فراز سوم
اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ.
(خدایا شهادت میدهم که او ولی تو و فرزند ولی توست و پاک و خالص شده تو و فرزند پاک و خالصشدهی توست؛ کسی که به کرامت تو رستگار شد. با شهادت به او کرامت بخشیدی و تکریمش نمودی و به سعادت، ویژهاش کردی و با ولادت پاک او را برگزیدی.)
اساساً شهادت (گواهی دادن) و زیارت در ارتباط متقابل با هم هستند. زیارت معصومین چون تحول درونی و قلبی ایجاد میکند ما را به نقطهای میرساند که ندیدنیهایی را میبینیم و شهادت میدهیم. معرفت و شهادت درست دادن، ارتباط معنوی و بهرهی ما را از زیارت بالا میبرد. لذا در زیارات مختلف با مقولهی شهادت مکرر مواجه میشویم.
در این قسمت شهادت میدهیم حضرت حسین(ع) با کرامت خدا به فوز و رستگاری رسید. فوز و رستگاری و پیروزی، به نقطهی پایان یک مسابقه، رقابت یا آزمون گفته میشود و پیام همیشگی قرآن همین است.
شهادت (به معنی قتل در راه خدا) خود فیض و مقامی است که تکریم خدا برای بندگان محسوب میشود و در اینجا رأس آنها سیدالشهداء(ع) میباشد.
در ادامه شهادت میدهیم که خداوند سعادت را به اباعبدالله اختصاص داده و او را به پاکیزگی نسل، انتخاب کرده است.
سعادت کلمهای است که زیاد شنیدهایم و در روایات هم از آن زیاد ذکر شده است؛ گاهی در برابر هلاکت و گاهی در برابر شقاوت آمده است. در روایات هم به بسیاری از مصادیق دنیایی سعادت گفته شده و هم به مصادیق اخروی. مصادیق دنیایی سعادت فراوان است که آنها را برای یک زندگی دنیایی سعادتمند بیان کردهاند، مثل وسعت منزل، مرکب راهوار، زوجهی صالحه، ولد صالح، شبیه بودن فرزند به والد، مختصر و مفید بودن مهریه، برخورداری از عقل و داشتن شأن و جایگاه اجتماعی به طوری که قدر او و کارش را بدانند و مأجور و مشکور باشد، تجارت و کسب در شهر و محل زندگی؛ اگر دقت شود اکثر مواردی که به طور طبیعی آرزوی هر انسانی است جزء سعادت دنیوی شمرده شده است.
چون دنیا مقدمهی خوبی است برای آخرت پس سعادت در زندگی دنیوی مهم است. وَلا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا.[1] قرآن دنیا را به شکوفه تعبیر کرده و لذا دنیاگراها هول میشوند و زیبایی این شکوفهها آنها را جلب و شکوفهها را جمع میکنند اما متوجه نیستند اگر شکوفهها را از روی درخت جمع کنند پس از چند ساعت پژمرده میشود و روی دست میماند ولی اگر همین درخت و شکوفه را درست آبیاری کنند، به فصلش میوه میشود و از آن استفاده خواهند کرد؛ لذا در انتهای آیه میفرماید وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى. رزق پروردگارت خوبتر و ماندگارتر است. این دنیا شکوفهای است که باید آن را نگهداری کرد ولی اگر تمام شکوفهها را جمع کنی و دلت خوش باشد که این درخت چقدر شکوفه داده پس از مدت کوتاهی میبینی همهی شکوفهها از بین رفت و چیزی برای فردایت نماند.
اگر از زاویه و افق بالاتری به سعادت نگاه کنیم، مفاهیم تازهتری به دست میآید. امام صادق(ع) فرمود: مَا کُلُّ مَن نَوی شیئاً قَدَرَ عَلَیه. یعنی معلوم نیست هر کس هر کاری را که اراده کرده توان انجامش را هم داشته باشد. مثلاً اگر بخواهم مدرسهای تأسیس کنم یا مسجدی بسازم، اراده و نیت خوبی است ولی توانش را ندارم وَ لا کلُّ من قَدَرَ علی شیءِ وُفِّقَ له. مرحلهی بعد این است که نیت را کردهام، امکان مالی هم دارم ولی به هر دلیلی توفیق حاصل نمیشود. در مرحلهی بعد و لا کُلُّ مَن وُفِّقَ أصاب له موضعاً. یعنی توفیقش را هم پیدا کردم ولی جایی را پیدا نمیکنم که این کار را انجام دهم و آخرالامر میفرماید فَاِذَا اجتَمَعَت النِیَّة وَ القُدرَة وَ التَّوفِیق وَ الاِصَابَة فَهُنالِک وَ تَمَّت السَّعادَة.[2] یعنی وقتی همهی اینها با هم جمع شد سعادت خواهد آمد. بنابراین وقتی در زیارت میگوییم حبوته السعادة باید همهی عوامل جمع شود تا سعادت حاصل گردد.
از مصادیق دیگر سعادت، اطاعت از قرآن و اطاعت از اهل بیت(ع) و توحید است؛ تبعیت از خداوند در این درجه سعادت را حاصل میشود. حَبَوتَه بِالسَّعادَة یعنی سیدالشهداء(ع) را اختصاص دادی به سعادت و همهی مضامین و مصادیق سعادت اعم از دنیوی، اخروی، و میانی در وجود اباعبدالله جمع شده است.
وَاجتَبَیتَهُ بِطیبِ الوِلادَة وقتی از پیامبر(ص) پرسیدند: مَا اَوَّلُ النِّعَمِ یعنی اولین نعمت چیست؟ فرمود: طیبُ الوِلادَة وَ لَایُحبُّنَا اِلاّ مَن طَابَت وِلادتُه.[3] معنای اول طیب الولاده همین ولادت نیکوی سیدالشهداء(ع) است که از امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) متولد شدهاند و حضرت زهرا(س) هم از خون پیغمبر(ص) است ولی معنای عمیقتر را باید از این روایت نبوی فهمید: حسینُ منّی و اَنا من حسین[4] که به علت تکرار شدن آن خیلی به مفهوم و عظمتش توجه نکردهایم.
اجتباء یعنی برگزیدن جهتدار؛ سیدالشهداء(ع) که به دنیا آمد فقط فرزند حضرت علی و حضرت زهرا(س) نبود، بلکه از اول خداوند او را انتخاب کرده و به امانت در اختیار این دو معصوم قرار داده بود تا او را پرورش دهند وگرنه سیدالشهداء(ع) ما خود خدا بود! در مراتب پایینتر خداوند به موسی میفرماید: وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی.[5] من تو را ساختم برای خودم. اگر موسی توانست در اموری موفق باشد به دلیل همین اصطناع بود. اجتباء مرحلهی بالاتری است به معنی جدا کردن و جهتدار کردن بین همهی کسانی که خداوند آنها را اصطناع کرده است. اصطنعتک لنفسی مرحلهای است که خداوند از بین همهی انسانها، تعداد خاصی مثل موسی و در ردیف موسی را برای خود خلق کرده تا مأموریتهایی را انجام دهند و سپس از میان این افراد، کسانی را جدا کرده و برگزیده که پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) و حضرت فاطمهی زهرا(س) و ائمه(ع) هستند، لذا امیرالمؤمنین(ع) بابالله و سبیلالله و هر که دنبال او باشد در همین جهت حرکت میکند.
خودآزمایی
1- به چه دلیل در زیارات مختلف با مقولهی شهادت مکرر مواجه میشویم؟
2- «حَبَوتَه بِالسَّعادَة» را تفسیر کنید
3- مرحله «اصطنعتک لنفسی» را توضیح دهید.
پینوشتها
[1]. سورهی طه، آیهی ۱۳۱.
[2]. ارشاد شیخ مفید، ص ۲۶۵.
[3]. امالی صدوق، ص ۳۳۸.
[4]. بحار، ج ۴۳، ص ۲۶۲، ح ۱.
[5]. سورهی طه، آیهی ۴۱.
سیدمجتبی حسینی