فراز چهاردهم
أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلامُ الْهُدى وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على أَهْلِ الدُّنْیَا.
(شهادت میدهم ائمه(ع) که فرزندانت هستند، عصارهی تقوی و نشانههای هدایت و ریسمان محکم الهی و حجت خدا بر مردم هستند.)
در اینجا مجدداً عبارت با شهادت دادن شروع میشود شهادتی که نه فقط در باب قضاوت بلکه از باب تصدیق و باور قلبی است؛ چرا که شهادت در باب قضا زمانی است که انسان چیزی را میبیند ولی نه محاسبه میکند و نه نتیجهگیری فقط آنچه را دیده است بیان میکند؛ چنانچه پیامبر(ص) به خورشید اشاره کردند و فرمودند اگر چیزی را مانند دیدن خورشید اینگونه واضح دیدید، میتوانید شهادت دهید.[1] اما وقتی ما در تشهد نماز به وحدانیت خدا شهادت میدهیم یا نبوت پیامبر(ص) را در اذان و اقامه و زیارات مختلف شهادت میدهیم یا در زیارات خطاب به امام(ع) شهادت میدهیم که نماز را اقامه کردی، زکات دادی و خلق را هدایت کردی، با معنی شهادت در اینجا متفاوت است؛ لذا وقتی میگوییم اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاةَ یَا اَشهَدُ اَنَّ الاَئمَه مِن وُلدِکَ کَلمَة التَّقوَی وَ اَعلامُ الهُدَی وَ العُروةُ الوُثقَی، در واقع با خودمان و این مفاهیم نسبتی برقرار میشود.
در نوع اول یک مشاهده و اتفاق بیرونی مقدمه و موجد شهادت است ولی اینجا شهادت موجد یک اتفاق درونی میشود؛ لذا وقتی در اذان یا در تشهد شهادت میدهیم در واقع امر به شهادت شدهایم. آن هم از طرف خالقی که إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ[2] و از طرف کسی که لَهُ الْخَلْقُ وْالْأَمْرُ[3]، این امر از امرهای معمولی نیست که معمولاً در دروس اصول دربارهی مسائل و ابواب آن بحث میشود و نیز منظور از مولا و عبد، مولا و عبدی نیست که در عالم زمینی وجود دارد. در اینجا مولا خدا و انسان به عنوان عبد مطرح است؛ این مولا و عبد با آن مولا و عبد بسیار تفاوت دارد و اصلاً قابل مقایسه نیست (لیس کمثله شیء) اینجا امر مولا همان امری است که إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ؛ یعنی وقتی خداوند به بندهاش امر میکند که شهادت بدهد در واقع این امر ایجاد شده و آن بنده در مقام آن شهادت جای گرفته است و خداوند با امرش ایجاد میکند لذا این شهادت با آن شهادت در باب قضا متفاوت است چرا که ابتدا امر خدا اطاعت میشود با شهادت به رسالت پیامبر(ص) و هدایت ائمه(ع) و بعد به دلیل همین اطاعت امر الهی، گویندهی شهادت به درجهای میرسد که این مقام را میبیند و باور میکند که ائمه(ع) کلمه التقوی و اعلامالهدی و العروةالوثقی هستند لذا اگر ما از خدا اطاعت کردیم این شهادتها هم در درون ما اتفاق میافتد و ما را به جای دیگری میبرد.
لذا عبارات شهادت ما بر تقوی و هدایت ائمه(ع)، عنایت اوست که بر زبان ما جاری میشود و آثار خود را به جا میگذارد به طوری که در هر نماز افق دیگری از توحید به دست میآید که بیشتر دیدنی است تا گفتنی و چشیدنی است تا بافتنی. لذا در نماز وقتی شهادت میگوییم، از امر الهی اطاعت میکنیم وگرنه اگر بخواهیم از خودمان بگوییم که شهادت میدهم، بدعت خواهد شد لذا به ما امر کردند در تشهد نماز بگو اَشهَدُ اَنَّ لا اله الا الله وَحدَهُ لَاشَریکَ لَه وَ اَشهَدُ اَنَّ مُحمَّداً عَبدُه وَ رَسُولَه و با اطاعت از این امر است که معرفت در ما ایجاد میشود لذا این شهادت چون به امر است در ما دیدن را ایجاد میکند و ساختگی نیست.
در ابتدای زیارت جامعهی کبیره پنج سلام به امامی که او را زیارت میکنیم تقدیم میشود.[4] پس از این سلامها برای زائر یک اتفاق درونی میافتد و میگوید بگو اَشهَدُ اَن لا اِلَهَ اِلّا الله وَحدَهُ لَاشَریکَ لَهُ، کَما شَهِدَالله لِنَفسِه و شَهدت لَه مَلائِکَته وَ اُولُواالعِلمِ مِن خَلقِه؛ شهادت میدهم که خدا یکی است همانطور که خدا این شهادت را برای خود میدهد و همانطور که ملائکه این شهادت را میدهند و همانطور که صاحبان علم از مخلوقاتش (اهل بیت(ع)) این شهادت را میدهند. وضعیت کسی که این شهادت را میدهد با حالت قبلی او متفاوت میشود. البته معمولاً کما را در کما شهدالله تشبیهی در نظر میگیریم و اگر تحلیلی باشد، داستان جداست و فوق تصور ما خواهد بود. در این عبارات میگوییم من شهادت میدهم به یگانگی خدا چون خود خدا شهادت میدهد، چون ملائکه شهادت میدهند و چون اولوالعلم من خلقه این شهادت را میدهند. افق پرواز را ملاحظه کردید؟ یعنی از خودت نگفتی شهادت میدهم بلکه به امر خداوند این کار را میکنی، به عبارت دیگر در حال مشاهده هستی چون اگر نبینی که نمیشود شهادت بدهی؛ البته از نظر روانشناختی این بحث وجود دارد که با تکرار تدریجی کلمهای این تصور در انسان ایجاد میشود و آن را میبیند یعنی نفس قدرت تجسیم و تسجیل را پیدا میکند و به مرور موجب پذیرش اثر میشود و تأثیرات خود را بر مکنونات انسان میگذارد لذا باید توجه داشت که نفس را رها نکنیم که هر کسی از راه رسید و برای ما نسخهای پیچید آن را اجرا کنیم چرا که اثرش را خواهیم دید و این امری طبیعی و عادی است.
در این عبارات آنچه را شهادت میدهیم، میبینیم؛ یعنی اقامهی نماز و ایتای زکات حضرت حسین(ع) را میبینیم و ائمه(ع) من وُلدِ امام حسین(ع) که کلمه التقوی هستند را میبینیم؛ چون این شهادت، شهادت به امر است و وقتی به شهادت امر شدی، به دلیل اینکه امر از جای دیگری است، در تو شهود ایجاد میکند.
لذا مؤمنین اعتقاداتشان را دیده و چشیدهاند نه اینکه بخواهند با استدلال به آن برسند بلکه با قلبشان آن را دریافت کردهاند. وقتی در زیارت جامعهی کبیره میگوییم السَّلامُ عَلَی مَحالِّ مَعرِفَةِ اللهِ یعنی یکی از شئونات ائمه(ع) این است که ندیدهها را برای ما دیده کنند البته نه اینکه کیفیت ندیدهها را تنزّل بدهند که همه ببینند بلکه وجود ما را بالا میبرند تا چشمانمان باز شوند و حقایق را ببینیم.
ابا بصیر از صحابی امام صادق(ع)، نابیناست خدمت حضرت عرض میکند یَابنَ رَسولِ الله هَل یَراهُ المُؤمِنُونَ یَومَ القِیامَة آیا مؤمنین روز قیامت خدا را میبینند؟ حضرت فرمود: نَعَم قَد رَاؤهُ قَبلَ یَومِ القِیامَةِ بله در همین دنیا خدا را دیدهاند. توجه شود که ابا بصیر در حضور امام صادق(ع) یعنی تجلی خدا و آیهی خدا نشسته و سؤال میکند. سپس حضرت چند لحظه سکوت کرد و بعد فرمود: اَلَستُ تَراهُ فِی وَقتِکَ هَذا[5] آیا هماکنون تو خدا را نمیبینی؟ (عبارت از نظر نحوی خیلی قاطعیت دارد چون جمله اسمیه با نفی آمده است) این همان شهود است و کار ائمه(س) این است که به ما شهود بدهند، به شرط آنکه در محضرشان باشیم و حضورشان را در قلب خود درک کنیم.
یک مثال ملموستر: اگر موبایلی در جایی باشد که آنتن ندهد، این موبایل کاربردی ندارد ولی اگر جایی باشد که آنتن میدهد؛ میتواند با آن طرف کره زمین مرتبط شود پس در یک فضا آنتن نمیدهد و در فضایی دیگر آنتن میدهد. ما هم اگر در فضای اهل بیت(ع) باشیم گیرندهای خواهیم داشت که میتوانیم شامل این سلام شویم: السَّلامُ عَلَی مَحَالِّ مَعرِفَةِ اللهِ. در آن صورت خیلی چیزهای دیگر را در این فضا میتوان دید که بیرون از این فضا دیده نمیشود لذا این مهم است که انسان و کدام انسان، در کجا، در چه حالتی و در چه لحظهای قرار دارد که چیزهایی را میبیند؟ آیا در مسجدالحرام است یا جای دیگر؟ در حالت عبادت یا زیارت است؟ با رزق حلال است؟
در عالم معرفت، این عوامل با هم متفاوت است لذا اگر در محضر امام حاضر یا غایب قرار گرفتید آن چیزهایی را که هم ندیدید میتوانید ببینید.
تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون
کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد
لذا باید از غیب و شهود مفهوم جدیدتر و درستتری دریافت کنیم. اینکه غیب چیست و شهود چیست و برای چه کسی چه چیزی غیب است و چه چیزی شهود؟ مسئلهی مهمی است. چیزهایی را مقداد دید که سلمان با همهی معرفتش ندید. در تاریخ داریم که بعضی افراد در محضر اهل بیت(ع) مینشستند و سؤال هم نمیکردند و میرفتند؛ همهی انگیزههای آنان برای ثواب نبود بلکه میرفتند تا چیزهایی را ببینند. هنر اهل بیت(ع) این است که در حد ظرفیت افراد، ندیدنیهایشان را دیدنی کند. میثم مرگ خودش را میبیند، حجر میبیند، عمار میبیند و در مطایبههای خود با هم، بارها از صحنهی مرگشان سخن میگفتند.
ولی یکی از فیوضات ائمه(ع) که مفسران واقعی قرآناند این است که غیبها را برای ما به شهود تبدیل کنند؛ صحیح و دقیقترش این است که به ما چشم غیببین میدهند. البته کسی که به این مقام میرسد اهل تظاهر و ریا و بازار گرمی نیست و ائمه(ع) با این موارد به شدت برخورد میکردند. چنانچه امام حسن عسکری(ع) با احمد بن هلال کرخی که مدعی ۵۴ بار سفر مکه بود که ۲۰ مرتبهی آن پیاده بوده و ادعای علم به غیب داشت شدیداً برخورد کردند و فرمود: اِخذِرُوا هَذَا الصُوفِی المُتَصَّنِع لَا غَفَرَالله لَهُ ذَنبَهُ وَ لَا اِقالَة عَثرتِه وَ اِنِّی اَبرأ اِلَی اللهِ مِنهُ وَ مِمَّن لَا یَبرَأ مِنهُ. از این صوفی ظاهرساز بر حذر باشید و لا رحمه الله یداخل فی امرنا بلا اذن منّا و لارضی یستبد برأیه فیتحامی من دیوننا.[6] حضرت او را لعن کردند؛ چرا که از دین دکان درست کرده و بدون اذن وارد امر اهل بیت(ع) شده بود.
چون این مسائل گفتنی نیست بلکه چشیدنی است، اصلاً جنس این معارف شنیدنی و گفتنی نیست بلکه دیدنی و چشیدنی است و مقاماتی است که فقط در محضر اهل بیت(ع) به دست میآید و شیعه با تبعیت از ائمه(ع) به درجات بالا میرسد. امام علی(ع) فرمود: وَ مَن ذَهبَ اِلَینَا اِلَی عُیُونِ صَافِیهِ تَجرِی بِاَمرِ رَبِّها لانَفادَ لَهَا وَ لَا انقِطَاعَ.[7] هر کس به سمت ما بیاید به امر پروردگارش به چشمههای زلال دست پیدا میکند که پایان ندارد. ولی این بدان معنا نیست که اگر از یک چشمه آب زلال آشامیدی، آب را به صورت دیگری بیفکنی! چرا که دیگر آن آب، زلال نخواهد بود. آن برای خودت بوده که به طور طبیعی و بدون هر ادعایی آثار چشیدن این آب گوارا در زندگی تو مشهود میشود و دیگران هم استفاده خواهند کرد.
مطلب مهم دیگر در این فراز از زیارت این است که حرکت متن زیارت اربعین ما را بر سیر و حرکت در مسیر ائمه(ع) وامیدارد و ما را از وقوف در قضیهی امام حسین(ع) باز میدارد. توجه به حجیّت و عروة الوثقی و نشانهی هدایت بودن سایر امامان معصوم(ع) ما را به نقطه بالاتر سیر و صعود میدهد.
خودآزمایی
1- چرا شهادت در عبارت«أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَى وَ...»، از باب تصدیق و باور قلبی است؟
2- چرا این شهادت(گفتن)، در انسان شهود ایجاد میکند؟
3- هنر اهل بیت(ع) را بیان کنید.
پینوشتها
[1]. سئل عن الشهادة. قال(ص) هل تری الشمس؟ علی مثلها فاشهد أودع؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۸، باب ۲۰ مِن ابواب الشهادات، ح ۳.
[2]. سورهی یس، آیهی ۸۲.
[3]. سورهی اعراف، آیهی ۵۴.
[4]. السلام علیکم یا اهل بیت النبوة... / السلام علی ائمة الهدی... / السلام علی محالّ معرفة الله ... / السلام علی الدعاة الی الله ... / السلام علی الائمة الدعاة و القادة الهداة...
[5]. توحید صدوق، ص ۱۱۷، باب ما جاء فی الرّویة، ح ۲۰.
[6]. رجال، الکشی، ج ۲، ص ۸۱۶، ح ۱۰۲۰.
[7]. کافی، کلینی، کتاب الحجه، باب معرفة الامام و الرّد الیه، ح ۹؛ و لا سواء حیث ذهب الناس الی عیون کدره یفرغ بعضها فی بعض و ذهب من ذهب الینا الی عیون...
سیدمجتبی حسینی