احیای مکتب حسینی به قدر استعداد
ایّام عاشورای سیدالشّهداء ارواح العالمین لتراب مشهده الفداء است. این ایام و حادثهی عاشورا در عین حال كه مصیبتی بزرگ برای عالم تشیع است، یك مكتب فوقالعاده عظیم برای انسانسازی و مكتب آموزندهای برای عالم بشریت و عالم انسانیت است؛ مكتبی كه درس توحید، ایمان، یقین، زهد، از خودگذشتگی و فداكاری در راه احیای حقّ را به پیروان خود میآموزد. بر عموم ما هم لازم است دربارهی اینگونه مطالب بیشتر فكر كنیم و در عین حال كه عزادار و داغداریم و ذكر مصائب میكنیم و اشك میریزیم مكتب امام حسین(ع) را هم بهتر بشناسیم و به قدر استعداد خود در مقام احیای آن برآییم.
انواع مردم در یک جامعه
از نظر بزرگان اهل تحقیق در مسائل اجتماعی، در هر جامعهای و در هر امّتی، مردم سه گروهند. گروهی مقهور شهواتند و در حدّ جنون، مجذوب تمایلات نفسانی خود هستند، بهگونهای كه برای رسیدن به آن هواهای نفسانی از هیچ جنایتی خودداری نكرده و بر هیچ حقّی ابقاء نمیكنند. به فرمودهی امام امیرالمؤمنین(ع):
مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ، سَلِسَ الْقِیادِ لِلشَّهْوَة، اَو مُغْرَماً بِالْجَمْعِ و الاِدِّخارِ... اَقْرَبُ شَیءٍ شَبَهاً بِهِما الاَنْعامُ السّائِمَة؛[1]
گروهی تشنهی لذّاتند و اینها زمامشان به دست شهوت داده شده، در قبال شهوات حیوانی رام و منقاد هستند و تلاش میكنند حطام دنیوی را گردآوری كنند... شبیهترین موجودات به اینها، چهارپایان چرندهاند.
چنان كه دقّت میفرمایید امام(ع) در این بیان خود چهارپایان را به این نوع آدمها تشبیه كرده و نفرموده اینها شبیه چهارپایانند؛ یعنی به قدری اینها منحط شدهاند كه باید حیوانات را تشبیه به اینها كرد و گفت:
اَقْرَبُ شَیءٍ شَبَهاً بِهِمَا الاَنْعامُ السّائِمَة؛
شبیهترین چیز به آنها، چهارپایان چرندهاند.
گروه دیگر متوسّط هستند و معمولاً اكثریت را هم شامل میشوند. اینان جاهلانیاند كه خیلی سوء نیت ندارند امّا مشخِّص هم نیستند. زندگیشان با جهل و نادانی توأم است. دربارهی این گروه فرمودهاند: اینان مردمی نادانند و همچون مگسهای ضعیف و ناتوانند كه پرواز میكنند و بر سر و صورت حیوانات مینشینند و گوششان به هر صدایی حسّاس است. هنگامی كه از جایی صدایی بلند شد به دنبال آن حركت میكنند. نان به نرخ روز میخورند و هر چه رایج شد همان را میپسندند.
یمیلُونَ مَعَ كُلِّ ریحٍ؛
از هر جا كه باد بوزد به همان سمت خم میشوند و به دنبال صدا میروند.
لَمْ یسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یلْجَأُوا اِلَی رُكْنٍ وَثِیقٍ؛
نه خودشان مشعل علم را به دست دارند و نه به دنبال مشعلداران علم میروند.
حقّطلبان سه گروهند
و گروه سوّمی هم وجود دارند كه در اقلیت به سر میبرند، اینان در هر جامعهای خواهان حقّند و باطل را دوست ندارند. دلشان میخواهد كه همیشه حقّ حاكم باشد و باطل بمیرد. ولی همین افراد هم اگر حالاتشان مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد به سه گروه تقسیم میشوند.
الف: بعضی فقط حقّ را طالبند و قلباً آرزو دارند كه ای كاش حقّ حاكم میشد و باطل از بین میرفت و میگویند چه خوب میشد كه حقّ حاكمیت پیدا میكرد! ولی در مقام عمل در زندگی شخصی حاضر به اجرای فرمان حقّ نیستند. در كارهای شخصی دنبال باطل میروند و به دنبال هوای نفسانی خود هستند و آرزوهای آنها فقط در حدّ ذهن و خیال است.
ب: این دسته، هم قلباً خواهان حقّ هستند و هم عملاً به حقّ عمل میكنند. زندگی شخصی خود را با حقّ منطبق میكنند. میكوشند در زندگیشان باطل راه نیابد و واقعاً حقّ جلوه كند، ولی این قدر همّت ندارند كه در جامعه قیام كنند و در مقابل باطل بایستند.
ج: دستهی سوّم كسانی هستند كه خیلی در اقلیتند و به ندرت در هر جامعهای یافت میشوند. اینها علاوه بر این كه قلباً و عملاً خواهان و اجرا كنندهی حقّ هستند، در عین حال قیام هم میكنند و در مقابل زورگویی و ستمگری میایستند و مقاومت میكنند تا آن حدّ كه از فدا كردن جان و مال خود دریغ نمیورزند و همهگونه فداكاری را در راه احیای حقّ متحمّل میشوند، و به بركت وجود همین افراد است كه پرچم حقّ در جامعه در اهتزاز است. به فرمودهی قرآن كریم:
...وَ لَوْلا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللهِ كَثیراً... ؛
اگر نبودند گروه مؤمن حقّطلب كه در مقابل باطلگرایان بایستند، تا به حال همهی معبدها، چه معبد یهود و چه معبد نصارا و چه مساجد مسلمین، حتّی اسم خدا هم متروك و نابود شده بود. اینانند كه در مقابل باطل میایستند و مدافع حریم حقّند.
... وَ لَینْصُرَنَّ اللهُ مَنْ ینْصُرُهُ إنَّ اللهَ لَقَوی عَزیزٌ؛[2]
...و به طور مسلّم خدا یاری میكند هر كسی را كه او را یاری كند؛ به حقیقت خداوند نیرومند و شكستناپذیر است.
بعد قرآن میفرماید همین جمعیت محدودند كه ما عاقبت، آنان را بر عالم سلطه میدهیم.
اَلَّذینَ إنْ مَكَّنَّاهُمْ فِی اْلاَرْضِ؛
این گروه وقتی كه حكومت زمین را به دست بگیرند،
أقامُوا الصَّلاة وَ آتَوُا الزَّكاة وَ أمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَة الاُمُورِ؛[3]
نماز را به پا میدارند و زكات میپردازند و امر به معروف و نهی از منكر میكنند؛ و سرانجام امور از آنِ خداوند متعال است.
سخن ابن ابیالحدید دربارهی سیّدالشّهداء(ع)
و امّا سر سلسلهی این گروه در اقلیت كسی نیست جز وجود اقدس امام سیدالشّهداء(ع).
ابن ابیالحدید شارح نهجالبلاغه كه سنّی معتزلی مذهب است دربارهی امام سیدالشّهداء(ع) این جمله را گفته است:
سَیدُ اَهْلِ الاِباءِ الَّذی عَلَّم النّاسَ الْحَمِیةَ وَ الْمَوتَ تَحْتَ ظِلالِ السُّیوفِ؛
آن بزرگواری كه به عالم بشریت مردانگی و حمیت را یاد داد و مرگ زیر سایهی شمشیر را به مردم آموخت.
سیّد اهل اِباء، یعنی كسانی كه مناعت طبع و عزّت نفس دارند و سر در مقابل ظلم و ستم خم نمیكنند، اینان هر كه هستند و هر جا كه حضور دارند مولا و سرورشان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است.
هُوَ اَبُوعَبدِاللهِ الْحُسینُ بْنُ عَلی بنِ اَبیطالِبٍ الَّذی عُرِضَ عَلیهِ الاَمانُ و اَصحابِهِ؛
او ابوعبدالله الحسین فرزند علیبنابیطالب است. او همان كسی است كه وقتی در محاصرهی دشمن قرار گرفت به او و یارانش پیشنهاد امان كردند كه اگر تسلیم شوی ما از كشتن تو دست برمیداریم.
«فَاَنِفَ مِنَ الذُّلّ»؛
ولی تن به ذلّت نداد؛
و قالَ: اَلا وَ إنَّ الدَّعِی بنَ الدَّعِی قَد خَیرَنا بَینَ اثْنَتَینِ؛
و در میان آنها فریاد زد: به هوش باشید! این ناشناختهی پسر پدر ناشناخته، مرا بین دو چیز مخیر كرده است؛
بَینَ السِّلَّة و الذِّلَّة، وَ هَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّة؛
یا شمشیركشیدن و جنگیدن و یا ذلّت بیعت با او را پذیرفتن، امّا هیهات از پذیرش ذلّت.
بعد جملهای دارد:
اِخْتیاراً لَهُ عَلَی الدَّنِیة؛[4]
امام حسین(ع) مرگ را برگزید ولی نه از روی اضطرار و غافلگیری؛ كسی تصوّر نكند كه او به سوی مرگ نیامد بلكه مرگ به سراغش آمد و ناگهان مورد محاصره قرار گرفت. نه، او كسی بود كه با حساب قبلی، با یك برنامهی تنظیم شدهای حركت كرد و از مرگ استقبال كرد.
خودآزمایی
1- از نظر بزرگان اهل تحقیق در مسائل اجتماعی، سه گروهی که در هر جامعهای هستند را نام ببرید.
2- سه گروه حق طلبان را بیان کنید.
3- به فرموده قرآن کدام جمعیت محدودند كه عاقبت بر عالم سلطه خواهند یافت؟
پینوشتها
[1]. نهجالبلاغهی فیض، حکمت ۱۳۹.
[2]. سورهی حجّ، آیهی ۴۰.
[3]. همان، آیهی ۴۱.
[4]. شرح نهج البلاغهی ابن ابیالحدید، جلد3، صفحهی249.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی