گزیدهای از خطب سیّدالشّهداء(ع) از مدینه تا کربلا
1) و من خطبة له(ع) عِنْدَ عَزْمِهِ عَلَی المَسیرِ اِلَی العِراق؛
اَلحَمدُ لِلّهِ، ما شاءَ اللهُ، وَ لا قُوَّة اِلاّ بِاللهِ، وَ صَلَّی اللهُ عَلی رَسولِه، خُطَّ المَوتُ عَلی وُلدِ آدَمَ مَخَطَّ القِلادَة عَلی جیدِ الفَتاة، وَ ما أولَهَنی اِلی اَسلافی اِشْتیاقَ یعقُوبَ اِلی یوسُفَ، وَ خِیرَلی مَصْرَعٌ اَنَا لاقیهِ. كَاَنّی بِأَوصالِی تَتَقَطَّعُها عُسْلانُ الفَلَواتِ بَینَ النَّواویسِ وَ كَربَلاءَ، فَیمْلَأَنَّ مِنّی اَكراشاً جُوفاً وَ اَجْرِبَة سُغُباً.
لا مَحیصَ عَنْ یومٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ. رِضَا اللهِ رِضانا اَهْلَ الْبَیتِ، نَصْبِرُ عَلی بَلائِهِ، وَ یوَفّینا اُجُورَالصّابِرینَ. لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللهِ(ص) لُحْمَتُهُ، بَلْ هِی مَجْمُوعَة لَهُ فی حَظْیرَةِ القُدْسِ تَقَرُّ بِهِم عَینُهُ، وَ ینجَزُ بِهِمْ وَعْدُهُ.
مَن كانَ باذِلاً فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلی لِقاءِ اللهِ نَفْسَهُ فَلْیرحَلْ مَعَنا، فَاِنّی راحِلٌ مُصْبِحاً اِن شاءَ اللهُ.[1]
به سوی شهادت
از سخنان امام حسین(ع) زمانیكه تصمیم گرفت به سوی عراق حركت كند
سپاس به درگاه خداوند، آنچه او خواهد انجام گیرد، و نیرویی نیست جز به ارادهی ذات اقدس او. همان گونه كه گردنبند زینت ملازم دختران جوان است، مرگ نیز ملازم لاینفكّ اولاد آدم است. آن چنان كه یعقوب شوق دیدار یوسف داشت، من نیز به شدّت اشتیاق دیدار پدران و گذشتگانم دارم. دست تقدیر الهی برای من قتلگاهی برگزیده است كه باید به دیدار آن بشتابم. میبینم كه به همین زودی گرگهای گرسنهی «نواویس» و «كربلا» مرا در محاصره انداخته، بندبند اعضای بدنم را از هم جدا میكنند و شكمهای خود را از آن پر میكنند و عطش درونی خود را با كشتن من فرو مینشانند.
از چنین روزی كه قلم تقدیر بر آن گذشته است تدبیر و فراری امكانپذیر نیست. ما اهل بیت به آنچه خداوند راضی باشد رضایت داریم، بر این بلا كه برای ما خواسته است صبر مینماییم و البتّه او نیز پاداش صابران به ما عطا خواهد فرمود. ما پارههای تن پیامبریم و پارههای تن پیامبر از او جدا نمیشوند، بلكه در بهشت اطراف پیامبر گرد خواهند آمد و با دیدن آنان چشم پیامبر روشن شده، وعدههایی كه داده شده است در حقّ آنان عملی خواهد شد.
اینک در میان جمع ما هر كس جان بر كف آمادهی شهادت است و خود را برای مرگ و ملاقات الهی مهیا ساخته است به همراه ما كوچ كند كه من فردا صبح به یاری خدا روندهام.
۲) و من کلام له(ع) عِنْدَ مَسیرِهِ اِلَی العِراق؛
اِلْتَفَتَ اِلَی ابنِ عبّاس و قال:
ما تَقُولُ فی قَومٍ اَخْرَجُوا ابْنَ بِنتِ نَبِیهِم مِن وَطَنِهِ وَ دارِهِ وَ قَرارِهِ وَ حَرَمِ جَدِّهِ، وَ تَرَكُوهُ خائِفاً مَرعُوباً لا یسْتَقِرُّ فی قَرارٍ، وَ لا یأْوِی اِلَی جِوارٍ، یرِیدونَ بِذلِكَ قَتْلَهُ وَ سَفْكَ دِمائِهِ، لَمْ یشرِكْ بِاللهِ شَیئاً، وَ لَمْ یرْتَكِبْ مُنْكَراً وَ لا اِثْماً؟
قال لَهُ ابْنُ عبّاس: جُعِلْتُ فِداك یا حسین، اِن كانَ لابُدَّ مِنَ المَسیرِ اِلَی الكوفة فَلاتُسْرِ بِاَهْلِكَ وَ نِسائِك.
فَقال(ع): یا بنَ العَمِّ، اِنّی رَأَیتُ رَسُولَ اللهِ(ص) فی مَنامی وَ قَد اَمَرنی بِاَمرٍ لا اَقْدِرُ عَلی خِلافِهِ، وَ اِنَّهُ اَمَرَنی بِاَخْذِهِنَّ مَعی.[2]
حرکت به سوی عراق
رو به جانب ابنعبّاس کرده، فرمود:
دربارهی مردمی كه پسر دختر پیامبر خود را از وطن و خانه و قرارگاه و حرم جدّش بیرون كرده، او را تك و تنها رها ساخته، تسلیم ترس و رعبش مینمایند چه میگویی؟ نه میتواند در محلی قرار گیرد و نه یارای آن دارد كه در همسایگی كسی بماند. با آن كه نه به خداوند شرك ورزیده است و نه مرتكب منكر و جرمی شده است، كمر به قتلش بسته، میخواهند خونش را بریزند.
ابنعبّاس در پاسخ حضرت عرض كرد: حسین جان! فدایت شوم، اگر از سفر كوفه ناگزیر هستی دیگر اهل بیت و زنانت را همراه خود مبر.
حضرت فرمود: عموزاده! رسول خدا(ص) را در خواب دیدم و به من دستوری داده كه نمیتوانم خلاف آن عمل كنم؛ رسول خدا(ص) دستور داده كه اهل بیت و زنان را نیز با خود همراه ببرم.
۳) و من کلام له(ع)
للفَرَزْدَقِ لَمّا سَأَلَهُ: ما أعْجَلَك یابنَ رسولِ اللهِ عَنِ الحجّ؟
فقال(ع): لَو لَمْ اَعْجَلْ لَاُخِذْتُ.
ثُمَّ سَأَلَهُ عَنِ النّاس بِالكوفَة فَعَرَّفَهُ بِاَنَّ السُّیوفَ عَلیه؛
فَقال(ع): لِلّهِ الاَمْرُ، وَ اللهُ یفْعَلُ ما یشاءُ، وَ كُلَّ یومٍ رَبُّنا فی شَأنٍ، اِنْ نَزَلَ القَضاءُ بِما نُحِبُّ فَنَحْمَدُاللهَ عَلی نَعمائِهِ، وَ هُوَ الْمُسْتَعانُ عَلَی اَداءِ الشُّكْرِ. و اِنْ حالَ القَضاءُ دُونَ الرَّجاءِ فَلَمْ یتَعَدَّ مَنْ كانَ الْحَقُّ نِیتَهُ، وَ التَّقْوی سَریرَتَهُ. ثُمَّ سَلَّمَ عَلَیهِ وَ افْتَرَقا.[3]
پاسخ امام(ع) به فَرَزدَق
فرزدق از حضرت پرسید: یابن رسول الله چه شد كه عجله كردی و حج را ناتمام گذاشتی؟
در پاسخ فرمود: اگر عجله نمیكردم غافلگیر میشدم.
آنگاه حضرت از اوضاع مردم كوفه پرسیدند، فرزدق گفت: شمشیرهای آنان برای جنگ با شما آماده شده است.
امام فرمود: كارها به دست خداست، و خدا هر چه را اراده كند انجام میدهد، و پروردگار ما هر روز در كاری است. اگر قضای الهی طبق خواستهی ما انجام گرفت سپاس نعمتهای الهی را به جا میآوریم و خدا خود مدد میدهد تا به ادای شكرش توفیق یابیم. و اگر قضای الهی مانع از برآمدن خواستهی ما شد باز آن كس كه طالب حقّ باشد و دارای روح ایمان و تقوا، اهل تجاوز نخواهد بود. سپس با فرزدق وداع كرد و از یكدیگر جدا شدند.
۴) و من خطبة له(ع)
فی البَیضَة خَطَبَ بِها الحرَّ و اصحابَه
قال(ع) بعدَ الحَمدِ و الثَّناءِ:
اَیهَا النّاسُ، اِنَّ رَسُولَ اللهِ(ص) قالَ: مَن رَأی سُلطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناكِثاً لعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّة رَسُولِ اللهِ، یعْمَلُ فی عِبادِاللهِ بِالاِثمِ وَ العُدْوانِ، فَلَمْ یغَیرْ عَلَیهِ بِفِعْلٍ وَلا قَولٍ، كانَ حَقّاً عَلَی اللهِ اَنْ یدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ.
اَلا و اِنَّ هؤلاءِ قَد لَزِمُوا طاعَة الشَّیطانِ، و تَرَكُوا طاعَة الرَّحمنِ، وَ اَظْهَرُوا الفَسادَ، وَ عَطَّلُوا الْحُدودَ، وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَیءِ، وَ اَحَلُّوا حَرامَ اللهِ، وَ حَرَّمُوا حَلالَهُ، و اَنَا اَحَقُّ مَنْ غَیرَ. و قَدْ اَتَتْنی كُتُبُكُم، وَ قَدِمَتْ عَلَی رُسُلُكُم بِبَیعَتِكُم: اَنَّكُمْ لا تُسْلِمُونی وَ لا تَخْذُلُونی. فَاِنْ بَقیتُم عَلی بَیعَتِكُمْ تُصیبُوا رُشْدَكُمْ، فَاَنَا الْحُسَینُ بْنُ عَلِی و ابْنُ فاطِمَة بِنتِ رَسُولِ الله(ص)، نَفْسی مَعَ اَنْفُسِكُمْ، وَ اَهْلی مَعَ اَهْلیكُمْ، وَ لَكُمْ فِی اُسْوَة.
و اِنْ لَمْ تَفْعَلُوا و نَقَضْتُم عَهْدَكُم و خَلَعْتُم بَیعَتی مِنْ اَعْناقِكُمْ فَلَعَمْری ما هِی لَكُم بِنُكْرٍ، لَقَدْ فَعَلْتُمُوها بِاَبی وَ اَخی وَ ابْنِ عَمّی مُسْلِمٍ. و الْمَغْرُورُ مَنِ اغْتَرَّ بِكُم. فَحَظَّكُمْ أَخْطَأْتُمْ، وَ نَصیبَكُم ضَیعْتُم، و مَنْ نَكَثَ فَاِنَّما ینْكُثُ عَلی نَفْسِهِ، و سَیغْنِنِی اللهُ عَنْكُمْ، وَ السَّلامُ عَلَیكُمْ وَ رَحْمَة اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.[4]
هشدار به یاران حر
خطبهای كه در منزل بیضه برای حر و یارانش ایراد كرد
پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
ای مردم، رسول خدا(ص) فرمودند: هر كسی پادشاه ستمگری را ببیند كه حرام خدا را حلال ساخته، پیمان الهی را میشكند و با سنّت و راه و روش رسول خدا مخالفت میورزد، و در میان بندگان خدا به گنهكاری و ستمگری میپردازد، ولی با گفتار و رفتار خود بر این سلطان نشورد، بر خداوند لازم است كه آن كس را با آن سلطان در یك محل محشور سازد.
مردم آگاه باشید كه دستگاه حكومت بنیامیه سر در خطّ فرمان شیطان نهاده و از اطاعت فرمان الهی سرپیچی مینمایند. فساد را آشكار ساخته، حدود الهی را تعطیل نموده، مالیاتهای اسلامی را در راه مصالح شخصی به كار برده و حرام الهی را حلال و حلال الهی را حرام نمودهاند.
من از همه كس به دگرگون ساختن دستگاه حاكم سزاوارترم. نامههای شما برایم آمده و فرستادگان شما خبر بیعت شما را برای من آورده و نوید دادهاند كه مرا تسلیم بنیامیه نمیسازید و مرا بییاور نمیگذارید؛ حال اگر به بیعتی كه با من كردهاید وفادار باشید، رشد خود را ثابت كردهاید. و میدانید كه من حسین فرزند علی و پسر فاطمه دختر رسول خدا هستم؛ اگر بیعت خود را حفظ كردید خودم با شما و اهل و عیالم با اهل و عیال شما خواهند بود و بر شماست كه از من پیروی نمایید.
و اگر بر سر پیمان خود نمانید و از بیعت من رویگردان شوید، به جان خودم سوگند كه نقض بیعت و پیمانشكنی شما تازگی ندارد، شما مردم سستعهد و بیوفا همین كار را با پدر و برادر و پسرعمویم مسلم بن عقیل انجام دادید. هر كس كه به شما اعتماد كند و به عهد و پیمان شما دل بندد فریب خورده است، و البتّه دودش به چشم خودتان خواهد رفت و بهرهی خود را بر باد دادهاید، زیرا هر كس بیعتشكنی كند به خود زیان کرده است، و به همین زودی است كه خدا مرا از شما بینیاز خواهد ساخت.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۵) و من خطبة له(ع)
فی اِدبار الدّنیا
حَمِدَ اللهَ و اَثْنی علیه، ثمَّ قال:
اِنَّهُ قَد نَزَلَ مِنَ الاَمْرِ ما قَدْ تَرونَ، وَ اِنَّ الدُّنیا قَدْ تَغَیرَتْ و تَنَكَّرَتْ و اَدْبَرَ مَعرُوفُها، وَ اسْتَمَرَّتْ حَذّاءَ، فَلَمْ یبْقَ مِنْها اِلاّ صُبابَة كَصُبابَةٌ الاِناءِ، وَ خَسیسُ عَیشٍ كَالْمَرعَی الوَبیلِ.
اَلا تَرَونَ اَنَّ الْحَقَّ لا یعْمَلُ بِهِ، وَ اَنَّ الباطِلَ لا یتَناهی عَنهُ؟! لِیرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِی لِقاءِ رَبِّهِ مُحِقّاً، فَاِنّی لا اَرَی الْموتَ اِلاّ سَعادَة، وَ لا الْحَیاة مَعَ الظّالِمینَ اِلاّ بَرَماً.[5]
مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
سخنرانی امام حسین(ع) در پشت کردن دنیا
حمد و ثنای الهی را به جای آورد، سپس فرمود:
میبینید كه حوادث روزگار بر ما وارد شده است، چهرهی دنیا دگرگون گشته و رو به زشتی و ننگ نهاده است، و نیكیها و فضایل روز به روز به سرعت از دنیا رخت بر میبندد و از خوبیها جز ته مانده اندكی باقی نمانده است؛ چراگاه زندگی همچون مرتعی وحشتانگیز شده است.
مگر نمیبینید كه به حقّ عمل نمیشود، و از باطل جلوگیری به عمل نمیآید؟ با چنین اوضاع و در چنین شرایطی افراد با ایمان حق دارند كه آرزوی مرگ و ملاقات پروردگار خویشتن نمایند. من مرگ را جز سعادت نمیبینم و زندگی با ستمگران را جز رنج و ملال نمیدانم.
(۶)و من کلامه(ع)
یوَدِّعُ عِیالَهُ وَ اَمَرَهُمْ بِالصَّبر
قال(ع): اِسْتَعِدُّوا لِلْبَلاءِ، وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللهَ حامیكُمْ وَ حافِظُكُمْ وَ سَینْجیكُمْ مِنْ شَرِّ الاَعْداءِ، وَ یجْعَلُ عاقِبَة اَمْرِكُمْ اِلی خَیرٍ، وَ یعَذِّبُ عَدُوَّكُمْ بِاَنْواعِ الْعَذابِ، وَ یعَوِّضُكُمْ عَنْ هذِهِ الْبَلِیة بِاَنْواعِ النِّعَمِ وَ الكَرامَة، فَلا تَشْكُوا و لا تَقُولُوا بِاَلْسِنَتِكُمْ ما ینْقُصُ مِنْ قَدْرِكُمْ.[6]
وداع امام(ع) با اهل بیت خود
هنگام وداع با عیال خود آنان را امر به صبر نموده، فرمود:
آماده شوید برای تحمّل مصیبتها، و بدانید كه خداوند نگهبان و حافظ شماست و به زودی شما را از شرّ دشمنان نجات خواهد داد و سرانجام كارتان را به نیكی برگزار خواهد كرد، و خداوند دشمن شما را به انواع عذابها شكنجه خواهد داد، و در مقابل تحمّل این بلاها به شما انواع نعمتها و كرامتها عنایت خواهد فرمود. پس شكایت نكنید و سخنی بر زبان نیاورید كه از قدر و منزلتتان [نزد خدا] بكاهد.
محتشم کاشانی و ترکیببند او
حسانالعجم[7] مولانا سید كمال الدّین علی، فرزند خواجه میراحمد كاشانی، متخلّص به «محتشم»، در حدود سال 905 ﻫ.ق در كاشان متولّد شد، نزدیك به91 سال زیست و به سال 996 ﻫ.ق در زادگاه خود رخت به سرای باقی برد.
ترکیببند محتشم
محتشم برادری داشت به نام خواجه عبدالغنی كه در هندوستان متأهل شد و به سال 950 در همانجا درگذشت و او در سوگ برادر، یازده بندی در مرثیه سرود.
مرحوم مدرّس تبریزی نقل میكند كه محتشم، پس از وفات برادرش عبدالغنی، مراثی بسیار دربارهی او گفت، تا شبی در عالم رؤیا خدمت حضرت امیرالمؤمنین(ع) میرسد و حضرت به او میفرماید: چرا در مصیبت برادرت مرثیه گفتهای و برای فرزندم حسین(ع) مرثیه نمیگویی؟ عرض كرد: یا امیرالمؤمنین، مصیبت حسین(ع) خارج از حدّ و حصر است و من آغاز سخن را پیدا نمیكنم. فرمود: بگو: باز این چه شورش است كه در خلق عالم است.[8]
باری، مرثیه سروده شد و از همان روزهای آغازین، مورد توجّه و استقبال قرار گرفت، تا آنجا كه صاحب «نتایج الافكار» مینویسد: اگرچه اكثر عالیطبعان در فكر سرودن مرثیه برای آن حضرت (امام حسین(ع)) بودهاند، امّا این مرثیه شأنی و شرف و مقبولیتی بالاتر دارد،[9] و تا به امروز نیز مرثیهای به این درجه از شهرت و سوز و اثر پدیده نیامده است.
و محدّث جلیل، مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی در اینباره گفته است: محتشم شاعر، صاحب مراثی معروفه كه در جمیع تكایا و مجالس ماتم ابوعبدالله الحسین(ع) بر در و دیوار نصب شده است و گویا كه از حزن و اندوه، آن اشعار نگاشته شده یا از خاك كربلا سرشته شده، به هر جهت این اشعار مثل مصیبت حضرت ابوعبدالله(ع) به هیچ وجه مندرس نمیشود و این كشف میكند از عظمت و بزرگی مرتبت و كثرت معرفت محتشم.[10]
باز این چه شورش است كه در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
باز ایـن چه رستـخیز عظـیم اسـت كز زمـین
بـی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است؟
گـویـا طـلـوع مـیكـنـد از مـغـرب آفـتـاب
كـاشـوب در تــمـامـی ذرّات عـالم است
گـر خوانمـش قیـامـتِ دنیـا بـعیـد نـیـست
این رستخـیز عـام كه نامـش محرّم است
در بــارگـاه قــدس كــه جـای ملال نیـست
سـرهای قُدسیان همه بر زانوی غم است
جـنّ و مَلَـك بر آدمـیـان نـوحـه مـیكـنـند
گــویـا عـزای اشــرف اولاد آدم اسـت
***
از آب هـم مـضایقـه كردنـد كـوفیان
خـوش داشـتند حُرمت مهمان كربلا
بودند دیو و دَد همه سیراب و میمكید
خاتـم ز قحـط آب، سلـیـمان كـربلا
زان تشنگان هـنوز بـه عیوق مـیرسد
فـریـاد العـطـش، ز بـیـابـان كـربلا
***
روزی كـه شـد بـه نـیزه سر آن بـزرگـوار
خـورشید سر بـرهنـه برآمد ز كوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست كوه كوه
ابری بـه بـارش آمد و بگریست زار زار
گفتی تـمام، زلزلـه شـد خـاك مطمئـن
گفـتـی فتـاد از حـركت چرخ بیقرار
عـرش آن زمان به لرزه درآمد كه چرخ پیر
افتاد در گمان كـه قـیامت شد آشكار
آن خیمهای كه گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگـون ز بـاد مخالف حباب وار
جمعی كه پای محملشان داشت جبرئیل
گشتند بیعَماری و محمل، شترسوار
با آنكـه سر زد ایـن عـمـل از امّت نبـی
روح الامین ز روح نبی گشت شرمسار
***
این كشتهی فتاده به هامون، حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون، حسین توست
ایـن نخـل تـر كـز آتـشِ جـانسوزِ تشـنگی
دود از زمین رسانده به گـردون، حسین تـوست
ایـن ماهی فتاده دریـای خـون كـه هست
زخـم از ستـاره بـر تنش افزون، حسین توست
ایـن غرقـهی مـحیط شـهادت كه روی دشت
از مـوج خـون او شـده گلـگون، حسین توست
ایـن خـشـك لب فـتـادهی دور از لـب فـرات
كز خون او زمین شده جیحون، حسین توست
ایـن شـاه كــم سپـاه كـه بـا خـیل اشـك و آه
خرگـاه، زین جهان زده بیرون، حسین توست
این قالـب طـپـان كه چـنـین مـانده بر زمیـن
شاه شهـید ناشده مـدفـون، حـسین توست
خودآزمایی
1- امام حسین(ع) در پاسخ ابنعبّاس، دلیل بردن اهلبیت خویش را چه بیان کردند؟
2- امام حسین(ع) هنگام وداع با عیال خود آنان را به چه چیزی امر فرمود؟
3- در چه شرایطی افراد با ایمان حق دارند كه آرزوی مرگ و ملاقات پروردگار خویشتن نمایند؟
4- چرا محتشم برای امام حسین(ع) مرثیه نمیگفت؟
پینوشتها
[1]. اللهوف، سید بن طاووس، صفحات25و26؛ مثیرالاحزان، اِبن نما، صفحهی41.
[2]. لمعة من بلاغة الحسین(ع)، سیدمصطفی اعتمادی، صفحهی29، به نقل از ذكری الحسین(ع).
[3]. الارشاد، شیخ مفید، صفحهی218؛ الكامل، اِبن اثیر، جلد3، صفحهی401. مقتل الحسین، مقرّم، صفحهی203.
[4]. طبری، جلد4، صفحهی304، مؤسّسهی اعلمی بیروت.
[5]. تاریخ الامم و الملوك، طبری، جلد4، صفحهی305؛ تحفالعقول، صفحهی ۲۴۵؛ حلیةالاولیاء، جلد۲، صفحهی ۳۹؛ اللهوف، صفحات ۳۲ و ۳۳.
[6]. مقتل الحسین، مقرّم، صفحهی248 به نقل از جلاء العیون علاّمهی مجلسی.
[7]. این لقب معمولاً برای شعرایی به كار میرود كه در منقبت و مرثیه یا مضامین دینی سخن گفتهاند و در ادب فارسی نخستین بار«خاقانی» بدان ملقّب شد.
[8]. ریحانةالادب، جلد5، صفحات226و227.
[9]. تاریخ ادبیات در ایران، دكتر صفا، جلد5، صفحهی 794.
[10]. هدیةالاحباب، محدّث قمی، چاپ كتابخانه صدوق،1362شمسی، صفحهی 233.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی