مفهوم اربعین| ۱
موضوع بحث اربعین و زیارت اربعین است. اربعین یک عدد است یعنی چهل. اعداد هم برای خودشان در جهات مختلف جایگاهی دارند. جایگاهی که منطبق با عالم هستی و نظم طبیعت است.
خلقت تکوینی و طبیعت مملو از نظم آشکاری است و شریعت که در واقع روی دیگر طبیعت است از این نظم دور نیست. خیلی از اعدادی که ما در لسان شریعت میبینیم در عالم تکوین هم مشاهده میکنیم، مثلاً عدد هفت یا چهل که به آن عدد کمال هم گفته میشود و بستگی دارد که واحد اندازهگیری ما چه باشد. بزرگان کمال انسانی را در چهل سالگی میبینند، در حالی که پایهی شخصیت در سیوسهسالگی شکل میگیرد و انسان در چهلسالگی به بلوغ کامل میرسد. قرآن میفرماید: وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا[1] که در این آیه وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ همان سیوسه سالگی است و وقتی انسان به وَاسْتَوَى میرسد خداوند به او علم و حکمت را ارائه میکند که در چهلسالگی و بلوغ کامل او خواهد بود. حدیث فراوان داریم که خداوند از افرادی که به چهل سال میرسند انتظارات خاصی دارد، اما در یک سری روایات، واحد روز است مثل چهل روز که جنین مراحل مختلفی را در رحم مادر طی میکند و دورههای چهل روزه جنین کامل میشود. در مورد حضرت موسی(ع) نیز خداوند عدد چهل را به کار برده است، البته موسی که به میقات خدا دعوت شد، قرار سی شب بود وَ وَاعَدْنَا مُوسَي ثَلاثِينَ لَيْلَةً اما وقتی به شب سیام رسید ده شب اضافه فرمود وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ و در شب چهلم بود که میقات تمام و کمال شد. (این ده شب که به سی شب اضافه شد، ده شب اول ذیالحجه است که در تفسیر آیهی وَالفَجرِ وَ لَیالٍ عَشرٍ گفته شده و ماه ذیالحجه هم ماهی است که به محرم وصل میشود). بنابراین چهل شب که تموم شد موسی آن چیزهایی را که باید میدید و میفهمید، فهمید و به سمت قومش برگشت. بنابراین در قرآن و روایات شیعه، عدد چهل معنا دارد و نشانهی کمال است؛ چنانچه در حدیث داریم: مَا اَخلَصَ عَبداً لِله عَزَّوَجَلَّ اَربَعینَ صَبَاحاً اِلّا جَرَت یَنابِیعَ الحِکمَة مِن قَلبِه عَلَی لِسانِه.[2] یعنی نیست کسی که چهل روز از روی اخلاص برای خدا عبادت داشته باشد، مگر آنکه چشمههای حکمت در قلب او خواهد جوشید و بر زبان او جاری خواهد شد. اینگونه روایتها نشان میدهد عدد چهل یک وجه مشترک بین طبیعت و شریعت است.
پیامبر(ص) فرمود: مَن حَفِظَ مِن اُمَّتِی اَربَعینَ حَدیثاً مِمَّا یَحتَاجُونَ اِلَیهِ فِی اَمرِ دِینِهِم بَعثَهُ الله یَومَ القِیامَة فَقیهاً عَالِماً. کسی که چهل حدیث را که مردم به آن احتیاج دارند در جامعهی خود نگه دارد و گسترش دهد، خداوند در روز قیامت او را عالم فقیه مبعوث میکند. حتی این عدد چهل را دربارهی عالم برزخ که فاصلی است بین این عالم و آن عالم هم میبینیم و لذا برای کسی که از دنیا میرود چهلم میگیریم، زیرا چهل بیش از اینکه برای اهل این عالم مهم باشد برای آن طرفیها مهم است و بسیاری از بندها برای میّت بعد از چهل روز گسسته و آزاد میشود. خلاصه آنکه عدد چهل جزئیات زیادی دارد و مسئلهی کوچکی نیست؛ مثلاً اگر کسی اهل شربخمر باشد تا چهل شب و روز آثار آن در او هست و از آن طرف حدیث داریم کسی که به زیارتی رفته باشد، تا چهل روز برکات زیارت با اوست. لذا به ما دستور دادهاند اربعین سیدالشهداء(ع) را گرامی بداریم که اولاً نشانهی احترام خاصی است که برای سیدالشهداء(ع) قایل هستیم و ثانیاً نشانهی زنده بودن عاشوراست، عاشورایی که هر سال تازه و گویا عاشورای اول است.
نکتهی قابل تأمل اینکه برای وجود مقدس پیغمبر(ص) و وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) و سایر اولیای خدا اربعینی گرفته نمیشود و اربعین فقط برای سیدالشهداء(ع) گرفته میشود چرا که عاشورا زنده است و هر سال باید عاشورا، جامعه را عاشورایی کند، چنانچه میبینیم عاشورای هر سال تازه هست و گویا مصیبت در هر سال در حال اتفاق افتادن است و ما هم وقتی به دلهای خود مراجعه میکنیم گویا همزمان با آن حوادث، تلاطم را حس میکند. لذا وجود اربعین برای سیدالشهداء(ع) هم احترامی است به این بزرگوار و هم تکمیل آن سلسلهای است که قرار است در روز عاشورا اتفاق بیفتد.
اگر به مضامین زیارتهای عاشورا و اربعین نگاه کنیم، میبینیم زیارت عاشورا دارای لحن سنگین عاطفی و مصیبتی است، در حالی که زیارت اربعین از یک لحن معرفتی قوی برخوردار است و هر چند به پای زیارت عرفه نمیرسد که از نظر امامشناسی و جهانشناسی و اسلامشناسی، سنگینترین و عمیقترین زیارت در بین زیارات امام حسین(ع) است. زیارت عاشورا عاطفیترین و اشکآورترین زیارت از زیارتهای متداول است و گویا به گونهای طراحی شده که پس از عاشورا با زیارت اربعین یک دورهی سازندگی داشته باشیم و بعد از چهل شبانهروز که با یاد واقعهی کربلا و سیدالشهداء(ع) گذراندهایم، به زیارت اربعین برسیم که مملو از معرفت است و موجب تثبیت معارف عاشورایی در دل و قلبمان میشود. در روایتی از امام حسن عسکری(ع) نقل شده که علامت مؤمن پنج چیز است و یکی از آنها زیارت اربعین است و این رمزی شد بین شیعیان در زمانی که به دلیل فشارها و محدودیتها نمیتوانستند مذهب خود را آشکار کنند، با یک یا چند ویژگی مثل انگشتر به دست راست کردن یا زیارت اربعین همدیگر را بشناسند.
زیارت اربعین در روز اربعین تجدید بیعت و تجدید میثاق با سیدالشهداء(ع) است و شیعیان که سیونه روز زیارت عاشورا را خواندهاند یا به طرق دیگر به یاد مصایب حضرت حسین(ع) هستند در روز اربعین به نوعی مجموعه بارهای عاطفی و احساسی را با یک بار معرفتی قلبی تثبیت میکنند، چنانچه وقتی میخوانند: وَ بَذَلَ مُهجَته فِیک لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَة وَ حَیرةَ الضَلالة هدف عاشورا و امام حسین(ع) روشن میشود که نجات مردم از جهالت و گمراهی بوده است و شیعیان نیز باید همین هدف را در زندگیشان دنبال کنند، و اینجا همان تجدید میثاق و تجدید حسی است که قرار است در روز عاشورا به ما منتقل شود و در روز اربعین تثبیت گردد.
قضیهی عاشورا یک قضیه و درگیری معمولی نیست. بعضی فکر میکنند در هر جای تاریخ که دعوا و جنگ و نزاعی شده است، باید فوری صحنهی کربلا را ترسیم کرد و تشخیص داد کدام طرف شمر است و کدام طرف اباالفضل عباس و کدام طرف یزید است و کدام طرف سیدالشهداء(ع)! اگر قضیهی عاشورا را حتی با جنگهای صدر اسلام مقایسه کنید، متفاوت است؛ در جنگهای بدر و احد هر کسی میتواند از جبههی حق و باطل ترسیمی داشته باشد و بعد ببیند خودش کدام طرف است. جنگ احد و جنگ بدر مثال خوبی برای مرزبندی و جنگ حق و باطل است، هر چند جنگ بدر جنگ باطل علیه حق بود و جنگ احد جنگ حق علیه باطل ولی هر دو درگیری بین حق و باطل بوده است، اما در عاشورا اصلاً جنگ حق و باطل نبود؛ در کجا اسم این جنگ است که شخص با لباس عادی و حتی بیلباس به میدان جنگ برود و خانوادهاش هم پشت سر او باشند! بحث عاشورا بحث دیگر و این تقابل، تقابل دیگری است که با همهی تقابلها متفاوت است. تقابل که فقط در شمشیر و کشتن خلاصه نمیشود؛ تقابل در عاشورا در واقع تقابل نبود، هجوم باطل بود به جبههی حق و لذا این مصیبت را مصیبت آسمانی خواندند و این مصیبت آسمانی را در قضیهی جنگ بدر و جنگ احد و جنگ خیبر نداریم، در حالی که در جنگ احد مسلمانان شکست خوردند و افراد مهمی مثل حمزهی سیدالشهداء(ع) در این جنگ شهید شدند و مصیبتهای سنگینی مثل قضیهی هند جگرخوار و زخمهای پیغمبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) پیش آمد ولی در هیچ عبارتی تعبیر مصیبت آسمانی را برای جنگ احد نداریم در حالی که در زیارت عاشورا، معصوم تعبیر مصیبت آسمانی را برای واقعهی کربلا به کار برده است؛ پس خلاصه کردن عاشورا به یک جنگ ظاهری فیزیکی یا یک جنگ نظامی بین حق و باطل، جفای به عاشوراست و محروم کردن خود از آنچه که در عاشورا اتفاق افتاد. عاشورا آنقدر وجوه مختلف دارد که هر کس به اندازهی معرفتش یک یا چند وجه از این وجوه را درمییابد. عاشورا پایانناپذیرست. فرض کنید کسی به باغی میرود و گل سرخی را میچیند و در حین چیدن گل، خاری به دست او میرود و دستش خون میآید. اگر از او سؤال شود که حادثه را توصیف کن؛ اگر افق دید این فرد کوتاه باشد، خون دستش را تعریف میکند، در حالی که فرد دیگری با نگاه بالاتر، اصل گل و زیبایی آن را میبیند. درست است که در کربلا خونهایی ریخته شد ولی آنقدر حماسه و معرفت در این واقعه بود که وقتی از حضرت زینب(س) با آن همه مصیبت سؤال شد چه دیدی؟ فرمود: چیزی ندیدم جز زیبایی! به تعبیر دیگر اگر فردی گل بچیند و دستش خون بیاید دو وجه دارد؛ یک وجه که مربوط به حس لامسهی اوست و تقریباً جزء سطوح پایین حواس ماست و یک وجه مثبت که مربوط به حس باصره است و آن فرد حاضر شده از این زیبایی گل بهرهمند شود، هر چند تاوان و بهای آن را که خون آمدن از دستش است بپردازد. درست است که در کربلا خون امام حسین(ع) ـ ثارالله ـ و خون یارانش ریخته شد، ولی زیبایی بقای اسلام و احیای شیعه و شکوفایی انسانیت آنقدر بود که چنین خونبهایی را لازم داشت.
خودآزمایی
1- به چه دلیل به ما دستور دادهاند اربعین سیدالشهداء(ع) را گرامی بداریم؟
2- چرا اربعین فقط برای سیدالشهداء(ع) گرفته میشود؟
3- هدف عاشورا و امام حسین(ع) چه بوده است؟
پینوشتها
[1]. سورهی قصص، آیهی ۱۴.
[2]. عیون اخبارالرضا(ع)، صدوق، ص ۲۵۸.
سیدمجتبی حسینی