فراز پنجم
وَ اَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاْنْبِیاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاْوْصِیاءِ.
(میراثهای انبیاء را به حضرت حسین(ع) عطا کردی و او را حجتی بر خلقت از اوصیاء قرار دادی.)
در این فراز سعی میکنیم دو مضمون متفاوت را در یک بحث مطرح کنیم.
انبیاء وقتی مبعوث شدند هر کدام میراثی را به جا گذاشتند، آن چیست؟ گاهی میراث انبیاء را یکی یکی بر میشماریم، مثلاً عصای موسی و پیراهن یوسف که هنگامی که ابراهیم را در آتش انداختند، بر تن او بود. سابقهی این پیراهن به قبل از حضرت ابراهیم برمیگردد؛ موقع ذبح اسماعیل بر تن او بود که به یعقوب و بعد به یوسف رسید و یعقوب از آن پیراهن بینا شد. الان عصا و پیراهن و خاتم سلیمان کجاست؟ این میراث با عظمت گم نشده تا در سازمان میراث فرهنگی بخواهیم آن را بیابیم! هر کدام از انبیاء چیزهایی اینگونه داشتند. پس گاهی منظور از میراث انبیاء این چیزهاست. در روایت صریح میفرماید: عصای موسی دست ماست، پیراهن یوسف پیش ماست، خاتم سلیمان پیش ماست. همهی اینها نزد ائمه(ع) محفوظ است و شاید روز ظهور بیشتر در معرض دید قرار گیرد.
عبارتی هم در زیارت جامعهی کبیره داریم: و میراث النّبوة عندکم. اگر قضیه، قضیهی میراث نبوت باشد ممکن است با میراث انبیاء متفاوت باشد. میراث انبیاء میتواند به این چیزهایی که از انبیاء باقی مانده تلقی شود مثل عصای حضرت موسی و پیراهن حضرت یوسف و خاتم حضرت سلیمان و... که نزد امام زمان(عج) محفوظ است.
سیدالشهداء(ع) هم میراثدار انبیاء است و هم میراثدار نبوت، در زیارت وارث میخوانید: السَّلامُ عَلَیکَ یَا وارِثَ آدَمَ صَفوةِ الله السَّلام عَلیکَ یا وارثَ نُوحَ نَبیالله... میراثی که از آدم و نوح و ابراهیم و عیسی و موسی و...هست تنها دست سیدالشهداء(ع) است که حالا بعد از ایشان منتقل شده یا نشده و تا چه حد شده یا نشده بحثی جداگانه میطلبد.
میراث نبوت آن اتفاقی است در عالم که وقتی که پیامبرانی مبعوث شدند و به وسیلهی آن، زمین به آسمان اتصال پیدا کرد. آنچه را که بشر توسط نبوت به آن رسید رابطهی انسان با خدا بود! آنهایی که از پیامبران و پیامبری دور افتادند در این زمینه کم آوردند حتی خدا را قبول دارند اما رابطهی انسان با خدا را نتوانستند مطرح کنند.
هنوز بین متکلمین و فلاسفهی مغربزمین کسانی هستند که حتی میگویند آیا ما اجازه داریم خدا را دوست داشته باشیم یا نه؟
بشر نیاز به یک مطلبی داشته که اگر پیامبران آن را نمیگشودند آن خلأ همچنان باقی بود. لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى المُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ.[1] اگر این افق را پیامبران برای بشر باز نمیکردند، هیچ عقلی به این امر نمیرسید که بشر و خدا میتوانند با هم رفیق باشند؛ یا حبیبَ من لا حبیبَ له یا طبیبَ من لا طبیبَ له یا رفیقَ من لا رفیقَ له یا شفیق من لا شفیق له یا اَنیسَ من لا انیس له خود بشر نمیتواند به این حالتها برسد مگر آنکه راهنمای الهی بگوید که خداوند دریچهای را باز کرده که بشر بتواند با خدای خود رابطه داشته باشد. لحظهای که ز محبت گدایی به شاهی مقابل نشیند. اصلاً ما دوست داریم به هم محبت بورزیم. تو به من محبت داشته باشی و من به تو محبت داشته باشم آنگاه یک قرائت دیگری میشود. خداوند به موسی میگوید خدا بندههایش را دوست دارد، سعی نکنید بندهها را پیش خدا خراب کنید. رابطهی خدا با بندههایش محبتآمیز است. خداوند فرمود: ای موسی بندگان را پیش من محبوب کن مرا هم نزد بندههایم محبوب کن. حَبِّبنِی الَی خَلقِی وَ حبِّب خَلقِی الَیَّ[2] این رابطه را خدا میخواهد. رابطهی انسان با خدا میراث نبوت است. اوج این رابطهای که پیغمبر(ص) و همهی ائمه(ع) برای ایجاد آن تلاش میکنند در زمان اسلام مطرح شد و مسئلهای نبود که عقل بشر به آن برسد. این یکی از مهمترین میراثهای نبوت است که اگر بخواهیم بحث کنیم بیشتر از اینهاست.
وَ اَعطَیتَهُ مَواریثَ الاَنبِیاء، کلید آسمان ارث ماندهی پیامبران بود، وقتی خطاب به سیدالشهداء(ع) میگوییم: السَّلامُ عَلَیکَ یَا وارِثَ آدَمَ صَفوةِ الله... هر کدام از انبیاء چیزی داشتند مثل کشتی نوح، عصای موسی، پیراهن یوسف و... که همه به امام حسین(ع) رسید ولی آنها مهم نیست، مهم کلید آسمان است که چیزی بود که به پیامبران داده شد و پیامبران آمدند و گذاشتند در زمین تا مردم بروند آسمان و با خدا ارتباط برقرار کنند. مِیراثُ النُّبوَةِ عِندَکُم؛ وَ اَعطَیتَهُ مَوارِیث الانبِیاء. یعنی کلیدها را دادیم دست سیدالشهداء(ع).
آن نوری که پیامبران از آن خلق شدند در وجود حضرات ائمه(ع) است که همهی جلوههای انبیاء را دارند، ممکن است بعضی از انبیاء در بعضی از جلوهها کمتر یا بیشتر نور داده شده باشند اما میبینید یک امام نور همهی انبیاء را دارد.
در روایت است که اصحاب نشسته بودند. پیغمبر(ص) فرمود اگر کسی میخواهد آدم را در علمش، نوح را در فهمش، ابراهیم را در حلمش، موسی را در توانمندیاش، عیسی را در زهدش و سلیمان را در حکمتش ببیند به این آقا نگاه کند. دیدند امیرالمؤمنین(ع) از در وارد شد. حضرت رسول فرمود اگر میخواهید صورت آدم و خلق آدم را بیدانید به امیرالمؤمنین(ع) نگاه کنید![3]
در مورد حضرت مهدی(عج) همهی انبیاء هر چه داشتند تقدیم ایشان میکنند. در مورد امیرالمؤمنین(ع) بحث بالاتر از این حرفهاست. در مورد میراث ائمه(ع) آنچه که باقیماندهی کار یوسف، باقیماندهی کار نوح، چکیدهی کار موسی هر چه بود در اختیار حضرت حسین(ع) (روحی فداه) قرار گرفته است.
وَ جَعَلتَهُ حُجَّةً عَلَی خَلقِکَ مِنَ الاَوصِیاء. او را حجت قرار دادی برای خلقت از اوصیا. حجت یعنی حرف آخر، نفیاً و اثباتاً؛ حجت این معنی را دارد که فصل الخطاب باشد یعنی حرف دیگری در کنارش نباشد.
ائمهی(ع) ما حجت هستند و هیچکسی بدیل و نظیر آنها نیست. امام صادق(ع) فرمود: اِیَّاکَ اَن تَنصِبَ رَجُلاً دُونَ الحُجَّة فتُصَّدِقَهُ فِی کُلِّ مَا قَالَ.[4] مبادا کسی را غیر از حجت نصبالعین قرار دهی به گونهای که هر چه بگوید تصدیق کنید! بالاخره بشر خطا میکند. بعد هم مرز از بین میرود. نیازمان به حجت نیاز ما به سیدالشهداء(ع) و به امیرالمؤمنین(ع)، به عصمت و حجت ائمه(ع) فقط امور آموزشی و کارکردی نیست بلکه یک نیاز وجودگرایانه است، یعنی وجود ما برای تنظیم درونی خود به یک ارتباط قوی و غیرقابل انکار نیاز دارد. وجود شیعه به چیست؟ ما فکر میکنیم که هیچ! بعضیها که در مورد عرفان حرف میزنند و هیچ توجه ندارند میگویند همه از آخر میترسند فلانی از اول میترسد! این بحث بسیار دقیق است که معمولاً عوام الناس آن را میپذیرند که آدم بد از اول خلقت بد بوده است و میگویند ما جزو بدها هستیم دیگر!
امام پیغمبر(ص) فرمود: اِنَّ فِی الفِردَوسِ لَعِیناً؛ در بهشت چشمهای است اَحلَی مِنَ الشَّهدِ؛ از شربت عسل شیرینتر، اَبرَدُ مِنَ الثَّلجِ؛ از برف خنکتر یا سفیدتر، اَطیَبُ مِنَ المشکِ؛ از مشک خوشبوتر، اَلیَنُ مِنَ الزّبدِ؛ از روغن نرمتر.[5]
یک طینتی در این نهر وجود دارد که خداوند ما را از این طینت خلق کرد و شیعهی ما را هم از این طینت خلق کرد. یعنی طینت شیعه چگونه است؟ خوش گوشت، شیرین، نرم، خنک و سفید و خوشبو است. در ادامه میفرماید هر کسی طینتش از این نباشد، نه از ماست و نه از شیعهی ما.
تصور ما از امام معصوم چیست؟ طینت ائمه(ع) شیرین است، خوردنی، بوییدنی، چشیدنی است و خشکی و تیزی و تندی و زمختی ندارند پس هر کس اینگونه نباشد از ائمه(ع) نیست.
خوب میگوییم شاید ما اینگونه نباشیم، همه از آخر میترسند من باید از اول بترسم! اگر قرار باشد طینت من از اول جزء بدها باشد دیگر نمیتوانیم خوب شویم! اما کار حجت همین است؛ ائمهی(ع) معصوم حجت خدا هستند یعنی روز قیامت با وجود حضرات کسی نمیتواند حرفی بزند حتی نمیتواند بگوید از اول طینت من را بد آفریدی این چه حجتی است؟ این حرف مال کسی است که علم زیادی دارد تفسیر خوانده، فلسفه خوانده، فیزیک و ریاضی خوانده؛ اما بحث حجت اصلاً در این مقولهها نیست. حجت کسی است که در امر آفرینش دست دارد یعنی الان با گرایشی که تو به او داری فوراً طینت روز اولت را تغییر میدهد؛ پروندهی زمان و مکان برای او مطرح نیست. محور زمان و محور مکان در برابر او کم میآورند و او مستقل از زمان و مکان است. درِ خانهی امام صادق(ع) یا سیدالشهداء(ع) میروی و مثلاً جزو کسانی هستی که طینتت خوب نبوده، به این حدیث عمل میکنی که: یَا کُمَیل لَا تَأخُذ الّا عَنَّا تَکُن مِنَّا.[6] حرفها، مشرب و ذهنیات خود را از ما بگیر تا از ما باشی، پس اگر از شما نبوده باشم چه کار کنم؟ میفرمایند: بیا از ما بگیر تا از ما شوی. طینت تو دست ماست آن را عوض میکنیم. یعنی بعد از چند هزار سال نه! زمانی نیست، اینجا دیگر محور زمان نداریم. این معادله، معادلهی مستقل از زمان است. این عملکرد حجت است.
وقتی همهی امواج و خطوط و منحنیها به حوزهی حجت خدا میرسد همهی محاسبات و معادلات از کار میافتد. در مورد ائمه(ع) زمان مطرح نیست، چون در مورد خدا نیست کُلُّ یَوم هُوَ فِی شَأنٍ امروز خدا در کاری است که اول خلقت هم بوده و همین امروز دوباره طینت تو را آفریده نه فقط طینت تو بلکه دهها و صدها هزار نفر که سالها از آن گذشته و خیلیها نگران آن هستند پس تو الان در حالی هستی که میتوانی در محضر سیدالشهداء(ع) قرار بگیری و طینت روز اولت را عوض کنی.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند[7]
معجزهی امیرالمؤمنین(ع) کندن در خیبر نیست. این توهین است به امیرالمؤمنین(ع)، معجزهی پیغمبر(ص) به حرف درآمدن سوسمار نیست. این موارد در برابر عظمت امیرالمؤمنین(ع) و پیغمبر(ص) چیزی نیست. معجزهی پیغمبر(ص) این است که طینت چند هزار سال قبل را هرچه بوده الان عوض میکند. شنیدیم که السعیدُ مَنْ سَعِدَ فِی بَطنِ اُمِّه وَ الشَّقِی شَقِیَ فِی بَطنِ اُمّه.[8] هر که سعید است، سعید است و هر که شقی است، بدبخت است پس دیگر نمیشود کاری کرد! بله نمیشود.
اما در مواردی زمان برعکس کار میکند. میرسند به آن منحنیهایی که زمان برعکس کار میکند یعنی دیروز، فرداست. به همان راحتی کاری را که فردا میتوانید انجام دهید میتوانید کاری را بکنید که مال دیروز بوده؛ دیروز و امروز ندارد طینت در لحظه عوض میشود. امروزه با کامپیوتر شاید بتوان بهتر تصور کرد؛ مثلاً با دکمهای تمام آن سیستمها و مدارهایی که روز اول بود تغییر میکند چون میخواهیم با یک سیستم جدید کار کند. چون زمان تغییر برنامههای کامپیوتر کم است (در ثانیه انجام میدهد) این مثال را میزنیم ولی شاید در ذهن ما دو یا سه سال وقت بخواهد.
حالا در مسیر حجت خدا، زمان کم میآورد یعنی طینت شما طینتی است که در اختیار حجت است. به این شکل حجت میشود حجت.
روز قیامت اگر فردی نزد پیغمبر(ص) محشور شود و جزو آدمهای بد باشد، میگوید خدایا تو خودت از اول مرا از طینت بد خلق کردی، خدا میگوید بله درست است اما جاهایی را قرار دادیم که اگر شما میخواستید طینتتان عوض میشد مثل روزی که از مادر متولد شدهاید. این را برای ذهنهایی گفته که نمیدانند قبل از تولدشان چه داستانی داشتهاند.
لذا فرمود اگر کسی از سعداء نباشد و آن را طلب کرد از سعیدان خواهد شد. مَن لیَسَ مِنَ السُّعَداء وَ طَلِبَه فَأسعَده الله. کسی که از اول سعید نبوده، در شکم مادر معلوم نیست چه کسی سعادتمند و چه کسی بدبخت است. معرفت باید بالا باشد و بخواهید خوشبخت شوید.
در روز قیامت اگر شما جزو کسانی باشی که طینتشان بد بوده اما یک گذر از کوچهی حجت کرده باشی یا یک نگاه حجت به تو افتاده باشد، نمیتوانی بگویی من جزو اشقیا بودم و جزو اشقیا محشور میشوم! بنابراین امکان عذاب وجود ندارد چون اگر حجت داشتی میتوانستی با حجت عوض شوی خُذ عَنَّا تَکُن مِنَّا از ما بگیر تا از ما باشی، اینها از شئون مخفی امام معصوم است.
شئون امام معصوم فقط این نیست که تفسیر قرآن بکنند یا احکام بگویند یا اجرای حدود بکنند و بعد به امضاء برسانند؛ اینها هم هست ولی شئون خیلی پایین امام معصوم است؛ در زمان غیبت هم راه گذاشتند و در مکان غیبت هم راه گذاشتند اما شئوناتی امام معصوم دارد که نه در زمان و نه در مکان غیبت تعطیل میشود و اگر تعطیل شود هیچکسی نمیتواند جایگزین آن باشد.
ائمه(ع) در شأن فیضدهی خود این ارتباط را همیشه با شیعه دارند که او را در مدار نگه میدارند؛ این مِنْ بودن (مِنّا)، اینکه ما از آنها هستیم، جاذبهای است که ما را در مدار نگه میدارد، آن جاذبه، جاذبهی امام زمان(عج) است.
وقتی شخصی سؤال کرد که اولواالامر چه کسانی هستند؟ پیغمبر(ص) یکی یکی ائمه را نام برد تا امام زمان(عج) و بعد بحث غیبت پیش آمد. پرسید چطور مردم از امام غائب بهرهبرداری میکنند؟ فرمود وجه انتفاع او در غیبت مثل انتفاع از خورشید است وقتی که در پشت ابر باشد.[9] ما یک استفادهی عمومی از خورشید داریم که یک کودک دبستانی هم میداند که از نور آن استفاده میکنیم.
پس شبها نیازی به خورشید نداریم؟ شما میگویید نیاز همیشه هست ولی آن کودک میگوید فقط در روز به خاطر نورش به خورشید نیاز داریم.
بله شبها نور نیست، خورشید نیست و همهجا تاریک است و چراغ روشن میکنیم و بالاخره کارمان را انجام میدهیم و نور چراغ، خورشید نمیشود ولی زندگی را ادامه میدهیم.
گاهی شأن خورشید شأنی است که اگر شب شود، چراغ را روشن میکنیم. گاهی در وسط روز کسوف میشود طوری نیست فقط کمی تاریک شده است. اما آن شأنی که لحظهای نمیتوان از آن غافل باشیم یا اگر خورشید از ما گرفته شود چیزی جایگزین آن نمیشود، شأن جاذبهی خورشید است که ما را در مدار نگه میدارد. آن جاذبهی امروز، جاذبهی وجود امام زمان یا در هر زمانی امام عصر آن زمان است.
حجت یعنی جاذبهای که همه را در آن منظومه نگه میدارد. به این سیارات که زمین یکی از آنهاست میگویند منظومهی شمسی، یعنی منظومهای که محوریتاش شمس است. به آنها که اهل زمان امام حسین(ع) بودند، میگویند منظومهی حسینی، یا زمان امام باقر(ع)، میگویند منظومهی امام باقر و... به ما میگویند منظومهی امام زمان(عج)؛ ما آن سیاراتی هستیم که با جاذبهی امام زمان در مدار قرار گرفتیم؛ مَن اَرادَ الله بَدَأ بِکُم وَ مَن وَحَّدَهُ قَبلِ عَنکُم وَ مَن قَصدهُ تَوجَّهَ بِکُم.[10] حجت یعنی آنچه که در تمام عمر پردهها را در نوردد و هیچ عذری باقی نگذارد برای اینکه روز قیامت جواب دهی: خدایا مرا در این شرایط آفریدی، من از اول طینتم خراب بوده! فرض میکنیم همین است که تو میگویی اما کیمیایی وجود داشت که شما سراغش نرفتی که آن کیمیا مس وجود تو را طلا میکرد.
زیارت اربعین زیارتی است که محتوای معرفتی بسیار دارد. چهل شب کسی اسم امام حسین(ع) را بیاورد یا چهل روز از امام حسین(ع) دم بزند بالاخره در این مدت چیزی به دستش میآید. شما در همین وادی چهل بار چیزی را تکرار کنی بالاخره چیزی به دست میآوری.
چهل بار یا چهل روز به یاد امام حسین(ع) بودی، امام حسین(ع) مسئلهی کوچکی نیست، اسمش کوچک نیست؛ وقتی السَّلامُ عَلَیکَ یَا اَباعَبدالله گفته باشی تمام حجابها را باید کنار زده باشی. بعضی وقتها بهتر است با فاصلهی دورتری به چیزی نگاه کنیم تا بتوانیم ابعاد آن را تشخیص بدهیم مثلاً کسی که در خود کوه قرار بگیرد نمیتواند تصویری از کوه داشته باشد ولی اگر کمی فاصله بگیرد کوه را میتواند تجسم کند و تصویری از آن بکشد. گاهی از شدت نزدیکی، تصویر ما نادرست میشود لذا فرمود کمی فاصله بگیرید اگر در مورد امام حسین(ع) حرف میزنید. خاکی که امام حسین(ع) و اصحاب در آن دفن شدند از مطهرات است. طِبتُم وَ طَابَتِ الاَرض الَّتِی فِیهَا دُفِنتُم.[11] یکی از صحابی به خانهی امام صادق(ع) رفت و دید ایشان در حال خواندن نماز هستند و روی مقداری خاک در یک دستمال زرد رنگی سجده میکنند. بعد از نماز علت را پرسید، فرمود: این خاک قبر مطهر جدم حسین بن علی(ع) است که بر آن سجده میکنم چرا که هفتاد حجاب را برطرف میکند. این جمله از زبان امام معصوم خیلی سنگین و پر محتواست.
خودآزمایی
1- میراث نبوت چه بوده است؟
2- ائمه(ع) در چه شأن خود، ارتباط همیشگی با شیعه دارند؟
3- ائمهی(ع) معصوم حجت خدا هستند، یعنی چه؟
پینوشتها
[1]. سورهی آل عمران، آیهی ۱۶۴.
[2]. بحار، ج ۱، ص ۷۱.
[3]. شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۴۹۹.
[4]. کافی، ج ۲، ص ۲۲۵، ح ۵.
[5]. تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۵۳۴.
[6]. تحفالعقول، ص ۱۷۱؛ وسائلالشیعه، ج ۱۸، ص ۹۵.
[7]. غزلیات حافظ شیرازی.
[8]. توحید، صدوق، ج ۳، ص ۳۵۶.
[9]. ...هل ينتفع الشيعة بالقائم في غيبته. قال(ص): اي والذي بعثني بالنبوة انّهم لينتفعون به ويستضيئون بنور ولايته في غيبة كانتفاع الناس بالشمس و اِن جلّلها السّحاب؛ بحار، ج ۵۲، ص ۹۳.
[10]. فرازی از زیارت جامعهی کبیره.
[11]. بخشی از زیارت وارث (هفتم).
سیدمجتبی حسینی