کد مطلب: ۳۹۲۳
تعداد بازدید: ۸۲۱
تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۰
توشه‌ی اربعین، قطره‌ای از دریای معرفت حسین(ع)| ۸
خداوند سیدالشهداء(ع) را بابُ نجاة الامة قرار داده تا قلب‌هایمان را بیمه کند. آن‌هایی که گناهی کرده‌اند ناامید نباشند و به این درگاه روی بیاورند. اگر هنوز به مجلس اباعبدالله می‌آییم معلوم است قلب‌مان سالم است و هنوز بیماری و فساد و زنگ‌زدگی به عمق قلب سرایت نکرده و امکان برگشت وجود دارد.

فراز اوّل| ۲


 
اگر هنوز با اسم ابی‌عبدالله دلت به نوازش می‌آید گرچه گناه کرده‌ای و در تله افتاده‌ای ولی هنوز طناب قطع نشده و قلب، سالم است و ان‌شاءالله این ارتباط و اتصال بقیه‌ی موارد را هم اصلاح خواهد کرد. ابی‌عبدالله مایه‌ی نجات امت است، چون قطب محبت خدا در این عالم است.
گر عشق تو در قلب بشر خانه بگیرد
 گنجی‌ست که جا در دل ویرانه بگیرد
از لشکر شیطان دگر این دل نهراسد
 گر قلب مرا عشق تو جانانه بگیرد
خداوند سیدالشهداء(ع) را بابُ نجاة الامة قرار داده تا قلب‌هایمان را بیمه کند. آن‌هایی که گناهی کرده‌اند ناامید نباشند و به این درگاه روی بیاورند. اگر هنوز به مجلس اباعبدالله می‌آییم معلوم است قلب‌مان سالم است و هنوز بیماری و فساد و زنگ‌زدگی به عمق قلب سرایت نکرده و امکان برگشت وجود دارد، چنانچه بعضی‌ها روز عاشورا برگشتند مثل حُر. پس اگر خطا کردیم، از نفس بوده و از دل نبوده و آب از سرچشمه گل‌آلود نشده و اگر کمی هم دور شدی دوباره برمی‌گردی و متصل می‌شوی.
عذر کم جو کَاندرین بارگاه
 عفو می‌گردد به دنبال گناه
زیارت اربعین با عبارت السَّلامُ عَلَی وَلی‌الله شروع می‌شود. ولیّ آن اتصالی است که مسئولیت، اختیارات و مالکیت‌های خود را به همدیگر منتقل می‌کنند. خداوند شفادهنده است و خود فرموده: وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ.[1] ولی این شفا را در تربت ابی‌عبدالله قرار داده است یا اگر قرار است به موجب آیه‌ی أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ[2] دعای کسی را اجابت کند و امام حسین(ع) واسطه‌ی این اجابت شود، منافاتی با توحید ندارد. ءَإِلَهُ مَعَ الله.[3] درست است که خدایی با خدای واحد نیست اما کسانی (اهل بیت) ولیّ هستند که متصل‌اند و ما هم می‌توانیم از طریق آن‌ها به این اتصال برسیم. اصلاً کار اهل بیت(ع) این است که ما را به ولایت خداوند برسانند و ما هم ولی‌الله شویم. سیدالشهداء(ع) آمده که ما هم ولیّ‌الله شویم و چون اوج رابطه‌ی سیدالشهداء(ع) با خدا رابطه‌ی ولایت و محبت است، ما هم می‌توانیم به راحتی با اسم حضرت حسین(ع) با خدا حرف بزنیم چون رابطه‌ی محبت راه‌ها را آسان می‌کند.
بنازم به بزم محبت که آنجا
 گدایی به شاهی مقابل نشیند[4]
السَّلامُ عَلَیکَ یَا اَباعبدالله کلمه‌ی زیبایی است که خدا در دهان‌های ما گذاشته است. سلامی که یک‌طرفه نیست و هر وقت السلام علیک می‌گوییم، طرف مقابل جوابش را می‌دهد. در مورد پیامبر(ص) و ائمه‌(ع) این مطلب جدی‌تر است و آن‌ها جواب سلام ما را می‌دهند و از این بالاتر مگر پیامبر(ص) که اسوه‌ی همه‌ی ائمه(ع) بود، پیش سلام و در کار خیر پیش قدم‌تر نبود؟ اصلاً مگر می‌شود بی‌جهت به کسی سلام کرد؟ قاعدتاً جلوه‌ای در دلت می‌افتد که می‌گویی السَّلامُ عَلَیکَ یَا اَباعبدالله! یا گوش صدای یک سلام را شنیده که زبان جواب سلام می‌دهد. لذا می‌توان گفت وقتی سلام می‌کنیم در واقع جواب یکی از سلام‌ها را می‌دهیم. البته آن بزرگواران همیشه در حال سلام کردن هستند ولی ما همیشه نمی‌شنویم و گاهی که گوش می‌شنود آن را جواب می‌دهد، پس باید شکرش را بجا آورد که حضرت به ما سلامی فرموده و ما هم جواب سلام داده‌ایم. در راه کربلا و با پای پیاده در حالی که صحنه‌های کربلا پیش رویمان است، می‌گوییم اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللهِ وَ حَبیبِهِ.
اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللهِ وَ نَجیبِهِ
خداوند دوست دارد رابطه‌اش با خلق رابطه‌ی خُلّت باشد. رابطه‌ی خدا و خلق رابطه‌ای فراتر از بحث‌های کلامی و فلسفی و واجب‌الوجود و ممکن‌الوجود است، چنانچه خداوند خود را رفیق معرفی می‌کند؛ در دعای جوشن کبیر می‌گوییم: یا حبیبَ من لا حبیبَ له یا طبیبَ من لا طبیبَ له یا رفیق من لا رفیق له یا انیسَ من لا انیسَ له... لذا در قرآن و روایات مربوط به ارتباط بنده با خدا کمتر از اصطلاحات کلامی و فلسفی به کار رفته که معمولاً اکثر مردم آن را متوجه نمی‌شوند و نمی‌توانند به این خدا دل ببندند. این خداوند رقت قلبی نمی‌آورد و دل را نمی‌لرزاند وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ[5] نیست، اثبات واجب‌الوجودی خداوند خوب و درست است ولی حسی را در دل ایجاد نمی‌کند لذا چیزی را که خداوند می‌خواهد و دوست دارد، این است که مردم همه خُلت داشته و همه‌ی مردم با خدای خود رفیق باشند و برای برقراری این رابطه‌ی دوستی است که پیامبران و اولیا و بهترین بندگانش را با آن همه مشقات مبعوث می‌کند.
تو برای وصل کردن آمدی
 نی برای فصل کردن آمدی
خداوند می‌فرماید تو را نفرستادیم تا بگویی خداوند مهم است و بندگانش کوچک و فاصله‌شان با خداوند بی‌نهایت است، بلکه پیامبران آمده‌اند تا بفهمیم که خداوند خوب و دوست‌داشتنی است و می‌توانیم با خداوند رفیق شویم. در آیه‌ای فرمود: رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ.[6] این مقام در کدام بحث فلسفی جا دارد؟ دین فراتر از این نوع دانش‌ها و حرف‌هاست. مقام رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ که خداوند از آدم راضی شود مقام بلندی است ولی از این بالاتر مقام رَضُوا عَنْهُ است، یعنی ما هم از خداوند راضی شویم. مگر ما چه کسی هستیم که به خودمان اجازه دهیم بگوییم خداوندا ما از تو راضی هستیم؟ پس خداوند مقام بندگانش را آن‌قدر بالا آورده که بنده حس نکند فاصله‌ای با او دارد.
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
وقتی می‌گوییم السَّلامُ عَلَی خَلیل‌الله وَ نَجیبِه از این جهت که سیدالشهداء(ع) خلیل‌الله و محور خُلت است و هر کس بخواهد خلیل‌الله شود باید در خانه‌ی سیدالشهداء(ع) برود. لذا سفارش شده شب‌های جمعه، روز عید قربان، عید غدیر، روز عرفه و شب قدر به زیارت سیدالشهداء(ع) بروید چرا که محور خُلت ما با خداوند، سیدالشهداء(ع) است و اگر بخواهیم با خدا دوست بشویم باید به سیدالشهداء(ع) نزدیک شویم. این رابطه‌ی دوستی با سیدالشهداء(ع) یک رابطه‌ی تسری‌پذیر است. مثلاً اگر من و شما با هم دوست هستیم و نمی‌توانیم دشمن باشیم چرا که سیدالشهداء(ع) محور خُلت انسان‌هاست، خودش خلیل‌الله است و خلیل‌ساز است. اگر حضرت ابراهیم، خلیل‌الرحمان شد به این دلیل بود که بر پیغمبر(ص) و آل پیغمبر زیاد صلوات می‌فرستاد؛ امام هادی فرمود: اِنَّمَا اتَّخَذَ الله اِبراهِیمَ(ع) خَلیلاً لِکَثرَةِ صَلاتِهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ اَهل بَیتِه(ع).[7] پس راه خلیل‌الله بودن اینجاست قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى‌ رَبِّهِ سَبِيلاً.[8] لذا اگر بخواهیم مقام‌مان بالا رود و به رضوا عنه برسیم باید به اباعبدالله نزدیک‌تر شویم. یک مسلمان باید مقامش والا باشد و حتی به مقام امامت برسد چنانچه در قرآن می‌خوانیم: رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا.[9] یعنی از خداوند می‌خواهیم که نه تنها متقی بلکه امام متقین شویم و نه تنها این تقاضای بدی نیست بلکه هر کس این دعا را نداشته باشد کفران نعمت کرده است. خداوند دوست دارد همت بنده‌اش بالا باشد و اهل بیت‌(ع) آمدند ما را بالا بیاورند و به مقام خلیل‌الله برسانند و راهش را هم نشان دادند. مقام خلیل‌اللّهی مقام بالایی است. خداوند ابراهیم را عبد می‌داند که خود این عبودیت مقام بلندی است، پس از آن به او مقام نبوت داد و پس از آن مقام رسالت و پس از آن بود که به مقام خلت رسید و خلیل‌الله شد. امام صادق(ع) فرمود: اِنَّ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالَى إتَّخَذَهُ اِبراهِيم عَبداً قَبلَ أن يَتَّخِذَه نَبيّاً وَ إنَّ اللهَ اتَّخَذَهُ نَبيّاً قَبلَ أن يَتَّخِذَه رَسولاً وَ إنَّ اللهَ إتَّخذَهُ رَسولاً قَبلَ أن يَتَّخِذهُ خَليلاً وَ إنَّ الله اِتخَذَهُ خَليلاً قَبلَ أن يَجعَلَهُ إماماً فَلَّمَا جَمَعَ لَهُ الاَشیاء قَال اِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِماماً ...[10] یعنی خداوند مقام خلیل بودن را بعد از مقام رسالت به ابراهیم داد لذا مقام خلیل بودن از مقام رسالت هم بالاترست. پس از مقام خلیل بودن ابراهیم را به مقام امامت می‌رساند که این بالاترین مقام است. البته خلیل شدن راهی دارد و دلیلی ندارد که فکر کنیم به چنین مقامی نمی‌رسیم و از همین مرتبه‌ای که هستیم بالاتر نخواهیم رفت. این طرز فکر، از تواضع نیست بلکه انکار و کفران همه‌ی نعمت‌های الهی و راه‌هایی است که برای رسیدن به تعالی مقابل ما گذاشته‌اند چرا که پیغمبر(ص) آمده تا مردم را از خود کم‌بینی برهاند و مقام انسان را ارتقاء دهد.
اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ الله وَابْنِ صَفِیِّهِ
سلام بر پاک و پاک‌شده‌ی خدایی و فرزند پاک و پاک‌شده‌ی خدا
«صفی‌الله» اشاره به این است که در گرایش به حضرت حسین(ع) مبنایمان توحید و «الله» است و آن هم پاکی‌ها و پاکیزگی‌ها آنچنان که او و پدرش را، خالص شده و پاک‌شده‌ی خدا می‌دانیم. این‌ها برای ما بت‌هایی در برابر خدا نیستند بلکه بندگان خدا هستند که در بندگی خالص و بی‌شائبه‌اند.
اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ
وقتی که امام حسین(ع) را با عنوان مظلوم و شهید مورد سلام قرار می‌دهیم، تأکید و تکیه بر شهادت مظلومانه‌ی او داریم؛ چرا که شهادت مظلومانه خود کلید وا‌ژه‌ای در قرآن و سنت است در رثا و ثنای متعلَّقش.
قرآن می‌فرماید: وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً.[11] (هر که مظلومانه کشته شود سلطه و چیرگی و حق برای ولی او قرار داده‌ایم.)
در مقام شهادت سخن فراتر از یک عبارت و یک فصل است اما همین مقدار اشاره بی مناسبت نیست که بگوییم اگر شهید، فعیل به معنی فاعلی باشد یعنی او همچنان شاهد است و اگر شهید، فعیل به معنی مفعولی باشد یعنی او همیشه دیده می‌شود و مشهود است.
سلام بر امام حسین(ع) با عنوان شهید، ارتباط دائمی و تاریخی و درونی ما را با حضرت همچنان برقرار می‌کند.
 


خودآزمایی

 
 
1- چرا ابی‌عبدالله مایه‌ی نجات امت است؟
2- کار اهل بیت(ع) چیست؟
3- اگر بخواهیم مقام‌مان بالا رود و به رضوا عنه برسیم باید چه کاری را انجام دهیم؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. سوره‌ی شعراء، آیه‌ی ۸۰.
[2]. سوره‌ی نمل، آیه‌ی ۶۲.
[3]. همان.
[4]. مرحوم شهریار.
[5]. سوره‌ی انفال، آیه‌ی ۲.
[6]. سوره‌ی بیّنه، آیه‌ی ۸.
[7]. علل‌الشرایع، ج ۱، ص ۴۰.
[8]. سوره‌ی فرقان، آیه‌ی ۵۷.
[9]. همان، آیه‌ی ۷۴.
[10]. اصول کافی، ج ۱، ص ۱۷۵، کتاب الحجّة، باب طبقات الانبیاء و الرّسل، ح ۲.
[11]. سوره‌ی اسراء، آیه‌ی ۳۳.

سیدمجتبی حسینی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: