کد مطلب: ۳۸۹۴
تعداد بازدید: ۲۸۱۹
تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۴:۳۲
حسین(ع)؛ چراغ حیات و کشتی نجات| ۲۱
انفاقتان، مجاهدتتان، تمام اعمال و رفتار و گفتارتان باید در راه خدا و برای تقرّب به خدا و نزدیك شدن به خدا انجام شود وگرنه باطل و بی ارزش خواهد بود و در روز جزا در نجاتتان اثربخش نخواهد بود! حال، راه خدا و نزدیك شدن به خدا چه معنایی دارد؟

مراقب باشیم به این اشتباه دچار نشویم!


 
آنان كه می‌اندیشند اگر شغلی خوب و درآمدی سرشار و خانه‌ای عالی و مركبی رهوار نصیبشان گردد، از هر جهت راحت می‌شوند، یا اگر كسی كه زن یا فرزند ندارد اگر زن‌دار و فرزنددار شود دلی خوش خواهد داشت، اینان سخت در اشتباهند!
هر كدام از اینها هم كه به دست آید، اگر یك نوش به آدم بدهد به دنبال خود ده نیش به او خواهد زد! اصلاً نوش بی نیش در دنیا تحقّق ندارد! تنها انس با خدا و رضا دادن به قضای خداست كه به انسان، آرامش جان می‌بخشد و در همه حال او را شاد و خرّم نگه می‌دارد و می‌گوید:
به جهان خرّم از آنم كه جهان خرّم از اوست / عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
به حلاوت بخورم زهر كه شاهد ساقی است / به ارادت بكشم درد كه درمانم از اوست
این مفاد همان گفتار امام سیدالسّاجدین(ع) است که:
«لَوْ عَتِی لا یُطْفیها اِلاّ لِقائُکَ»؛
«خدایا! این آتش اشتیاق و طلب كه از جانم شعله می‌كشد، جز با لقا و دیدار جمالت از اشتعال و التهاب فرو نمی‌نشیند».
بنابراین، مردم دور افتاده‌ی از خدا و فرو رفته‌ی در لجنزار شهوت و غفلت و پیروی از هوی، هم اكنون در آتش شقاوت كه همان آتش محرومیت از حیات و لذّات مخصوص انسانی است می‌سوزند و این آتش هم به فرموده‌ی سیدالسّاجدین(ع) که طبیب انسان است؛ فقط با آب زلال ارتباط با خداست كه فرو می‌نشیند. كسانی كه از این لذّت غافلند، در این دنیا نه زنده و نه مرده‌اند. چون ادراكات و احساساتی دارند، درد و رنج یا لذّتی از لذّات حیوانی را درك می‌كنند امّا زنده نیستند چون از ثمرات حیات انسانی بی‌بهره‌اند و همین‌ها هستند كه به فرموده‌ی قرآن در روز جزا:
«الَّذِی یصْلَى النَّارَ الْكُبْرى * ثُمَّ لا یمُوتُ فِیها وَ لا یحْیى»؛[1]
«در میان آتش سوزان جهنّم نه می‌میرند و نه زنده حساب می‌شوند»!
از آن جهت كه علی‌الدّوام احساس درد و رنج و عذاب می‌كنند هیچ‌گاه نمی‌میرند و از آن جهت كه از لذّت لقا و رضوان خدا محرومند، هیچ‌گاه زنده نمی‌باشند! زنده آن است كه احساس لذّت كند. مرده آن است كه احساس درد نكند. پس جهنّمیان نه زنده‌اند و نه مرده! مردم بی خبر از خدا هم در دنیا نه زنده‌اند و نه مرده و سرّ اینكه الآن آتش شقاوت و دوری از خدا را درك نمی‌كنند این است كه فعلاً مُبَرَِّدات* و مُخَدَّراتی* از خارج به جانشان می‌رسد. خواب و خوراك و آمیزش با زن و فرزند و سرگرمی با شهوات و اشتغال به امور مادّی، آبی بر آن آتش درونیشان می‌پاشد و حالت تخدیر و آرامش موقّتی در جانشان ایجاد می‌كند امّا به تدریج این مبرّدات و مخدّرات رو به زوال و كاهش می‌گذارند و قوای جوانی و نیروهای بدنی با گذشت شب و روز و ماه و سال از دست می‌رود تا روزی كه لحظه‌ی مرگ فرا می‌رسد و رابطه‌ی تمام آن عوامل تخدیر با انسان قطع می‌گردد و او به خود می‌آید و می‌بیند تنها در خانه‌ی قبر و در عالم برزخ است! دیگر نه خوابی، نه خوراكی! نه بستر نرمی، نرمی، نه زنی، نه فرزندی، نه دوست و رفیقی! نه افیون و هرویینی، نه كنار دریا و استخر شنایی، نه مجلّه و سینمایی؛ از هیچ كدام از اینها خبری نیست. چیزهایی كه در مدّت عمرش آن‌ها را به جای خدا پناهگاه خود دانسته و هر دم كه آتش غصّه و غم در درونش شعله می‌كشید؛ خود را به دامن آن‌ها می‌انداخت و با آب موقّت آن‌ها آتش خود را خاموش می‌ساخت، حالا دیگر هیچ كدام از آن‌ها به دادش نمی‌رسند و به دردش نمی‌خورند! در آن لحظه است كه آتش شقاوت و از خدابریدگی كه زیر آن آب‌های موقّت شهوات سر فرو برده و خاموش بود، سر برآورده زبانه می‌كشد و سراپای او را می‌سوزاند.
«إنَّها تَرْمِی بِشَرَرٍ كَالْقَصْر * كَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ»؛[2]
آتشی كه دیگر خاموشی ندارد و وسایل خاموش كردن آن دست كسی نیست!
«نَارُ اللهِ الْمُوقَدَةُ * الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأفْئِدَةِ * إنَّها عَلَیهِمْ مُؤْصَدَةٌ * فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ»؛[3]
آتش برافروخته‌ی الهی است كه از دل‌ها سر می‌زند. آتشی است كه خدای بزرگ آن را آتش بزرگ نامیده است «النَّارَ الْکُبْری»؛[4] و پیداست كه بزرگی آن در تصوّر ما نمی‌گنجد. رو به قیامت شو قیامت را ببین! بنابراین تا زنده‌ایم و به آن صحنه‌ی سوزان نیفتاده‌ایم بكوشیم تا راهی به سوی خدا بیابیم و خود را به او نزدیك گردانیم. این كه در نمازهای شبانه‌روزی به ما گفته‌اند مكرّراً از خدا هدایت به صراط مستقیم را بخواهید و بگویید:
«إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»؛
«خدایا! ما را به راه راست هدایت فرما».
خواسته‌اند به ما بفهمانند كه وظیفه‌ی اصلی شما در این زندگی موقّت، راهیابی به سوی خدا و تقرّب به اوست! نه مگر ورد زبانمان در عباداتمان جمله‌ی: قربةً الی الله است كه می‌گوییم نماز می‌خوانم قُربةً الی الله، روزه می‌گیرم قُربةً الی الله، عمره و حج انجام می‌دهم قُربةً الی الله، آیا هیچ اندیشیده‌ایم این قربت الی الله و نزدیك شدن به خدا یعنی ‌چه و صراط مستقیم و راه راست خدا كدام است؟
 


مقصود از فی سبیل الله
 


ما چقدر در قرآن این جمله‌ی «فِی سَبِیلِ اللهِ»؛ را مشاهده می‌كنیم كه مكرّراً می‌گوید:
«وَ أنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللهِ...»؛[5]
«و در راه خدا انفاق کنید...».
«...وَ جاهِدُوا بِأمْوالِکُمْ وَ أنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللهِ...»؛[6]
«... در راه خدا با مال و جانتان جهاد كنید...».
«وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ...»؛[7]
«و در راه خدا پیکار کنید...».
انفاقتان، مجاهدتتان، تمام اعمال و رفتار و گفتارتان باید در راه خدا و برای تقرّب به خدا و نزدیك شدن به خدا انجام شود وگرنه باطل و بی ارزش خواهد بود و در روز جزا در نجاتتان اثربخش نخواهد بود! حال، راه خدا و نزدیك شدن به خدا چه معنایی دارد؟ تردیدی نیست در اینكه منظور قرب مكانی نیست! یعنی این‌چنین نیست كه خدا مثلاً در یك نقطه‌ای از نقاط عالم مثل كعبه یا بیت المقدّس نشسته باشد و ما بار سفر ببندیم و رو به سوی كعبه و بیت‌المقدس برویم و آنجا به خدا نزدیك بشویم. ما می‌دانیم كه خدا منزّه از داشتن زمان و مكان است! او كه خالق زمان و مكان است در زمان و مكان نمی‌گنجد؛ بلكه منظور از «سبیل الله» و تقرّب الی‌الله این است كه انسان در مدّت عمرش، در مسیر اطاعت امر و نهی خدا طوری عمل كند كه متخلّق به اخلاق الهی گردد؛ صفات خدا را در حدّ ظرفیت امكانیش در وجودِ خود متجلّی سازد. صفات خدا كدام است؟ صفت رحمت و رأفت، عدالت و امانت، وفا و صداقت، ستّاریت و غفاریت و...
اگر آدمی توانست با جدّ و جهد و كوشش در مسیر بندگی و عبادت، فردی عالم و عادل، امین و صادق، دارای وفا و صفا، خیرخواه و مهربان، پرده‌پوش و رازدار شود و نسبت به بندگان خدا منشأ خیر باشد و درهای رأفت و رحمت از وجود خود به روی مردم بگشاید و از وجود خود برای مردم، چشمه‌های خیرات و بركات بجوشاند، اگر كسی توانست این‌چنین صفات خدا و اخلاق فاضله‌ی الهیه را در زندگی فردی و اجتماعی خود تحقّق بخشد، این آدم «مجاهد فی سبیل الله» و «متقرّب الی الله» است، در راه خدا افتاده و در مسیر تقرّب به خدا پیش می‌رود وگرنه كسی كه در تمام فعّالیت‌های فردی و اجتماعی منظورش این باشد كه مال و ثروتی كسب كند، در بین مردم جاه و مقامی به دست آورد و شهرت و محبوبیتی پیدا كند تا بتواند از این راه به شهوات نفسش برسد، این راه، راه خدا نخواهد بود و آدمی را به كمال و سعادت واقعی كه جلب رضای خداست نخواهد رسانید! بلكه چون هدفش تأمین شهوات نفس است؛ وقتی با حقوق دیگران اصطكاك پیدا كرد ناچار باید آنها را از بین ببرد تا به هوای دل برسد، در نتیجه، صفات الهی از عدالت و امانت و صدق و صفا و وفا را در وجود خود می‌كُشد و متّصف به صفات شیطان می‌گردد و به مجاهد فی سبیل الشّیطان و متقرّب الی الشّیطان تبدیل می‌شود.
مکتب تربیتی قرآن آن چنان همّتِ عالی به انسان می‌دهد كه جز خدا هیچ موجودی را شایسته نمی‌بیند كه آن را در زندگیش هدف اصلی قرار دهد و برای رسیدن به آن تلاش كند! این قرآن است كه می‌فرماید:
«قُلْ إنَّ صَلاتِی وَ نُسُكِی وَ مَحْیای وَ مَماتِی للهِ رَبِّ الْعالَمِینَ * لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذلِکَ اُمِرْتُ وَ أنَا أوَّلُ الْمُسْلِمِینَ»؛[8]
«بگو حقیقت این كه نماز و عباداتم و زنده بودن و مردنم منحصراً برای صاحب اختیار جهانیان است، شریكی برای او نیست و به این مأمور شده‌ام و من اولّین مسلمانم».
 


خودآزمایی
 


1- چرا كسانی كه از حیات و لذّات مخصوص انسانی غافلند، در این دنیا نه زنده و نه مرده‌اند؟
2- وظیفه‌ی اصلی ما در این زندگی موقّت چیست؟
3- منظور از «فِی سَبِیلِ اللهِ» را بیان کنید.
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. سوره‌ی اعلی، آیات ۱۲ و ۱۳.
* مبرّدات: سردكننده‌ها، برودت آورنده‌ها.
* مخدّرات: تخدیر كننده‌ها،آرامش دهنده‌ها.
[2]. سوره‌ی مرسلات، آیات ۳۲ و ۳۳.
[3]. سوره‌ی همزه، آیات ۶ تا ۹.
[4]. سوره‌ی اعلی، آیه‌ی ۱۲.
[5]. سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۹۵.
[6]. سوره‌ی توبه، آیه‌ی ۴۱.
[7]. سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۲۴۴.
[8].سوره‌ی انعام، آیات ۱۶۲ و ۱۶۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: