فراز سیزدهم
وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ.
(شهادت میدهم که تو از ستونهای دین و از ارکان مسلمین و پناهگاه مؤمنین هستی.)
شهادت میدهم که امام حسین(ع) از ستونهای دین است؛ پس اگر این ستون را حذف کنیم دیگر وجود ندارد، نه اینکه دین نباشد اما دینی ناپایدار، نامطمئن و خطرناک است. هر چند به دلایل کلامی و فلسفی و روایتی ثابت شود که حضور امام ضرورت دارد و ائمه(ع) جانشینان پیامبرند امّا مسئلهی اصلی است که امامان معصوم(ع) ستونهای دین هستند که دین بر پایهی این ستونها استوار میماند؛ چرا که دین نه یک ظرف یا یک شکل یا یک هندسهی مشخص است بلکه مجموعهای از تعلیمات و رفتارهای فردی و اجتماعی است که میتواند در هر زمان به نوساناتی هم دچار شود و نیز ممکن است به اسم همان دین و مذهب منحرف گردد. دین یک امر قدسی است که هر کس میتواند از آن دم بزند و آن را بر اساس مطلوب خود تعبیر و تفسیر کند. نشانههای تاریخی زیادی هم وجود دارد که خیلیها از دین و قرآن دم زدند اما کاملاً در جهت مخالف با آن بودند؛ لذا ضروری است خدایی که دین را فرستاده برای اینکه نقض غرض نشود و این دین به طور صحیح تبیین و پیاده شود، ستون آن را هم ارائه کند، در غیر اینصورت نه تنها نقض غرض شده که در بسیاری از مواقع به ضد خود و هدفش هم تبدیل میشود و آن دینی که آمده تا مردم را به یک سامان واقعی برساند خود عامل یک دعوا خواهد شد. چنانچه در قرآن آمده: إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ.[1] شما دشمن بودید و دین آمد و با هم دوست شدید. پس دین باید موجب دوستی و الفت بین دینداران شود نه باعث دشمنی شدیدتر از قبل. این نمیشود مگر با حضور افرادی دینشناس که ستونهای دین هستند؛ آیا خداوند هیچ ضمانتی را برای حفظ و سلامت این دین نفرستاده است؟ شیعه معتقد است که امامان(ع) ضمانت و ستونهای استواری و درستی دین هستند. امیرالمؤمنین(ع) در مورد ائمه(ع) میفرماید: هم کهوف کتبه و جبال دینه.[2] ائمه غارهای کتاب خدا (کتاب آسمانی را حفظ میکنند) و جبال دین او هستند. تعبیر کوه، تعبیر فوقالعاده عمیقی است که حضرت به کار بردند. این تعبیر در قرآن هم به کار رفته است: وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا[3] یا وَ الْجِبَالَ أَرْسَاهَا مَتَاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعَامِکُمْ[4] اگر در ازای جهان تکوین یک جهان تشریعی هم وجود داشته باشد، کارکرد آن کوه در جهان تکوین موجب استواری زمین و زندگی مردمان خواهد بود و در جهان تشریع ائمه کوههای دین و موجب استواری آن هستند؛ البته قرآن تعبیر شگفتانگیز دیگری هم در مورد کوهها دارد که میفرماید: از آیات خدا این است که شما کوهها را ثابت میپندارید در حالی که آنها مثل ابرها حرکت میکنند. وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرٌّ مَرَّ السِّحَابِ.[5] این نکته دقیقتر است و با همین تعبیر جایگاه ائمه(ع) هم یک جایگاه فوقالعاده پرحرکتی است. پیامبر گرامی اسلام در وصف مؤمن فرمود: المُؤمنُ کَالجَبلِ الراسِخِ لَاتحرکَهُ العَواصِف.[6] این کوهها با زلزله و باد از بین نمیروند.
هُم کُهوفُ کُتبِهِ وَ جِبالُ دِینِه؛ بِهِم اِقامُ انحِناء ظَهره. خدا به وسیلهی اینان، پشت خم شدهی دین را راست خواهد کرد. وَاَذهب ارتعاد فرائصه. و پایههای لرزان شدهی دین را تثبیت میکند. لذا در زیارت میگوییم شهادت میدهم که امام حسین(ع) از ستونهای دین است. دینی که همهی ابعاد زندگی ما را در برمیگیرد و یک بُعدی نیست لذا نباید امام حسین(ع) را یک وجهی و یک بعدی دید. اینکه در برابر حضرت حسین(ع) میایستیم و اظهار علاقه و فداکاری و ارادت میکنیم، از خودمان باید بپرسیم این حسین کیست؟ چون خیلی وقتها وجههی پولاریزه و یک جهته و یک بعدی از ایشان داریم، در حالی که این منبع نورانی دارای امواج مختلف است و اگر کسی فقط یک وجهی امام حسین(ع) را ببیند، هر چیز دیگری را که شبیه آن باشد میگوید این هم مثل حسین(ع) است. در حالی که این از ضعف اعتقادی ما ناشی میشود چرا که حسین(ع) یکتاست و عاشورا منحصر به فرد؛ لَایَوم کَیَومِکَ یَا اَباعَبدالله. هر قدر معرفتمان به امام حسین(ع) بیشتر شود قربمان هم به آن حضرت بیشتر میشود و هر قدر قربمان بیشتر شود، مغناطیس وجودی ایشان روی ما بیشتر اثر میکند؛ مثل یک آهن که هر چه به حوزهی مغناطیس آهنربا نزدیک شود خاصیت آهنرباییاش بیشتر میشود تا جایی که تمام خواص آهنربای اصلی را پیدا میکند البته همهی این خواص به غیر است نه به ذات.
لذا هر اندازه به اهل بیت(ع) نزدیکتر شویم، ویژگیهای آن بزرگواران را کسب خواهیم کرد. این زیارات برای ما قرب ایجاد میکنند، اگر با محبت و معرفت و با تمام قلب انجام شود. پس ائمه(ع) از ارکان دین هستند که خداوند به وسیلهی آنان پشت خمیدهی دین را راست میکند و دین واقعی و دور از انحراف و تعبیرات غلط را به مردم معرفی مینماید. مسئله خیلی دقیق است چرا که ممکن است به اسم دین در مقابل ارکان دین ـ ائمه(ع) ـ بایستند، نمونهاش؛ یکی از مسلمانان که خیلی ادعای مسلمانی داشت در ایام حج خدمت امام سجاد(ع) رسید و به ایشان اعتراض کرد که چرا برای خودتان دکان درست کردهاید و اینهمه به حج میآیید؟ در حالی که طبق آیهی قرآن خداوند دستور جهاد داده و باید به جهاد بروید. حضرت فرمود کدام آیه؟ مدعی با حرارتی خواند: اَعُوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ إِنَّ الله اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ.[7] خدا از مؤمنین جانها و مالشان را میخرد باَنَّ لَهُم الجَنَّة و به جای آن به آنها بهشت میدهد یُقاتِلُون فِی سَبِیلالله چون در راه خدا قتال و جهاد میکنند فیقتُلونَ و یُقتَلون میکشند و کشته میشوند وَعداً عَلَیهِ حَقاً فِی التَّوراتِ وَ الاِنجیلِ وَ القُرآنِ. وعدهی حق الهی است در تورات، انجیل و قرآن وَ مَن اَوفَی بِعَهدهِ مِنَ الله. چه کسی به عهدش از خدا وفادارتر است؟ فَاستَبشِرُوا بِبَیعِکُم الَّذی بَایَعتُم بِه. پس بشارت باد بر شما به این معامله وَ ذَلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیمِ. که این (جهاد در راه خدا) فوز عظیم است. حضرت فرمود: بقیهاش را هم بخوان، گفت بقیهی آن را نمیدانم. حضرت فرمود:
التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ.[8] در واقع حضرت با خواندن ادامهی آیه به آن فرد مؤمنین را معرفی میکنند که اهل توبه و عبادت و حمد و اطاعت و رکوع و سجود و... و جهادشان مورد رضایت خداوند است و بابت معاملهای که با خدا داشتهاند به بهشت بشارت داده شدهاند.
نمونههای دیگری در تاریخ اسلام داریم که با یک آیه حکم درست میکردند و از بقیهی مردم میخواستند از آنها تبعیت کنند. یا مثل این نمونه به امام هم جسارت میکردند؛ بنابراین کسی باید باشد تا دین واقعی را حفظ کند و کهوف کتاب و جبال دین الهی باشد؛ حال این جبال و عمود و خیمهی دین چه کسانی هستند؟ روایت مفصلی از حضرت رضا(ع) در باب امامت و امام و جایگاه امامت داریم که رابطهی بین دین و امام را تبیین میکنند: اِنّ الاِمامةَ زِمامُ الدِّین وَ نِظامُ المُسلمینَ وَ صَلاحُ الدُّنیا وَ عِزّ المُؤمنین. اِنَّ الاِمامَةَ اُسُّ الاِسلام النَّامیّ وَ فَرعه السَّامی. بِالاِمامِ تَمامُ الصَّلاة وَ الزَّکاة وَ الصِّیام وَ الحَجَّ وَ الجِهاد... الاِمام یَحِلَُّ حَلال اللهِ وَ یَحرمُ حَرامَ الله وَ یقِیمُ حُدود الله وَ یَذُب عَن دِینِ اللهِ وَ یَدعُوا اِلَی سَبیلِ رَبِّه بِالحِکمَةِ وَ المَوعِظة الحَسَنَة وَ الحجَّة البَالِغَة.[9] امام کسی است که از دین خدا دفاع کند. نحوهی دفاع از دین به تشخیص امام و بنابر دستوری است که از خداوند میگیرد نه اینکه به تشخیص ما باشد یا با مراجعه به افکار عمومی برای امام تعیین تکلیف کنیم. هر امام در زمان خود نوع دفاع از دین را تعیین میکند؛ چنانچه امیرالمؤمنین(ع) به نحوی، امام حسن(ع) نحو دیگر و امام حسین(ع) هم طور دیگری از دین دفاع کردند و بقیهی ائمه(ع) هم به صورتهای گوناگون؛ مهم این بود که این دین درست فهمیده و ارائه شود، اینکه چه کسی قرار است از دین دفاع کند مهم است؛ آیا کسی که دین را درست نفهمیده و میخواهد با یک آیه تمام قرآن را تفسیر و همهی دین را ارائه کند میتواند مفسر دین باشد؟ اگر صلاحیتهای لازم را خدا به معرّف و مفسّر ندهد نقض غرض است.
از امام صادق(ع) سؤال کردند آیا در دوران غیبت امکان ملاقات امام زمان وجود دارد؟ حضرت فرمود اگر نبینند که قرآن میمیرد. پس حیات قرآن به امام هر عصری است؛ نه اینکه دو موجود هستند بلکه دو جلوه از یک حقیقتاند. لذا در دوران غیبت همه امام زمان(عج) را میبینند اما ممکن است نشناسند و انشاءالله زمان ظهور که به دنیا برگردیم، همه میگویند این آقا را که دیده بودیم! البته مهم نیست ما ایشان را بشناسیم بلکه مهم آن است که ایشان ما را بشناسد و در زمرهی افرادی باشیم که به ما توجه دارند. چنانچه فقرای کوفه سالها نانشان را در خانه خود از دست مبارک امیرالمؤمنین(ع) که امام زمانشان بود، میگرفتند و نمیدانستند او کیست؟ امیرالمؤمنین(ع) کار خودش را میکرد و هیچکس هم او را نشناخت. امام زمان(عج) ما هم که معقل المؤمنین و ارکان المسلمین هستند، کار خودشان را میکنند ولی ما ایشان را نمیشناسیم و شاید به ندرت افرادی حضرت را میبینند و میشناسند که دکان و دستگاه هم نمیسازند و از این رابطه استفادهی ابزاری نمیکنند. متأسفانه گاهی مسئلهی ملاقات و دیدار حضرت ولی عصر(ع) بازیچهی ما شده؛ مسئلهی اصلی ما در دوران غیبت این نیست که ایشان را زیارت نمیکنیم. مسئلهی اصلی این است که ایشان به ما عنایت دارد چنانچه فرمود: اِنّا غَیرُ مُهمِلِینَ لِمُراعاتِکُم وَ لا نَاسِینَ لذِکرِکُم وَ لَولا ذَلکَ لَنزَّل بِکُم الاوّاء وَ اصطَلَمَکُم الاَعدَاء.[10] (ما در مراعات شما اهمال نمیکنیم و فراموشتان نمیکنیم وگرنه بلا بر شما نازل میشد).
امام کاظم(ع) فرمود: النِّعمةُ الظَّاهِرة الامامُ الظاهِرُ وَ نِعمَة الباطِنَة الاِمام الغائب، يُغيبُ عَن اَبصارِ النَّاسِ شَخصه وَ لا يغيبُ عَن قُلوبِ المُؤمنينَ ذِکره وَ هُوَ الثَّانِي عَشَرَ مِنَّا[11] او از چشمهای مردم پنهان است اما از قلوب مؤمنین پنهان نیست. این همان معنای ارکان المسلمین و معقل المؤمنین است که امام زمان پناهگاه مؤمنین است و اگر لحظهای از در خانهاش دور شوی گرگهای مختلف حتی به اسم دین و امام زمان به تو حمله خواهند کرد و مگر نبوده در طی تاریخ که به اسم امام زمان(عج) مردم را فریب دادند؟ بنابراین باید مواظبت کرد که به کجا تکیه میکنیم.
روایت داریم که پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین(ع) خطاب میکنند: انت امیرالمؤمنین و یَعسوب الدین و امام المتقین.[12] در ادبیات عرب به زنبور ملکه، یعسوب میگویند که بقیهی زنبورهای کارگر زیر نظر او کار میکنند تا نهایتاً عسل خوبی حاصل شود؛ اگر زنبوری تخطی کند زنبور ملکه او را از کندو بیرون میاندازد لذا همانگونه که ملکه زنبور عسل جلودار و رئیس و امیر زنبورهاست، امیرالمؤمنین(ع) نیز جلودار مؤمنین و حافظ دین خداست. نکتهی جالب در تعبیر یعسوب الدین تشبیه کردن پیامبر به نقش حضرت علی به نقش زنبور ملکه است.
پس مثل زنبور عسل در کوهها خانه بگیریم (کوهها همه جای زمین نیستند بلکه قسمتهایی از این زمین کوه است) حالا اگر به دین نگاه کنیم قسمتهایی از آن جبال است که ائمه(ع) هستند. پس باید تأمل کرد که خیمهمان را کجا بزنیم؟ اگر خیمهمان در جبال باشد ما هم میشویم زنبور عسل؛ از شیرهی گل میخوریم و محصولمان میشود عسل که شفاءللناس است و مردم از حرف ما، رفتار ما و نگاه ما شفا میگیرند.
خودآزمایی
1- چرا خدا، برای اینکه نقض غرض نشود و دین به طور صحیح تبیین و پیاده شود، ستون آن را هم ارائه میکند؟
2- حیات قرآن (در هر عصری) وابسته به چیست؟
3- تشبیه کردن حضرت علی(ع) به «یعسوب الدین» توسط پیامبر(ص) به چه مفهومی است؟
پینوشتها
[1]. سورهی آل عمران، آیهی ۱۰۳.
[2]. هم موضع سره و لَجأ امره و عیبة علمه و موئل حکمه و کهوف کتبه و جبال دینه؛ نهجالبلاغه خطبه۲.
[3]. سورهی نباء، آیهی ۷.
[4]. سورهی نازعات، آیات ۳۲ و ۳۳.
[5]. سورهی نمل، آیهی ۸۸.
[6]. شرح اصول کافی، ملاصالح مازندرانی، ۸۱/۹.
[7]. سورهی توبه، آیهی ۱۱۱.
[8]. همان، آیهی ۱۱۲.
[9]. کمالالدین، صدوق، ج ۲، ص ۴۸۴.
[10]. غیبة طوسی، ص ۲۹۲.
[11]. بحارلانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۰.
[12]. و قائد الغرّ محجّلین و فاروق الامّه و منارة الهدی و امام الاولیاء؛ مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۳۷.
سیدمجتبی حسینی