست بنیهاشم بوده و اینك به دست ما رسیده است. نه از آسمان فرشتهای آمده و نه وحیی نازل شده است»!
حفظ معنای حقیقت دین
امام حسین(ع) دید كه این عنصر پلید تیشهی خود را مستقیم به ریشهی دین میزند؛ بنیان تمام ادیان آسمانی را میلرزاند؛ ضربتی شكافنده بر پیكر قرآن فرود میآورد كه تا قیامت التیام پذیر نخواهد بود. دید اگر این روش ادامه پیدا كند و بعد از او هم بنیامیّه بیایند و همین روش را پیش ببرند؛ در زمانی كوتاه بساط دین از روی زمین برچیده میشود آنگونه كه نسلهای آینده اصلاً نمیفهمند كه دستگاه نبوّتی در كار بوده و پیامبرانی آمدهاند و قوانین عدل آسمانی آوردهاند؛ بلكه خیال میكنند اساساً بشریّت یعنی ظلم و اجحاف و تعدّی و آدم كُشی و ناموسربایی.
اگرچه امروز هم مردم به دین عمل نمیكنند و گناهان بسیار مرتكب میشوند امّا در عین حال اگر از همین مردم فاسق فاجر بپرسید: آیا معنای زندگی انسانی همین است كه شما دارید و حكم دین و آیین حقّ نیز همین است؟ خواهند گفت: نه! دستور دین و حكم آیین حقّ این نیست، ما فریب شیطان خوردهایم و خلاف دین عمل میكنیم.
میدانیم كه در دین و آیین حقّ، ظلم و دروغ و تدلیس و تزویر* راه ندارد یعنی اگر به دین عمل نمیشود امّا حقیقت و معنای دین محفوظ است و مردم معنای دین را علماً میشناسند و عملاً مخالفت میكنند و همین مقدار از معنای حقیقت دین كه در میان مردم محفوظ مانده است تنها از بركت قیام و نهضت امام حسین(ع) است. اگر آنحضرت، یزید و یزیدیان را به حال خودشان میگذاشت و در مقابلشان قیام نمیكرد؛ این معنا و حقیقت از دین نیز از صفحهی روزگار رخت بر میبست و تمام تعالیم انبیا(ع) فراموش میشد. آری، در این شرایط بسیار سخت و سهمگین بود كه آن بزرگمرد الهی و آسمانی در اوج مردانگی قد عَلَم كرد و از عمق جان و سراپای وجودش فریاد بر آورد كه:
«اَنَا اَحَقُّ مَنْ غَیَّرَ»؛
«من سزاوارترین كسی هستم [كه با انفاق جان و بذل خون دلم باید این وضع موجود را دگرگون سازم و نقشهی شیطانی را برای براندازی دین نقش برآب كنم]».
آری؛ او گفت و عمل كرد و با قیام خود خدمات و بركات ١٢٤ هزارپیامبر را زنده كرد و دین، ناموس خدا را كه ملعبهی دست اراذل و اوباش شده بود از چنگالشان بیرون كشید و حتّی كمر جدّش رسول خاتم(ص) را كه در حال شكستن بود استقامت بخشید و سرّ این مدال افتخار (حُسینُ مِنّی وَ اَنَا مِنْ حُسیْن) را که جدّش به سینهاش نصب كرده بود آشكار ساخت كه حسین از من متولد شده است و من هم در بقای شخصیّت آسمانیم مرهون خون حسینم.
روز عاشورا به تنهایی با لب عطشان و قلب سوخته از داغ عزیزان، به آن دیوصفتان حمله میبرد. شمشیر میزد و میگفت:
«اِنْ کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِمْ اِلاّ بِقَتْلی یا سُیُوفُ خُذینِی»؛
اگر بناست كه شجرهی طیبّهی دین جدّم با خون من سیراب و شاداب گردد، ای شمشیرها بگیرید و قطعهقطعه كنید تا خون دلم به پای درخت دین جدّم بریزد و شاداب گردد. در زیارتش میخوانیم:
«اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ»؛
«[یا ابا عبدالله] شهادت میدهم كه تو نماز را برپا نگه داشتی».
نماز (كه ستون دین است) در حال سقوط بود. تو ستون دین را استوار كردی و از افتادن نگه داشتی. پس ای حسین! تو ابوالانبیاء و ابوالمرسلین هستی. تو ابوالاسلام و ابوالقرآنی. تو ابوالصّلوة و ابوالصّیامی. تو ابوالبشر و ابوالانسانی.
ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدمند
سوختگان غمت با غمِ دل خرّمند
تاج سر ابوالبشر خاک شهیدان توست
کاین شهدا تا ابد، فخر بنی آدمند
خاک سر کوی تو زنده کند مرده را
زان که شهیدان تو، جمله مسیحا دمند
آمادگی امام حسین(ع) برای شهادت
از اوّلین قدم كه برای نهضت خود برداشت از انفاق جان در راه احیای اسلام سخن به میان آورد و در جواب بیعت با یزید از جانب والی مدینه صریحاً فرمود:
«اِنّا للهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون وَ عَلَى الْاِسْلامِ السَّلامُ إذْ قَدْ بُلِیَتِ الْاُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ یَزید»؛[1]
«اگر فردی چون یزید زمام حكومت امّت را به دست گیرد باید با اسلام خداحافظی كرد و فاتحهی آن را خواند»!
یعنی حكومت یزید بر امّت اسلام مساوی با مرگ اسلام است! بعد فرمود:
«یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الْخَمْرِ قاتِلُ النَّفْسِ الْمُحْتَرَمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلی لایُبایِعُ مِثْلَهُ»؛[2]
«یزید مردی فاسق و شرابخوار و قاتل بیگناهان است و آشكارا گناه میكند. هرگز كسی مثل من با كسی مثل او بیعت نمیكند».
این گونه سخن گفتن با استاندار منصوب یزید نشان از طلب شهادت میدهد. سخنرانی عمومیش در روز هفتم ذیحجّه در مكّه، سخن از بذل جان و كشته شدن است كه فرمود:
«وَ کَاَنِّی بِاَوصالِی تَتَقَطَّعُها عُسْلانُ الْفَلَواتِ بَیْنَ النَّواوِیسِ وَ کَرْبَلا»؛
«گویی كه میبینم گرگان بیابان كربلا به من حمله كردهاند و بند از بندم را جدا میكنند»![3]
یعنی همه بدانند و برای كسی ابهامی نماند كه من برای كشته شدن میروم.
خطبهی کوتاه سیّدالشهداء(ع) در بین راه کوفه
در یكی از منازل بین راه كوفه، خطابهی كوتاهی داشتهاند كه ضمن آن فرمودهاند:
«اَمّا بَعْدُ اِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مِنَ الاَمْرِ ما قَدْ تَرَوْنَ»؛
«کار ما به اینجا که میبینید رسیده است».
«اِنَّ الدُّنْیا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ»؛
«دنیا دگرگون شده و چهرهای ناشناس به خود گرفته است».
«اَدْبَرَ مَعْرُوفُها وَ اسْتَمَرَّتْ حَذّاءَ»؛
«نیكیها پشت كرده است و سریعاً دور میشود».
«وَ لَمْ یَبْقَ مِنْها اِلاَّ صُبابَةٌ كَصُبابَةِ الْاِناءِ»؛
«جز اندكی از آن باقی نمانده است بسان آنچه كه در ته جام آب پس از وارونه شدن میماند».
«وَ خَسِیسُ عَیْشٍ كَالْمَرْعَى الْوَبِیل»؛
زندگی امروز مانند چراگاهی شده است كه جز گیاه زیان بخش و بیمار كننده در آن چیزی نمیروید. آنگاه امام(ع) از روی آن درد رنج آوری كه روح مقدّسش را شدیداً میآزارد و همان باعث نهضتش شده است پرده برداشت و فرمود:
«اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقِّ لایُعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لایُتَناهَى عَنْهُ»؛
«آیا نمیبینید كه به حقّ عمل نمیشود و از باطل خودداری نمیگردد»؟!
«لِیَرْغَبِ الْمُؤمِنُ فِی لِقاءِاللهِ مُحِقّاً»؛
«در چنین وضعی انسان مؤمن حقّ دارد آرزومند مرگ و دوستدار شهادت و لقای خدا باشد».
«فَاِنّی لا اَرَى الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةً وَ لا الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ اِلاّ بَرَماً»؛[4]
«من [در این وضع اسفناك] مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملال و افسردگی نمیبینم».
پیام سیّدالشهداء(ع) به همهی پیروان خود
اینجا لازم است توجه به این نكته هم داشته باشیم كه آیا این گفتار امام و مولای عزیزمان حسین(ع) تنها به مردم زمانش مربوط بوده و درد رنجآور خود را فقط برای آنها بیان كرده و از آنها خواسته كه تكان بخورند و در مقام عمل به حقّ و دوری از باطل برآیند یا پیامی برای ما نیز هست و گویی هم اكنون مقابل ما ایستاده است و با روحی افسرده و ملول میگوید: ای مدّعیان محبّت من، اگر راست میگویید و جدّاً دوستدار من هستید؛ دردم را بشناسید و به دادم برسید.
«اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقِّ لایُعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لایُتَناهَى عَنْهُ»؛
«آیا نمیبینید كه به حقّ عمل نمیشود و از باطل خودداری نمیگردد»؟!
درد من همین است. شما خودتان چگونهاید و با حقّ و باطل چگونه عمل میكنید؟ نكند در حالی كه برای من بر سر و سینه میزنید در تمام شؤون زندگی خود حقّ را زیر پا و باطل را روی سر بنشانید و حدود حلال و حرام خدا را رعایت نكنید؟!
بهراستی ما باید شدیداً مراقب رفتار و گفتار خود باشیم و حدّاقل حسناتمان را به سیّئات تبدیل نكنیم! ما موظّفیم عزاداری امام حسین(ع) را كه عبادت بسیار بزرگی است به گناه آلوده نسازیم. بدانیم كه هر عبادتی آفتی دارد و آن را بیاثر میكند. نماز و روزه و حجّ اگر با ریا انجام بشوند نه تنها باطل و بیاثرند بلكه عنوان شرك و معصیت نیز به خود میگیرند. همین سینهزنیها و تشكیل مجلس دادنها و منبرها، آفات بسیاری دارند. اگر حدود را رعایت نكنیم از آثار معنوی آنها بیبهره خواهیم بود و روز جزا علاوه بر آتش حسرت و ندامت؛ در آتش قهر خدا خواهیم سوخت كه خدا فرموده است:
«وَ أنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إذْ قُضِیَ الْاَمْرُ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا یُؤْمِنُونَ»؛[5]
«آنها را از روز حسرت [روز رستاخیز عظیم قیامت] كه همه چیز پایان گرفته و دیگر راه جبران و بازگشت نیست، بترسان كه عمر خود را در دنیا به غفلت سپری كرده و به حقیقت، ایمان نیاوردهاند».
بزرگوارانی كه در مسیر ارشاد و هدایت مردم، شغل مقدّس سخنرانی دینی یا مداحی اهل بیت(ع) را دارند بسیار سزاوار است كه عظمت كار خود را بشناسند و از آفات این عبادت بزرگ آگاه و سخت مراقب باشند كه به حریم اقدس اهلبیت(ع) اسائهی ادبی نشود و هتك حرمتی نگردد.
خودآزمایی
1- به چه دلیل طایفه بنیامیّه سعی میکردند مسألهی وحی و قرآن را در میان مردم، مطلبی بیاساس و دروغ نشان دهند؟
2- اگر امام حسین(ع)، یزید و یزیدیان را به حال خودشان میگذاشت و در مقابلشان قیام نمیكرد؛ چه چیزی از صفحهی روزگار رخت بر میبست؟
3- آن درد رنج آوری كه روح مقدّس امام حسین(ع) را شدیداً میآزرد و همان باعث نهضتش شده است را بیان کنید.
پینوشتها
* تزویر: دروغپردازی، مکر و فریب.
[1]. نفسالمهموم، صفحهی ۴۳.
[2]. بحارالانوار، جلد ۴۴، صفحهی ۳۲۵.
[3]. نفسالمهموم، صفحهی ۱۰۰.
[4]. نفسالمهموم، صفحهی ۱۱۶.
[5]. سورهی مریم، آیهی ۳۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی