پیامبر (ص) از هجرت تا رحلت| ۱
هجرت پیامبر(ص) به مدینه
در زندگی درخشان پیامبر(ص) یکی از رخدادهای بسیار مهم هجرت آن حضرت از مکّه به مدینه بود که به خاطر اهمیّت آن در عصر خلیفه دوّم بر اساس نظریّهی امیر مؤمنان علی(ع) آغاز هجرت مبداء تاریخ اسلام انتخاب و پذیرفته شد[1].
هجرت یعنی انتقال از مکانی به مکان دیگر برای گسترش اسلام و جستجوی آزادی و عوامل بیشتر برای بیان اسلام در سطح وسیعتر، در قرآن سخن بسیار پیرامون هجرت آمده از جمله در آیه ۱۰۰ سوره نساء میخوانیم:
«وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللهِ يَجِدْ فِيالْاَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَسَعَةً...:
و کسی که در راه خدا هجرت کند نقاط امن فراوان و گستردهای همراه شکست دشمن مییابد».
هنگامی که مسلمانان در مکّه در فشار و آزار شدید مشرکان قرار گرفتند پیامبر(ص) مسلمانان را به هجرت به مدینه دستور داد مشرکان احساس خطر شدید کردند و با خود گفتند: هجرت مسلمانان به مدینه موجب تشکّل آنها در مدینه شده و در آیندهی نزدیک کار را بر ما سخت خواهد کرد سران آنها در «دارالنَّدْوَه» مجلس شورای خود اجتماع کردند و هر کدام در مورد جلوگیری از اسلام و دعوت پیامبر(ص) پیشنهادی نمودند چنانکه در آیه ۳۰ سورهی انفال به این توطئه اشاره شده است.
سرانجام پیشنهاد ابوجهل تصویب شد، پیشنهاد او این بود که: «از هر قبیلهای، یک جوان شجاع به عنوان نماینده انتخاب شود و همهی آن نمایندگان در یک شب خانهی پیامبر(ص) را محاصره کنند و به سوی او حمله کرده و او را در رختخوابش بکشند».
آن شب فرا رسید جبرئیل ماجرای توطئه کودتاچیان را به پیامبر(ص) خبر داد پیامبر(ص) ماجرا را به علی(ع) خبر داد و به او فرمود: «امشب در رختخواب من بخواب تا کافران گمان کنند که من در رختخواب خود خوابیدهام به انتظار من در بیرون خانه بمانند و من در پنهانی از خانه خارج شوم».
با اینکه خوابیدن در رختخواب پیامبر(ص) و افکندن روپوش سبز پیامبر بر روی خود صددرصد خطرناک بود، حضرت علی(ع) با جان و دل این پیشنهاد را پذیرفت و در رختخواب آن حضرت خوابید، آن شب نمایندگان مشرکان با شمشیرهای برهنه خانهی پیامبر(ص) را محاصره کردند، پیامبر(ص) شبانه بیآنکه مشرکان متوجّه شوند در تاریکی شب از خانه بیرون آمد و به سوی غار ثور که در ۷ کیلومتری جنوب مکّه قرار گرفته رفت و در آنجا مخفی شد در این هنگام ابوبکر نیز همراه پیامبر(ص) بود.
سپس پیامبر(ص) از غار ثور به سوی مدینه هجرت نمود آن حضرت در روز پنجشنبه اوّل ربیعالاول سال ۱۳ بعثت از مکّه خارج شد و در روز ۱۲ همین ماه به مدینه وارد گردید[2].
مباهات خدا به فرشتگان در مورد خوابیدن علی(ع)
جبرئیل و میکائیل از سوی خداوند کنار رختخواب حضرت علی(ع) آمدند جبرئیل به علی(ع) گفت:
«به به! کیست مثل تو ای فرزند ابوطالب، که فرشتگان به وجود تو (و فداکاری تو) مباهات میکنند» آنگاه این آیه را از طرف خداوند در شأن علی(ع) به پیامبر(ص) نازل کرد:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ اِبْتِغاءَ مَرْضاتِاللهِ وَاللهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ:
بعضی از مردم (فداکار و با ایمان، همچون علی(ع) به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر) جان خود را در برابر خشنودی خدا میفروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است»[3].
***
حضرت علی(ع) سه روز و سه شب در مکّه ماند و طبق دستور پیامبر(ص) امانتهای مردم را که به پیامبر(ص) سپرده بودند، به صاحبانشان رسانید و سپس به سوی مدینه هجرت کرد، پیامبر(ص) در سرزمین قُبا منتظر حضرت علی(ع) بود که علی(ع) در آنجا به آن حضرت پیوست[4].
استقبال پرشور مردم مدینه از پیامبر(ص)
مدینه غرق در سرور و شادی آمادهی استقبال از پیامبر(ص) بود، گروهها و دستجات مختلف به پیشواز آن حضرت میآمدند آن بزرگوار در حالی که سوار بر شتر بود با شکوه چشمگیری وارد مدینه شد در مسیر راه به محلّهی هر طایفهای که میرسید بزرگان آنها به پیش میآمدند و آن حضرت را به خانهی خود دعوت مینمودند، پیامبر(ص) دعوت آنها را نمیپذیرفت حتّی بستگان مادری پیامبر(ص) داییهای او نزد آن حضرت آمده و دعوت کردند ولی آن حضرت در پاسخ میفرمود:
«خَلُّوا سَبِیلَها فَاِنَّها مَأْمُورَةٍ:
سر راه شُتر را آزاد بگذارید که این شتر مأمور است هرجا که نشست در همانجا پیاده میشوم».
مردم مدینه سر راه شتر را باز کرده، شتر همچنان به سیر خود ادامه داد تا در محلّه «بنیالنّجار»، در کنار خانه مالکبن نجّار (جدّ ابوایّوب انصاری) در زمینی که خرما در آن خشک میکردند نشست (که بعداً در همین محل، مسجدالنبّی ساخته شد).
به گفتهی بعضی شتر از آنجا برخاست و به راه افتاد سپس به همان محل بازگشت و نشست اینبار دیگر حرکت نکرد حتّی گردن و سینهی خود را به زمین چسبانید هرچه کردند از جای خود بلند نشد در این هنگام مردم اطراف شتر را گرفتند هرکس آن حضرت را به خانهی خود دعوت میکرد در این فرصت مادر «ابوایّوب انصاری» خرجین آن حضرت را از پشت شتر گرفت و به خانهی خود برد و در این گیرودار پیامبر(ص) پرسید: «خُرجین من چه شد؟».
گفتند: «خُرجین را مادر ابوایّوب انصاری به خانهی خود برد».
پیامبر(ص) فرمود:
«اَلْمَرْءُ مَعَ رَحْلِهِ:
انسان همراه بار خود باشد».
در این هنگام پیامبر(ص) وارد خانهی ابوایّوب شد[5].
انتخاب خانهی ابوایّوب، چرا؟
در اینجا این سؤال میشود که چرا پیامبر(ص) در میان آن همه دعوتکنندگان خانهی ابوایّوب را برگزید؟
در پاسخ این سؤال، میتوان سه مطلب زیر را خاطرنشان ساخت:
۱- ابوایّوب، یک مسلمان صالح بود و هیچگونه مسألهای از نظر اجتماعی نداشت.
۲- در مدینه شخصی فقیرتر از او نبود[6] انتخاب خانهی او بیانگر آن بود که اوّلاً؛ ثروتمندان امید آن را نداشته باشند که با نزدیکشدن به آن حضرت، مستمندان را از محضر او دور سازند، و ثانیاً؛ ثروت در پیشگاه خدا ملاک برتری نیست، ثالثاً؛ پیامبر(ص) با این کار کمبود در زندگی تهیدستان را جبران میکرد، رابعاً؛ پیامبر (ص) با این کار درس زهد و پارسایی میآموخت، خامساً؛ با این کار این درس را میآموخت که مسلمانان متواضع باشند، و تهیدستان را به خاطر فقر تحقیر ننمایند و ثروتمندان را به خاطر ثروت احترام نکنند سادساً؛ رفتن به خانهی فقیر در آن موقعیّت یکنوع فروتنی و دوری از نخوت و غرور بود[7].
۳- در آن خانه تنها ابوایّوب و مادرش زندگی میکردند، ابوایّوب زن و بچّه نداشت وانگهی مادر ابوایّوب به مهماننوازی از پیامبر(ص) علاقمند بود از اینرو خرجین پیامبر(ص) را او به خانهاش برد.
حسرت مادر ابوایّوب که مبدّل به شادی شد
سلمان میگوید: هنگامی که پیامبر(ص) وارد مدینه شد، مردم مهار شتر را میگرفتند و با التماس، آن حضرت را به خانهی خود دعوت مینمودند، آن حضرت میفرمود: «مهار شتر را رها کنید، هرگاه شتر به در خانهی هرکس نشست، من مهمان او خواهم شد»، شتر همچنان با سرعت به سیر خود ادامه داد تا در کنار درِ خانهی «ابوایّوب انصاری» نشست، ابوایّوب فریاد زد: «ای مادر! در را باز کن، که سرور بشر و گرامیترین افراد قبائل محمّد مصطفی(ص) و رسول برگزیده آمد».
مادر ابوایّوب، که نابینا بود در راگشود و گفت:
«افسوس و صد افسوس! کاش چشم بینا داشتم و چهرهی نورانی رسول خدا را تماشا میکردم».
پیامبر(ص) به او لطف کرد، دست مرحمت بر چشمان او کشید او هماندم بینا شد و جمال دلآرای پیامبر(ص) را دید و این نخستین معجزهی رسول خدا(ص) در مدینه بود[8].
به این ترتیب حسرت دیدار مادر پیر ابوایّوب، به شادی دیدار، مبدّل شد.
خودآزمایی
1- پیشنهاد ابوجهل در مورد جلوگیری از اسلام و دعوت پیامبر(ص) در «دارالنَّدْوَه» چه بود؟
2- چرا پیامبر(ص) در میان آن همه دعوتکنندگان خانهی ابوایّوب را برگزید؟
3- نخستین معجزهی رسول خدا(ص) در مدینه چه بود؟
پینوشتها
[1] - تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۱۲.
[2] - اقتباس از سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۱۲۶ به بعد – ناسخالتواریخ هجرت، ج ۱، ص ۱۴.
[3] - تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۳ و ۲۹.
[4] - سیرهی ابن هشام، ج ۲، ص ۱۳۸.
[5] - اقتباس از بحار، ج ۱۹، ص ۱۰۹ – سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۱۴۰.
[6] - بحار، ج ۱۹، ص ۱۲۱.
[7] - اقتباس از اعیانالشّیعه، ج ۶، ص ۲۸۴.
[8] - فروع کافی، ج ۱، ص ۸۱ – بحار، ج ۱۹، ص ۱۲۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی