۲۹- احمد و باوردی در کتاب المعرفة و ابونعیم از ابوسعید نقل کردهاند که گفت: رسول خدا(ص) فرمود:
«بُشْراکُمْ بِالْمَهْدِیِّ! رَجُلٌ مِنْ قُرَیش مِنْ أُمَّتِی عَلَی اخْتِلاف مِنَ النّاسِ وَزَلازِلَ، فَیَمْلأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلا کَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، وَ یَرْضی عَنْهُ ساکِنُ السَّماءِ وَ ساکِنُ الأَرْضِ، وَ یُقَسِّمُ الْمالَ صِحاحاً بِالسَّوِیَّةِ بَیْنَ النّاسِ وَ یَمْلأُ قُلُوبَ أُمَّةِ مُحَمَّد غنیً، وَ یَسَعُهُمْ عَدْلَهُ حَتّی إِنَّهُ یَأْمُرُ مُنادِیاً فَیُنادِی: مَنْ لَهُ حاجَةٌ؟ فَما یأْتِیهِ أَحَدٌ إِلاّ رَجُلٌ واحِدٌ، یَأْتِیهِ یسْأَلُهُ فَیَقُولُ: اِئْتِ السّادِنَ یُعْطِیکَ. فَیَأْتِیهِ فَیَقُولُ: أَنَا رَسُولُ الْمَهْدِیِّ إِلَیْکَ لَتُعْطِیَنِی مالاً، فَیَقُولُ: اِحْثِ! فَیَحْثِی، فَلا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَحْمِلَهُ. فَیَلْقی حَتّی یعکُونَ قَدْرَ ما یَسْتَطِیعُ أَنْ یَحْمِلَهُ فَیَخْرُجُ بِهِ وَیَنْدِمُ، فَیَقُولُ: أَنَا کُنْتُ أَجْشَعُ أُمَّةِ مُحَمَّد نَفْساً، کُلُّهُمْ دَعی إِلی هذَا الْمالِ فَتَرَکهُ غَیْری، فَیَرُدَّهُ عَلَیْهِ فَیَقُولُ: إِنّا لا نَقْبَلُ شَیْئاً أَعْطَیْناهُ، فَیَلْبَثُ فِی ذلِکَ سِتّاً أَوْ سَبْعاً أَوْ تِسْعَ سِنِینَ، وَلا خَیْرَ فِی الْحَیاةِ بَعْدَهُ»؛[1]
«شما را به مهدی بشارت باد! مردی از قریش از بین امّت من، در زمانی که مردم باهم به مخالفت و ستیز برمیخیزند و زلزلهها روی میدهد، او زمین را از عدالت و برابری پر میسازد چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد. آسمانیان و ساکنان زمین از او راضی و خشنود میشوند. او مال را به درستی و برابری بین مردم تقسیم میکند و دلهای امّت محمّد(ص) را از بینیازی میکند و عدالت او همگان را شامل میشود، تا آنجا که فرمان میدهد منادی ندا در دهد: کیست که نیازی داشته باشد؟ پس هیچکس جز یک مرد به نزد او نمیآید. آن مرد نزد او میآید و درخواست میکند، میفرماید: به نزد نگهبان پردهدار برو، به تو [نیازت را] میدهد. به نزد او میرود و میگوید: من فرستاده مهدی هستم، نزدت آمدهام که مالی به من عطا کنی. پس میگوید: بریز و آنقدر از مال به دامنش میریزد که نمیتواند آن را حمل کند. پس مال را بیرون میبرد، درحالی که پشیمان است و با خود میگوید: من طمعکارترین و حریصترین فرد از امّت محمّد(ص) بودم، همه آنان به این مال فراخوانده شدند؛ امّا جز من کسی آن را قبول نکرد. پس بازمیگردد و پولها را به نگهبان پس میدهد. او میگوید: ما چیزی را که به کسی بخشیدیم، بازپس نمیگیریم. پس آن حضرت، در چنان حکومتی شش یا هفت یا نه سال درنگ میکند و بعد از او، خیری در زندگانی نیست».
۳۰- نیز او - نعیم بن حمّاد - از عبدالله از ابوسعید، از پیامبر(ص) روایت کرده است که آن حضرت فرمود:
«اَلْمَهْدِیُّ مِنّا، أَجْلَی الْجبْهَةِ أَقْنَی الأَنْفِ»؛[2]
«مهدی از نسل ماست، گشادهپیشانی است و وسط بینی او قدری برآمده است».
۳۱. نعیم بن حمّاد از ابوسعید خدری نقل کرده است که گفت: رسول خدا(ص) فرمود:
«سَتَکُونُ بَعْدِی فِتَنٌ؛ مِنْها فِتْنَةُ الأَحْلاسِ یَکُونُ فِیها حَرْبٌ وَ هَرْبٌ، ثُمَّ بَعْدَها فِتْنَةٌ أَشَدُّ مِنْها، ثُمَّ تَکُونُ فِتْنَةٌ، کُلَّما قِیلَ: انْقَطَعَتْ تَمادَتْ حَتّی لا یَبْقی بَیْتٌ إِلاّ دَخَلَتْهُ، وَلا مُسْلِمٌ إِلاّ مَلَّتْهُ حَتّی یَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتِی»؛[3]
«پس از من فتنههایی رخ خواهد داد؛ یکی از آن فتنهها، فتنه تنگدستی و بیچارگی و خانهنشینی خواهد بود. در آن فتنه، جنگها و گریزها به وقوع میپیوندند، و بعد از آن فتنهای سختتر و پس از آن فتنهای دیگر خواهد بود. هرچه گفته میشود: دیگر فتنه به پایان رسید، گسترش بیشتر مییابد، تا جایی که هیچ خانهای نمیماند مگر آنکه فتنهای آن را دربرمیگیرد، و هیچ مسلمانی نیست مگر آنکه فتنهها او را دلزده و دلتنگ ساخته باشد، تا اینکه مردی از خاندان من قیام کند».
۳۲- نعیم از علی(ع) روایت کرده است که آن حضرت فرمود:
«لا یَخْرُجُ الْمَهْدِیُّ حَتّی یُقْتَلَ ثُلْثٌ، وَیَمُوتَ ثُلْثٌ، وَیَبْقی ثُلْثٌ»؛[4]
«مهدی قیام نخواهد کرد تا زمانی که یکسوم مردم کشته شوند، یکسوم دیگر بمیرند و - تنها – یکسوم آنها باقی بمانند».
۳۳- ابن ابی شیبه نقل کرده است که گفت: فلانی - مردی از اصحاب پیامبر(ص) - برایم روایت کرد که:
«[إِنَّ] الْمَهْدِیَّ لا یَخْرُجُ حَتّی تَقْتُلَ النَّفْس الزَّکِیَّة، فَإِذا قُتِلَتْ النَّفْسُ الزَّکِیَّةُ غَضِبَ عَلَیْهِمْ مَنْ فِی السَّماءِ وَمَنْ فِی الاَرْضِ؛ فَأَتَی النّاسُ، فَزَفُّوهُ کَما تَزِفُّ الْعَرُوسُ إِلی زَوْجها لَیْلَةَ عُرْسِها، وَهُوَ یَمْلاُ الاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلا، وَتَخْرُجُ الاَرْضُ نَباتَها وَتَمْطِرُ السَّماءُ مَطَرَها وَتَنْعُمُ أُمَّتِی فِی وِلایَتِهِ نِعْمَةً لَمْ تَنْعُمْها قَطُّ»؛[5]
«همانا مهدی(ع) قیام نخواهد کرد تا آن زمان که نفس زکیّه کشته شود. وقتی نفس زکیّه کشته شد، هرکس در آسمان و هرکس در زمین است، بر کشندگان او خشمگین میشوند، پس مردم میآیند و شادمانه گرداگردش میچرخند چنانکه در شب عروسی شادمانه گرد عروس میچرخند. و مهدی(ع) زمین را از عدل و داد پر میکند و زمین گیاهانش را میرویاند و آسمان بارانش را سرازیر میگرداند و امت من در زمان ولایت و حکومت او از چنان نعمتی برخوردار میشوند که هرگز در گذشته از آن بهره مند نبودهاند».
۳۴- ابوعمرو دانی در کتاب «سنن» خویش از حذیفه نقل کرده است که گفت: رسول خدا(ص) فرمود:
«یَلْتَفِتُ الْمَهْدِیُّ وَقَدْ نَزَلَ عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ کَأَنَّما یَقْطُرُ مِنْ شَعْرِهِ الْماءُ. فَیَقُولُ الْمَهْدِیُّ: تَقَدَّمْ! صَلِّ بِالنّاسِ! فَیَقُولُ عِیسی: إِنَّما أُقِیمَت الصَّلاةُ لَکَ، فَیُصَلِّی خَلْفَ رَجُل مِنْ وُلْدِی»؛[6]
«مهدی(ع) متوجّه میشود که عیسی بن مریم نازل شده است و چنان است که گویا از موهایش آب میچکد. مهدی(ع) به او میفرماید: بفرما، پیش برو و با این مردم نماز بگزار. عیسی میگوید: این نماز برای اقتدایِ به تو بهپا داشته شده. پس پشتسر مهدی(ع) که مردی از فرزندان من است، نماز میخواند».
۳۵- طبرانی در کتاب المعجمالاوسط و حاکم از امّسلمه روایت کردهاند که گفت: رسول خدا(ص) فرمود:
«یُبایِعُ الرَّجُلُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَالْمَقامِ عِدَّةَ أَهْلِ بَدْر، فَیَأْتِیهِ عَصائِبُ أَهْلِ الْعِراقِ وَأَبْدال أَهْلِ الشّامِ، فَیغْزُوهُ جَیْشٌ مِنْ أَهْلِ الشّامِ حَتَّی انْتَهَوْا بِالْبَیْداءِ خَسِفَ بِهِمْ»؛[7]
«عدهای به تعداد لشکریان بدر با آن مرد – مهدی(ع) - بین رکن و مقام کعبه بیعت میکنند، پس جمعی از بزرگان اهل عراق و صالحین اهل شام به یاری او میآیند. پس لشکری از اهل شام با او و یارانش میجنگند، تا به منطقهای به نام بیداء میرسند، زمین آنان را (لشکر شام) را در خود فرو میبرد».
۳۶- نعیم بن حماد از محمّد بن حنفیه نقل کرده است که گفت: نزد علی(ع) بودیم، پس مردی از او درباره مهدی(ع) سؤال کرد، آن حضرت فرمود: هیهات، هیهات! سپس با دستش نُه عدد شمرد[8] و بعد فرمود:
«ذلِکَ یَخْرُجُ فِی آخِرِ الزَّمانِ، إِذا قِیلَ لِلرَّجُلِ: اللهَ اللهَ! قُتِلَ؛ فَیَجْمَعُ اللهُ لَهُ قَوْماً قَزَعاً کَقَزَعِ السَّحابِ یُؤَلِّفُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ، لا یَسْتَوْحِشُونَ عَلی أَحَد، وَلا یَفْرَحُونَ بِأَحَد، دَخَلَ فِیهِمْ عَلی عِدَّةِ أَصْحابِ بَدْر، لَمْ یَسْبقْهُمْ الاَوَّلُونَ وَلا یُدْرِکْهُمْ الآخِرُونَ، وَعَلی عَدَدِ أَصْحابِ طالُوتَ الَّذِینَ جاوَزُوا النَّهْرَ مَعَهُ»؛[9]
«او در آخرالزمان ظهور خواهد کرد و در زمانی که دربارهاش گفته شود: خدا را! خدا را! که او کشته شده است،[10] پس خداوند برای او از جای جای زمین گروهی را که همچون قطعههای ابر پراکندهاند، گرد هم میآورد و بین دلهایشان الفت و پیوند ایجاد میکند، بهگونهای که از هیچکس نمیهراسند و به هیچکس شادمان نمیشوند. به تعداد اصحاب بَدر در این گروه وارد میشوند، کسانی که پیشینیان بر آنان سبقت نگرفته و پسینیان توفیق درک و وصول به آنان را نمییابند و آنان به تعداد اصحاب طالوتاند که با او از نهر گذشتند».
۳۷- ابنماجه و طبرانی از عبدالله بن حارث بن جزء زبیدی نقل کردهاند، که گفت: رسول خدا(ص) فرمودند:
«یَخْرُجُ ناسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ، فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِیِّ سُلْطانَهُ»؛[11]
«مردمی از مشرق زمین قیام مینمایند و برای سلطنت و حکومت حضرت مهدی(ع) زمینه سازی میکنند».
۳۸- ابوغنم کوفی در کتاب الفتن از علی بن ابیطالب(ع) روایت کرده است که آن بزرگوار فرمود:
«وَیْحاً لِلطّالِقانِ! فَإِنَّ للهِ بِها کُنُوزاً لَیْسَتْ مِنْ ذَهَب وَلا فِضَّة؛ وَلکِنْ بِها رِجالٌ عَرَفُوا اللهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ، وَهُمْ أَنْصارُ الْمَهْدِیِّ فِی آخِرِ الزَّمانِ»؛[12]
«آه از طالقان - رحمت باد بر طالقان! - خدا را در آن شهر گنجینههایی است که از طلا و نقره نیستند؛ بلکه در آن مردانی هستند که خدا را به حقیقت معرفت شناختهاند و آنان در آخرالزمان، یاوران مهدی(ع) خواهند بود».
۳۹- ابونعیم از ابوسعید نقل کرده است که گفت: رسول خدا(ص) فرمود:
«مِنَّا الَّذِی یُصَلِّی عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ خَلْفَهُ»؛[13]
«از نسل ماست آن کسی که عیسی بن مریم پشتسر او نماز میخواند».
۴۰- ابوبکر اسکافی، در کتاب فوائد الاخبار از جابر بن عبدالله نقل کرده است که گفت: رسول خدا(ص) فرمودند:
«مَنْ کَذَّبَ بِالدَّجّالِ فَقَدْ کفَرَ، وَمَنْ کَذَّبَ بِالْمَهْدِیِّ فَقَدْ کَفَرَ»؛[14]
«کسی که دجّال را تکذیب کند کافر شده، و کسی که مهدی(ع) را تکذیب کند کافر شده است».
خدای تعالی را سپاس میگویم که مرا به نقل این چهل حدیث از بین روایات واردشده درباره حضرت مهدی(ع) شرافت و توفیق بخشید.
دراینباره، هرکس خواستار احادیثی بیشتر و بحثی گستردهتر است، میتواند در کتابهای «مسانید» و «جوامع» و کتابهای مبسوطی چون بحارالانوار مجلسی و العوالم بحرانی اصفهانی و کمالالدین شیخ صدوق و الغیبة شیخ طوسی و کفایةالاثر خزاز قمی و کتاب ما منتخبالاثر فی الامام الثانیعشر(ع) به بررسی و تحقیق بپردازد. الحمد لله رب العالمین
۱۲ رجبالخیر ۱۴۰۱ق.
قم مقدسه
لطفالله صافی گلپایگانی
خودآزمایی
1- یکی از آن فتنههایی که پس از رسول خدا(ص) روی داده است را بیان کنید.
2- عدهای (به تعداد لشکریان بدر) با مهدی(ع) کجا بیعت میکنند؟
3- چه کسانی برای حکومت حضرت مهدی(ع) زمینه سازی میکنند؟
پینوشتها
1 متقی هندی، البرهان، ص ۷۹، باب ۱، حدیث ۲۱.
2 متقی هندی، البرهان، ص ۹۹، باب ۳، حدیث ۳.
3 متقی هندی، البرهان، ص ۱۰۳، باب ۴، حدیث ۳.
4 متقی هندی، البرهان، ص ۱۱۱-۱۱۲، باب ۴، فصل ۲، حدیث ۴.
5 متقی هندی، البرهان، ص ۱۱۲، باب ۴، فصل ۲، حدیث ۶.
6 متقی هندی، البرهان، ص ۱۶۰، باب ۹، حدیث ۹.
7 متقی هندی، البرهان، ص ۱۱۷، باب ۴، فصل ۲، حدیث ۱۸.
8 این نُه بار باز و بسته کردن دست یا شمردن نُه عدد با دست «عقد بیده تسعاً» چه مفهومی دارد؟ دراینباره گفته شده است: حضرت علی(ع) به این وسیله خواستند اشارهای داشته باشند به اینکه تعداد امامان معصوم از نسل حسین (ع) نُه نفر است که نهمین آنان مهدی (ع) است. ازاینرو، وقتی به نهمین شماره رسیدند، فرمودند: «ذلک یخرج فی آخرالزمان».
9 متقی هندی، البرهان، ص ۱۴۴، باب ۶، حدیث ۸.
10 عبارت متن کتاب این است: «الله الله قیل؛ یعنی خدا را! خدا را! گفته شده است»؛ لکن ظاهر این است که عبارت صحیح به اینگونه باشد: «الله الله قُتل؛ یعنی خدا را! خدا را! او کشته شده است». بااینهمه در کشفالاستار به گونهای دیگر آمده است: «اذا قال الرجل: الله تعالی قتل؛ یعنی مردی گوید که خدا او را کشته است». و افزوده است که: حافظ ابوعبدالله حاکم در کتاب مستدرک خود آن را نقل کرده و گفته است که: این حدیث، بر مبنای بخاری و مسلم صحیح شمرده میشود، اگرچه خود آن دو ذکری از آن ندارند.
11 متقی هندی، البرهان، ص ۱۴۷، باب ۷، حدیث ۲.
12 متقی هندی، البرهان، ص ۱۵۰، باب ۷، حدیث ۱۴.
13 متقی هندی، البرهان، ص ۱۵۸، باب ۹، حدیث ۱.
14 متقی هندی، البرهان، ص ۱۷۰، باب ۱۲، حدیث ۲.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی