پرهیز از محرّمات (دوری از گناه و معصیّت)| ۳۰
2. اصلاح ميان مردم[1]
يكى ديگر از موارد استثناء، اصلاح ميان مردم است، يعنى در صورتى كه انسان براى ايجاد الفت و محبّت و رفع كينه و كدورت دروغ بگويد و بدين وسيله ميان آنها صلح و صفا و صميميّت برقرار كند دروغ حرام نيست. مثلاً اگر دو نفر يا دو گروه با يكديگر قهر باشند پيش يكى از آنها رفته و از قول ديگرى بگويد كه فلانى تعريف و تمجيد شما را میکرد و از اينكه با شما قهر كرده اظهار ناراحتى مینمود و به نظر من او مايل است كه با شما آشتى كند و همچنين نزد آن ديگرى رفته و از قول دوست اولى مشابه همين مطالب را بگويد، اين گونه دروغها گذشته از اين كه حرام نيست، پسنديده نيز هست و رسول خدا(ص) و ائمّه معصومين(ع)آن را تحسين و بر آن تأكيد كردهاند. اينك توجّه شما را به چند حديث جلب میکنيم.
در وصيت پيامبر اكرم(ص) به امير المؤمنين(ع) آمده است:
«يَا عَلىّ إنَّ اللّهَ أحَبَّ الكِذبَ فِي الإصلَاحِ وَ أبغَض الصِّدق فِي الفَسَادِ ...»[2]
«اى على! خداوند دروغ صلح آميز را دوست دارد و از راست فتنه انگيز بيزار است ...»
معاوية بن عمّار از امام صادق(ع) نقل میکند كه فرمود:
«المُصلِح لَيسَ بِكَذَّابٍ.»[3]
«كسى كه به خاطر اصلاح دروغ بگويد دروغگو نيست.»
اين حديث اشعار میدارد بر اين كه اصرار شخص مصلح بر دروغ موجب نمیشود او را كذّاب بنامند. و در حديث ديگر عيسى بن حسان از امام صادق(ع) نقل میکند كه آن حضرت فرمود:
«كُلُّ كَذِبٍ مَسْئُولٌ عَنْهُ صَاحِبُهُ يَوْماً إِلَّا كَذِباً فِي ثَلَاثَة ... َوْ رَجُلٌ أَصْلَحَ بَيْنَ اثْنَيْنِ يَلْقَى هَذَا بِغَيْرِ مَا يَلْقَى بِهِ هَذَا يُرِيدُ بِذَلِكَ الْإِصْلَاحَ مَا بَيْنَهُمَا.»[4]
«هر دروغى روزى صاحبش در باره آن بازخواست خواهد شد مگر در سه مورد ... يكى از آن موارد، شخصى است كه میخواهد ميان دو نفر اصلاح كند، پيش اين چيزى و نزد آن چيزى ديگر میگويد كه ميان آن دو الفت ايجاد كند [و به قول معروف، دروغ مصلحت آميز به از راست فتنه انگيز است].»[5]
در اينجا مقصود از مصلحت، صلح و آشتى ميان مؤمنان است نه مصلحت شخصى و اغراض خصوصى و چنان كه قبلاً گفته شد اصلاح ميان مردم به اندازهاى مهم است كه امام صادق(ع) براى اين كار از مال خود سرمايه گذارى كرده و مقدارى پول به يكى از اصحاب خويش میدهد تا هرگاه ميان دو نفر از شيعيان خصومت و اختلافى رخ داد، به وسيله آن پول ميان آنها آشتى برقرار سازد.[6]
3. خدعه و نيرنگ در جنگ
شك نيست كه جنگ يك ضرورت دينى و اجتماعى است كه به علل مختلف (عقيدتى، سياسى و اقتصادى) بر ملّتها و جوامع بشرى الزام يا تحميل میگردد و معمولاً براى خروج از اين تحميل و رهايى از اين مخمصه و سرعت بخشيدن به شكست دشمن از وسايلى استفاده میشود كه در مواقع عادى جايز نيست. كشتن و اسير گرفتن انسانها و غارت اموال و ابزار به منظور تضعيف ماشين جنگى دشمن و تقويت بنيه نيروى خودى و تخريب منازل و مراكز اقتصادى و كشتن افراد غير نظامى همه و همه از جمله وسايل دستيابى به پيروزى و در نتيجه شكست دشمن است. بیترديد اگر جنگ با انگيزه دفاع و يا رفع فتنه و فساد باشد استفاده از اين گونه امور شرعاً و عقلاً مانعى ندارد. در اين ميان يكى از عوامل مهم، غافلگيرى دشمن است كه در اين راستا عنصر خدعه و نيرنگ میتواند وسيله خوبى باشد زيرا اگر بتوانيم با خدعه و فريب دشمن را غافلگير كنيم و با يك حمله ضربتى و برقآسا به او يورش بريم، میتوانيم با كمترين تلفات دشمن را شكست دهيم. با توجّه به اين مقدّمه میتوان حدس زد كه دين مقدّس اسلام كه با دروغ و خدعه و فريب شديداً مخالف است چرا آن را در جنگ تجويز مىكند.؟
در وصاياى رسول خدا(ص) به امير المؤمنين(ع) آمده است:
«يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ يَحْسُنُ فِيهِنَّ الْكَذِبُ الْمَكِيدَةُ فِي الْحَرْبِ وَ عِدَتُكَ زَوْجَتَكَ وَ الْإِصْلَاحُ بَيْنَ النَّاس.»[7]
«يا على! سه چيز است كه دروغ در آن نيكو است: خدعه و نيرنگ در جنگ، وعده به همسر و اصلاح ميان مردم.»
و از امام صادق(ع) آمده است:
«كُلُّ كَذِبٍ مَسْئُولٌ عَنْهُ صَاحِبُهُ يَوْماً إِلَّا كَذِباً فِي ثَلَاثَةٍ رَجُلٌ كَائِدٌ فِي حَرْبِهِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْه وَ ...»[8]
«هر دروغى يك روز مورد بازخواست واقع مىشود مگر در سه چيز: كسى كه در جنگ با دشمن خدعه میکند و ...»
از اين احاديث استفاده میشود كه دروغ در سه مورد جايز است كه يكى از آنها جنگ است.
4. وعده به خانواده و همسر
در دين مقدّس اسلام نفقه (هزينه زندگى) زن و فرزند به عهده مرد است (در مورد همسر مطلقاً و در مورد فرزندان در صورت نياز آنها و تمكّن پدر). البته نفقه واجب به تناسب امكانات و در حدّ اقتصاد و ميانه روى است و بيش از آن لزومى ندارد ولى چون بسيارى از اوقات در اثر زياده طلبى و چشم و همچشمى تقاضاى خانواده فراتر از امكانات مرد و بيش از حدّ كفاف است در چنين وضعى مرد بر سر دو راهى قرار میگيرد: يا بايد با برخورد منفى و ردّ صريح در برابر خواستههاى آنان موضع گيرى كند و يا با برخورد اميدوار كننده و وعدههاى مصلحتى و غير جدّى تا حدودى آنها را راضى و قانع سازد. حال، با توجّه به اين كه پاسخ منفى و تند جز جريحهدار شدن عواطف و تزلزل اركان خانواده سرانجامى ندارد ناگزير اجازه داده شده است كه از روش دوّم استفاده شود. گر چه اين كار اوّلاً و بالذّات پسنديده نيست و تكرار آن اعتماد متقابل را در اعضاى خانواده از ميان میبرد و احياناً آنها را به تقليد وامیدارد و به دورويى و دروغگويى ترغيب میکند ولى چون راهى جز آن در برابر انسان وجود ندارد از باب اقل الضررين و يا اكل ميته تجويز شده است.[9]
ولى بايد دانست با توجّه به اين كه سه موضوع جنگ و اصلاح و وعده به همسر در احاديث با هم آورده شده وحدت سياق نشان میدهد كه وعده دروغ بدون قيد و شرط تجويز نشده است زيرا دروغ در دو مورد ديگر (جنگ و اصلاح) به منظور حفظ مصلحت مهمى است كه ترك آن مفسده بزرگى را در پى دارد، چون در جنگ مسئله پيروزى و شكست مطرح است كه به آسانى نمیتوان از آن گذشت و همچنين مسئله اصلاح ميان مؤمنان از مسائل با اهميت اجتماعى و اخلاقى است كه در مكتب اسلام به آن اهتمام فراوان ابراز شده است تا جايى كه بيش از سه روز ادامه قهر را ميان برادران ايمانى جايز ندانسته و آنها را موظّف كرده است كه حداكثر توان خويش را در اصلاح و ائتلاف به كار برند. با توجّه به اين سياق، در مورد خانواده و همسر نيز بايد در شرايطى نظير همان شرايط تجويز شده باشد. بنابراين، با بودن امكانات مالى، در هر موضوع جزئى نمیتوان به خانواده دروغ گفت و اگر سر پرست خانواده بخواهد هر روز به بهانههاى پوچ و بیاساس به خانوادهاش دروغ بگويد علاوه بر آنكه از نظر تربيتى آثار بدى در پى دارد حس اعتماد و اطمينان را در اعضاى خانواده از بين میبرد و جايگاه رفيع پدر و سرپرست خانواده را متزلزل ساخته و آن را در معرض سقوط قرار میدهد و در نتيجه اساس خانواده را نابود میکند.
خودآزمایی
1- سه مورد از مواردی که دروغ حرام نیست را نام ببرید.
2- مقصود از مصلحت را بیان کنید؟
3- در چه شرایطی دروغ به خانواده و همسر جایز شمرده شده است؟
پینوشتها
.[1] ممكن است كسى بگويد مواردى از قبيل اصلاح يا جنگ و يا وعده دروغ به خانواده از مصاديق ضرورت و اضطرار است، منتها ضرورت انواع گوناگونى دارد: ضرورتهاى فردى، ضرورتهاى اجتماعى، ضرورتهاى دينى و دنيوى، ضرورتهاى سياسى و اقتصادى و ... در علم اصول تحقيق شده است كه مقصود از ضرورت در اين گونه موارد ضرورت عقلى نيست بلكه ضرورت عرفى است، يعنى در مواردى كه موضوع از نظر عرف داراى اهميت حياتى باشد، بنابراين جلب منافع شخصى يا دفع ضررهاى اندك و ناچيز از موارد استثناء خارج بوده و براى آنها نمىتوان مرتكب دروغ و خدعه شد.
برخلاف مصالح عمومى و حفظ كيان خانواده كه از ضرورتهاى قابل توجّه در عرف و شرع به شمار مىرود. و اللّه اعلم.
[2] . وسائل الشيعه، ج 8- ص 578.
[3] . همان.
[4] . همان، ص 579.
[5]. در پارهاى از احاديث منقوله از معصومين عليهم السّلام در مفهوم اصلاح توسعه قائل شده و آن را به مطلق قصد خير و نيك انديشى در غير مقاصد شخصى تعميم داده است. مثلا در تفسير آيه «أيَّتُها الْعَيْرُ أنَّكُمْ لَسارِقُونَ» (يوسف- 70) و آيه كريمه «بَلْ فَعَلَهُ كَبيرُهُمْ» (انبياء- 63) از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه چون كلام يوسف و إبراهيم عليهما السّلام به قصد اصلاح بوده اشكالى ندارد.
[6] . اصول كافى، ج 2- ص 209، حديث 4. مشروح اين حديث در بحث« اصلاح بين مردم» آمده است.
[7] . بحار الانوار، چاپ بيروت، ج 74- ص 51.
[8] . اصول كافى، ج 2- ص 342، حديث 18.
[9]. بعضى از بزرگان از اساتيد ما مسئله دروغ را در اين مورد به شرح زير توجيه كرده و فرمودهاند: چون وعده نوعى تعهد و التزام است و تعهد از مقوله انشاء است نه اخبار، بنابراين، وعده به همسر تخصصا از مصاديق دروغ بيرون است، زيرا صدق و كذب مربوط به خبر است و مقوله انشاء از دايره صدق و كذب خارج است و اگر گاهى به صفت صدق و كذب متّصف مىشود از باب تشبيه و مجاز است، پس تعبير به وعده دروغ مسامحه در تعبير است و تعبير صحيح وعده غير جدّى است نه وعده دروغ، و چون وعده غير جدّى تعهدآور نمىباشد تخلّف از آن اشكال و گناهى ندارد و در حقيقت اين گونه وعده دروغ نيست و استثناى آن از كذب حرام از قبيل استثناى منقطع است. ولى حضرت استاد در خاتمه اضافه مىفرمايد: در هر حال، احتياط آن است كه در غير صورت اكراه و اضطرار به خانواده دروغ نگويد.
به نظر نگارنده انحصار دروغ در خبر از اصطلاحات اهل منطق و اصول است و در عرف و لغت چنين انحصارى ديده نمىشود، چنانكه در آيات و اخبار و اشعار، لغت صدق و كذب در غير از خبر فراوان استعمال شده است. در قرآن مجيد در آياتى مانند آيه شريفه «إنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ» (مريم- 54) و آيه «رَبِّ أدْخِلْنى مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أخْرِجْنى مُخْرَجَ صِدْقٍ» (اسراء- 80) اطلاق صدق و كذب در غير خبر فراوان است، چنانكه مىفرمايد: «الدنيا دار صدق لمن صدقها» (نهج البلاغه صبحى صالح، حكمت 131). خلاصه صفت صادق تنها به راستگويان اطلاق نمىشود كه به راست كرداران نيز گفته مىشود: «وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقين» (توبه- 119). فجر صادق و كاذب از كلمات شايع الاستعمال است. در اين تعابير به حسب ظاهر تأويل و تشبيه لحاظ نمىشود و به صورت حقيقت جريان دارد و در تمام اين موارد معيار صدق و كذب انطباق و عدم انطباق با واقعيت ملحوظ است تا آن واقعيت چه باشد: گاهى يك امر خارجى و گاهى يك تعهد و احيانا يك اعتقاد قلبى است. خلاصه ملاك صدق و كذب انطباق و عدم انطباق با مطابق و واقعيت مورد نظر است و تا اين معيار امكان دارد چرا دست توسل به سوى مجاز و تشبيه دراز كرده و از حقيقت فرار كنيم؟ روى اين تحقيق، وعده دروغ از مصاديق واقعى دروغ است و كسى كه بدون جدّ وعده مىدهد در اظهار اين تعهد دروغگو است، زيرا اظهارش با إسرار و آشكارش با نهان مطابقت ندارد، چه آن را به صورت خبر از آينده و چه به عنوان انشاء تعهد بپذيريم. در صورت اول كه دروغ بودن آن واضح است و در صورت دوم چون ظاهر كلام جدّى بودن مفهوم آن است بنا بر اين وقتى گوينده قصد جدّى در اين تعهد ندارد كلامش كه متضمّن تعهّد است با قصد جدّى او تطبيق نمىكند و اين عدم تطابق نشانه كذب اوست. و اللّه اعلم.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی