فطرت سالم در طلب امام معصوم(ع) است!
اجمالاً عرض شد: انسان، فطرتاً طالب امام است و عقل انسان نیز حاكم به لزوم عصمت در امام است. وحی و قرآن نیز، امامان معصوم را مشخّص كرده و در دسترس آدمیان قرار دادهاند، منتهی باید به این نكته توجّه داشت كه تا زمانی كه فطرت امامجویی بشر، در مسیر اصلی خود افتاده و امام حقّ را میطلبد، خداوند حكیم نیز امام حقّ را به بشر عرضه میكند و او را در دسترس آدمیان قرار میدهد امّا همین كه انحرافی در تقاضای فطری بشر به وجود آمد و از امام حقّ، اعراض كرد و رو به امام باطل رفت و این اعراض نیز از حدّ گذشت، در این صورت دیگر عرضه كردن امام حقّ به بشر باطلخواه، لغو است و نگه داشتن او در میان این چنین مردم نالایق، تضییع نعمت است و خلاف حكمت و باید از دست بشر گرفته شود. تا كودك، شیر خوار است و خواهان شیر مادر، وقتی مِك به پستان میزند، شیر در پستان جوشش میكند و از اطراف لبهای طفل میریزد. امّا همین كه كودك از شیر و پستان اعراض كرد و به پستان مِك نزد، طبعاً شیر در پستان وا پس میرود و عاقبت میخشكد چرا كه عرضه كردن پستان پر از شیر به كودك مُعرِض از شیر، لغو است و خلاف حكمت.
مردمی که علی(ع)، امام حقّ را بیست و پنج سال خانه نشین كردند و سر به آستان ابوبكر و عمر نهادند، سپس مدّت كوتاهی كه خودشان او را روی كار آوردند، عاقبت با شمشیر فرقش را شكافتند، نشان دادند كه علیطلب نیستند و تقاضای فطریشان آفت دیده است.
حضرت امام حسن مجتبی(ع) را مسموم كردند و معاویه را بر سریر* حكومت نشاندند. حضرت امام حسین سیدالشهداء(ع) را كشتند و یزید پلید را تاج سر ساختند. امام موسی کاظم(ع) را در میان زندان به زنجیر كشیدند و هارون و مأمون را امیر خود دانستند. نشان دادند كه ما اعراض از ولایت كردهایم. امام را از میان ما بردارید كه ما بینیاز از امامیم. خدا هم برای اینكه اتمام حجّت كند و روزی نگویند كه امام حقّ را نشان ما ندادی تا از وی تبعیّت كنیم، نه یك امام و دو امام و سه امام بلكه یازده امام متوالیاً در میان مردم ظاهر ساخت، امّا آن مردم بیانصاف حقّنشناس، همه را كشتند و به ساحت اقدسشان بیحرمتیها روا داشتند و لذا بعد از امام هشتم كمكم شیر در پستان ولایت واپس رفت و بنای خشكیدن گذاشت. از امام نهم به این طرف، كمكم از مردم كناره گرفتند. امام دهم خیلی كم در میان مردم ظاهر میگشت و امام یازدهم اختفایش بیشتر شد و چون زمان تولّد حضرت قائم بالسیّف – ارواحالعالمین فداه – طبق اخباری که از رسول خدا(ص) در میان مردم منتشر بود، نزدیک میشد، حاكمان وقت در ترس و وحشت افتاده بودند و شدیداً مراقب كه مردم با خاندان نبوّت تماسّ نزدیك پیدا نكنند.
کیفیّت ولادت حضرت امام مهدی(عج)
متوكّل عبّاسی، امام هادی و امام حسن عسكری(ع) را از مدینه به سامرّا منتقل كرد و در محلّهی عسكر كه لشكرگاه بود، منزل داد و دقیقاً تحت نظر گرفت و جاسوسان را از مرد و زن گماشتند كه اگر زنی از خاندان امام عسكری(ع) حامل شود یا بچّهای متولّد گردد، به دستگاه حكومت گزارش دهند تا علاج واقعه پیش از وقوع بنمایند. از این نظر خاندان امام هادی و امام عسكری(ع)، بسیاری از جریاناتشان در حال سرّ و خفا می گذشت و حتّی جریان ازدواج امام حسن عسكری(ع) با جناب نرجس(س) بسیار مخفیانه انجام شد به طوری كه كمتر كسی میدانست كه نرجس همسر امام عسکری(ع) است. وقتی هم حامل شد، حمل، كاملاً مخفی بود و نزدیكترین كسان امام خبر از حمل نداشتند، حتّی خود نرجس نیز آگاه از حمل خود نبود تا شب نیمهی شعبان كه رسید امام عسكری(ع) به عمّهاش حکیمه(س) فرمود: امشب افطار منزل ما بمان، فرزندم حجّت منتظر، به دنیا خواهد آمد. عمّه با تعجّب گفت: آقا! در نرجس كه آثار حمل نمیبینیم، فرمود: همانگونه كه آثار حمل در مادر موسی(ع) مخفی بود، در نرجس نیز چنین است. مطمئن باش وقتی فجر طالع شود، مهدی(ع) نیز ظاهر میشود. وقتی هم متولّد شد، جز عدّهی قلیلی از خواصّ اصحاب امام عسکری(ع) آن نور الهی را نمیدیدند و عاقبت زمینهی غیبت صغری و بعد غیبت كبری فراهم شد و شیر هدایت در پستان ولایت بر حسب ظاهر خشكید و ماء مَعین عالم انسان و آب حیات بشر در زمین غیبت فرو رفت و تا اَمَدی* بعید و روزگاری دراز، این بشر نالایق را در حال تشنگی گذاشت.
﴿قُلْ أرَأیتُمْ إنْ أصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ یأتِیكُمْ بِماءٍ مَعِینٍ﴾؛[1]
«بگو به من خبر دهید اگر آب مورد استفادهی شما در زمین فرو رود چه كسی میتواند آب جاری در دسترس شما قرار دهد».
ابلاغ برنامهی زندگی بشر از سوی خداوند به وسیلهی پیامبر
ما شیعهی امامیّه، عقاید حقّهی خودمان را به طور مرتّب در مركز اعتقادمان نشاندهایم؛ یعنی از توحید شروع كردهایم و به مسألهی امامت ولی زمان (ارواحنافداه) رسیدهایم.
ما اوّل با مطالعهی در آثار صُنع و اقامهی براهین عقلیّه اثبات میكنیم كه این عالم، خالقی علیم و قدیر و حكیم دارد و چون حكیم است؛ كار لغو و بیثمر نمیكند. این نظام عظیم خلقت را به وجود آورده تا مقدّمهای برای انسان باشد. انسان را حركت داده تا به حیات ابدی برساند. بنابراین باید برنامهای تنظیم كند و به دست انسان بدهد تا او مسیر زندگی را آنچنان كه لازم و حقّ است بپیماید، تا به هدف برسد و از آن برنامه تعبیر به دین میكنیم و میگوییم: باید این دین را كه همان برنامهی حیات انسانی است، به دست بشر برساند و تنها راه رساندن دین به دست بشر این است كه یك فرد از افراد بشر را انتخاب كند كه او دارای دو جنبه باشد: جنبهی الهی و جنبهی بشری.
از جنبهی الهی، احكام دین را (از مقام ربوبی) بگیرد و از جنبهی بشری به بشر برساند. به آن جنبهی الهی كه گیرندهی دین است؛ مقام نُبوّت و رسالت میگوییم و آن شخص صاحب آن مقام را نبیّ و رسول و پیامبر مینامیم و این حكم عقل است؛ یعنی به حكم عقل باید خالق حكیم، بشری را با دو جنبهی الهی و بشری برانگیزد تا دین را از او بگیرد و به بشر برساند.
این چند جمله از فرمایش حضرت امام صادق(ع) كه مرحوم كلینی در اصول كافی نقل كرده؛ نشان دهندهی همین منطق عقل است. میفرمایند:
(إنَّا لَمَّا أثْبَتْنَا أنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِیاً عَنَّا وَ عَنْ جَمِیعِ مَا خَلَقَ)؛
«ما وقتی اثبات كردیم كه ما را خالق و صانعی است بلند مرتبهی از ما و از تمام آنچه که آفریده است».
(وَ کَانَ ذَلِکَ الصَّانِعُ حَکِیماً مُتَعَالِیاً لَمْ یَجُزْ أنْ یُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لا یُلامِسُوهُ)؛
«و آن صانع، حكیم است و بلند مقام، آنچنان كه ممكن نیست آفریدههایش او را مشاهده كنند و لمسش نمایند».
(ثَبَتَ أنَّ لَهُ سُفَراءَ فِى خَلْقِهِ یُعَبِّرُونَ عَنْهُ إلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ یَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِى تَرْكِهِ فَنَاؤُهُمْ)؛
«ثابت شد كه او سفرا و نمایندگانی در میان خَلقش دارد كه پیام او را به خلق و بندگانش میرسانند و آنها را به مصالح و منافعشان راهنمایی مینمایند».
(وَ هُمُ الْأنْبِیَاءُ (ع) وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُكَمَاءَ مُؤَدَّبِینَ بِالْحِكْمَةِ مَبْعُوثِینَ بِهَا)؛
«و آنها پیامبران و برگزیدگان از میان خلقش میباشند كه حكیمان مؤدّب به آداب حكمت و مبعوث به تعلیم حكمتند».
(غَیْرَ مُشَارِكِینَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَكَتِهِمْ لَهُمْ فِى الْخَلْقِ وَ التَّرْكِیبِ فِى شَیْءٍ مِنْ أحْوَالِهِمْ)؛[2]
«آنها در عین حال كه از جهت صورت ظاهر خلقت و تركیب بدنی با سایر افراد بشر مشترکند، ولی در هیچ یك از حالات روحی و معنوی مشترک با آنان نمیباشند».
﴿قُلْ إنَّما أنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إلَیَّ...﴾؛[3]
[ای پیامبر!] بگو: من مثل شما بشری هستم كه به من وحی میشود...
و از همین جهت از سایر افراد امتیاز مییابند و مشترك با آنان نمیباشند بلكه به اذن خدا، علمی محیط به همهی حقایق و قدرتی نافذ در همه چیز و در همه جا به دست میآورند.
این چند جمله از حضرت امام صادق(ع) بود كه همان منطق عقل را بیان فرموده است.
آری؛ عقل این چنین حكم میكند كه باید خداوند حكیم، برنامهی زندگی بشر را كه دین است به وسیلهی انبیا و برگزیدگان خویش از راه وحی ابلاغ نماید و این حكم عقل در مسألهی نبوّت است.
خودآزمایی
1- در چه صورت عرضه كردن امامِ حقّ به بشر لغو است؟
2- مختصری درباره کیفیّت ولادت حضرت امام مهدی(عج) توضیح دهید.
3- فردی که دین را به دست بشر میرساند باید دارای چگونه جنبههایی باشد؟ هر جنبه را شرح دهید.
پینوشتها
* سریر: تخت.
* اَمَد: نهایت، پایان، فرجام.
1 سورهی ملک، آیهی ۳۰.
2 کافی، جلد ۱، صفحهی ۱۶۸.
3 سورهی کهف، آیهی ۱۱۰.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی