کد مطلب: ۳۹۶۹
تعداد بازدید: ۱۷۸۷
تاریخ انتشار : ۱۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۰
توشه‌ی اربعین، قطره‌ای از دریای معرفت حسین(ع)| ۲۲
امیرالمؤمنین(ع) تعریف و توصیفی از جاهلیت دارند که جاهلیت چگونه و جهل مردمان به چه بود. یکی از شاخص‌ترین ویژگی‌هایی که حضرت برای جاهلیت برمی‌شمارند، شرک است. شرک با کفر خیلی تفاوت دارد. در جامعه مشرک، پرسش وجود دارد حتی در حد اعلی اما معبودها، معبودهای واقعی نیستند...

فراز دوازدهم


بِأَبِى أَنْتَ وَ أُمِّى یَابْنَ رَسُولِ الله أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِى الأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَالأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا.
(من شهادت می‌دهم که تو نوری بودی در صلب‌های شامخ و فاخر و رحم‌های مطهر که جاهلیت با نجاست‌های مختلفش تو را آلوده نکرده و تاریکی‌های جاهلیت چیزی از لباس‌های خود را بر تو نپوشاند.)
این عبارت و شبیه آن را در زیارت‌های دیگر هم می‌بینیم اما یک سؤال مهم این است که جاهلیت چیست که پیامبر(ص) و امامان ما به آن آلوده نشدند؟ جاهلیت یک زمان نیست، یک فضا و یک موقعیت و یک مجموعه‌ای از شرایط است. این‌طور نیست که از یک تاریخ تا تاریخ دیگر را جاهلیت بنامند مثلاً یگویند قبل از میلاد یا دوران پارینه سنگی یا قبل از پیامبر اسلام دوران جاهلیت بوده و از ۵۷۳ میلادی (سال تولد پیامبر(ص)) یا از ۶۱۳ میلادی (بعثت پیامبر(ص)) دوران جاهلیت تمام شد. به هیچ‌وجه چنین چیزی نیست. جاهلیت یک مجموعه آداب، عادات، اعتقادات و روابط است و فقط این نیست که قبل از بعثت وجود داشته بلکه حتی در همان دوران قبل از پیامبر(ص) کسانی در جاهلیت نبودند اگرچه در آن زمان زندگی می‌کردند. چنانچه در همین عبارت می‌گوید لم تنجسک الجاهلیة بانجاسها پس ارتباط بین فرد و اجتماع تعیین‌کننده است و گاهی انسان می‌تواند فراتر و مستقل از جامعه‌اش باشد بنابراین اگر همه‌ی جامعه در جاهلیت زندگی کنند و فضای جامعه آلوده باشد ولی افرادی در همین جامعه‌ی آلوده، پاک زندگی می‌کنند و مصداق داخل شعله رفتن و نگداختن هستند.
امیرالمؤمنین(ع) تعریف و توصیفی از جاهلیت دارند که جاهلیت چگونه و جهل مردمان به چه بود. یکی از شاخص‌ترین ویژگی‌هایی که حضرت برای جاهلیت برمی‌شمارند، شرک است. شرک با کفر خیلی تفاوت دارد. در جامعه مشرک، پرسش وجود دارد حتی در حد اعلی اما معبودها، معبودهای واقعی نیستند تا حدی که فرزندان خود را پای بت قربانی می‌کردند البته هیچ آیینی این کار را حتی در برابر خدا هم تجویز نکرده است. پس این‌طور نبود که از زیر بار پرستش شانه خالی کنند. تفاوت مشرک و کافر این است که کفار برای عبادتشان هیچ مایه‌ای نمی‌گذارند ولی مشرکان اهل پرستش هستند و مایه هم می‌گذارند ولی معبودشان را درست انتخاب نکرده‌اند، لذا مشخصه‌ی جاهلیت نپرستیدن و انجام وظیفه نکردن در راه آن اعتقاد نیست چه بسا بیشتر هم انجام وظیفه می‌کردند؛ چنانچه قرآن این مسئله را انکار نکرده و از زبان آن‌ها نقل کرده که مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى الله زُلْفَی.[1] یعنی مشرکان بت‌هایشان را عبادت نمی‌کردند مگر برای تقرّب به خداوند! پس مسئله‌ی اصلی مشرکان، شرک در اعتقادات و اعمالشان است یعنی فیزیک عمل را انجام می‌دهند ولی جهت عمل‌شان غلط است. همان چیزی که گاهی ما را هم فریب می‌دهد چرا که فقط به حجم عمل نگاه می‌کنیم اما چگونگی و سمت و جهت آن را تأمل نمی‌کنیم. امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه جاهلیت را این‌گونه توصیف می‌کنند: فَالهُدی خامِل والعمی شامِلٌ. هدایت خاموش بود و نابینایی فراگیر. تفاوت جاهلیت و غیرجاهلیت در عافیت‌طلبی و فعالیت‌طلبی نیست بلکه در قرار گرفتن در کوری فراگیر است.
در دوران جاهلیت فعالیت و رفت و آمد هست اما در نابینایی مطلق، در تاریکی و کوری، گروه‌های مختلف کورکورانه به جان هم می‌افتند و سر موضوعات کوچک، موضوعات بسیار بزرگ تلف می‌شود. این ویژگی جاهلیت است. در دوران جاهلیت جنگ‌های طولانی به خاطر موضوعات حقیر پیش می‌آمد و گاهی تا چهل سال طول می‌کشید. مثلاً اگر حیوان قبیله‌ای به مزرعه‌ی قبیله‌ی دیگر رفته و آن را از بین برده بود، دعوا شروع می‌شد و شاید چهل سال طول می‌کشید، پس جنگ می‌کنند، کشته می‌شوند و طرف مقابل را هم می‌کشند ولی برای چه هدفی؟ به آن هدف فکر نمی‌کنند! حضرت می‌فرماید: عُصِیَ الرَّحمان وَ نصرَ الشَّیطان وَ خَذَل الایمانُ... . فعالیت زیاد است ولی این فعالیت‌ها امضای رحمان را ندارد چون رحمان عبادت نمی‌شود و فَهُم فِیهَا تَائهُون حَائرونَ مَفتُونُونَ جَاهلونَ فِی خَیر دارٍ وَ شَر جیرانٍ. آن‌ها در فضای جاهلیت حیران هستند. حیران به کسی نمی‌گویند که ایستاده، تکیه داده، نشسته یا ساکن است بلکه کسی است که می‌خواهد حرکت کند ولی یا نمی‌داند کجا برود یا بدتر از آن، حرکت می‌کند اما معلوم نیست به کجا می‌رود؟ تائهون هستند یعنی می‌روند و برمی‌گردند و سرگردانند. انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ. بن‌بست‌های مختلف از هر طرف فضا را احاطه کرده است. نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ.[2] لذا باید به حال این جاهلان گریست که شیطان این فضای جاهلیت را برای آنان آراسته و آن را نیکو می‌بینند.
توصیف دیگر امیرالمؤمنین(ع) از جاهلیت این است که می‌فرماید: فی خیر الارض و شر جیران. یعنی فضای جاهلیت در بهترین سرزمین و بدترین همسایگان شکل گرفته بود. پس جاهلیت می‌تواند در بهترین و مقدس‌ترین و محترم‌ترین مکان یعنی مکه‌ی مکرمه و اول بیت وُضع للناس باشد ولی با بدترین مردم. بنابراین حتی مجاورت در بهترین مکان‌ها هم نمی‌تواند تضمینی برای نبود جهالت باشد. در ادامه می‌فرماید: بِاَرضٍ عَالمُها مُلجم وَ جِاهلهَا مُکرم. سرزمین جاهلیت جایی است که عالم و دانشمند آن نمی‌تواند حرف بزند ولی جاهل آن اکرام، مقام و موقعیت دارد! ملجم به کسی گفته می‌شود که می‌خواهد حرف بزند ولی شرایط به گونه‌ای است که نمی‌تواند. این تعریف جاهلیت از دید امیرالمؤمنین(ع) است، اسلام که آمد فضای جاهلیت را برچید، اما همه‌ی افراد عوض نشدند و حاضر بودند همچنان در فضای جاهلیت زندگی کنند و این قضیه همچنان ادامه دارد، چنانچه پیامبر(ص) می‌فرماید: مَن ماتَ وَ لَم یَعرِف اِمامَ زَمانِه مَاتَ مِیتَةً جِاهلیّةً. پس امکان دارد در هزار سال بعد از ظهور پیامبر(ص) هم، کسی در جاهلیت بمیرد.
در قرآن عبارت جاهلیت اولی آمده است یعنی همچنان بعضی‌ها در جاهلیت زندگی می‌کنند. لذا ظهور پیامبر(ص) برای فضای جاهلیت همچنان نو و تازه است به شرطی که تار و پود و ویژگی‌های جاهلیت را بشناسیم؛ چرا که قطعاً جاهلیت‌ها در دوران بعد از پیامبر(ص) رنگ عوض می‌کنند و همان شکل و ظاهر قبلی نیست ولی تار و پود و ویژگی‌هایش تفاوت ندارد و هنوز بسیاری از جوامع و اشخاص در جاهلیت زندگی می‌کنند و به قول قرآن: انقلبتم علی اعقابکم. یعنی بازگشت به همان دوران جاهلیت گذشته. البته خطر بزرگ‌تر این است که هر دفعه از ادبیات و شکل دیگری استفاده می‌شود، ولی جاهلیت سر جای خودش هست؛ نمونه‌اش را متأسفانه بعد از پیامبر(ص) شاهد بودیم لذا کسی نمی‌تواند ادعا کند دوران جاهلیت تمام شده، بلکه جاهلیت رنگ عوض کرده، گویا امیرالمؤمنین(ع) یک دردی را به زبانی به مردم می‌گوید که عالم‌ترین مردم باید در خانه بنشینند و عده‌ای نادان سبک‌سر ضحنه(صحنه)‌گردان شوند و برای مردم دین بسازند و هیچ‌کس هم نمی‌گوید این چه دینی است که به مردم معرفی می‌کنید! و در این فضاست که افراد تحت تأثیر قرار می‌گیرند و به میزان ضعف ایمان و عامل درونی‌شان، عامل بیرونی بیشتر تأثیر می‌گذارد چون عوامل بیرونی بر همه‌ی انسان‌ها به یک اندازه و یک میزان تأثیر ندارد بلکه فرایندی است که تحت تأثیر عوامل درونی قرار می‌گیرد و و عوامل بیرونی می‌توانند تأثیرگذار باشند.
حال ببینیم عامل درون چیست و ملاک قوت عامل درون چه چیز است؟ و چگونه باشیم تا فضای جاهلیت ما را نجس نکند؟ البته نجاست فقط به معنایی که در کتاب‌های توضیح المسائل آمده، نیست مثل نجاست شرب‌خمر و شرک البته هر دو نجسند ولی در این‌گونه عبارات معنای نجس وسیع‌تر است وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ.[3]
مسئله‌ی اصلی و مهم نحوه‌ی فهم ما از وجود و جایگاه پیامبر و ائمه(ع) است. تصور بعضی‌ها از ائمه(ع) این است که ایشان خیلی تلاش می‌کردند، شب‌ها تا پاسی از شب مطالعه می‌کردند، بعد نماز شب می‌خواندند، و برنامه‌های خودسازی داشتند که به این مقام رسیدند و اگر امیرالمؤمنین(ع)، امیرالمؤمنین شد یا امام حسین(ع)، امام حسین شد به دلیل این خودسازی‌ها بوده است! این تصور درست نیست. البته این کارها جزو وظایف حضرات معصومین بوده که گاهی محصول ذات‌شان و گاهی تقویت‌کننده‌ی آن ذات بوده است ولی باید به این حدیث نیز توجه شود؛ لایُقاسُ بِنَا اَحَدٌ مِن هذِهِ الاُمَّةِ. یعنی مقام، شخصیت و موقعیت ائمه(ع) قابل مقایسه با دیگران نیست و نباید مقایسه کنیم که ما یک وظیفه‌ای داریم و آن‌ها یک وظیفه‌‌ی دیگر. ائمه(ع) دست‌پرورده‌ی خود خدایند برای یک مسئولیت سنگین به نام هدایت بشر. خداوند در خلقت زن و مرد تفاوت قایل شده است چون مسئولیت آن‌ها به عنوان مادر و پدر آینده متفاوت است. خدا برای فیزیک زن، سیستمی را قرار داده تا بتواند به کودک خود شیر بدهد. یعنی قرار است بچه‌ای به دنیا بیاید که رزقش به عهده‌ی خداوند است وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى الله رِزْقُهَا.[4] لذا آناتومی بدن مادر را به گونه‌ای خلق کرده است که به طور طبیعی این رزق تأمین شود. پس این‌طور نیست که مادر به انتخاب خود و در اثر مجاهدت و تلاش‌های شبانه‌روزی به صورت اکتسابی این آناتومی و فیزیولوژی را ایجاد کرده باشد بلکه خدای حکیم که همه‌ی افعالش بر اساس حکمت است از قبل یک مادر را برای ارتزاق و رشد کودک آماده کرده است. توانایی مادر به اختیار خودش نبوده، گرچه رعایت نوع تغذیه، بهداشت و موارد دیگر او را در توانایی‌اش موفق‌تر خواهد کرد و برعکس اگر کارهای نامناسبی را انجام دهد یا بعضی کارها را انجام ندهد، این توانایی از او گرفته می‌شود. در مورد انسان و بشر مسئله عمیق‌تر از این مثال است و نیاز بشر به هدایت بسیار بیشتر از نیاز بچه به شیر مادر است و اصلاً قابل مقایسه نیست؛ لذا خداوند برای هدایت بشر انسان‌هایی را از قبل برای این مسئولیت آماده کرده اما اگر همین اشخاص مثل همان مادر یک سری کارهایی را انجام ندهند این آمادگی از دستشان می‌رود یا ضعیف‌تر می‌شود و اگر کارهایی را انجام بدهند در این توانایی‌شان خیلی موفق‌تر هستند. وظایفی بر عهده‌ی این انسان‌ها واجب است که بر سایرین واجب نیست؛ لذا امام علی فرمود: نحن اهل البیت لایقاس بنا احد.[5] لذا مقایسه‌ی انسان‌های برگزیده با سایر انسان‌ها بیجا و اشتباه است. این خود یک قانون‌مندی در آفرینش و نظام حکمت الهی است که عده‌ای لم تنجسک الجاهلیه بانجاسها هستند و قواعد و ویژگی‌های خاص دارند، بقیه‌ی مردم یک عده در سطح عموم هستند. بر مبنای حکمت الهی، ضرورت هدایت بشر وجود دارد لذا در مورد ائمه(ع) شهادت می‌دهیم أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِى الأَصْلابِ الشَّامِخَةِ. یعنی امام حسین(ع) نور است؛ نوری در صلب پدران شامخ و مادران پاک و ما هم اگر بخواهیم به امام حسین(ع) نزدیک شویم باید جنس خود را به نور نزدیک کنیم. خداوند این امکان را برای ما قرار داده است ولی یادمان باشد که واقعیت وجودی ائمه(ع)، در لباس ائمه بودنشان با بنده و شما متفاوت است و این موضوعی نیست که بخواهیم درباره‌ی آن شک کنیم.
روایتی[6] است از معاذ بن جبل که از رسول خدا نقل کرده است که فرمود: انَّ الله خَلَقَنِی وَ خَلَقَ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الدُّنْیَا بِسَبْعَةِ آلَافِ عَامٍ. خدا قبل از این‌که دنیا را خلق کند ما را خلق کرد. سؤال کرد شما کجا بودید؟ فأین کنتم یا رسول‌الله حضرت پاسخ داد قداّم العرش؛ پیش روی عرش بودیم. نسبح الله و نحمده و نقدسه و نمجده قلت علی ای مثال. خدا را تسبیح و حمد می‌کردیم. سؤال کردم جسم که نداشتید پس بر چه شکلی بودید؟ فرمود اشباح النور حتی اذا اراد الله عزوجل اَن یخلق صورنا صیّرنا عمود النور ثم قذفنا فی صلب آدم. ما مثل یک رشته‌ی نور بودیم که خداوند ما را از صلب آدم قرار داد ثم اخرجنا الی اصلاب الآباء و الارحام الأمهات و سپس ما را از این صلب و از این رحم به آن رحم کشاند تا زمان عبدالمطلب و لا یصیبنا نجس الشرک و لا سفاح الکفر. هیچ پستی و پلشتی کفر و شرک به ما اصابت نکرد یسعد بنا قوم و یشقی بنا آخرون. یک عده به واسطه‌ی ما سعادتمند شدند و عده‌ای شقاوتمند. بنابراین قضیه‌ی ولایت و نور امیرالمؤمنین(ع) از اول تاریخ و قبل از خلقت آدم بوده است و صرفاً مربوط به بعد از پیامبر(ص) نبوده اما با اوصاف و ویژگی‌ها و مشخصه‌های خود؛ البته بعد از پیامبر وجود دنیایی آن حضرت تجسم و تجسد پیدا کرد. نور وجودی امیرالمؤمنین از اول خلقت آدم مثل یک قنات است که مظهر این قنات، در زمان پیامبر(ص) ظاهر شد. درست است که قنات زیر زمین است ولی هر چند وقت به چند وقت چاهی می‌زدند و به آب می‌رسیدند. آن ‌چاه‌ها زمان انبیاء بوده که از طریق آب این چاه‌ها با خود قنات ارتباط پیدا می‌کردند، بنابراین قنات وجود دارد و کاری را که باید در اکوسیستم حیات بکند انجام می‌دهد. پیامبر(ص) فرمود: خداوند ما را در صُلب عبدالمطلب قرار داد و بعد آن را دو نیمه کرد، یک نیمه به صُلب عبدالله و نیم دیگر به صلب ابی‌طالب منتقل شد و من از آمنه و علی از فاطمه بنت اسد به این دنیا آمدیم. آن عمود از من به فاطمه(س) و بعد به علی(ع) برگشت ثم اعاد عزوجل العمود الی علیّ فخرج منه الحسن و الحسین. از او حسن و حسین(ع) خارج شدند فما کان نور علیّ فصار فی ولد الحسن. سپس آنچه از نور علی بود در فرزندان امام حسن(ع) و ما کان من نوری صار فی ولد الحسین و آنچه از نور من بود در فرزندان امام حسین(ع) قرار گرفت فهو ینتقل فی الأئمّة مِن ولده الی یوم القیامه[7] که این نور تا روز قیامت در فرزندان حسین(ع) باقی خواهد ماند. بنابراین خلقت پیامبر(ص) و ائمه(ع) از ابتدای خلقت، نورانی بوده است و این بزرگواران مثل بقیه خلق نشده‌اند. خداوند اینا را به طور خاص و برای هدایت بهتر و از جنس نور آفرید لذا حرکت و تصمیم آن‌ها نیز مرتبط با عالم بالا و از جای دیگری است. این نوری است که در این عالم در حال حرکت است و قرار است عالم و همه‌ی ما را نورانی کند.
در روایت دیگر[8] ابن‌عباس از پیامبر(ص) سؤال کرد شما چگونه خلق شدید؟ فرمود: خلقنی و خلق علیاً و فاطمه و الحسن و الحسین قبل ان یخلق آدم حین لاسماء مبنیه و لا ارض مدحیّه و لا ظلماً و لا نور و لا شمس و لا قمر و لا جنه و لا نار. یعنی خداوند قبل از این‌که آدم و زمین و آسمان و نور و ظلمت و خورشید و ماه و بهشت و جهنم را بیافریند، من و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) را آفرید. ابن‌عباس می‌پرسد فکیف کان بدأ خلکم یا رسول‌الله. پس خلقت شما چگونه بود؟ فقال یا عمّ لمّا اَرادالله ام یخلقنا تتکلم بکلمه خلق منها نورا، زمانی که خداوند اراده کرد ما را خلق کند ابتدا یک کلمه آفرید و از آن کلمه نور را آفرید ثم تکلم بکلمه اخری فحلق منها روحا. سپس کلمه‌ی دیگری آفرید که از آن روح را آفرید ثم مزج النور بالروح. سپس آن نور را با آن روح درآمیخت فخلقنی و خلق علیاً و فاطمه و الحسن و الحسین فکنّا نسبحه حین لاتسبیح و نقدسه حین لا تقدیس فلما ارادالله تعالی ان ینشیء خلقه فتق نوری فخلق منه العرش من نوری پس از آن خداوند، من را از این امتزاج نور و روح آفرید و سپس علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) را آفرید که ما او را تقدیس و تسبیح می‌کردیم زمانی که کسی نبود او را تسبیح کند، بعد از آن زمانی که خداوند اراده کرد خلقت را بیافریند نور وجودی من را شکافت و از آن نور، عرش را آفرید. آن‌گاه از شکافت نور فاطمه، آسمان‌ها و زمین و از شکافت نور امام حسن(ع)، ماه و خورشید را آفرید. سپس نور فرزندم حسین(ع) را شکافت و از او بهشت را آفرید. لذا بهشتی را که خداوند از روز اول خلقت آدم همه را به آن وعده داده و همه دوست دارند به بهشت بروند به خاطر این است که بهشت بوی حسین(ع) می‌دهد و آنچه که فطرت‌ها و دل‌های آدمیان را به سمت خود می‌کشاند محبت امام حسین(ع) است ان للحسین فی قلوب المؤمنین معرفة مکنونةً او محبة مکنونة. ممکن است بسیاری از مردم ندانند که امام حسین(ع) را دوست دارند ولی به دنبال بهشت کشیده می‌شوند چرا که نور بهشت از نور حسین(ع) است و نور حسین(ع) از نور بهشت برتر است. ثم فتق نور ولدی الحسین. فخلق منه الجنه و الحور العین فالجنة و الحورالعین من نور ولدی الحسین و نور ولدی الحسین من نورالله و ولدی الحسین افضل من الجنه و الحور العین. لذا اگر حسین(ع) را از بهشت جدا کنند هیچ‌کس بهشت نمی‌رود و اول کسی که بهشت را ترک خواهد کرد پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) هستند زیرا آنجایی که نور حسین(ع) باشد همان‌جا بهشت می‌شود. حال این نور آمده تا دل‌های ما را نورانی کند لذا فرمود مؤمن برادر مؤمن است آن برادر تنی نه ناتنی چرا که: ابوهم نور و امّهم رحمة؛ پدرشان نور و مادرشان رحمت است.
اگر می‌خواهیم از فضای جاهلیت در امان باشیم باید به سراغ سیدالشهداء و نور ابی‌عبدالله برویم آن‌گاه قطعاً فضای جاهلی در ما کمتر می‌شود ولم تنجسک الجاهلیه بانجاسها ان‌شاءالله شامل ما هم خواهد شد و نجاست جاهلیت به ما سرایت نخواهد کرد چرا که آن نور نه تنها خودش طاهر و پاک است بلکه پاک‌کننده هم هست؛ اشهد انک طُهر طاهر مطّهر مِن طهر طاهر مطهر طهرتَ و طهرَت بک البلاد و طَهرت ارضٌ انتَ بها. یعنی شهادت می‌دهم که تو هم پاکی و هم پاک‌کننده. امام حسین(ع) خود از مطهرات است. 


خودآزمایی 


1- جاهلیت چیست که پیامبر(ص) و امامان ما به آن آلوده نشدند؟
2- توضیح دهید که نحوه‌ی فهم ما از وجود و جایگاه پیامبر و ائمه(ع) باید چگونه باشد؟
3- اگر می‌خواهیم از فضای جاهلیت در امان باشیم باید چه کاری انجام دهیم؟
 

پی‌نوشت ها


[1]. سوره‌ی زمر، آیه‌ی ۳.
[2]. نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۲.
[3]. وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ الله وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ، سوره‌ی یونس، آیه‌ی ۱۰۰.
[4]. سوره‌ی هود، آیه‌ی ۶.
[5]. بحار، ج ۶۸، ص ۴۵، ح ۹۰.
[6]. علل‌الشرایع، ج۱ ، ص ۱۹۸؛ بحار، ج ۵۷، ص ۱۷۵؛ تفسیر فرات، ص ۱۳۴.
[7]. بحار، ج ۱۵، ص ۳۵ـ۳.
[8]. همان، ص ۱۰، ح ۱۱.

سیدمجتبی حسینی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: