پیامبر (ص) از هجرت تا رحلت| ۸
سال دهم هجرت
مهمترین وقایعی که در سال دهم رخ داد عبارتند از:
1- گرایش تمام ملّت حجاز به اسلام و گرایش جمعیتهایی در بیرون مرزهای حجاز مانند یمن و يمامه و بحرین به اسلام.
۲- توطئه سوء قصد به پیامبر(ص) در یک جلسه مذاکره که انجام نشد و توطئهگران که سه نفر از بني عامر بودند، چندروزی نگذشت که به بلای الهی مبتلا شدند و «اربد» شخصی که قصد قتل پیامبر را داشت در بیابان دچار صاعقه شد و آتش گرفت.
۳- آخرین حجّ پیامبر و شرکت دهها هزار جمعیت از اطراف و اکناف در مکّه و خطبهها و اتمام حجتها و تعلیمات پیامبر(ص) در مورد احکام حجّ و... در مکّه.
۴- ماجرای غدیر و تعيين امير مؤمنان علی(ع) به عنوان جانشین، از طرف پیامبر(ص) هنگام مراجعت از مکّه در صحرای غدیر.
در حقیقت سال دهم هجرت، سال وداع پیامبر و سال نتیجهگیری و تعیین رهبر و جانشين و سال کامل شدن دین و سال اتمام حجت بود، پیامبر(ص) با زحمات شبانهروزی و طاقتفرسای خود، بار مسئولیّت بزرگ رسالتش را به پایان رساند و به بهترین وجه موفّق گردید و زمینه پیروزی اسلام را در جهان ایجاد نمود و سرتاسر جزيرةالعرب تحت پرچم اسلام درآمد و میرفت که انقلاب اسلامی از مرزها صادر گردد و جهانگیر شود. اینک بهطور فشرده نظری به ماجرای «حجّةالوداع» و «غدير» میافکنيم:
آخرین حج و آخرین پیام پیامبر(ص)
پیامبر(ص) در سال دهم هجرت از طرف خدا مأمور شد که شخصاً در مراسم حجّ شرکت کند و آنچه از احکام حجّ و هدف از حجّ هست به مردم ابلاغ نماید، و پیرایهها را از این عبادت سیاسی عبادی دور سازد و اعلام شد که آخرین حجّ (و آخرین سال) پیامبر است، مردم از اطراف و اکناف در حجّ آن سال شرکت کردند، على(ع) که به یمن رفته بود، با ۳۴ قربانی و جزیهای که از مردم نجران گرفته بود به پیامبر پیوست، در مدینه و طول راه هفتاد هزار مسلمان به پیامبر(ص) پیوستند و در مکّه بیش از صد هزار مسلمان اجتماع کرده و حجّ را با پیامبر انجام دادند، ندای لبّیک و شعار توحید، سراسر مکّه و عرفات و منی را فرا گرفت، پیامبر(ص) در عرفات و در فرصتهای مناسب دیگر برای مردم خطبه خواند و سخنرانی کرد و مطالب و دستورهای مهمّ اسلام را برای آنها بیان نمود، بهخصوص پیروی از قرآن و سنّت را تأکید کرد. در آخر با انگشت شهادت به آسمان اشاره کرد و گفت: «خدایا شاهد باش که من پیامهای تو را به مردم ابلاغ نمودم»[1].
تعیین جانشین و ماجرای غدیر خم
پس از مراسم حجّ، مسلمانان آمادهی حرکت به بلاد و شهرهای خود شدند، پیامبر(ص) عازم مدينه گردید. وقتی که کاروان پیامبر(ص) به سرزمین غدير خُمّ (پنج کیلومتری جُحْفه) رسید، جبرئیل از طرف خدا فرود آمد و آیه ۶۷ سورهی مائده را بر پیامبر نازل کرد:
«يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ:
ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است بهطور کامل به مردم برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای و خداوند تو را (از خطرات احتمالی مردم) حفظ میکند».
بیابان غدیر در حقیقت چهار راهی بود که مردم حجاز را از هم جدا میکرد، راهی به سوی مدینه و راهی به عراق و راهی به مصر و راهی به یمن.
پیامبر(ص) دستور توقّف داد، اعلام کرد آنها که جلوتر رفتهاند برگردند و آنها که نرسیدهاند برسند. جمعیتی بالغ بر ۹۰ هزار و بهقول بعضی ۱۱۴ هزار و بقول بعضی دیگر ۱۲۰ هزار یا ۱۲۴ هزار نفر در آن بیابان سوزان، همه در انتظار تا ببینند پیامبر(ص) میخواهد چه امر مهمّی را ابلاغ کند.
روز پنجشنبه ۱۸ ذيحجّه بود که به دستور پیامبر(ص) منبری از جهاز شتران ترتیب داده شد. پیامبر(ص) بر فراز آن رفت و پس از حمد و ثنا و مطالب دیگر... ناگهان خم شد دست علي(ع) را گرفت و بلند کرد و فرمود:
«فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ:
هرکس که من مولا و رهبر او هستم علی مولا و رهبر او است».
این جمله را سه بار و به گفتهی بعضی چهار بار تکرار کرد، آنگاه در حق دوستان على(ع) دعا و در حق دشمنانش تفرین نمود سپس اعلام کرد که این موضوع را حاضران به غائبان برسانند.
پس از آن مسلمانان به دستور پیامبر(ص) با شور و هیجان به حضور على(ع) رسیده و مقام امامت و رهبری آن حضرت پس از پیامبر(ص) را به او تبریک و تهنیت میگفتند[2].
به این ترتیب آئین اسلام توسّط پیامبر(ص) پس از تعیین جانشین، بهطور کامل به پایان رسید و آنچه بر عهدهی پیامبر اسلام گذاشته شده بود انجام پذیرفت. پیامبر(ص) در خطبهی غدیر بهخصوص در بارهی دو چیز وصیّت کرد، فرمود:
«من از میان شما میروم و دو چیز گرانقدر را در میان شما میگذارم اگر به آندو عمل کنید هرگز گمراه نخواهید شد: اوّلی کتاب خدا، قرآن که به ریسمان وحی متّصل است و دوّمی عترت من (ائمه اطهار علیهمالسّلام)»[3].
این وصیت با عنوان «حدیث ثِقْلَین» معروف است که شیعه و سنّی آن را نقل کردهاند و از مسلّمات تاریخ اسلام میباشد.
آنگاه آیه ۳ سورهی مائده نازل گردید:
«اَلْيَوْمُ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَ ضِیتُ لَکُمُ الْاِسْلامَ دِيناً:
امروز آئین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و خشنود گشتم که اسلام دین شما باشد».
سال یازدهم هجرت
وقایعی که در این سال در زمان پیامبر(ص) (محرّم و صفر) رخ داد عبارتند از:
۱- ادّعای نبوّت مسیلمهی کذّاب در «یمامه» و نامهی او به پیامبر(ص) و جواب پیامبر(ص) به او.
۲- تجهیز سپاه به فرماندهی «اُسامةبن زيد» برای جلوگیری از سپاه روم.
۳- رحلت پیامبر(ص) و غسل و کفن و دفن او توسّط علی(ع).
پیامبر(ص) در بستر رحلت قرار گرفت، بزرگترین توجّه او به مسأله رهبری پس از خود بود و تا آنجا که راه داشت در این باره سفارش کرد ولی این سال را میتوان سال شوم نامید چراکه خورشید نبوّت غروب کرد و میبایست لااقل بهپاس آنهمه زحمات او از فرمانش سرپیچی نکنند و به وصیتش عمل کنند اما ریاست و هوسهای مادّی کاری کرد که آنچه نمیبایست بشود، شد.
رحلت جانسوز پیامبر(ص)
پیامبر(ص) همچنان در بستر رحلت بود و از اوضاع و فعالیّتهایی که در خارج در موضوع خلافت میشد، آگاه بود. روزی که بزرگان و سران صحابه برای عیادت آمده بودند، پیامبر(ص) فرصت را غنیمت شمرد و فرمود:
«قلم و دواتی برای من بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید» ولى عمر گفت: «بیماری بر رسول خدا غلبه کرده، از اینرو هذیان میگوید، قرآن ما را کافی است...».
خلاصه، اختلاف و گفتار او و عدّهای مانع شد از اینکه پیامبر(ص) نامهای در بارهی جانشین خود بنویسد، ابن عباس از این پیشآمد سخت ناراحت گردید، در حالی که اشک میریخت میگفت: «روز پنجشنبه چه روز دردناکی بود؟».
هنگام رحلت، امور دیگری نیز رخ داد که اینجا جای شرح همهی آنها نیست.
سرانجام پیامبر(ص) روز دوشنبه ۲۸ صفر در سن ۶۳ سالگی چشم از جهان فانی فرو بست و به جهان بقاء ارتحال فرمود.
بنا به وصیتش، علی(ع) بدن مقدّسش را غسل داد و کفن نمود و بر آن نماز خواند و آن را در خانهی مسکونیش که بنام حجرهی مُطَهَّره معروف است کنار مسجدالنّبي دفن کرد.
مسلمانان راستین به ماتم نشستند و بهراستی بسیار بر آنها سخت گذشت که چنین رهبر دلسوز و مهربانی را از دست دادند، بهخصوص حضرت علی(ع) و فاطمه(س) سخت پریشان و ماتمزده شدند، على(ع) میفرماید: «از رحلت رسول اکرم آنچنان غم و اندوه بر من وارد شد که به گمانم اگر کوهها مأمور تحمّل آن میشدند، نمیتوانستند تحمّل کنند».
امام صادق (ع) فرمود: «با رحلت پیامبر بهقدری بر فاطمه(س) اندوه و غم وارد گردید که جز خدا هیچکس اندازهی آن را نمیداند»[4].
خودآزمایی
1- پیامبر(ص) در سال دهم هجرت از طرف خدا مأمور شد (در مراسم حج) چه کاری را انجام دهد؟
2- پیامبر(ص) در خطبهی غدیر بهخصوص در بارهی چه چیزهایی وصیّت کردند؟
3- بزرگترین توجّه پیامبر(ص) در بستر رحلت چه بود؟
پینوشتها
[1]- این خطه در بحار، ج ۲۱، ص ۴۰۵ آمده است، در این خطبه پیامبر (ص) ۱۵ دستور مهم اسلامی را مطرح کرده است.
[2]- داستان مشروح غدیر، با مدارک بیشمار از کتب اهل تسنن در کتاب الغدیر جلد اول آمده است.
[3]- مسند احمد، ج ۳، ص ۱۷ و ۵۹ - صحیح مسلم، جلد ۲، ص ۳۸ - صواعق، ص ۹۱ - تفسير فخر رازی، ج ۳، ص ۲۴.
[4]- انوارالبهیّه محدّث قمی، قسمت رحلت.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی