بخشی از وصیتنامهی سیدالشّهداء(ع) قبل از حركت
اگر كسی قدم به قدم و لحظه به لحظهی تاریخ زندگی امام حسین(ع) را حدّاقلّ از آن وقتی كه از مدینه حركت كرد تا به كربلا آمد، با دقّت مرور كند، میبیند و میفهمد كه حرف و سخن امام حسین(ع) از همان ابتدای حركتش دربارهی شهادت بوده است. ۲۷ رجب كه از مدینه حركت كرد، هنگام حركت، قلم و دوات خواست تا برای برادرش «محمّدبن حنفیه» وصیتنامهای بنویسد؛ در این وصیتنامه آمده است:
هذا ما اَوْصَی بِهِ الْحُسَینُ بنُ علی بن اَبیطالبٍ اِلَی اَخیهِ مُحَمَّدٍ المَعروفِ بِابْنِ الحَنَفیة. اِنَّ الْحُسَینَ یشْهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریكَ لَه، وَ اَنَّ مُحَمَّداًَ عَبدُهُ وَ رَسُولُه، جاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِهِ، وَ اَنَّ الْجَنةَ وَ النّارَ حَقُّ، وَ اَنَّ السّاعَة آتِیةٌ لا رَیبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ؛[1]
این وصیتی است كه حسین بن علی مینویسد و به برادرش محمّدبن حنفیه میسپارد. من كه حسین هستم، شهادت میدهم كه خدا را به وحدانیت قبول دارم. [چرا كه بعداً مرا خارجی مینامند و تكفیر میكنند و میگویند از دین خدا بیرون رفتهام. ولی مردم عالم بدانند من حسین هستم، موحّد و خداشناسم] به رسالت جدّم شهادت میدهم و گواهی میدهم كه او بندهی خدا و فرستادهی اوست. معتقدم كه هر چه از جانب حقّ تعالی آورده حقّ است. شهادت میدهم بهشت و جهنّم حقّ است و قیامت برپا خواهد شد و شكّی در آن نیست و گواهی میدهم كه خداوند تمام مردگان را دوباره زنده خواهد كرد.
قصد من امر به معروف و نهی از منکر است
سپس آن حضرت انگیزهی حركت خود را اینگونه بیان میكند: اكنون كه من حركت میكنم، خدایا شاهد باش و دیگران بدانند كه:
اِنّی لَم اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً؛
من آدم متكبّر و خودخواهی نیستم. من قصد فساد در روی زمین ندارم. من آشوبگر نیستم و نهضت من با ستم همراه نیست.
اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فی اُمَّةِ جَدِّی؛
میخواهم امّت جدّم را كه رو به فساد رفته، اصلاح كنم.
اُرِیدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعروفِ وَ اَنْهَی عَنِ الْمُنْكَرِ؛[2]
من میخواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم.
امام(ع) همین جمله را كه دارد مینویسد من میخواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم در واقع از شهادت خود خبر میدهد. مسئله، مسئلهی امر به معروف و نهی از منكر است. كدام منكر؟ امام حسین(ع) برای كدام منكر قیام كرد؟ حركت كردن با این عظمت كه جوانها، كودك شیرخواره و حتّی زن و بچّهی خود را با خود بیاورد. مبارزه با منكری كه از عهدهی هیچكسی جز امام حسین(ع) بر نمیآمد كه در مقابلش بایستد. آن منكر نبود مگر خود حكومت. یزید و دستگاه فاسد بنیامیه منكری بودند كه امام(ع) میخواست با آنها مقابله كند.
اگر همهی مسلمانان در مقابل این منكر قیام میكردند ارزش نداشت و نتیجهبخش نبود. میگفتند كه اینان مردمی عادی هستند كه از حكومت خسته شده و قیام كردهاند. و اگر همهی بزرگان اسلام قیام میكردند تأثیر نداشت و نتیجهای عائد نمیشد. چرا كه میگفتند آنها برای جاهطلبی و ریاستخواهی به پا خاستهاند. حتّی اگر خود حضرت ابوالفضل(ع) به تنهایی به مبارزهی با آنان میرفت یا حضرت علیاكبر(ع) در برابر آنان قیام میكرد هیچ نتیجهی مؤثّری به دست نمیآمد. تنها كسی كه لازم بود در برابر این منكر قیام كند و خونش هم ریخته شود، تنها وجود مقدّس امام حسین(ع) بود.
منزلت ویژهی سیدالشّهداء(ع) نزد پیامبر اكرم(ص)
امام حسین(ع) همان امام همامی است كه پیغمبراكرم(ص) دربارهی شخصیت والای او نكتهها فرموده بود و امّت اسلامی هم از موقعیت ممتاز آن امام نزد خدا و رسولش باخبر بودند. پیغمبراكرم(ص) در هر موقعیت و شرایطی كه پیش میآمد احترام ویژهای برای حسین بن علی(ع) قائل بود؛ به طوری كه وقتی او را میدید با آن كه كودك كم سنّ و سالی بود آغوش پرمهر خود را میگشود و لبهای او را میمكید و زیر گلو و سینهاش را میبوسید.
گاهی روی منبر نشسته بود و صحبت میكرد ناگهان حسین(ع) كه كودك پنج شش سالهای بود از در مسجد وارد میشد و مثلاً اگر به زمین میخورد خود پیامبر از منبر پایین میآمد و او را از روی زمین بلند میكرد و در آغوش پرمهر خود میگرفت و روی منبر روی پاهای خود مینشاند و میفرمود: این كودك ریحانهی من است. و گاهی هم میفرمود این پسرم روزی در سرزمین عراق كشته خواهد شد. و گاه برای تحكیم شخصیت والای حسین عزیز خود میفرمود:
حُسَینٌ مِنّی وَ اَنا مِن حُسَین؛[3]
حسین از من نشأت گرفته و شخصیت من نیز ابقایش از حسین نشأت میگیرد.
یعنی حسین است كه شخصیت آسمانی مرا ابقاء میكند. پیغمبراكرم(ص) با این رفتار و گفتار خاصّ و ویژهی خود به آحاد افراد امّت اسلامی عظمت شخصیت امام حسین(ع) را یادآور میشد و مردم هم به مرور فهمیده بودند كه امام حسین(ع) اعمال و رفتار و گفتارش تماماً مرضی خدای تعالی است و اگر روزی در مقابل یك جریانی بایستد به طور قطع آن جریان ضدّ الهی است. مردم میدانستند كه پیامبراكرم(ص) فرموده است:
حُسَینٌ مِنّی وَ اَنا مِن حُسَین؛
مردم به خوبی فهمیده بودند كه قیام امام حسین(ع) قیام رسولالله(ص) و بلكه قیام خداست و به طور قطع و یقین هیچكسی جز حسین(ع) چنین موقعیت ممتاز و شخصیت والایی را در بین مردم نداشت. بنابراین هر كسی جز حسین بن علی(ع) رو در روی یزید میایستاد به نتیجه نمیرسید. تنها شخصیت منحصر به فرد امام حسین(ع) بود كه نشانگر قیام حقّ و نشاندهندهی این حقیقت بود كه نقطهی مقابل او جبههی كفر و عناد است.
افشای چهرهی پلید یزید فقط با شهادت سیّدالشّهداء(ع)
امام حسین(ع) میدانست كه اگر قیام كند به حسب ظاهر كشته میشود و مغلوب است. زیرا آن جمعیتی كه معاویه طی بیست سال حكومتش مطیع و پیرو خود ساخته و همچون سرطان به هر گوشهای ریشه دوانده بود، مقابله با چنین حكومت ریشهدارِ بر همه جا گستردهای جز با قیام امام حسین(ع) ممكن و میسّر نیست و بیشك شخص او باید كشته شود تا مردم بفهمند كه یزید نه تنها امام حسین(ع) بلكه پیغمبر خدا(ص) و بالاتر از آن دین خدا را كشته است؛ آنانی كه حقایق اسلام را با جرأت و جسارت وارونه كرده بودند و با گستاخی تمام اظهار میداشتند كه حقیقت اسلام، اسلام اموی است و بنیامیه جزء اهل بیت پیامبر(ع) هستند و مردم هم این چهرههای به ظاهر مسلمان امّا در باطن منافق را باور كرده و احترام خاصّی برای آنان قائل بودند. و شكستن این سدّ و افشای باطن پلید آنان امر بسیار مهمّی بود كه مردم حقیقت را بفهمند و بدانند كه اسلام حقیقی این اسلام نیست. این مرامی كه یزید از آن دفاع میكند مرام الهی نیست، بلكه كفر است كه منافقانه در لباس اسلام ظاهر شده است. از این رو آن حضرت میفرمود میخواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم، و صریحاً نمیفرمود كجا میروم.
خودآزمایی
1- امام حسین(ع) برای كدام منكر قیام كرد؟
2- چگونه مردم به مرور فهمیده بودند كه امام حسین(ع) اگر روزی در مقابل یك جریانی بایستد به طور قطع آن جریان ضدّ الهی است؟
3- به چه دلیل افشای باطن پلید بنیامیه امر بسیار مهمّی بود؟
پینوشتها
[1]. بحارالانوار، جلد ۴۴، صفحهی ۳۲۸.
[2]. بحارالانوار، جلد44، صفحهي328.
[3]. بحارالانوار، جلد37، صفحهي74.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
در هیچ جای این وصیت نامه حرفی از قیام و جنگ نیست و...
امام حسین علیه سلام خیلی واضح گفته که به قصد امر به معروف و نهی از منکر مدینه را ترک میکند و قصاوت بین حق و باطل را به خداوند و روز قیامت محول کرده است . کتاب حماسه حسینی استاد مطهری را بخوانید...
خواهش میکنم اگر واقعا دنبال حقانیت سید الشهدا و پیمودن راه حقیقی او که راهی جز راه خدا نیست ، هستید کتاب حماسه حسینی شهید مطهری را با دقت و بدون هیچ اعمال تعصبی بخونید ...