فراز هفتم| ۲
وَ اَسخَطَکَ وَ اَسخَطَ نَبِیِّکَ برای کسانی است که اسم دین را میآورند ولی دینداری درست ندارند و این خیلی خطرناک است. کسانی که در صف مقابل حضرت حسین(ع) به امام میگفتند تو جهنمی هستی، از این دسته بودند. مروانبن حکم به امام حسین(ع) پیشنهاد داد که با یزید بیعت کن که صلاح دین و دنیای تو در این است. تعجبآور است که مروان چگونه این حرف را به امام حسین(ع) میگوید البته صلاح دنیا را میتوان تا حدودی توجیه کرد ولی صلاح دین را چطور! شبیه صدر اسلام که مشرکان مکه به پیامبر(ص) پیشنهاد دادند دست از گفتههایت بردار ما به تو بهترین همسران، بهترین خانهها، بهترین اموال را میدهیم. البته همهی اینها دنیایی است و مشرکان بیشتر از این نمیفهمیدند. اصلاً صحبت آخرت نکردند ولی در قضیهی کربلا چون قضیهی خلافت است و بنیامیه خود را خلیفه و جانشین پیامبر(ص) میدانستند، میگوید صلاح دین و دنیای توست که با یزید بیعت کنی اما سیدالشهداء(ع) فرمود: (در این صورت) و علی الاسلام السلام. پس عامل اول به وجود آمدن سخط خدا موقعی است که کسی قرآن بخواند و عمل نکند و محبت دنیا را بر آن برگزیند.
عامل دوم در مورد اهل بیت(ع) است. در روایتی فرمود: مَن جَحَدَ عَلی بن اَبیطالب(ع) وَ امام مِنَ الائمَة مِنَّا اَهلالبیت فَقَد بَاءَ بِسَخَطِ مِنَ الله.
ملاک دینداری، اعتقاد به امیرالمؤمنین(ع) است، اهل سنت هم این روایت را در کتابهایشان آوردهاند ولی ما از امام صادق و امام باقر(ع) نقل میکنیم. ملاک تدیّن، تقرّب به وجود مقدّس امیرالمؤمنین(ع) است.
بنابراین ملاک دوّم در مورد سخط خداوند دوری از وجود حضرت امیرالمؤمنین(ع) و یازده امام و فرزندان اوست لذا نباید بیهوده اینطرف و آنطرف رفت که تبعات آن نفاق است. نفاق گونههای مختلف دارد و یک نمونه همین کسانی که در روز عاشورا به یکدیگر تبریک گفتند و در برابر سیدالشهداء(ع) ایستادند و قربة الیالله حضرت و بچههایش را شهید کردند. عمر سعد لعنة الله علیه وقتی میخواست فرمان حمله دهد، گفت: یا خلیل الله ارکبی و بالجنة أبشری که نوعی کپیبرداری از زبان پیامبر(ص) بود. میخواست بگوید ما پیرو پیامبریم و هر چه پیامبر گفته ما میگوییم؛ این همان جملهای است که پیامبر در جنگها زمان صدور فرمان حمله میفرمود: یا خلیلالله ارکبی و بالجنة أبشری! همهی کسانی که به جنگ امام حسین(ع) آمدند آگاه نبودند که دارند چه میکنند؛ عدهای از آنها واقعاً فکر میکردند وظیفهی دینی خود را انجام میدهند و حتی به میمنت غلبه بر این خارجی که بر خلیفهی رسول الله خروج کرده، روزه شکر گرفتند!
معلوم نیست بعضی از ما اعتقاداتمان را از کجا میگیریم! از امام صادق(ع) روایت است که فرمود: اِن اَرَدتَ العِلم الصَّحِیح فَعِندنَا اَهل البَیت فَإنّا وَرثنَا وَ اوتَینَا شَرعَ الحِکمة وَ فَصل الخِطاب.[1] اگر علم صحیح میخواهید، از ما بگیرید. اگر معرفت از مجرای صحیح دریافت نشود موجب فساد قلب، هلاکت صاحب قلب و دیگران میشود چنانچه امام صادق(ع) فرمود: اِنَّ حَدیثَنَا صَعبٌ مُستَصعَبٌ لَا یَحتَملهُ الّا صُدورَ مُنیرة قُلوب مشرِقة اَو اَفئدة حَسنَة.[2] امر ما صعب مستصعب است تحمل نمیکند این امر را مگر سینههای نورانی و قلبهای سلیم و دلهای نیکو. این مسئلهی مهمی است برای دستاندرکاران تربیت که میخواهند کسی را متدین کنند؛ در ابتدا لزومی ندارد به او بگویند مثلاً حدیث حفظ کند، بلکه اول باید قلبش را درست کرد و تا قلبش درست نشود هم خودش را اذیت میکند هم ولی را و هم دیگران. حتی در بعضی روایات داریم اگر قلب پاک نباشد دین که در آن وارد میشود نتیجهاش بدتر است. یعنی اگر قلب آلوده و کثیف باشد، دین را از مجرای صحیحاش نمیگیرد و مصیبت میآفریند لذا باید مواظب قلبمان باشیم تا نورانی باشد و دین و معرفتمان را از مجرای صحیحاش ـ پیامبر و اهل بیت – دریافت کنیم. بسیاری از کسانی که در برابر حضرت امام حسین(ع) ایستادند، به اسم دین صف کشیدند، چون دین را از مجرایش نگرفتند و در جایگاهش هم جای ندادند. مجرای دین، اهل بیت(ع) و جایگاهش قلب است و اگر قلب خراب باشد، دینداری فرد خراب میشود و دیگران را هم خراب میکند؛ قلب باید نورانی شود تا حقیقت دین و حقیقت امام حسین(ع) را دریافت کند. چه کار باید کرد؟ مثلاً باید چند سال دوره دید؟ نه، راهش در حدیث لایحتملهُ... گفته شد.
عامل سوم به وجود آمدن سخط خداوند در ادامهی عبارت زیارت اربعین است: وَ أَطاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَالنِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ. اطاعت از اهل شقاق و نفاق و کسانی که بار گناهان دیگران را هم به دوش میکشند موجب سخط خداوند و رسولش میشود. در این عبارت جملهی حملة الاوزار مهم است یعنی اگر کسی، دیگری را به گناه بکشاند، به علاوه گناه خودش، گناه دیگری هم به پای او نوشته میشود، درست عین کار صواب که اگر کسی، دیگری را به راه صواب بکشاند، علاوه بر صواب خودش، صواب دیگری را هم به پای او مینویسد. مثال بارز یک اهل نفاق، شبث بن ربعی است این فرد زمانی مؤذن یک پیامبر دروغی بود و بعد از رسوایی آن پیامبر، مسلمان شد. بعد از رحلت پیامبر(ص) در قضیهی قتل عثمان دخالت کرد چون احساس کرد به نفع اوست. در زمان حکومت امیرالمؤمنین(ع) طرف حضرت آمد اما بعد در مقابل حضرت ایستاد و جزء خوارج شد. خوارج که نتوانستند کاری کنند و معاویه کاملاً مسلط شد از خوارج بودن هم توبه کرد و آمد طرف بنیامیه! در زمان یزید همراه ابنزیاد و در سپاه شمر علیه امام حسین(ع) جنگید. وقتی مختار قیام کرد و حاکم کوفه شد، از اصحاب مختار شد و تکتک قَتَله امام حسین(ع) را لو داد. وقتی اوضاع برگشت و مصعب بر کوفه مسلط شد به سمت او رفت و رئیس پلیس کوفه شد و خودش مختار را دستگیر کرد و تحویل داد تا او را کشتند. شبث بن ربعی مثال بارزی است برای یک منافق که دین وسیلهی دنیاییشان و لقلقهی زبانشان است. کسانی که در راه حضرت روز عاشورا ایستادند و موجب سخط خدا و پیامبرش شدند، از اینگونه افراد که اهل نفاق بودند پیروی کردند. کسانی که دین لقلقهی زبانشان بود. سیدالشهداء در خطبهای فرمود: النَّاسُ عَبیدُ الدُّنیَا وَ الدِّینُ لَعِقٌ عَلَی اَلسِنَتِهِم یُحیطُون مَا دَرَّت مَعایِشَهُم فَاِذا مُحصِّوا بِالبَلاءِ قَلّت دَیَّانُون. مردم بندهی دنیا هستند و دین لقلقهی زبانشان، آنوقت که با بلا و امتحان آزموده شوند دیندار کم است. اهل نفاق اینگونهاند؛ سخن از دین میزنند ولی چون باور قلبی ندارند در زمان بلا و سختی رنگ عوض میکنند. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ... وَ یَتولَّی عَلَیهَا رِجالٌ رِجالاً عَلَی غَیرِ دِینِ الله فَلَو أنَّ البَاطِلَ خَلَصَ مِن مَزاجِ الحَقِّ لَم يَخَف عَلَي المُرتادِينَ وَ لَو اَنَّ الحَقَّ خَلَصَ مِن لبسِ الباطِلِ اِنقَطَعت عَنهُ السِّن المُعانِدینَ وَ لَیکِن یُؤخَذُ مِن هَذَا ضَغثٌ فَیَمزِجانِ فَهنالِکَ یَستَولَی الشَّیطانُ عَلَی اَولیائِهِ وَ یَنجُو الَّذینَ سَبَقَت لَهُم مِنَ الله الحُسنَی.[3] یک مشت از این طرف میگوید و یک مشت از آن طرف و آنچنان درهم میآمیزد که آدم فریب میخورد در حالی که اگر حق از آمیختگی با باطل خالص میشد کسی فریب نمیخورد.
طبیعی است شیطان مؤمن را به سادگی گمراه نمیکند بلکه چنان حق و باطل را مخلوط میکند که فرد گیج میشود مگر آنکه ایمان و قلبش نورانی باشد.
بنابراین بداینم شیطان، طنابهایش یک رنگ و یک اندازه نیست که خیالمان راحت باشد که ما مطالعه کردیم و متوجه شدیم که شیطان افراد را چگونه گمراه میکند و ما الحمدلله گمراه نشدیم! خیر اینطور نیست که شیطان دست از سر ما برداشته باشد؛ با همهی ما کار دارد.
لذا اگر میخواهیم در دینداری به این مفاسد کشیده نشویم اول باید قلبمان را از محبت اهل بیت(ع) و ولایت حضرت امیر(ع) پر کنیم و خودمان و قلبمان و خصوصاً سرّ قلبمان را به امام زمان(عج) بسپاریم که آنها حافظ سرِّالله هستند نه به این معنی که زمین نمیخوریم و پایمان نمیشکند و از کوه پرت نمیشویم و از این به بعد با عصا راه نمیرویم! همهی اینها ممکن است اتفاق بیفتد اما تا موقعی که به ریسمان ولایت وصل هستیم ته دره نمیرویم.
سرِّمان را دست اهل بیت(ع) بسپاریم؛ اگر کارهایمان را درست انجام میدهیم، مواظب گناه هم باشیم و به اهل بیت(ع) اعلام آمادگی کنیم که خودشان قلب ما را در اختیار بگیرند؛ چنانچه امام باقر(ع) فرمود: اِنَّ شِيعتَنَا اَهل البَيتِ يَقذِفُ فِي قُلوبهِم الحُبّ لَنَا اَهل البَيت وَ يَلهَمُونَ حُبّنَا اَهل البَيت اِلّا أَنَّ الرَّجُل يُحبّنَا وَ يَحتَمِل مَا يَاتِيهِ مِن فَضلِنَا وَ لَم يَرنَا وَ لَم يَسمَع كَلامنَا لَما يُريدُ الله بِهِ مِنَ الخَیرِ وَ هُوَ قَول الله (وَ الَّذینَ اهتَدَوا زَادهُم هُدی وَ آتَیهم تَقویهُم.)[4] وقتی محبّت اهل بیت(ع) در دل این شیعه افتاده کسی میشود که فضایل اهل بیت(ع) را تحمل کند و در دلش جای بگیرد و لذت برد در حالی که نه اهل بیت(ع) را دیده و نه صدای آنها را شنیده بلکه به خاطر آن نعمت و خیری که خدا خواسته به شیعه بدهد (حب اهل بیت(ع)) در دلهایشان محبت میافتد. لذا وقتی به مجلس اهل بیت(ع) میرویم باید شکرگزاری کنیم که محبت اهل بیت(ع) را در دلهای ما جا دادهاند. امام صادق(ع) فرمود: مَن اَرادَ الله بِهِ الخَیر قَذِفَ فِی قَلبِهِ حُبّ الحُسَینِ وَ حُبّ زِیارَتِه.[5] لذا هر قدر امام حسین(ع) را دوست داشته باشیم خداوند همانقدر ما را دوست دارد و امام حسین(ع) و امام زمان(عج) هم همانقدر ما را دوست دارند به شرط آنکه محبت امام حسین(ع) را برای دنیا نخواهیم. این محبت برای خدا و رسولش و به خاطر مادرشان فاطمه(س) باشد که روایت داریم امام حسین(ع) را دوست بدارید حُبّاً لِفاطِمَةَ آنگاه رستگار میشوید.
خودآزمایی
1- ملاک دوّم در مورد سخط خداوند را بیان کنید.
2- چرا بسیاری از افراد به اسم دین در برابر حضرت امام حسین(ع) ایستادند؟
3- اگر میخواهیم در دینداری به این مفاسد کشیده نشویم، چه کارهایی باید انجام دهیم؟
پینوشتها
[1]. وسائلالشیعه، ج ۱۸، ص ۲۷.
[2]. کافی، ج ۱، ص ۴۰۱.
[3]. نهجالبلاغه، صبحی صالح، خطبهی ۵۰.
[4]. تفسیر فرات کوفی، ص ۴۱۸.
[5]. کاملالزیارات، ص ۱۴۲.
سیدمجتبی حسینی