کد مطلب: ۳۹۱۰
تعداد بازدید: ۶۸۵
تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۰
توشه‌ی اربعین، قطره‌ای از دریای معرفت حسین(ع)| ۲
یکی از راه‌هایی که روح ما را آماده‌ی امر اهل بیت(ع) می‌کند زیارت است، خواه زیارت مؤمنین باشد یا زیارت پدر و مادر و در رأس همه‌ی آن‌ها زیارت ائمه(ع) و به طور خاص سیدالشهداء(ع).

فلسفه‌ی زیارت| ۲


 
متأسفانه یکی از مقوله‌های مغفول در زندگی ما بحث زیارت است در حالی که یکی از مهم‌ترین مقوله‌هایی است که برای حفظ دین فکر می‌کنیم باید حجم عظیمی از کتاب‌ها را بخوانیم و بخورد همدیگر بدهیم و بعد امتحان بگیریم و در کنکور بیاوریم بعد هم می‌بینیم نتیجه نمی‌دهد و می‌گوییم پس این حرف‌ها دیگر کهنه شده است! در حالی که احیای دین فقط به حفظ کردن عبارات نیست و اول روح دین است که باید منتقل شود و بعد دانش دین. شخصی از امام باقر(ع) پرسید وظیفه‌ی ما در دوران غیبت چیست؟ حضرت فرمود: تَزاوَرُوا فِی بُیُوتِکُم فَانَّ ذلِکَ حَیاةٌ لِاَمرِنَا رَحِمَ الله عَبداً أحیَی اَمرنَا[1] (به خانه‌های همدیگر بروید و یکدیگر را زیارت کنید و امر ما را زنده کنید که این دید و بازدیدها موجب زنده کردن امر ماست. در این صورت خداوند رحمت خودش را بر کسی که امر ما را احیا می‌کند عطا خواهد کرد.) بنابراین ملاحظه می‌شود امر اهل بیت(ع) فقط از مقوله‌ی یک سری اطلاعات عمومی که در کتاب‌ها نوشته شده نیست لذا عمده‌ی آنچه که این ارتباط و یگانگی و سنخیت را برقرار می‌کند در روح و عمل ماست.
یکی از راه‌هایی که روح ما را آماده‌ی امر اهل بیت(ع) می‌کند زیارت است، خواه زیارت مؤمنین باشد یا زیارت پدر و مادر و در رأس همه‌ی آن‌ها زیارت ائمه(ع) و به طور خاص سیدالشهداء(ع).
زیارت سیدالشهداء انسان را از جهات مختلف متحول می‌کند. هر قدر معرفتمان در زیارت بیشتر باشد از زیارت بهتر و کیفی‌تری برخوردار می‌شویم و هرچه از زیارت خوب‌تری برخوردار بشویم معرفت ما بیشتر می‌شود. لذا در بین زیاراتی که وجود دارد زیارت ابی‌عبدالله بیشتر از همه توصیه شده که دلایل متعددی دارد. یک علتش این است که شیعه در قلبش گوهری نهفته دارد که با نام مقدس اباعبدالله پیوند پیدا کرده، لذا اگر مراقب قلبمان باشیم بقیه‌ی مسائل درست می‌شود. یکی از دلایلی که در کارهای تربیت دینی موفق نیستیم، این است که بیشتر به افزایش اطلاعات و معلومات دینی و یا حتی اعمال و انجام فرایض دینی بدون حضور قلب تأکید می‌کنیم در حالی که محتوای همه‌ی آموزش‌ها و اعمال در قلب استوار است و در قلب است که هماهنگی و یک‌دستی بین آداب و دستورات اسلام ایجاد می‌شود. همه‌ی دین در قلب است که یکجا معنا پیدا می‌کند چون دین ما مبتنی بر قلب است و با زیارت تغییرات مثبت و خدایی در قلب ما اتفاق می‌افتد. این نوع تغییرات در قلب، تنش‌زا نیست چون با وجود مقدس اباعبدالله آشنایی دارد؛ پیامبر(ص) فرمود: اِنَّ لِلحُسَینِ فِی قُلُوبِ المُؤمِنِینَ مَعرفةً مَکنُونَةً و در بعضی عبارات محبةً مکنونه یعنی در قلب‌ها محبت و معرفت پنهانی برای امام حسین(ع) وجود دارد و چون مکنون است مثل معدنی است که هر قدر بیشتر کاویده شود به لایه‌های ناب‌تر و تازه‌تر و زیباتر خواهیم رسید.
قضیه‌ی کربلا، مصاف نور و ظلمت است و این حرف یک تعبیر سمبلیک نیست که بخواهیم جنگ حق و باطل را به مصاف نور و ظلمت تشبیه کنیم، بلکه قضیه‌ی کربلا مصاف خود نور بود با خود ظلمت و از این‌روست که قلب‌های ما یک انس و و آشنایی با ابی‌عبدالله دارد و سفارش زیادی به زیارت ابی‌عبدالله به ما شده است. این زیارت‌ها برای حفظ دیانت و دینداری ماست. همه‌ی قلب‌ها با ابی‌عبدالله آشناست و گمشده‌ی آن‌ها ابی‌عبدالله است و به دنبال او برمی‌گردد، اما باید راه و زبانش را پیدا کرد. امام علی فرمود: اِنَّ القُلُوب شَهوةً و اقبالاً وَ اَدبَاراً فَأتُوهَا مِن قِبَل شَهوَتِهَا وَ اِقبالِهَا فَاِنَّ القَلبَ اِذَا أکره عَمَی.[2] برای قلب‌ها اقبال و ادباری است؛ اقبال قلب را از دست ندهید که زیارت اباعبدالله از این نوع اقبال است، لذا زیارت ابی‌عبدالله برای همه توصیه شده و مسلمان و غیرمسلمان هم ندارد و هر که در مسیر زیارت ابی‌عبدالله قرار گرفته دگرگون شده است. چنانچه راهب نصرانی که سر مقدس حضرت را در آن شب ظلمانی دید گویا ماه و خورشید را یکجا در خانه‌ی خود جمع کرده، حالش دگرگون شد و با آن سر مقدس چه راز و نیازها که نکرد. مسلمان نبود ولی نور حسین(ع) او را جذب کرد. امام صادق(ع) می‌فرماید: اِنَّ لِلّهِ مَلائکَةً مُوَکِّلِینَ بِقَبرِ الحُسَینِ(ع) فَاذَا همَّ الرَّجلُ بِزِیارَتِهِ اَعطاهُمُ الله بِذُنُوبِهِ یعنی خداوند ملائکه‌ای موکل بر قبر امام حسین(ع) دارد که وقتی کسی زیارت ابی‌عبدالله می‌رود، گناهانش برطرف می‌شود فاِذَا خَطَا مَحوَهَا و هنگامی که قدم برمی‌دارد پاک می‌شود ثُمَّ اِذا خَطا ضَاعَفُوا حَسَناتِهِ و سپس قدم‌های بعدی را که برمی‌دارد نیکی‌هایش را ملائکه بیشتر می‌کنند فَمَا تَزالُ حَسَنَاته تضَاعَف حَتَی تُوجَبُ لَهُ الجَنَّة و این‌قدر حسنات را زیاد می‌کنند تا بهشت بر او واجب می‌شود. ثُمَّ اکتَنَفُوهُ و سپس او را در حمایت خودشان می‌گیرند وَ قَدَّسُوهُ و او را تقدیس می‌کنند؛ یعنی زائر امام حسین‌(ع) جزو قدیسین می‌شود وَ ینَادُونَ مَلائکَةَ السَّماء اَن قَدَّسُوا زُوارَ حَبیبِ حَبِیبِ‌الله. آن‌گاه ملائکه ندا می‌دهند تقدیس کنید زوار حبیب حبیب خدا را فَاِذَا اغتَسَلُوا نَادَاهُم مُحَمَّد(ص) یَا وَفَدالله ابشِرُوا بِمَرافِقَتِی فِی الجَنَّة و زمانی که برای زیارت امام حسین(ع) غسل می‌کنند، پیامبر(ص) به آن‌ها ندا می‌دهد که ای مهمان‌های خدا شما را به همراهی خودم در بهشت بشارت می‌دهم؛ ثُمَّ نَاداهُم اَمیرَالمُؤمِنِینَ(ع) سپس امیرالمؤمنین(ع) به آن‌ها ندا می‌دهد اَنَا ضَامِنٌ لِقَضَاءِ حَوائِجِکُم من تضمین می کنم قضای حوایج آنها را وَ دَفَعَ البَلاء عَنکُم فِی الدُّنیَا وَ الاخِرَةِ و ضمانت می‌کنم که بلا را در دنیا و آخرت از آن‌ها برطرف کنند. ثُمَّ اکتَنَفُوهُم عَن اَیمانِهِم وَ عَن شَمائِلِهِم حَتَّی یَنصَرِفُوا اِلَی اَهَالِیهِم سپس پیامبر(ص) در اطراف این زوار آن‌قدر می‌چرخد و از چپ و راست مواظب‌شان هست تا به خانواده‌شان برگردند. انصافاً آیا این مسئله‌ی کوچکی است؟ پیغمبر(ص) بیاید کربلا و به زُوار امام حسین(ع) خوش‌آمد بگوید و به بهشت بشارت دهد!
در حدیثی پیامبر(ص) فرمود: همه‌ی ما یک نور بودیم، این نور چند شعبه شد و از آن، من(پیغمبر)، امیرالمؤمنین(ع)، فاطمه(س)، حسن و حسین(ع) ایجاد شدیم. از نور پیامبر(ص) خداوند عرش را آفرید، سپس خدا نور پسرم حسین(ع) را شکافت و از نور حسین بهشت را آفرید.[3] لذا اگر همه‌ی انسان‌ها آرزوی بهشت را دارند به خاطر این نور است و اگر اولیای بزرگ و ائمه(ع) و پیامبران در نیمه‌های شب دعا می کنند که خدایا رزق ما را بهشت قرار ده برای این است که بهشت بوی حسین(ع) را دارد. کسی که کربلا می‌رود در حوزه‌ی مغناطیس و نورانیت ابی‌عبدالله قرار می‌گیرد و بهشت بر او واجب شده است. فعل وجبتْ در ادبیات عرب به آینده‌ی حتمی‌الوقوع اشاره می‌کند، یعنی یک نوع فعل ماضی‌ای است که خبر از قطعی بودن آن فعل می‌دهد. کسی که به زیارت امام حسین(ع) می‌رود وارد بهشت می‌شود و مگر همین کربلا و همین زیارت بهشت نیست؟ بهشت چیزی نیست جز تجلی و انبساط تفصیل‌یافته‌ی نور ابی‌عبدالله(ع) و چون دل‌های ما با امام حسین(ع) الفتی دارد گرایش دل‌های ما به بهشت است و نه تنها ما که همه‌ی عالم، چرا که اصلاً همه‌ی ما موقتاً از بهشت به این دنیا آمده‌ایم و از همان ابتدا با نور اباعبدالله انس داشته‌ایم و به سمت همان نور هم برمی‌گردیم ان‌شاءالله.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
 تا بگویم شرح درد اشتیاق
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم[4]
بحث‌ها و جدل‌ها مربوط به آن نوری بود که در کربلا بود، لذا صحابه و یاران امام وقتی در کنار نور ابی‌عبدالله قرار می‌گیرند آرامش پیدا می‌کنند و بزرگ‌ترین مشکلات را حس نمی‌کنند، آیا کسی شنیده است که یک نفر از این عاشورایی‌ها از شدت مصایب غصه خورده باشد؟ برعکس وقتی امام حسین(ع) از حضرت قاسم می‌پرسند مرگ را چگونه می‌بینی؟ می‌گوید: احلی من العسل چرا که حضرت قاسم، آن نهر عسلی را که گفته‌اند در بهشت است در چشمان اباعبدالله می‌بیند. بهشت زانوی اباعبدالله است که قاسم وقتی سر بر آن زانو می‌گذارد دیگر درد و غم و غصه‌ای ندارد، لذا در مورد زیارت سیدالشهداء(ع) توصیف زیاد شده چون انس دل‌ها با اباعبدالله است.
امام حسین(ع) کودک چندساله‌ای است که روی زانوی پیغمبر(ص) نشسته و پیغمبر(ص) غرق لذت از این‌که بهشت را در آغوش گرفته، ناگهان حال پیغمبر(ص) دگرگون شد و شروع کرد به گریستن. حاضران تعجب کردند و سؤال کردند: یا رسول الله چه شده است؟ حضرت جوابی نداد تا این‌که امیرالمؤمنین(ع)، فاطمه‌ی زهرا(س) و نهایتاً خود امام حسین(ع) سؤال کردند. حضرت فرمود: الان برادرم جبرئیل مطلبی را گفت که مرا نگران و ناراحت کرد؛ این حسینی که در آغوش توست و او را در بغل گرفته‌ای، روزی روی زمین خواهد افتاد و تمام تیغ‌ها و شمشیرها و دشنام‌ها و سنگ‌ها به طرف او خواهد بود. حضرت سخن می‌گویند و حسین(ع) چهارساله گوش می‌دهد، تا آنجا که حضرت می‌گویند: آن وقت تو را شهید می‌کنند. امام حسین(ع) سؤال کرد: بعد چه می‌شود؟ فرمود: بچه‌هایت را اسیر می‌کنند و این‌طرف و آن‌طرف می‌برند و تازیانه می‌زنند و... امام حسین(ع) مرتب سؤال می‌کند و حضرت یکی‌یکی توضیح می‌دهد. همه هم دارند گریه می‌کنند. به طور طبیعی انتظار این است که امام حسین(ع) بپرسد مثلاً اجرش چیست؟ یا با این اتفاق، خدا از من راضی می‌شود یا بالاتر آیا دین اسلام پایدار می‌ماند؟ ولی هیچ‌یک از این مسائل پرسیده نمی‌شود. امام حسین(ع) ساکت است تا آنجا که پیامبر(ص) می‌فرمایند: بعد از چند روزی که در بیابان ماندی، گروهی می‌آیند و تو را دفن می‌کنند و بعدها قبر تو مزار مؤمنین می‌شود که مردم از راه دور و نزدیک، در سرما و گرما، خسته و گرسنه به زیارت قبر تو می‌آیند. همه‌ی داستان را حضرت فرمود و سیدالشهداء(ع) فقط سکوت می‌کند.
ولی بعد از این عبارت حضرت سؤالی می‌کند که نشان می‌دهد در قلب مبارکش چه می‌گذرد. می‌پرسد یا رسول‌الله ما لِمن زارَ قبری خداوند به کسانی که قبر من را زیارت می‌کنند چه چیزی نصیب می‌کند؟ یعنی حضرت این همه مصیبت‌ها می‌شنود و یک بار سؤال نمی‌کند که خدا به من یا بچه‌هایم یا خانواده‌ام چه می‌دهد، بلکه می‌پرسد خداوند چه اجری به زائران قبر من می‌دهد! در واقع این کودک چند ساله نسبت به کسی که از راه دور گرسنه و تشنه و پیاده و سواره، در سرما و گرما به زیارت قبر او خواهد آمد احساس دِین کرده و می‌خواهد جواب محبت افراد را بدهد که می‌پرسد: برای زائران چه بهره‌ای است؟ پیامبر(ص) می‌فرماید: برای آن‌ها بهشت مهیاست.
زیارت ابی‌عبدالله چنین خاصیت و چنین موقعیتی دارد و انسان در کربلا بهشتی می‌شود. مگر بهشت چیزی جز تجلی وجود مقدس ابی‌عبدالله و نور ایشان است؟
از معصوم سؤال کردند یابن رسول‌الله شما که این‌قدر به زیارت ابی عبدالله توصیه می‌کنید دل‌مان هوای کربلا و زیارت اباعبدالله می‌کند، ولی برای ما مقدور نیست هر شب جمعه یا هر اربعین یا حتی سالی یک بار کربلا برویم، چه کنیم؟ حضرت فرمود هرجا دلت هوای کربلا کرد، همان جا مناسب است و سه بار بگو صلّی الله علیک یا اباعبدالله و رحمة الله و برکاتةُ زیارت اتفاق خواهد افتاد.
یکی از اصحاب به نام معاویة بن وهب می‌گوید: دیدم امام صادق(ع) سجاده‌ی عبادت را پهن کرده و دعا می‌خواند و در دعایش می‌گوید خدایا تو کسی هستی که به ما عزّت، قدرت و نعمت دادی و قلب‌های مردم را به سوی ما متمایل کردی، و دعا را ادامه داد تا جایی که عرض کرد: اللّهمَ إغفِر لِی وَ لِاِخوانی و لِزُوّارَ قَبرِ اَبِی الحُسَین خدایا مرا و برادرانم را و زوار قبر پدرم حسین(ع) را ببخش. معلوم است که دعای امام صادق(ع) مرجوع نمی‌شود و بعد عرض می‌کند: الَّذِینَ اَنفَقُوا اَموالَهُم وَ اَشخَصُوا اَبدانَهُم. کسانی که پول خرج کردند و خودشان را به زحمت انداختند تا به زیارت ما بیایند رَغبةً فِی بِرِّنَا وَ رجائاً لِما عِندَکَ فِی صِلتنَا وَ سُروراً عَلَی نَبّیکَ. به امید وصل شدن به ما و شاد کردن قلب پیامبر(ص). بنابراین توجه شود یکی از انگیزه‌های ما برای زیارت امام حسین(ع) و رفتن به کربلا، شاد کردن قلب پیامبر(ص) است؛ بلی قلب پیامبر(ص) و قلب همه‌ی عالم، کربلاست.
بنابراین انگیزه‌ی ما از زیارت امام حسین(ع) سُروراً اَدخلهَا اِلَی نَبیِّکَ صَلواتُکَ عَلَیه وَ آلِه وَ اِجابَةً مِنهُم لِأمرِنَا وَ غَیظاً اَدخُلوهُ اِلَی عَدوِّنَا اجابت امر اهل بیت(ع) و اظهار خشم و غیض ما به دشمنان اهل بیت(ع) است. حضرت ادامه می‌دهد: أرادُوا بِذلِکَ رِضاکَ خدایا این زائران آمده‌اند تا رضای تو را فراهم کنند فَکَافَهُم عَنَّا بِالرِّضوانِ... وَ أکلأهُم بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ اخلُف عَلَی اَهالِیهِم وَ اَولادهِم الَّذینَ خَلفّوا بِأحسَنِ الخلفِ وَ اَصْحبْهم و اکفِهم شَرَّ کُلَّ جَبَّارٍ عَنیدٍ... و خدایا از طرف ما به اینان بهشت را اجر بده.
اللّهُمَّ اِنّ اَعدائَنَا عَابُوا عَلَیهم خُرُوجَهم... خدایا وقتی اینان می‌آمدند بعضی مسخره و تحقیرشان می‌کردند و می‌گفتند کجا می‌روید؟ فَارحَم تِلْکَ الوُجوهَ الَتی غِیَّرَتها الشَّمس. خدایا رحم کن به این چهره‌هایی که (در مسیر کربلا) آفتاب رنگ آن‌ها را تغییر داده است. وَ ارْحَم تِلْکَ الاَعیُن الَّتی جَرَت دُمُوعَها رَحمةً لَنَا. و خدایا رحم کن به این دل‌هایی که به خاطر ما ناله کردند و آتش گرفتند. وَ ارحَم الصّرخَة الّتی کَانَت لَنَا. و خدایا رحم کن به ضجه‌هایی که برای ما کوشیدند. در آخر حضرت عرض می‌کنند: اللّهمَّ اِنّی اَستَودِعُک تِلْک الاَبدان وَ تِلکَ الاَنفُس حَتی تَوافِیهِم عَلَی الحَوضِ یَومَ العَطَشِ الاَکبَر...[5] خداوندا جان‌ها و بدن‌های این زائران تشنه را تا روزی که به حوض کوثر وارد شوند و از دست امیر‌المؤمنین(ع) جام حیات را بگیرند به تو می‌سپارم. 


خودآزمایی

 
1- در بین زیاراتی که وجود دارد زیارت ابی‌عبدالله بیشتر از همه توصیه شده، یک علت آن کدام است؟
2- یکی از دلایلی که در کارهای تربیت دینی موفق نیستیم چیست؟
3- انگیزه‌ی ما از زیارت امام حسین(ع) چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. بحار، ج ۷۱، ص ۳۵۲.
[2]. نهج‌البلاغه، حکمت ۱۹۳.
[3]. بحار، ج ۱۵، ص ۱۱و ۱۰.
[4]. نی‌نامه، مثنوی مولوی.
[5]. وسائل‌الشیعه، ج ۱، ص ۴۹.

سیدمجتبی حسینی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: