پرهیز از محرّمات (دوری از گناه و معصیّت)| ۳۲
سخن چين در صحراى محشر
هر چند بخشى از اين حديث كه از نظرتان میگذرد مورد بحث ما نيست ولى به دليل اهميّتى كه دارد تمام آن را يادآور میشويم:
از براء بن عازب نقل شده است كه معاذ بن جبل در منزل أبو ايوب انصارى نزديك رسول خدا(ص) نشسته بود. معاذ عرض كرد: يا رسول اللّه! نظر شما در باره اين آيه كه میفرمايد: «يَوْمَ يُنْفَخُ فِى الصُّورِ فَتَأتُونَ اَفْواجاً»[1] چيست؟
فرمود: اى معاذ! مطلب بزرگى را پرسيدى. سپس اشك از چشمان آن حضرت جارى شد و فرمود: ده صنف از امّت من پراكنده محشور میشوند و خداوند آنان را از ديگر مسلمانان جدا كرده و چهرههايشان را مسخ نموده است.
بعضى از آنان به صورت ميمون، بعضى به صورت خوك، بعضى واژگون كه پاهايشان بالا و رويشان به طرف پايين است و به همين وضع كشيده میشوند، بعضى كورهاى سرگردانند، بعضى كر و گنگاند كه هيچ چيز را درك نمیکنند، بعضى زبانهاى خود را میجوند و چركى از دهانشان سرازير میشود كه اهل محشر از آن متنفّر میشوند، بعضى دست و پا بريدهاند، بعضى بر شاخههايى از آتش آويختهاند، بعضى بوى گندشان از مردار بدتر است و برخى به جبّههايى [لباسهايى] از مس يا روغن گداخته[2] پوشانده میشوند كه از فرط داغى به بدنهاشان میچسبد.
آنگاه رسول خدا(ص) فرمود: آنان كه به صورت ميمون محشور میشوند سخنچينانند، آنان كه به صورت خوك وارد میشوند كارشان حرام و رشوهخوارى است، آنها كه واژگون هستند رباخوارانند، آنها كه كور وارد میشوند كسانى هستند كه در حكومت و قضاوت ستم میکنند، كسانى كه كر و گنگ محشور میشوند افرادى هستند خودپسند كه شيفته كارهاى خويشاند، كسانى كه زبان خود را میجوند علما و قاضيانى هستند كه كردارشان مخالف گفتارشان است، دست و پا بريدگان آنهايند كه همسايگان خود را اذيت میکنند، آويختگان به شاخههاى آتش جاسوسان و سعايت كنندگان از مردم نزد پادشاهانند، آنها كه بوى گندشان از مردار بيشتر است فرو رفتگان در شهوات و لذّات دنيا هستند و حقوقى را كه خدا در اموالشان قرار داده نمیپردازند، آنان كه به جبّهها و لباسهاى گداخته پوشانيده میشوند متكبّران و سركشان هستند.[3]
نمّام از رحمت خدا دور است
به هر حال، گناه سخن چينى چندان زياد است كه اگر يك نمّام در ميان مردمى زندگى كند رحمت خدا شامل حال آنان نخواهد شد. در اين مورد توجّه شما را به يك حديث جلب میکنيم:
«إنَّ مُوسَى اِستَسقَى لِبَنِى إسرَائيلَ حِينَ أصَابَهُم قَحطَ فَأوحَى اللّه تَعَالَى إلَيهِ لَا أستَجِيبَ لَكَ وَ لَا لِمَن مَعَكَ وَ فِيكُم نَمَّام قَد اصرَّ عَلَى النَّمِيمَة فَقَالَ مُوسَى (عَلَیهِ السَّلام) مَن هُوَ يَا رَبِّ حَتَّى نَخرِجَه مِن بَينِنَا فَقَالَ اللّه يَا مُوسَى أنَّها كَم عَنِ النَّمِيمَةِ وَ اَكُونَ نَمَّاماً فَتَابُوا بِأجمَعِهِم فَسَقَوا.»[4]
«در زمان حضرت موسى در ميان بنى اسرائيل خشكسالى شديدى روى داد.
حضرت موسى براى دعاى باران به همراه عدهاى ديگر بيرون رفت ولى هر چه دعا كرد اثرى نبخشيد و باران نيامد. حضرت دراينباره مناجات كرد، از جانب پروردگار به او وحى شد: در ميان شما يك نفر هست كه زياد سخن چينى میکند و به خاطر او دعاى شما را مستجاب نمیکنم. حضرت موسى از خدا خواست او را معرفى كند تا وى را از ميان خويش بيرون كنند.
خداى متعال فرمود: من شما را از نمّامى نهى میکنم، چگونه او را به شما معرفى كنم و خود مرتكّب نمّامى شوم؟ حضرت موسى اين مطلب را با قوم خود در ميان گذارد، كسى كه نمّام بود متنبّه شد و توبه كرد، آنگاه خداوند باران رحمت خود را بر آنها فرو فرستاد.»
باز هم از آثار بد نمّامى بشنويد:
سخن چينى چه از نظر فردى و چه از نظر اجتماعى آثار و عواقب بدى دارد. از نظر فردى روح و روان و دل انسان را تاريك كرده و شخصيّت او را از بين میبرد و از نظر اجتماعى موجب دودستگى و جنگ و جدال در جامعه مسلمين میگردد و محبّتها را به بغض و كينه تبديل میکند با اينكه كيان و عظمت مسلمين وابسته به محبت و همبستگى ميان آنان است.
عالمى را يك سخن ويران كند
روبهان مرده را شيران كند
و اين الفت تا آنجا مهم است كه خداوند آن را يكى از نعمتهاى بزرگ خود میداند و مردم را متذكّر میکند كه آن را از ياد نبرند، آنجا كه میفرمايد:
«وَ اعتَصِمُوا بِحَبلِ اللّهِ جَمِيعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذكُرُوا نِعمَة اللّهِ عَلَيكُم إذ كُنتُم اَعداءً فَألَّفَ بَينَ قُلُوبِكُم فَاَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ اِخواناً وَ كُنتُم عَلَى شَفَا حُفرَةٍ مِنَ النَّارِ فَانقَذَكُم مِنهَا كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُم آيَاتِهِ لَعلَّكُم تَهتَدُونَ.»[5]
«همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت «بزرگ» خدا را بر خود به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او در ميان دلهاى شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شديد و شما بر لب حفرهاى از آتش بوديد، خدا شما را از آنجا بر گرفت [و نجات داد]. اينچنين خداوند آيات خود را براى شما آشكار میسازد، شايد هدايت شويد.»
به هر حال، با توجّه به اين كه وحدت و الفت و محبّت و همبستگى اجتماع از نعمتهاى پروردگار است و سخنچين با عمل خود اين نعمت الهى را تبديل به نقمت میکند و صلح و صفا و محبّت را از بين مردم بر میدارد - كه اين خود گناهى است بس عظيم- از اين رو گفتهاند نمّامى از غيبت بدتر است، چرا كه در باره غيبت گفتهاند غيبت از زنا بدتر است ولى در مورد نمّامى آمده كه نمّام ولد زنا است[6] و اين بيان كننده عظمت اين گناه میباشد.
انگيزههاى نمّامى
اكنون اين سؤال مطرح میشود كه چه انگيزهاى سبب میگردد كه انسان مرتكب اين گناه بزرگ شود؟ در پاسخ اين سؤال میتوان گفت كه يكى از چند عامل زير باعث ارتكاب سخن چينى میشود:
1. انسان به كسى كه مطلبى از او نقل میکند نظر سوء داشته و در صدد بدنام كردن وى باشد.
2. بخواهد به وسيله نمّامى نسبت به كسى كه نزد او سعايت میکند اظهار دوستى و محبّت نمايد.
3. تفريح و سرگرمى.
4. هرزه گويى و مجلس آرايى و همنشينى با اهل باطل.
5. تفرقه افكنى و ايجاد تشويش و اضطراب در اذهان مردم.
چه بايد كرد؟
بیترديد، به هر عنوانى كه انسان مبتلا به سعايت و سخن چينى شود مرتكب گناه و معصيت بزرگى شده است كه در روز قيامت گرفتار عذاب الهى خواهد شد. به اين جهت بايد مواظبت كرد كه مبادا عمر انسان، اين سرمايه گرانبهاى الهى، بيهوده تلف شود و زندگى با آلودگى به پايان رسد و سر انجام جز خسران و زيان چيز ديگرى عايد انسان نگردد و انسان هنگامى كه میخواهد اين معصيت را انجام دهد بايد با خود بينديشد كه در روز قيامت آنگاه كه در دادگاه عدل الهى در حضور انبياء و اولياء براى رسيدگى به اعمال خود حاضر میشود چه جوابى خواهد داد؟ زيرا آنجا فرصت از دست رفته است و هيچ كارى نمیتواند انجام دهد.
انسان بايد در دنيا به حساب خود برسد تا در آخرت مفتضح و رسوا نگردد. از اين رو لازم است كه مواظب زبان خود باشد و آن را كنترل كند و بيهوده سخن نگويد و همچنان كه در بحث «محاسبه نفس» گفتيم در همين دنيا به حساب اعمال خود برسد تا در روز محشر سرافكنده و شرمسار نباشد. و چه خوب سروده است حكيم ملا احمد نراقى:
میبرندت سوى ميدان جزا
تا در آنجا بنگرى سوء القضا
وه چه ميدان محفل پيغمبران
انبيا و اوليا حاضر در آن
آه از آن رسوايى و درماندگى
واى از آن بيباكى و شرمندگى
پيش از آن كانجا رسى هشيار شو
با هزاران سوز و ماتم يار شو
گر بگريد عالمى در ماتمت
اى رفيق مهربان باشد كمت
رفته از عمر تو پنجه بلكه بيش
از هزار افزون تو را منزل به پيش
روز رفت و آفتابت زرد شد
و ان نفسهايت همه دم سرد شد
كى روى ره چون كنى اى نيكخو
فكرى ار دارى تو با من هم بگو
وقت تنگ و راه صعب و ناقه لنگ
كوه و دشت از تيغ دشمن پرشرنگ
از قدم زين پس نيايد ره بسر
چارهاى كن تا برآرى بال و پر
فرصت پرواز كردن هم گذشت
اين زمان ايام طىّ الارض گشت[7]
خودآزمایی
1- سخنچينان به چه صورت محشور میشوند؟
2- آثار و عواقب سوء سخنچینی را از نظر فردی و اجتماعی بیان کنید.
3- چه انگيزههاى سبب میگردد كه انسان مرتكب نمّامى شود؟
پینوشتها
[1]. نبأ- 18: روزى كه در صور دميده میشود و شما فوج فوج وارد محشر میشويد.
[2] . مادّه روغنى است كه از بعضى درختها گرفته میشود.
[3] . مجمع البيان، چاپ بيروت، ج 10- ص 423.
[4] . كشف الريبه، ص 42، محجّة البيضاء، ج 5- ص 276، وسائل الشيعه، ج 8- ص 619، الجواهر السنية، ص 65 با اندكى تفاوت.
[5] . آل عمران- 103.
[6] . كشف الريبه، ص 41.
[7] . طاقديس، ص 220 و 221.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی