بخش سوّم؛ دروازههایی به جهان دیگر| ۳
یک عامل مؤثّر تربیت؛
یک عامل مؤثّر بازدارنده و یک عامل محرک نیرومند
جوان تحصیل کردهاى مىگفت: «من فکر مىکنم از وجدان نیرومندى برخوردارم و با داشتن یک وجدان نیرومند به اصول حق و عدالت پایبندم و به این ترتیب نیازى به مذهب و تعلیمات مذهبى در خود نمىبینم، زیرا آنچه را مذهب در پرتو ایمان به خدا و ترس از کیفر و مجازات جهان دیگر، به انسان مىبخشد من در پرتو وجدان بیدار دارم.
آیا با این حال فکر نمىکنید که ضرورت مذهب براى کسانى باشد که در سطوح پائینترى قرار دارند و بدون یک ایمان نیرومند مذهبى اصلاح نمىشوند، و گوشت و پوست یکدیگر را مىخورند. تازه ایمان مذهبى نیز با تمام قدرتش گاهى نمىتواند آنها را اصلاح کند، بلکه با کلاهبازیهاى شرعى از همان قوانین در مسیر غلط کاریهایشان، بهره بردارى مىکنند؟»
میدانیم این طرز تفکر مخصوص به این جوان نیست، در میان فلاسفه و دانشمندان نیز بعضى خود را به اصطلاح «مافوق مذهب!» مىدانند و عقیده دارند مذهب وسیلهی تربیتى مؤثرى براى مردمى است که در سطوح پائین قرار دارند، اما خودشان بکلى از این تعلیمات بىنیازند!
ولی گویا اینها توجه ندارند که همیشه جنایات بزرگ را شخصیتهاى بزرگ، و دانشمندان بزرگ، و همان افراد سطوح بالا انجام مىدهند:
بمبهای اتمى و هیدروژنى را آنها مىسازند، طرح جنگهاى الکترونیکى را آنها مىریزند، نقشههاى استعمار سیاسى و اقتصادى کشورها را آنها مىکشند.
خلاصه همین «دانشمندان و متفکران» هستند که همواره در اختیار «قدرتهاى جهنمى» دنیا بوده و هستند و با فروش معلومات و ابتکارات و استعدادهاى سرشار خود پایههاى استعمار، استبداد و خودکامگى آنها را محکم مىسازند.
این موضوع منحصر به دنیاى امروز نیست، در گذشتهی تاریخ نیز همواره در کنار فرعونها، صفى از هامانهاى باهوش، و قارونهاى دانشمند و ثروتمند که هم پسر عموى موسى است و هم نمایندهی فرعون در بنى اسرائیل، و هم ثروت کلانى دارد که معتقد است با علم و دانشش آنها را به دست آورده است، و در کنار دست معاویهها عمر و عاصها و ابوهریرهها، نشسته بودند.
بنابراین نیاز دانشمندان و باهوشها و با استعدادها و افراد سطح بالا، به کنترل مذهب از همه بیشتر است که اینها مىتوانند دنیا را به آتش بکشند و یا به سوى صلح رهبرى نمایند!
و مردمى که در سطوح پائین هستند غالباً سر بر فرمان آنهایند و مهرههایى در دست آنها که ضررشان به هنگام انحراف به مراتب کمتر و ضعیفتر است.
اما اینها - و بطور کلى تمام مردم جهان - اگر ایمان داشته باشند مرگ پایان دفتر زندگى نیست، بلکه آغاز دفتر است و آنچه در این دنیا مىگذرد فقط دیباچهاى بر آن است، همه چیز رنگ ابدیت به خود مىگیرد، اعمال و گفتار، نیکیها و بدیها، هیچ کدام فانى نمىشوند، و همانها هستند که در زندگى طولانى که در پیش داریم مزاحم و آزارده ما هستند و یا وسیلهی آرامش و نیکبختى ما.
همانطور که اگر «جنین» عقل داشته باشد و در دوران کوتاه زندگى خود در شکم مادر - که دوران سازندگى جسم و جان است - در ساختن خود کوتاهى کند، و با افراط کاریها نقایصى در خود ایجاد نماید، یک عمر طولانى (یکصد ساله مثلاً) باید عواقب آن را تحمل کند و رنج ببرد، کسانى که در این زندگى دنیا نیز در سازندگى خود کوتاهى کنند و با نقایص و عیوب و انواع بیماریهاى اخلاقى و روانى گام در جهان دیگر و عالم پس از مرگ بگذارند باید براى همیشه رنج و شکنجه ببینند.
این عقیده مىتواند زندگى انسان را بکلى دگرگون کند و به عنوان یک درس عالى تربیتى، روح و جان انسان را پرورش دهد، و از آن همه جنایاتى که از یک انسان مادى ممکن است سربزند و به عقیدهی او با فنا و نابودیش همه آنها نیز نابود مىشوند، باز دارد.
عقیده به عالم پس از مرگ و بقاى اثر اعمال آدمى، هم مىتواند یک «عامل بازدارندهی قوى» در برابر گناه و خطاکارى، و هم یک «عامل محرک نیرومند» براى تشویق سرمایه گذارى مادى و معنوى در راه خدمت به خلق خدا و نیکیها گردد.
اثراتی که ایمان به عالم پس از مرگ مىتواند در اصلاح افراد فاسد و منحرف، و تشویق افراد فداکار و مجاهد و لایق بگذارد به مراتب بیش از اثرات دادگاهها و کیفرهاى معمولى، و بیش از پاداشها و تشویقهاى عادى است.
زیرا: از مشخصات دادگاه رستاخیز این است که نه تجدید نظر در آن راه دارد، و نه توصیه و پارتى بازى، و نه مىتوان فکر قضات آن را با پشت هم اندازى و ارائهی مدارک دروغین تغییر داد، و نه تشریفات آن نیازمند به طول و تفصیل خواهد بود.
بلکه همانطور که مشروحاً خواهیم گفت کیفرها و پاداشها در آن عالم از جهات زیادى شبیه به آثار و خواص طبیعى است. یعنى همانطور که مثلاً یک داروى شفابخش یا یک سم کشنده، در تأثیر خود خطا و اشتباه بردار نیست و رشوه و توصیه نمىتواند آن را عوض کند، اعمال و کارهاى انسان در زندگى پس از مرگ نیز تقریباً چنین وضعى را دارند این از یکسو.
و از سوى دیگر در دادگاههاى عادى این جهان - که هزار و یک عیب دارد – مسألهی تشویق مفهوم ندارد و مثلاً اگر کسى پنجاه سال از مرز قانون تجاوز نکرد و مرتکب یک خلاف کوچک هم نشد پاداشى در برابر عمل به قانون به او نمىدهند. یعنى پاداشى ندارند که بدهند.
بنابراین ضمانت اجرایى این قوانین یک جانبه است، یعنى همیشه سراغ قانون شکن و متجاوز مىرود، نه قانون شناس و پایبند به قانون، در حالى که ضمانت اجراى قوانین مذهبى دو جانبه است، و کفّهی پاداش به همان اندازه سنگین است که کفّهی مجازات و کیفر.
بدون شک کسى که مؤمن به چنین جهانى باشد، در اصلاح خود، در انجام اعمال گوناگون فوقالعاده سختگیر و موشکاف است و همانطور که یک فرد مطلع از خواص داروهاى شفابخش و سموم کشنده، نسبت به اوّلى فوقالعاده علاقه مند و از دومى بسیار وحشت دارد، او هم هر لحظه که مىخواهد اقدام به کارى کند آثار قطعى آن عمل را در برابر چشمان خود مجسم مىبیند!
و به این ترتیب همواره تحت یک مراقبت دائمى و دقیق از درون وجود خویش قرار دارد، و بطور خودکار در برابر جنایات و تبهکاریها و مفاسد کنترل مىشود.
***
ایمان صریح به این واقعیت، انسان را به جایى مىرساند که مىگوید:
«به خدا سوگند اگر شبها تا به صبح بستر من نوک خارهاى جانگداز باشد، و روزها زنجیر در دست و پاى من نهند و در کوچه و بازار بکشانند، از آن خوشتر دارم که در دادگاه بزرگ پروردگار خویش حاضر شوم در حالى که ستمى بر بندهاى از بندگان خدا کرده باشم و حق کسى را غصب نموده باشم!».[1]
چنین کسى آهن تفتیده و سوزان نزدیک دست برادرش - برادرى که خواهان تبعیض در بیتالمال خلق است – مىبرد و هنگامى که از مشاهدهی این صحنه فریادش بر مىخیزد به او اندرز مىدهد و مىفرماید:
«تو از شعله ی آتش کوچکى که بسان بازیچهاى در دست انسانى است، فریاد مىکشى و فرار مىکنى، اما برادرت را به سوى آتشى مىکشانى که شعلهی قهر و غضب پروردگار آن را برافروخته است؟!»[2]
و هنگامى که پارهاى از اطرافیان نزدیک بین، او را براى تقویت پایههاى حکومتش به تبعیضهاى ناروا در جامعهی مسلمین دعوت مىکنند به آنها فریاد مىزند:
«وای بر شما، به من مىگویید پیروزى خود را در ستم کردن به آنها که در پناه حکومت من زندگى مىکنند جستجو کنم! به خدا سوگند تا ستارهاى در آسمان مىدرخشد چنین نخواهم کرد!»[3]
راستى اگر همهی زمامداران جهان، و همهی مردم عادى، گوشهاى از این ایمان صریح و قاطع در اعماق وجودشان روشن باشد دنیاى ما چه قیافهاى خواهد داشت؟
آیا اثرى از این خود خواهیها، خودکامگیها، خودپرستیها و ظلم و تجاوزها در آن خواهد بود؟
***
به همین دلیل، همهی ادیان و مذاهب آسمانى براى تربیت افراد و اصلاح اجتماعات، کوشش وسیعى براى پرورش ایمان به عالم پس از مرگ، در دل مردم، به عمل آوردهاند.
مخصوصاً در قرآن قسمت مهمى از مسائل تربیتى از همین راه تعقیب مىشود و به همین جهت تعجب آور نیست اگر بشنویم در قرآن در حدود 1400 مرتبه به این مسأله و خصوصیات آن اشاره شده است که از میان آنها به چند تعبیر جالب اشاره مىکنیم.
۱ـ قرآن میگوید: نه تنها ایمان و یقین قطعى به آن روز بزرگ براى تربیت انسان کافى است، بلکه «ظن و گمان» به آن هم اثر عمیق دارد:
«اَ لا یَظُنُّ اُولَئِکَ اَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِیَوْمٍ عَظیمٍ * یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمینَ؛
آیا آنان (کم فروشان که حق خود را بطور کامل مىگیرند و حق مردم را به آنها نمىدهند) گمان نمىکنند در روز بزرگى برانگیخته خواهند شد، روزى که همهی مردم در پیشگاه پروردگار حاضر مىشوند».[4]
۲ـ در موارد مختلفى تأکید مىکند که تنها «امید» و «رجاء» به آن جهان براى جلوگیرى از طغیان انسان و ترک لجاجت در برابر حق و انجام عمل صالح کافى است - توجه داشته باشید در مفهوم امید و رجاء قطع و یقین نیفتاده است.
«فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً؛ کسی که امید ملاقات پروردگار دارد باید عمل صالح انجام دهد».[5]
«وَ قالَ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقائَنَا لَوْلا اُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَةُ اَوْ نَرى رَبَّنا؛ آنها که امید ملاقات ما را نداشتند (از طریق غرور و لجاجت) گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمىشوند و خدا را با چشم خود نمىبینیم؟»[6]
۳ـ در قرآن مخصوصاً تصریح شده که اعمال و رفتار و گفتار انسان رنگ ابدى، به خود مىگیرد، و در آن جهان همگى در کنار انسان حاضر مىشوند و با او خواهند بود:
«یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ؛ آن روز که انسان هر کار نیک و بدى کرده در برابر خود حاضر مىبیند.»[7]
و در جاى دیگر تأکید مىکند: «وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حاضِراً؛ همهی اعمال خویش را در حضور خود مىیابند».[8]
و به این ترتیب موجى نیرومند از احساس مسؤولیت در برابر همهی رویدادهاى زندگى در اعماق روح انسان، انسانى که مؤمن به زندگانى پس از مرگ است به وجود مىآورد.
خودآزمایی
1- به چه دلیل نیاز دانشمندان و باهوشها و با استعدادها و افراد سطح بالا، به کنترل مذهب از همه بیشتر است؟
2- چرا اثراتی که ایمان به عالم پس از مرگ مىتواند در اصلاح افراد فاسد و منحرف، و تشویق افراد فداکار و مجاهد و لایق بگذارد به مراتب بیش از اثرات کیفرهاى معمولى، و بیش از پاداشها و تشویقهاى عادى است؟
3- نتیجه «امید» و «رجاء» به آن جهان چیست؟
پینوشتها
[1]. نهجالبلاغه، خطبهی 224.
[2]. نهجالبلاغه، خطبهی 224.
[3]. نهجالبلاغه، خطبهی ۱۲۶.
[4]. سورهی مطففین (83) آیهی 4 تا 6.
[5]. سورهی کهف (۱۸) آیهی ۱۱۰.
[6]. سورهی فرقان (۲۵) آیهی ۲۱.
[7]. سورهی آل عمران (۳) آیهی ۳۰.
[8]. سورهی کهف (۱۸) آیهی ۴۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی