روزی بانویی بیپروا عبور میکرد، دید پیامبر(ص) با چند نفر از بردگان، روی خاک زمین نشسته، و غذا میخورد، با تعجب گفت: «ای محمّد! سوگند به خدا، تو همانند بندگان مینشینی و غذا میخوری».
پیامبر(ص) فرمود: وَیْحَکِ اَیُّ عَبْدٍ اَعْبَدُ مِنّیِ:
«وای بر تو، کدام بندهای از من بندهتر است».
زن گفت: «لقمهای از غذای خود را به من بده».
پیامبر(ص) لقمهای به او داد.
زن گفت: نه به خدا، بلکه باید لقمهای که در دهانت است (به عنوان تبرّک) به من بدهی بخورم.
پیامبر(ص) لقمهای از دهانش بیرون آورد و به او داد، آن بانو، آن لقمهی غذا را خورد، و از آن پس، تا آخر عمر، هرگز بیمار نشد[1].
پینوشت
[1]. کحل البصر، ص ۱۰۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی