آیا این است برائت از دشمنان دین؟!
آیا برائت از دشمنان آل محمد(ع) كه خدا آن را رزق ما قرار داده همین است كه روزی صدبار و هزار بار بگوییم: لعنت بر یزید و شمر و سنان و خولی و آنگاه با همان اخلاق و اعمال آلوده به رذائلی كه شمر و سنان و خولی داشتهاند دنبال كار خود برویم دلمان خوش باشد كه اعلان برائت از دشمنان آل محمّد(ع) كردهایم. آیا معنای برائت تنفّر و انزجاز روحی از اخلاق و اعمال دشمنان دین خدا نیست؟ تنها داد و فریاد و شعار دادن، آن برائت قلبی و رزق روحی كه خدا داده است به حساب نمیآید.
«رَزَقَنِی الْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِکُمْ»؛
ما زیارت عاشورا میخوانیم ولی متأسّفانه در معارف آن نمیاندیشیم و حتّی احیاناً صورت ظاهر آن را نیز آنگونه كه از مقام عصمت صادر شده است حفظ نمیكنیم!! افرادی برای اینكه گریهی بیشتری از مردم بگیرند؛ جملاتی از خود به صورت نثر یا نظم در خلال الفاظ زیارت میافزایند در صورتی كه اثر معنوی، از آن همان الفاظ و جملات منظّمی است كه از زبان معصوم(ع) صادر شده است و بهتر است كه زائر محترم مطالب مربوط به خود را قبل و یا بعد از زیارت بیاورد تا اصل زیارت بدون هرگونه زیاد و كم خوانده شود تا اِن شاءالله اثربخش گردد.
ما در ایام عاشورا و در مجالس عزا همانطور كه خود را موظّف به ذكر مصائب حضرت سیدالشهداء(ع) و گریه بر آن عزیز خدا میدانیم؛ باید خود را به اخذ معارف دین از آستان اقدس آن مربّی و معلّم بزرگ عالم انسانیت نیز موظّف بدانیم و باورمان بشود كه این كاخ بسیار شكوهمندِ نهضت عاشورا، بر اساس معرفت و شناخت خدا و ایمان به حیات عُقْبا نهاده شده و استوار گشته است.
ابتدا كلاس معرفت سپس اقدام به حركت
ابتدا امام حسین(ع) در مكتب تعلیم و تربیت خویش، اهل بیت و اصحابش را به خدا و آخرت مؤمن ساخته و آنگاه آنها را به كربلا آورده است كه نوجوانشان میگفت:
«اَلْمُوتُ وَ اللهِ عِنْدی اَحْلَی مِنَ الْعَسَلِ»؛
«به خدا قسم، مرگ، برای من از عسل شیرینتر است».
و كهنسالشان زره از تن كنده با بدن بیزره خود را به دریای لشكر موّاج از تیر و نیزه و شمشیر میزد و به زبان حالش میگفت:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی / تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او روحی ستانم جاودان / او زمن دَلقی ستاند رنگ رنگ
پس اگر بگوییم: نهضت عاشورای امام حسین(ع) مولود دعای عرفهی امام حسین(ع) است، اغراق نگفتهایم! دعای عرفه جانها را به نور معرفةالله منوّر كرده و عاشورا آن معرفت را در میدان عمل، ظاهر ساخته و آن جانها را به اوج لقاءالله رسانده است. چند جمله از دعای عرفه را میخوانیم بدان امید كه بارقهای از آن منبع نور در آسمان دلهای ما بدرخشد و روشنمان گرداند.
در صحرای عرفات آن ولی اعظم خدا(ع) در حالی كه دستها را به آسمان برداشته بود با دیدگان اشكبار به خدایش عرض میكرد:
«اِلهِی اَنْتَ الَّذِى اَشْرَقْتَ الاَنْوارَ فِى قُلُوبِ اَوْلِیائِكَ حَتّى عَرَفُوكَ وَ وَحَّدوكَ»؛
«خدایا! این تویی كه بر دلهای اولیایت نورها تاباندهای و آنها در پرتو آن نورها، تو را شناخته و اقرار به وحدانیتت كردهاند».
یعنی این را بدانید كه تا نور از جانب خدا در دلها نتابد، توحید و معرفةالله حاصل نمیشود و اشراق نور نیز از جانب خدا با توجّه به عاقل و مختار بودن انسان، متوقّف بر آمادهسازی خودِ انسان است! آیینهی قلب خود را برای تابش نور از سوی خدا آماده سازیم كه «اَبَى اللهُ اَنْ یجْرِی الْاَشْیاءَ اِلاّ بِالاَسْبابٍ»؛ این سنّت ثابت خداست كه تمام كارها را از مجرای علل و اسباب مناسب هر كار انجام میدهد. تقوا از جانب انسان سبب پیدایش صفای قلب و زمینهساز تابش نور از جانب خداست!
این قرآن است كه میفرماید:
«... إنْ تَتَّقُوا اللهَ یجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً...»؛[1]
... اگر تقوای خدا پیشه كنید، خدا نیروی جداسازی حقّ از باطل را [كه همان نور و روشنبینی خاصّی است] به شما عنایت میكند...و باز همین قرآن است كه میفرماید:
«... وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یعَلِّمُكُمُ اللهُ...»؛[2]
«...تقوای خدا پیشه كنید تا خدا عالمتان گرداند...».
و نور توحید و معرفةالله را بر قلبتان اشراق نماید. امام صادق(ع) نیز فرموده است:
«لَیسَ الْعِلْمُ بِكَثْرَةِ التَّعَلُّمِ اِنَّما هُوَ نُورٌ یَضَعُهُ اللهُ فِی قَلْبِ مَنْ یریدُ اَنْ یهْدِیهُ»؛[3]
«علم با زیاد آموزش دیدن حاصل نمیشود! بلكه علم، نوری است كه خدا در قلب هر كسی كه میخواهد او را هدایت كند قرار میدهد».
ما هیچگاه توقّع نداشته باشیم با این آلودگیها كه از گذرگاههای رفتار و گفتار و كسب و كار خود به صفحهی قلب خود میرسانیم؛ محلّ قابلی برای تابش نور از جانب خدا آماده كرده باشیم و لذا در جملهی بعد به خدا عرض میكند:
«وَ اَنْتَ الَّذِی اَزَلْتَ الْاَغْیارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبّائِكَ حَتَّى لَمْ یحِبُّوا سِواكَ وَ لَمْ یلْجَئُوا اِلَى غَیرِكَ»؛
«خدایا! تویی كه اغیار و بیگانگان را از خانهی قلب دوستانت طرد كردهای و لذا چنان شدهاند كه غیر از تو را دوست نمیدارند و به غیر تو پناه نمیبرند».
و باز چنان كه گفتیم این كار خدا نیز از طریق اراده و اختیار خودِ انسان انجام میپذیرد! این انسان است كه با جدّ و جهد و مراقبت تقوایی خود، آنچه را كه غیر خداست از خانهی قلب خود بیرون میكند و میگوید:
«اَلْقَلْبُ حَرَمُ اللهِ فَلا تُسْكِنْ حَرَمَ اللهِ غَیرَ اللهِ»؛[4]
«دل حرم خداست. در حرم خدا غیر خدا را جایگزین مكن»!
آنان كه حاكمیت كشور وجود خود را به دست غیر خدا دادهاند و طبق فرمان هوای نفس و صاحبان زر و زور حركت میكنند و برای نیل به مال و مقام از هیچ كجروی نمیپرهیزند اینان چگونه میتوانند با عاشورائیان احساس همنوایی كنند؟! آن كس كه عاشورا را بهوجود آورده است میگوید:
«عَمِیتْ عَینٌ لا تَراكَ عَلَیها رَقیباً وَ خَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصیباً»؛
«ای خدا! كور است آن چشمی كه تو را [مراقب حال خود] نمیبیند و زیان كرده آن كس كه بهرهای از محبّتت نبرده است»!
«ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ ما الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ»؛
«چه یافته است آن كس كه تو را گم كرده است و چه گم كرده است آن كس ك تو را یافته است»؟
«مَتَی غِبْتَ حَتَّی تَحْتاجَ اِلَی دَلیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ وَ مَتَی بَعُدْتَ حَتّی تَکُونَ الْاثارُ هِیَ الَّتِی تُوصِلُ اِلَیكَ»؛
«تو كی غایب بودهای تا نیاز به راهنمایی داشته باشی كه به تو راهنمایی كند؟ تو كی دور بودهای تا آثار و علایمی به تو نزدیك گرداند»؟
حالا با این همه یگانگی كه با خدا اظهار میكند؛ در پایان دعا بنگرید كه چگونه سخن از آتش روز جزا به میان آورده و نجات از آن را از خدا میطلبد و میگوید:
«وَ اَسْأَلُکَ اللّهُمَّ حاجَتِیَ الَّتِی اِنْ اَعْطَیْتَنِیها لَمْ یَضُرَّنِی ما مَنَعْتَنِی وَ اِنْ مَنَعْتَنِیها لَمْ یَنْفَعْنِی ما اَعْطَیْتَنِی»؛
«خدایا! من از تو حاجتی میطلبم كه اگر آن را به من بدهی و از همه چیز دیگر محرومم كنی؛ ضرری نكردهام و اگر آن را به من ندهی و همه چیز دیگر بدهی سودی نبردهام»!
آن حاجت چیست؟
«اَسْأَلُكَ فَكاكَ رَقَبَتِی مِنَ النّارِ»؛
«ای خدا از تو میخواهم كه از آتش دورم بداری».
این معنای ایمان واقعی به خدا و روز جزاست كه ما نسبت به هر دو سهلانگاری داریم و در عین حال خود را حسینی میپنداریم!!
آرامش دل فقط در پرتو ارتباط با خدا
این چند جمله را هم از مناجات المفتقرین امام سیدالسّاجدین(ع) بشنویم كه تمام همّشان افزایش بر درجهی معرفت و شناخت بندگان خدا نسبت به خداست كه عرض میكند:
«اِلهِی کَسْری لا یَجْبُرُهُ اِلاّ لُطْفُکَ وَ حَنانُکَ وَ فَقْری لا یُغْنِیهِ اِلاّ عَطْفُکَ وَ اِحْسانُکَ وَ رَوْعَتِی لا یُسَکِّنُها اِلاّ اَمانُکَ وَ لَوْعَتِی لا یُطْفیها اِلاّ لِقائُکَ»؛
«خدایا! شكستگیهای مرا چیزی جز لطف و محبّت تو جبران نمیكند. فقر و تهیدستیم را جز عنایت و احسان تو برطرف نمیسازد ترس و وحشتم را جز امان تو تسكین نمیبخشد و آتش اشتیاقم را جز آب لقای تو خاموش نمیسازد».
این جملات از زبان امامان(ع) از روی تعارف و خوشایندگویی صادر نشده است! بلكه واقعیت هستی را بیان میكنند و موقعیت حیاتی انسان را نشان میدهند كه انسان از همه جهت دارای شكستگی و سراپا فقر و نیاز است و این نیاز او تنها با آب و نان و مسكن و مركب و زن و فرزند رفع نمیشود و انسان در حیات خاصّ خود، شرایط مخصوصی دارد كه با شرایط گیاه و حیوان متفاوت است! او تا خدا را به دست نیاورد و روح خود را با روح عالم مرتبط نسازد؛ به حیات خاصّ خود نمیرسد و به لذّات خاصّ خود نائل نمیگردد. خالق انسان كه از نیازمندی مخلوق خویش آگاه بوده فرموده است:
«... أَلا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛[5]
«... هان كه تنها با یاد خدا دلها آرام میشوند»!
اوّلاً آیه با کلمهی «اَلا» كه برای جلب توجّه است آغاز شده است و ثانیاً با مقدّم ساختن عبارت «بذكر الله»؛ بر جملهی «تطمئن القلوب»؛ انحصار را نشان داده است كه به اصطلاح اهل ادب تقدیم ما حَقّه التّاخیر یفید الحَصر است یعنی تنها و فقط در ارتباط با خداست كه دل، طمأنینه و آرامش مییابد و از اضطراب و نگرانی رها میشود.
خودآزمایی
1- معنای برائت چیست؟
2- سنّت ثابت خدا برای انجام امور کدام است؟
3- دل چگونه طمأنینه و آرامش مییابد؟
پینوشتها
[1]. سورهی انفال، آیهی ۲۹.
[2]. سورهی بقره، آیه ۲۸۲.
[3]. الاثنی عشریه فی المواعظ العددیه، صفحهی ۹۳.
[4]. آخر جامع الاخبار صدوق(ره).
[5]. سورهی رعد، آیهی ۲۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی