فراز نهم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ الله اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاْوْصِیاءِ اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیْتَ حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ الله مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ.
(سلام بر تو ای فرزند پیامبر خدا سلام بر تو ای فرزند برترین اوصیا شهادت میدهم که تو امین خدا هستی و فرزند امین خدایی.)
در بسیاری از زیارات و خطابات به ائمه(ع)، اشاره به نسل پاک ایشان شده و اینکه فرزند پیامبر(ص) فرزند امیرالمؤمنین(ع) و فرزند حضرت زهرا(س) هستند حتی گاهی فرزند حضرت خدیجه و... بخشی از این موضوع مربوط به شناسایی و معرفت امامان است. (اندکی در عبارات بعد در این زمینه خواهیم گفت.) و بخش دیگر شناخت موقعیت امامان(ع) و وظایف مسلمین نسبت به ایشان به عنوان فرزند پیامبر(ص)، نسل پیامبر بودن. مسلمین به دلایل عام و خاص نسبت به فرزندان هر بزرگی و نیز فرزندان و نزدیکان پیامبر(ص) وظایفی دارند. اگر در قرآن دستور به مودت قربی فرموده در این زیارت و خطابات و متون دیگر با ذکر نام و مشخصات این عنوان را تفصیل و تصریح کردهاند.
در عین حال با اشارهی عاقلفهمانه، بیان شده که آیا این امت نسبت به وظایف خود در این زمینه کوتاهی نکردهاند؟
اگر کسی این مصیبت (کربلا) را مصیبت میداند و غمگین و سوگوار و دلسوخته است، برای اینست که مطلب ابعاد گستردهتری دارد.
اولین فراز از زیارت اشاره به امین بودن حضرت حسین(ع) شده است. گویا برداشت شیعه از این متن (و سایر متون) این است که حضرتش، فقط بدستور خدا عمل میکرد نه بر اساس یک نظر شخصی غیر خدایی. همانطور که پدر و جدّ او نیز امین الهی بودهاند. این عبارت کنجکاوی ما را برمیانگیزاند که امانت چیست و کی و کجا سپرده شده و آیا بازگشتی هم دارد یا نه؟
عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیْتَ حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً. (خوشبخت و سعادتمندانه زیستی و نیکو و خوشنام از این دنیا رفتی و ناشناخته و مظلوم و شهید مردی).
بحث در مورد زندگی سعادتمندانه و خوشبختی موردی نیست که بتوان در مجال اندک به آن پرداخت. اما توجه به مجموع این عباراتی که در کنار هم آمدهاند پنجرهای برای ما میگشاید.
هر کس زندگیای دارد و مرگی. پیروز و رستگار این مسیر کیست؟ برخی زندگی خوبی داشتهاند اما عاقبت به خیر نشدهاند. برخی زندگی خوبی نداشتند اما عاقبت به خیر شدند. برخی نه زندگی خوب و نه مرگ خوبی داشتند.
اما در این میان خوشا آنانکه عاش سعیداً و مات سعیداً سعیدانه زیستند و سعیدانه مردند.
حال که زندگی برای همه هست چرا سعادتمندانه نباشد و حال که مرگ برای همه هست چرا مرگ حمید و سعید نباشد؟ و چه مرگی ستودنیتر از مرگ به امر خدا و در راه خدا. مرگی که حیاتبخش سایر انسانها میشود و از مرگهای زندهنما نقاب چهره کنار میزند و حقجویان را به زندگی واقعی رهنمون میگردد.
سیدالشهداء(ع) شهید و قتیل عبرتها و عبرات شد تا از زندگی دون عبور کنیم و به حیات والا برسیم این عاشوراها و اربعینها باید زبان ما را به شهادت سرور شهیدان باز کند، تا تاریخ بداند که اسلام برای حیات انسانها حسینش را داد. چون این درخت با شهادت حسین(ع) تضمین حیات و گسترش یافت، این مرگ ستودنی «حمید» است. سلام بر شهید حمید!
وَ اَشْهَدُ اَنَّ الله مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ.
(و گواهی میدهم که خدا آنچه را به تو وعده کرده تحقق میدهد و آنکه علیه تو بوده هلاک مینماید و قاتل تو را عذاب خواهد کرد.)
در قرآن وعدههایی از خداوند ذکر شده که برخی عاماند و همهی مؤمنین را شامل میشود نظیر آیهی ۵۵ سورهی نور که میفرماید: وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ. (خدا به ایمانآورندگان شما که اعمال شایسته انجام دادهاند وعده داده است.) که در مورد پیروزی نهایی حق و امنیت و رفع ظلم است. برخی وعدههای خاص خطاب به پیامبران است که در دعاها نیز، شمول آن وعدهها را هم درخواست میکنیم: رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِكَ...[1] (پروردگارا آنچه را بر پیامبرانت وعده کردهای به ما عطا فرما...)
اما در قضیهی حضرت حسین(ع) گویا وعدهی خاص الخاص هم هست که اگرچه اصل آن تحت همان وعدههای عام و خاص قرار میگیرد اما تفصیل و تشریح آن خاص امام حسین(ع) میباشد.
به هر حال گواهی دادن و اعتقاد داشتن به وعدههای خدا از عوامل پایبندی مؤمنین به وظایف و حقوقی است که بر عهده دارند و نیز امید به فرجام برای خوبان و ستمکاران خود عامل ماندن در مسیر اهل بیت(ع) خواهد بود.
اینگونه در مرزبندی بین اصحاب حسین(ع) و دشمنان او، در بین اصحاب قلمداد میشویم. انشاءالله.
وَ اَشهَدُ اَنَّکَ وَفَیتَ بِعَهداللهِ وَ جَاهَدتَ فِی سَبیلِهِ حَتَّی اَتَیکَ الیَقِین. (و شهادت میدهم که که تو به عهد خداییات وفا کردی و در راه او تا لحظهی مرگ جهاد نمودی.)
خداوند در قرآن میفرماید: أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ.[2] (به عهدم وفا کنید، به عهد شما وفا میکنم.)
مانند عبارت قبل عهد مردم با خدا هم عام است و هم خاص و هم خاص الخاص. از عهدهای عام خداوند این است که میفرماید: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ.[3] (آدمیان آیا با شما عهد نبستم که شیطان را نپرستید) از عهدهای خاص خداوند، عهدهایی است که پیامبران و اولیای خدا به طور عام با خدا بستهاند. عهدهای خاص الخاصی هم ممکن است بین اولیای الهی با خدا در رابطه با شئون عام یا خاصشان بوده باشد.
این کلام که اشاره به عهد بین حضرت حسین(ع) و خداوند دارد، ناظر به همهگونه این عهدها میباشد و شاید هم فقط منظور عهد خاص الخاص باشد.
به هر حال او مأمور به امر خدا بوده و عهدی که با خدا بسته بود به تمامی وفا نمود؛ عهدی که با مجاهده و تلاش در راه خدا در تمامی عمر تا لحظهی مرگ بر آن وفادار بود.
یقینی که در اینجا ذکر شده اشاره به آیهی شریفهی قرآن است که میفرماید: وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ.[4] (پروردگارت را بپرست تا یقین به تو برسد.)
توجه داریم که منظور از یقین در محاورات عمومی، چیزی است که ما به او میرسیم و خدا ما را به چنین یقین میرساند (که خود این امر ممکن است در مجموع یک سری حالات و افعال و اعمال اخلاق و اعتقادات باشد) اما در این آیه یقین چیزی است که او به ما میرسد. لذا در تعابیر ائمه(ع) آمده که یقین یعنی «مرگ» چرا که با مرگ حقایقی بر آدمیان روشن میگردد.
در این زیارت و سایر زیارات شهادت میدهیم که تو (امام معصوم) مجاهده در راه خدا کردی (یا اطاعت خدایت کردی) تا یقین به تو رسید یعنی تا لحظهی مرگ.
یکی از آثار این زیارت (و سایر زیارت مشابه) این است که محب و زائر حضرت حسین(ع) متوجه باشد در نوسانات و طوفانهای مختلف از مسیر خارج نشود تا انشاءالله زندگی او به یک مرگ باسعادت ختم گردد.
خودآزمایی
1- چرا در بسیاری از زیارات و خطابات به ائمه(ع)، اشاره به نسل پاک ایشان شده است؟
2- اولین فراز از این زیارت که اشاره به امین بودن حضرت حسین(ع) شده است را چگونه تفسیر میکنید؟
3- منظور از «یقین» در این زیارت و سایر زیارات چیست؟
پینوشتها
[1]. سورهی آل عمران، آیهی ۱۹۴.
[2]. سورهی بقره، آیهی ۴۰.
[3]. سورهی یس، آیهی ۶۰.
[4]. سورهی حجر، آیهی ۹۹.
سیدمجتبی حسینی