کد مطلب: ۳۹۳
تعداد بازدید: ۱۸۲۱
تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۰
معرفی مفاخر شیعه/ 20
ابو جعفر، محمّد بن محمّد بن حسن طوسى معروف به محقّق طوسى و خواجه نصير الدّين طوسى در سال 597 ق در طوس متولّد شد و در سال 673 ق در بغداد رحلت نمود و بنابر وصيت خودش در شهر كاظمين مدفون گرديد.

خواجه نصير الدّين طوسى‏

ولادت و تحصيلات

ابو جعفر، محمّد بن محمّد بن حسن طوسى معروف به محقّق طوسى و خواجه نصير الدّين طوسى در سال 597 ق در طوس متولّد شد و در سال 673 ق در بغداد رحلت نمود و بنابر وصيت خودش در شهر كاظمين مدفون گرديد.

پدرش شیخ وجیه الدّین محمّد بن حسن که از بزرگان و دانشوران قم بوده و در روستای (جهرود) از توابع قم زندگی می کرد به همراه خانواده و به شوق زیارت امام هشتم علیه السّلام به مشهد عازم شد و پس از زیارت، در هنگام بازگشت به علّت بیماری همسرش، در یکی از محلّه های شهر طوس مسکن گزید. او پس از چندی به درخواست اهالی محل علاوه بر اقامه نماز جماعت در مسجد، به تدریس در مدرسه علمیّه مشغول شد. محمّد بن حسن از فقهاى اماميّه و محدّثان طوس بود و خواجه در تحت تربيت چنين پدر دانشمندى پرورش يافته است.

او در آغاز كودكى قرآن مجيد را آموخت و اقسام علوم ادبى از قبيل صرف و نحو و اشتقاق و مبانى علل و لغت را فرا گرفت و احاديث نبوى و آثار بزرگان دين را آموخت و در نزد پدر به تحصيل علم فقه و اصول و حديث پرداخت. پس از آن به توصیه پدر نزد دایی اش (نورالدّین علی بن محمّد شفیعی) که از دانشمندان نامور در ریاضیات، حکمت و منطق بود، به فراگیری آن علوم پرداخت.

عطش علمی محمّد در نزد دایی اش چندان بر طرف نشد و بدین سبب با راهنمایی پدر در محضر کمال الدّین محمّد حاسب که از دانشوران نامی در ریاضیات بود، به تحصیل پرداخت امّا هنوز چند ماهی نگذشته بود که استاد قصد سفر کرد و آورده اند که وی به پدر او چنین گفت: من آن چه می دانستم به او (خواجه نصیر) آموختم و اکنون سؤال هایی می کند که گاه پاسخش را نمی دانم! پس از چندی آن نوجوان سعادتمند که از فیض وجود استاد بی بهره بود، دایی پدرش (نصیرالدّین عبدالله بن حمزه) که تبحّر ویژه ای در علوم رجال، درایه و حدیث داشت، به طوس آمد و محمّد که هر لحظه، عطش علمی اش افزون می گردید در نزد او به کسب علوم پرداخت.

بعد از وفات پدرش بنابر وصيت او كه گفته بود به جاهايى برو كه در آنجا اساتيد فن هستند، به مسافرت پرداخته و در هر جا عالمى يافته از او بهره گرفته تا اين كه در نيشابور اقامت گزيد. در آخرین روزهایی که نصیرالدین جوان برای سفر به نیشابور آماده می شد غم از دست دادن پدر بر وجودش سایه افکند امّا تقدیر چنین بود و او می بایست با تحمّل آن اندوه جانکاه به تحصیل ادامه دهد. در حالی که یک سال از فوت پدرش می گذشت به نیشابور پای نهاد و به توصیه دایی پدر به مدرسه سراجیه رفت و مدّت یک سال نزد سراج الدّین قمری که از استادان بزرگ درس خارج فقه و اصول در آن مدرسه بود، به تحصیل پرداخت. سپس در محضر استاد فرید الدّین داماد نیشابوری - از شاگردان فخر رازی - کتاب (اشارات ابن سینا) را فراگرفت. پس از مباحثات علمی متعدّد فرید الدّین با خواجه، علاقه و استعداد فوق العاده خواجه نسبت به دانش اندوزی نمایان شد و فرید الدّین او را به یکی دیگر از شاگردان فخر رازی معرفی کرده و بدین ترتیب نصیر الدّین طوسی توانست کتاب (قانون ابن سینا) را نزد (قطب الدّین مصری شافعی) به خوبی بیاموزد. وی علاوه بر کتاب های فوق از محضر عارف معروف آن دیار (عطّار نیشابوری) نیز بهره مند شد.

خواجه که در آن حال صاحب علوم ارزشمندی گشته و همواره به دنبال کسب علوم و فنون بیشتر بود، پس از خوشه چینی فراوان از خرمن پربار دانشمندان نیشابور به ری شتافت و با دانشوران آن خطّه آشنا گشت. او سپس قصد سفر به اصفهان کرد امّا در بین راه، پس از آشنایی با میثم بن علی میثم بحرانی به دعوت او و به منظور استفاده از درس خواجه ابوالسّعادات اسعد بن عبد القادر بن اسعد اصفهانی به شهر قم رو کرد.

محقّق طوسی پس از قم به اصفهان و از آنجا به عراق رفت. او علم فقه را از محضر معین الدّین سالم بن بدران مصری مازنی (از شاگردان ابن ادریس حلّی و ابن زهره حلبی) فرا گرفت. آن گونه که نوشته اند خواجه مدّت زمانی از علّامه حلّی درس فقه و علّامه نیز در مقابل، درس حکمت نزد خواجه آموخته است و بدین ترتیب محقّق طوسی دوران تحصیل را پشت سر نهاده، پس از سال ها دوری از وطن و خانواده، قصد عزیمت به خراسان کرد.

حمله مغول

سال هایی که خواجه برای تحصیل در عراق به سر می برد اخبار پراکنده و ناگواری از تجاوز قوم مغول به ایران به گوش می رسید. مغول ها اقوام بیابان گردی بودند که در ابتدا به دامداری و شکار در بیابان ها می پرداختند، تا این که یسوگا پدر چنگیز خان مغول که از رؤسای مغول بود، سر به شورش نهاد و عدّه زیادی از آن قوم را به اطاعت خود در آورد. پس از وی پسر بزرگش تموچین که بعدها به چنگیزخان شهرت یافت به جای پدر نشست و پس از جمع آوری لشکریان بسیار به کشورهای بسیاری حمله کرد. ایران که در آن زمان حاکمی بی سیاست و نالایق به نام (سلطان محمّد خوارزمشاه) بر آن فرمان روایی می کرد از هجوم مغولان در امان نماند و شهرهای مختلفی از آن مورد تاخت و تاز آنان قرار گرفت.

گرچه تجاوزگری و توسعه طلبی از ویژگی های این قوم ستم پیشه بود، امّا رفتار غیر عاقلانه سلطان ایران با فرستادگان مغولی و کشتار آنان، در شروع حمله و تجاوز بی تأثیر نبود. این هجوم از سال 616 ق شروع شد و در پی آن شهرهای بسیاری از ایران به جز مناطق جنوبی کشور به تصرّف مهاجمان در آمد و جنایات هولناک و ویرانی های بی شماری به وجود آمد. در این میان شهر نیشابور آن چنان مورد تهاجم قرار گرفت که نه تنها مردمان بلکه حیوانات خانگی آن شهر هم از تیغ خونین متجاوزان در امان نبودند. پس از کشتار دسته جمعی، هفت شبانه روز بر شهر آب بسته، آن را شخم زدند. برخی عدد کشتگان نیشابور را 1748000 نفر دانسته اند. این اخبار دردناک که قلب هر مسلمانی را اندوهگین می ساخت خواجه نصیر را بر آن داشت تا برای کمک راهی ایران شود. خواجه با راهنمایی یکی از همسایگان اطّلاع پیدا کرد که مادر و خواهرش برای نجات جان خود به شهر قائن رفته اند. او نیز نزد خانواده خویش رفت و پس از چندی سکونت در آنجا به تقاضای والی شهر، امام جماعت یکی از مساجد شد و احترام ویژه ای به دست آورد. او در سال 628 ق پس از آن که بیش از سی سال از بهار عمرش می گذشت در قائن ازدواج کرد.

نجات جان مسلمین

اسماعیلیان فرقه ای از شیعیان بودند که اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام را جانشین آن حضرت دانسته بر او توقّف کردند. قلعه الموت در حوالی قزوین پایتخت آنان بود و علاوه بر آن قلعه های متعدد و استواری داشتند که جایگاه امنی برای مبارزان سیاسی به شمار می رفت و دستیابی بر آن ها بسیار سخت بود. خواجه نصیرالدّین پس از چند ماه سکونت در قائن، به دعوت ناصر الدّین عبد الرّحیم بن ابی منصور که حاکم قلعه قهستان بود و نیز مردی فاضل بود، به همراه همسرش به قلعه اسماعیلیان دعوت شد و مدّتی آزادانه و با احترام ویژه ای در آنجا زندگی کرد. ناسازگاری اعتقادی خواجه با اسماعیلیان و نیز ظلم و ستم آنان نسبت به مردم، وی را بر آن داشت تا برای کمک گرفتن، نامه ای به خلیفه عباسی در بغداد بنویسد. در این میان حاکم قلعه از ماجرای نامه با خبر شد و به دستور او خواجه نصیر بازداشت و زندانی گردید. پس از چندی خواجه به قلعه الموت منتقل شد ولی حاکم قلعه که از دانش محقّق طوسی اطّلاع پیدا کرده بود با او رفتاری مناسب در پیش گرفت. نصیر الدّین طوسی حدود 26 سال در قلعه های اسماعیلیه به سر برد امّا در این دوران لحظه ای از تلاش علمی باز ننشست و کتاب های متعدّدی از جمله (شرح اشارات ابن سینا) ، (تحریر اقلیدس) ، (تولّی و تبرّی) و (اخلاق ناصری) و چند کتاب و رساله دیگر را تألیف کرد.

از آنجا که وجود اسماعیلیان حاکمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر می انداخت، هلاکوخان در سال 651 ق با اعزام لشکری به قهستان آنجا را فتح کرد. حاکم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، علاوه بر تسلیم کامل قلعه، از مغولان اطاعت کرد و چندی پس از آن در سال 656 ق تاج و تخت اسماعیلیان در ایران برچیده شد و بدین سان خواجه نصیر بزرگ ترین گام را در جلوگیری از جنگ و خونریزی و قتل و عام مردم برداشت، از این رو نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژه ای یافت.

هلاکوخان همچنین در فتح بغداد و کشتن آخرین خلیفه عباسی، از نظرهای خواجه طوسی بهره گرفت. معتصم (آخرین خلیفه عباسی) در دوران حکومت خود علاوه بر لهو و لعب، به خونریزی مسلمانان پرداخت. عدّه ای از شیعیان بغداد به دست پسرش (ابوبکر) به خاک و خون کشیده شدند و اموالشان به غارت رفت.

خدمات خواجه نصیر

مقام علمی و ارزش فکری نصیرالدّین طوسی موجب شد تا هلاکو، او را در شمار بزرگان خود دانسته، نسبت به حفظ و حراست از جان وی کوشا باشد و او را در همه سفرها به همراه داشته باشد. خواجه که در آن ایّام دارای مقام و صاحب نفوذ شده بود از موقعیت استفاده کرد و خدمات بسیاری به فرهنگ اسلام و کشورهای مسلمان روا داشت که برخی از آنها عبارت اند از:

1-انجام کارهای علمی و فرهنگی و نگارش کتاب های ارزشمند.

2-جلوگیری از به آتش کشیدن کتابخانه بزرگ حسن صباح در قلعه الموت به دست مغولان.

3-نجات جان دانشمندان و علمایی همچون ابن ابی الحدید (شارح نهج البلاغه) و برادرش موفّق الدوله و عطاملک جوینی که بی رحمانه مورد غضب و خشم مغولان قرار گرفته بودند.

4-جذب و حل شدن قوم مغول در فرهنگ و تمدّن اسلامی به دست خواجه، به گونه ای که موجب شد مغولان به اسلام روی آورند و از سال 694 ق اسلام دین رسمی ایران قرار بگیرد.

5-جلوگیری از تهاجم آنان به کشورهای مسلمان.

6-تأسیس رصدخانه مراغه در سال 656 ق با همکاری جمعی از دانشمندان.

7-احداث و تجهیز کتابخانه بزرگ رصدخانه در مراغه.

همچنین خواجه در راه تربیت شاگردانی ممتاز از هر فرصت استفاده نمود و بزرگانی همچون علّامه حلّی (در علم کلام و حکمت) و قطب الدّین شیرازی، در مکتب علمی و اخلاقی او تلمّذ نمودند.

اخلاق نیکو

خواجه در اخلاق مردى کم ‏نظير بوده است. زمانى كسى نامه‏ اى به او نوشت و او را سگ خواند، او در جواب با توضيح خصوصياتِ سگ و نبودن آن ها در خود به آن مرد پاسخ گفت. مطیع ساختن مغولان بیابان گرد و ویران ساز، خود نشان بزرگی از رفتار و کردار حکیمانه اوست و این تا جایی بود که علمای بسیاری از شیعه و سنّی به تعریف و تمجید خواجه زبان گشودند.

علّامه حلّى درباره اخلاق او مى ‏گويد: «خواجه بزرگوار در علوم عقلی و نقلی تصنیفات بسیار دارد و در علوم دین بر طریقه مذهب شیعه کتاب ها نوشته است، او از شريف ‏ترين افرادى بود كه ما ديده ‏ايم».

ابن فوطی - یکی از شاگردان حنبلی مذهب خواجه نصیر - می نویسد:«هيچ‏ گاه از درخواست كسى دل تنگ نمى‏ شد و حاجتمندى را رد نمى ‏كرد و بر خورد او با همه با خوش رویی بود».

مؤيد الدّين عرضى همكار خواجه در رصدخانه درباره او مى ‏گويد: «او كسى است كه خداوند تمامى فضايل و مناقب ستوده را كه در افراد زمان به ‏طور متفرّق وجود دارد، يك‏ جا در او جمع كرده است، از قبيل: حسن‏ شهرت، افزونى حلم، وفور انديشه، زيركى و فراست و احاطه به جميع علوم. كسى كه دانشمندان را از سرزمين هاى مختلف به دور خود جمع كرد و آن ها را عطاى فراوان داد و به آن ها از پدر نسبت به فرزند مهربان تر بود. ما در سايه او در امنيت و آسايش و به ديدن او شادمان بوديم ... وجود او جاى هر چيزى را پر مى ‏كند و كسى كه او را دارد، همه چيز دارد و كسى كه او را ندارد، هيچ ‏چيز ندارد. پس خداوند ما را بدون او نگذارد و ما را به طول عمر او بهره ‏مند گرداند».

خلاصه زبان الکن است از مدح و توصیف این شخصیت بزرگ چنان که محدّث قمی در وصف او می گوید: «كُلُّ ما يُقالُ فيهِ فَهُوَ دُونَ رُتبَتِهِ». هر آنچه در شأن او گفته می شود پائین تر از مقام و رتبه اوست.‏

تألیفات

خواجه نصیر الدّین در دوران حیات ارزشمند خویش، به رغم آشوب و حوادث مخاطره انگیز و فشارهای سیاسی، اجتماعی و نظامی آن عصر، توانست حدود یکصد و نود کتاب و رساله علمی در موضوعات متفاوت به رشته تحریر درآورد.

برخی از آثارش عبارت اند از :

1-تجرید الاعتقاد، که در موضوع کلام نگاشته شده و به دلیل اهمیّت فوق العاده آن مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و شرح های بسیاری پیرامون آن نوشته شده است.

2-شرح اشارات، این کتاب شرحی بر اشارات بوعلی سینا است.

3-قواعد العقاید، در موضوع اصول عقاید. 4-اخلاق ناصری 5-اوصاف الاشراف 6-تحریر اقلیدس 7-اساس الاقتباس 8-زیج ایلخانی 9-اثبات الجواهر 10-اثبات اللوح المحفوظ 11-اشکال الکرویه 12-شرح اصول کافی 13-رساله ای در کلّیات طب 14-تجرید الهندسه و ... .

وفات‏

هیجدهم ذیقعده سال 673 ق، خواجه نصیر الدّین طوسی در شهر بغداد به بستر بیماری افتاد و بستگان و دوستان به گردش حلقه زده اند. در همین حال یکی از اطرافیان به او نزدیک شد و گفت : وصیّت کن پس از مرگ در جوار قبر حضرت علی علیه السّلام به خاک سپرده شوی! خواجه با ادب جواب داد: مرا شرم می آید که در جوار این امام (امام کاظم علیه السّلام ) بمیرم و از آستان او به جای دیگر برده شوم. پس از این گفتگو خواجه به ملاقات خدای خویش شتافت. مراسم تشییع جنازه او با حضور شماری از ارادتمندان و مشتاقانش به سوی آستان مقدّس امام موسی کاظم علیه السّلام انجام گرفت.هنگامی که می خواستند قبری برای او حفر کنند به قبری از پیش ساخته برخوردند. مى‏گويند بعد از تحقيق مشخّص شد، الناصر باللّه خليفه عباسى آن قبر را براى خودش ساخته بود و پسرش بر خلاف امر پدر او را در رصّافه دفن كرده بود و آنجا خالى مانده بود. از غرايب اتّفاقات آن كه تاريخ تمام شدن سرداب را روى سنگى كنده يافتند كه روز يازدهم جمادى الأولى سال 597 ه ق همان روز تولّد خواجه بود. بر لوح مزارش نوشتند: «وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ». ترجمه: و سگ آن ها دست هاى خود را بر دهانه غار گشوده بود (و نگهبانى مى ‏كرد). این قسمت از آیه شریفه که از سگ اصحاب کهف و همراهی او با ایشان سخن می گوید کنایه از آن است که خواجه نصیر الدّین، سگِ پاسبانِ آستان حضرت موسی بن جعفر و جواد الائمّه علیهما السّلام است.

پی نوشت

برگرفته از کتاب: اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي، ص: 72/ الحاشيه علي الهيات الشرح الجديد للتجريد، ص: 17/ شرح فارسي تجريد الاعتقاد، مقدمه، ص: 15/ گلشن ابرار ج1/ و کتابشناسی نرم افزار مجموعه آثار خواجه نصیر الدیّن طوسی (مؤسّسه نور).

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

مسلم زکی زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: