فلسفهی زیارت| ۱
زیارت یعنی حضور زائر نزد مَزُور (زیارت شونده). همین حضور پیدا کردن میشود زیارت حتی اگر هیچ حرفی هم زده نشود البته گاهی حرف زدن، زیارت را تثبیت و تعمیق میکند و سلامی را که در زیارت عرض میکنیم فاصلهها را کم میکند، حتی اگر از راه دور باشد و چه بسا با یک السلام علیک یا اباعبدالله و رحمة الله و برکاته آن اتفاقی را که قرار است با فاصلهی کم بهدست بیاید از فاصلهی طولانی بهدست آوریم. لذا قصد از گفتن عبارات در زیارت در جهت کاستن این فاصله است که فقط فاصله فیزیکی نیست و به قول معروف «بعد منزل نبود در سفر روحانی». شخصی خدمت امام صادق(ع) عرض کرد: یابن رسولالله ما نگرانیم که فرزندانمان ممکن است نتوانند شما را زیارت کنند، همچنان که ما نتوانستیم امیرالمؤمنین(ع) را زیارت کنیم. حضرت در جواب فرمود: من زارنا فی مماتنا فکأنّما زارنا فی حیاتنا[1] (کسی که در مرگ ما زیارتمان کند مثل کسی است که در زنده بودنمان ما را زیارت کرده است). یا در جایی دیگر فرمودند: من زارنا من بعید کمن زارنا من قریب (کسی که از دور ما را زیارت کند مثل کسی است که از نزدیک زیارت میکند). بنابراین، به زیارت باید طور دیگری نگاه کرد و در واقع آن طیّالارض که شیندهایم، میتواند در باب زیارت در هر روزمان اتفاق بیفتد و هر روز گذری به گوشهی حرم سیدالشهداء(ع) داشته باشیم و از آنجا به محل کارمان برویم. طیّالارض از این بهتر نمیشود یعنی نه تنها راه را طی کردیم که کیلومترها فاصلهی وطنمان تا کربلا را نادیده گرفتیم و در فضای زیرقبّهی ابی عبدالله قرار گرفتیم. بنابراین در زیارت یک حضور فیزیکی داریم و یک حضور روحانی و معنوی که این حضور روحانی با عباراتی که در زیارات بیان میکنیم اتفاق میافتد. در زیارت آثاری هست که گاهی متوجه میشویم و خیلی از اوقات هم متوجه نمیشویم، ولی اثرش را میگذارد. از همینرو توصیهی فراوان به زیارت شده حتی به زیارت مؤمن، چنانچه روایت دارد: کسی که به زیارت برادر مؤمنش میرود خداوند بعد از زیارت خطاب میکند اِیایَ زرت و ثوابک علیّ (تو مرا زیارت کردی و ثواب تو بر گردن من است و برای ثواب تو چیزی کمتر از بهشت راضی نمیشوم.) و در بعضی عبارات آمده که وقتی برادر مؤمنت را زیارت کردی دعا کن که مستجاب میشود. متأسفانه این رسم از بین رفته و اگر مثلاً روزی کسی در خانه یا محل کار ما بیاید و ده دقیقه بنشیند، منتظریم که بگوید چه کاری دارد. برایمان عجیب است که بگوید آمدهام حال و احوالت را بپرسم و زیارتت کنم! امتحانش هم مجانی است. یک بار دلم برای دوستی تنگ شده بود. به دیدنش رفتم و بعد از نیم ساعت خداحافظی کردم و آمدم. بعد از مدتی تماس گرفت که گویا میخواستی مطلبی بگویی، من در خدمتم. به او گفتم نه مطلبی نداشتم فقط می خواستم زیارتت کنم! باید بدانیم نفس زیارت خیلی مهم است و ملاقاتهای چهره به چهره که متأسفانه در بین ما کم شده است، باعث تصفیهی قلوب و همدلی میشود، زیرا آنکه این اتصال را برقرار میکند خداوند است و بین ما و طرف مقابل حضور پیدا میکند. لذا دعا بعد از زیارت مؤمن به شرایط اجابت بسیار بسیار نزدیک است و البته اگر این زیارت، زیارت پدر و مادر باشد که قضیه بالاتر و مهمتر است و بسیار توصیه شده که حتی اگر آن دو در قید حیات نیستند به زیارت قبورشان بروید؛ اینها همه زیارت آدمهای معمولی است و غیرقابل مقایسه با زیارت پیغمبر(ص)، زیارت امیرالمؤمنین(ع)، زیارت سیدالشهداء(ع)، زیارت امام رضا(ع) و سایر اهل بیت(ع). به زیارت همهی ائمه(ع) و به طور خاص زیارت سیدالشهداء(ع) بیش از همه و بعد از ایشان از نظر آماری و تکرار، زیارت امام رضا(ع) توصیه شده است. زیارت امیرالمؤمنین(ع) از نظر آماری اینقدر توصیه نشده، ولی از نظر کیفی متفاوت است و اگر بخواهیم زیارت امیرالمؤمنین(ع) را با زیارت هر کس دیگری در عالم مقایسه کنیم باید خود امیرالمؤمنین(ع) را با آن شخص مقایسه کنیم؛ به همان میزان که حضرت علی بالاتر از بقیه است و زیارتش هم عمیقتر و کیفیتر است. اما در زیارت امیرالمؤمنین(ع) ممکن است دریافتها متفاوت باشد. زیارت پیغمبر(ص) هم یکی از دعاهای همیشگی ماست که خداوند توفیق آن را عنایت فرماید.
نکتهی مهم در زیارت اتفاقی است که برای زائر میافتد. مهمترین آن، دگرگونی است که در ما ایجاد میشود و القایی است که صورت میگیرد. مثل آهن که وقتی در حوزهی مغناطیسی آهنربا قرار میگیرد، خودش هم آهنربا میشود و حتی مدت و زمان هم لازم ندارد تا این القاء انجام پذیرد، بلکه به محض حضور آهن در حوزهی مغناطیسی آهنربا، این اتفاق میافتد و خاصیت آهنربایی در آهن القا، میشود. در زیارت هم به محض اینکه زائر در حوزهی مغناطیسی فرد قرار گیرد، آن القاء اتفاق میافتد و هرچه بیشتر در این حوزه بماند این اثر تثبیت و تعمیق میشود، تا جایی که به مجالست میرسد و مجالست با زمان بهدست میآید و اگر کسی مدتی با کسی زندگی کند تقریباً مثل او میشود.
گِلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی بهدستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گِلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گُل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
البته مصرع آخر این شعر در مورد زیارت درست نیست، چرا که برای زائر در همان لحظهی زیارت اتفاقی میافتد و استحالهای رخ میدهد که دیگر فرد قبلی نیست و انسان جدیدی میشود و لذا همان خاک که بود دیگر نیست و عوض شده و به فرد جدیدی تبدیل شده است. در بعضی روایات داریم که اگر کسی به زیارت سیدالشهداء(ع) برود از گناه پاک میشود. این مسئله نه فقط به عنوان یک اجر و یک ثواب، بلکه یک مکانیزم است برای استحاله شدن و یک آدم جدید شدن.
دل از عشقت اگر آکنده گردد
شود فانی دوباره زنده گردد
زائر آدم جدیدی میشود که دیگر گناهی ندارد، مثل کسی که بمیرد و دوباره به دنیا بیاید که یک خلق جدید و یک موجود جدید میشود که دیگر گناهی به گردنش نیست. روایت دارد کسی که به زیارت سیدالشهداء(ع) میرود بعد از زیارتش ملائکه میآیند و میگویند تمام گناهانت بخشیده شده و از این به بعد مواظب خودت باش. یعنی آدم قبلی با این زیارت استحاله شده و آدم جدید متولد شده است. مگر استحاله یکی از مطّهِرات نیست؟ اگر موجود ناپاکی مثلاً در دریاچهی نمک بیفتد و استحاله شود، دیگر پاک خواهد شد؛ کسی هم که به زیارت میرود و مثلاً حاجی یا کربلایی یا مشهدی میشود دیگر آدم قبلی نیست و یک آدم جدید شده و آدم جدید دیگر گناهی ندارد؛ آدم جدیدی که محصول زیارت است و تحت تأثیر فضای زیارت قرار گرفته و پاک شده است.
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
زیارت در لحظه اتفاق میافتد، لذا لزومی ندارد خیلی طولانی باشد بلکه معرفت و آمادگیاش مهمتر است تا میزان زمانش. گاهی افرادی که به زیارت میروند با یک نگاه عوض میشوند چرا که در زیارت قدرت روح زیارتشونده و آمادگی زائر مهم است لذا آدابی که برای زیارت داریم نوعاً در این جهت است که آمادهی پذیرش آثار زیارت شویم. مثل وضو و اذن دخول، زیرا قرار است ما را از خودمان خالی کند تا برویم و در آن فضا ذوب شویم. یعنی وقتی اتصال برقرار شد، بین شما و بین حبیب شما فاصلهای نیست و کسی که در حوزهی مغناطیس قرار گرفته این مغناطیس به او هم منتقل شده و خودش دارای حوزهی مغناطیسی میشود، اما با شدت کمتر. لذا توصیه شده و رسم است که به دیدن کسی که از زیارت آمده میروند نه فقط به این دلیل که دلشان تنگ شده؛ چرا که یک هفته و ده روز و یک ماه و دو ماه دلتنگی ندارد و بعضی وقتها شش ماه و یک سال همدیگر را نمیبینیم بلکه به این دلیل که این زائر بوی امام حسین(ع) را میدهد. چنانچه گفتهاند:من زار زائرنا کمن زارنا. (کسی که زائر ما را زیارت میکند مثل این است که ما را زیارت کرده است). یعنی همان آهنی که تا دیروز آهن بود چون در القای آهنربا قرار گرفت خودش آهنربا شده و حالا میتواند کارهایی کند که قبلاً نمیتوانست، مثل شمع خاموشی که وقتی پیش شمعهای امام حسین(ع) یا امام رضا(ع) میرود خودش هم روشن میشود و وقتی برگشت میتواند شمعهای دیگر را هم روشن کند.
ابا بصیر میگوید همسایهی بدی داشتم و دایم عیاشی میکرد و مزاحم ما بود و ما اصلاً زندگی نداشتیم و هر چه هم به او میگفتیم، چون وابسته به دستگاه بود توجه نمیکرد تا اینکه زمانی تصمیم گرفتیم به مکه برویم و بعد از آنجا زیارت امام صادق(ع). از همه خداحافظی کردیم و با خودمان گفتیم این آقا هم همسایه است و خوب است از او خداحافظی کنیم. وقتی برای خداحافظی رفتم و گفتم ما را حلال کن؛ سؤال کرد، کجا میروی؟ گفتم مکه و بعد پیش امام صادق(ع). گفت: پس حتماً وقتی پیش امام صادق(ع) میروی از من شکایت میکنی که همسایهی خوبی نیستم! به هر حال خدمت امام صادق(ع) رسیدم و بعد از طرح سؤالات و مسائل خود به ایشان گفتم: همسایهای داریم که دایم الخمر است و میگساری میکند و سر و صدا راه میاندازد و هر چه به او میگوییم توجهی نمیکند. امام فرمود: برو به او بگو امام من گفت دست از کارهایت بردار من آن طرف هوای تو را دارم. ابا بصیر میگوید وقتی برگشتم، یک روز این همسایه به دیدن من آمد و پس از احوالپرسی با حالت طنز پرسید: شکایت ما را به امامت کردی؟ گفتم: بله. سؤال کرد امام چه فرمود؟ گفتم: ایشان فرمودند سلام مرا به این همسایه برسان و به او بگو: تو دست از کارهایت بردار، من آن طرف هوای تو را دارم. سرش را پایین انداخت و پرسید: واقعاً چنین فرمود؟ گفتم: بله. ناگهان حالش متغیر شد و گفت لباسها و دار و ندارم از مال حرام است بیا و مردانگی کن و یک دست از همان لباسهای کهنه و مندرست را به من بده که حلال باشد و بپوشم و از این به بعد هم از هر غذایی که میخوری قدری به من بده تا غذای حلال بخورم تا ببینم چه میشود. ابابصیر میگوید: مدتها گذشت و این همسایهی ما همهی کارهای قبلیاش را کنار گذاشت و هر چه داشت بخشید تا مریض شد و چند روزی به حال اغما رفت و در آن لحظات آخر او را رو به قبله کردم که یکمرتبه روی دو زانو بلند شد، احترام کرد و گفت السلام علیک یا جعفربن محمد الصادق و رو به من گفت ابا بصیر آقایت به وعدهاش عمل کرد و بعد جان به جان آفرین تسلیم نمود. ملاحظه کنید جملهای که امام صادق(ع) فرمود یک جملهی بسیار سادهای بود و جملات و توصیههای سنگینتری از قرآن و احادیث بر این همسایه اثری نداشته، ولی همین جملهی ساده چون همراه با زیارت یک زائر بوده است اثر خودش را گذاشت؛ بنابراین بدانیم زیارت یک اثر اصلی دارد که ثواب نیست، ثواب جای خودش ولی در زیارت میتوانیم این نوع تحولات و دگرگونیها را بهدست بیاوریم و عوض شویم. اینکه در روایات آمده که زیارت سیدالشهداء(ع) گناهان را میآمرزد فقط معنایش این نیست که چون زیاد زیارت رفتی بیا و این جایزه را بگیر، بلکه یعنی زائر امام حسین(ع) پس از زیارت دیگر فرد قبلی نیست. عوض شده، موجود جدیدی شده که این موجود جدید دیگر گناهی ندارد و اگر گناهی هم داشته وقتی به زیارت رفته دیگر فرد قبلی نیست و آدم جدیدی شده است و آتش در درون او افتاده که او را دگرگون میکند و آتش جهنم بر او حرام میشود.
حالا اگر با این توضیحات دربارهی اربعین و زیارت و با معرفت بیشتر به زیارت اربعین توجه کنیم، مطمئناً اثرش بیشتر میشود. چهل شبانهروز از عاشورا میگذرد تا به اربعین برسیم. چهل شبانهروز به یاد عاشورای حسین(ع) بودیم و بعد در روز اربعین که زیارت اربعین انجام میدهیم انشاءالله معرفت حسینی در ما بیشتر و عمیقتر شده است و انشاءالله حسینی شدهایم به طوری که اگر از ما بپرسند تو کی هستی؟ بتوانیم بگوییم ما حسینی و آدم جدیدی شدهایم که بر پیشانیمان اسمی نیست جز حسین. در روایت داریم در روز قیامت وقتی نامهی عمل افراد را میخوانند یک عده به طرف بهشت میروند و یک عده هم به طرف جهنم و عدهای هم که اسمشان جزو لیست بهشتیها نیست سرشان را پایین میاندازند و با شرمندگی به طرف جهنم میروند. در مسیر راه ملائکه جلوی این عده را میگیرند که کجا میروید؟ میگویند جهنم، ملائکه میگویند نه شما جهنمی نیستید چرا که بر پیشانیتان نوشته هذا زائر الحسین و به ما گفته شده اینها را برگردانید. بنابراین زائر حسین(ع) خودش عنوان جدیدی است و موضوعیت دارد چرا که زائر حسین(ع) دیگر خودش نیست و آدم جدیدی شده و حسینی شده، به طوری که روز قیامت شفیع دیگران خواهد شد و همانطور که در این دنیا مردم دور زائر حسین(ع) جمع میشوند و به دیدنش میروند در آن دنیا هم دور او جمع خواهند شد. هر سال در اربعین، عاشقان حسینی پای پیاده یا سواره عازم کربلا میشوند تا علاوه بر زیارت کربلا یاد کاروان اسرای آل الله را که چند شبانهروز با شرایط دشوار و آن مصیبتها به کربلا آمدند، گرامی بدارند.
آن دم که جام عشقت با ناله سر کشیدم
با اشک دیده طعم این عاشقی چشیدم
آن شب که دیده بودی از هوش رفته بودم
یک لحظه نور دیده روی تو را بدیدم
آن دم که دیده بودی از پای فتاده بودم
از بوستان رویت با بوسه گل بچیدم
یا اباعبدالله ممکن است ما مشتری همیشگی شما نباشیم و این طرف و آن طرف هم برویم ولی مثل آن کبوتر جلدی هستیم که هر جا برویم بالاخره سالی یک بار، ماهی یک بار، هفتهای یک بار دلمان برای شما که صاحبمان هستید تنگ میشود و برمیگردیم.
کیشم مکن زبامت افتادهام به دامت
بنگر که تیر عشقت بر دل چهسان خریدم
سنگم مزن که دیگر بال و پرم شکسته
از بس که بر فراز این عاشقی پریدم
آخر تأملی کن بنگر چو شمع سوزان
شب تا سحر به یادت در پای خود چکیدم
خودآزمایی
1- زیارت به چه معناست و اثر اصلی زیارت چیست؟
2- مهمترین اتفاقی که برای زائر در زیارت میافتد را بیان کنید.
3- در زیارت چه عواملی مهم است؟
پینوشت
[1]. بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۱۲۴.
سیدمجتبی حسینی