فصل اوّل؛ پیامبر اعظم| ۴
تثبیت نظام اسلامی
حادثهی غدیر خم یک حادثهی بسیار مهم و تعیینكنندهی تاریخ اسلام است. به این حادثه از دو دیدگاه و از دو بُعد میشود نگاه كرد؛ یک بُعد مخصوص شیعه است، یک بُعد متعلق به همهی فرق اسلامىست. با توجه به بُعد دومِ این حادثه، باید این روحیه و این احساس در همهی مسلمانهاى عالَم بهوجود بیاید كه عید غدیر كه یادآور این حادثهی بزرگ است فقط متعلق به شیعه نیست. من به اختصار به این دو بُعد اشاره میکنم و دربارهی بُعد دوم قدری مطلب را باز خواهم کرد.
بُعد اولِ حادثه همانطوركه گفته شد مخصوص شیعیان است، زیرا در این حادثه امیرالمؤمنین بهوسیلهی پیغمبر به خلافت منصوب شده است و در همان روز و در همان ماجرا كسانى از رسول خدا پرسیدند، كه اى رسول خدا آیا این اعلام ازطرف توست یا از طرف خدا؟ فرمود: «مِنَ اللهِ وَ رَسولِهِ»[1] یعنى هم امر الهىست و هم از سوى من است. این حادثه را از این دید، شیعیان بزرگ میدارند كه اعتقاد شیعه ـ یعنى خلافت بلافصل امیرالمؤمنین ـ بیشتر از همهی دلایل، مستند به این حادثه است.
و البته بحث در باب استنباط و استدلال به این حادثه در كتابهاى فراوان و متعدد در طول تاریخ اسلام از روز اول تا امروز ادامه داشته و من قصد ندارم كه دربارهی این مطلبى كه هزاران زبان و قلم دربارهی آن گفتهاند و نوشتهاند، چیزى بر آنها بیافزایم. و اما بُعد دوم حادثه كه از لحاظ اهمیت، كمتر از این بُعد نیست، یک امر مشترك بین شیعه و سنىست؛ كه آن را قدرى بیشتر تشریح خواهم كرد.
اولاً حادثه را بهطور اجمال بیان کنم تا در ذُکرِ شنوندگان عزیز باشد. حادثه عبارت است از اینكه رسول خدا در سال دهم از هجرت به حج مشرّف شدند با جمعى از مسلمانان از مدینه و از سایر نقاط جزیرةالعرب كه مسلمان شده بودند. در این سفر پیغمبر اكرم از حجِ خانهی خدا براى بیان مفاهیم اسلامى ـ چه سیاسى، چه نظامى، چه اخلاقى و چه اعتقادى ـ استفادهی كامل و شایان توجهى كردند. دو سخنرانى از رسول خدا در مِنا نقل شده است كه یکی، ظاهراً در روز دهم یا همان حولوحوش روز دهم هست و یکی در پایان ایام تشریق[2] كه تصریح شده و به نظر میرسد كه این، دو سخنرانىست و نه یک سخنرانى. در این سخنرانیها رسول خدا همهی مطالب عمدهاى را كه مسلمانان باید به آن توجه عمیق بكنند، تقریباً بیان كردند، و عمدتاً مسائل سیاسىست که انسان بهخوبى درك میکند اینكسانىكه امروز در دنیاى اسلام حج را جداى از مسائل سیاسى قلمداد میکنند و تصور میکنند كه در حج فقط باید عبادتِ به معناى رایج و عادى آن داشت و هر كار سیاسى را خارج از قوارهی حج بهحساب میآورند، چقدر از تاریخ اسلام و از سیرهی نبى اكرم دور و بیگانهاند.
اجمالی از این مطالبی كه رسول خدا در این سخنرانیها بیان كردند، كه در نوع كتب شیعه و سنى هم نقل شده، اینهاست؛ اولاً دربارهی جهاد حرف میزنند و جهاد با مشركین و كفار را مطرح میکنند و اعلام میکنند كه این جهاد ادامه خواهد داشت تا وقتى كه كلمهی «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ» همهگیر بشود. دربارهی وحدت اسلامى رسول خدا در این سخنرانیها مطالبى را بیان فرمودند و تصریح كردند كه مسلمانها نبادا دچار جنگ داخلى بشوند و بر وحدت مسلمین و انسجام مسلمین اصرار ورزیدند. در مورد ارزشهاى جاهلیت، با بیان صریحى، تصریح كردهاند كه این ارزشها ازنظر اسلام ناچیز و صفر محسوب میشود و ارزش نیست، «اَلا وَ كُلُّ مأَثُرَةٍ اَو بِدعَةٍ کانَت فِى الجاهِلیةِ اَو دَمٍ اَو مالٍ فَهُوَ تَحتَ قَدَمَىَّ هاتَین»[3] هر ارزشى، هر شرافتى كه در جاهلیت ارزش محسوب میشد را من در این لحظه زیر پاى خودم قرار دادم. ارزشهاى جاهلى را بهكلى نفى كردند.
اختلافات مالیاى كه بین مسلمانها از دوران جاهلیت باقى مانده بود، مثلاً كسى به كسى قرض داده بود و از او بهرهی پول خودش را و رباى مال خودش را طلبكار بود نفى كردند، نسخ كردند. «اَلا وَ كُلُّ رِبًا کانَ فِی الجاهِلیةِ فَهُوَ مَوضوعٌ» و اولین بهرهی پولى كه، اولین طلب رَبَویاى كه من برمیدارم طلبهاى رَبَوى عمویم عباس است ـ كه در جاهلیت ایشان قرض میداده و طلبكار بوده از خیلیها ـ فرمودند اینها را من برداشتم؛ نسخ كردم. ارزش تقوا را به عنوان برترین ارزش اسلامى باز تكرار كردند و تصریح كردند كه هیچكس بر هیچكسِ دیگر جز به بركت تقوا و پرهیزگارى ترجیحى ندارد. لزوم نصیحت ائمةالمسلمین یعنى دخالت در مسائل سیاسى و اعلام نظر به زمامداران و پیشوایان را مطرح كردند و آن را بهعنوان یک فریضه اعلام كردند، كه همهی مسلمین موظفند به زمامداران اسلامى نظرات خیرخواهانهی خودشان را بیان كنند و اعلان كنند.
مسائل عمدهی سیاسى و اجتماعى جهان اسلام را پیغمبر اكرم در این سخنرانیها بیان كردند. و در همین سخنرانیها حدیث «ثِقْلین» را هم ذكر كردند، كه حدیث ثِقْلین این است كه فرمودند: من وقتى از میان شما رفتم، دو چیز گرانبها در میان شما میگذارم «كِتابَ اللهِ وَ عِترَتى»[4] قرآن را و عترتم را. بعد دو انگشت سبابهشان را پهلوى هم قرار دادند و فرمودند: آن دو مثل این دو هستند؛ كه دو انگشت سبابه هیچ تفاوتى با همدیگر ندارند. بعد فرمودند: مثل این دو نیستند ـ انگشت سبابه و وُسطاى یک دستشان را بلند كردند ـ گفتند من عترت و كتاب را مثل این دو نمیدانم ـ كه انگشت سبابه و وُسطا، یکی از یکی بلندتر است ـ بلكه مثل دو انگشت سبابهاند كه هیچكدام بر آن دیگرى ترجیحى ندارد.
و مسئلهی عترت را مطرح كردند و بعد از اینكه اعمال حج انجام گرفت بلافاصله راه افتادند طرف مدینه. در بین راه در سر یک سهراهى كه باید قوافل مدینه از قوافل یمن از هم جدا میشدند، محلى به نام غدیرخم، حضرت ایستادند و درحالیكه نقل میکنند شاهدان و حاضرانِ حادثه كه هوا بهقدرى داغ بود كه اگر گوشت را روى زمین میانداختند كباب میشد، در یکچنین وضعیتى حضرت میروند روى بلندى میایستند تا مردم تدریجاً جمع میشوند. وقتى میبینند همه جمع شدند، بعد مسئلهی ولایت را «وَ مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلىٌّ مَولاهُ»[5] را اعلان میکنند و دست امیرالمؤمنین را میگیرند بلند میکنند اینطور كه همه ببینند. و در روایات متعدد هست كه زیر بغل پیغمبر و زیر بغل علیبنابیطالب دیده شد وقتى كه دست را بلند كردند، براى اینكه به همه نشان بدهند. این اجمالى از حادثه است.
آن بُعدى كه مورد نظر من است ـ بُعد بینالمللى اسلامى و بَینَالفِرق اسلامى كه مخصوص شیعه نیست ـ این است كه اگر فرض كنیم كه پیغمبر در این اعلان ـ كه حتماً این اعلان انجام گرفته و این جمله از زبان پیغمبر صادر شده ـ اگر فرض كنیم نمیخواست رسول خدا حكومت بلافصل امیرالمؤمنین را بیان كند، حداقل این بود كه میخواست موالات و پیوند و رابطهی عمیق مسلمین با امیرالمؤمنین و با عترت خود را در این بیان استقرار ببخشد و تثبیت كند. علت اینكه پیغمبر عترت را در كنار قرآن میگذارد، هم در سخنرانى مِنا و در حدیث ثقْلَین ـ كه حدیث ثقْلَین ظاهراً بارها هم از پیغمبر صادر شده ـ و هم در حدیث غدیر و در واقعهی غدیر، تکیهی روى امیرالمؤمنین و شخص او، علت اینكه این رابطه را برقرار میکند، ازجمله این است كه در طول زمان اولاً یک نمونههاى كامل از انسان طراز اسلام، از انسان مقبول و مورد پذیرش اسلام را ارائه بدهد به مردم و به همهی نسلهاى آینده. نمونهی كامل انسان را بهصورت مجسم و عینى با حالات واضح و غیرقابل تردید در اختیار همهی انسانها بگذارد، بگوید تربیت اسلامى باید به این سمت حركت كند و شخصیت انسانِ مسلمان، آن شخصیتىست كه غایت و نمونهی كاملش اینهایند. انسانهایی كه طهارتشان، علمشان، تقوایشان، درستكاریشان، عبودیتشان درمقابل خدا، احاطهشان به مسائل اسلامى، فداكارى شجاعانهشان براى تحقق آرمانهاى اسلامى و ازخودگذشتگیشان براى همه آشكار و واضح است. امیرالمؤمنین را به عنوان یک نمونه معرفى میکند كه مردم ـ چه مردم آن زمان، چه مردم نسلهاى دیگر ـ با او پیوند برقرار كنند، رابطه داشته باشند. حالا گیرم به عنوان خلیفهی بلافصل بعد از پیغمبر هم، عملاً نشد و بعد از گذشت بیستوپنج سال جانشین شد، بالاخره كه خلیفهی پیغمبر شد، بالاخره كه مقام امامت او تثبیت شد، بالاخره كه همهی مسلمانها او را به عنوان آن فردى كه پیشواى جامعه است قبول كردند. این خصوصیت، این پیوند، این رابطه، همهی مسلمانها را نسبت به شخصیتى كه همه قبول دارند كه خلیفهی پیغمبر است ـ منتها بعضى میگویند خلیفهی بلافصل پیغمبر، بعضى معتقدند نه، خلیفهی بعد از بیستوپنج سال ـ این شخصیتى كه همهی مسلمانها او را بهعنوان جانشینى پیغمبر قبول دارند باید براى همهی مسلمانها به عنوان یک الگو، یک مسطورهی[6] كامل از انسان اسلامى، جاودانه بماند. و پیوند میان او و میان مسلمانها باید تا ابد بهعنوان یک رابطهی فكرى، رابطهی اعتقادى، رابطهی عاطفى، رابطهی عملى باقى بماند.
امیرالمؤمنین با این دیدگاه دیگر فقط متعلق به شیعیان نیست، متعلق به همهی مسلمانهاست؛ و مخصوص امیرالمؤمنین هم نیست، بلكه عترت و خاندان پیغمبر و ائمهی شیعه كه اولاد امیرالمؤمنین هستند آنها هم، چونكه مشمول عترت هستند، آنها هم همواره به عنوان نمونهی كامل انسان اسلامى در دیدگاه مسلمانها باید باقى بمانند؛ این یک نكته. ثانیاً با تعیین عترت در كنار قرآن و با اعلام لزوم پیوند میان مسلمین و میان عترت، درحقیقت رسول اكرم تكلیف تحریفهای از قرآن و انحراف از مفاهیم اصلى قرآن را هم روشن كرده. آنجایى كه دستگاههاى زر و زور براى مصالح خودشان مفاهیم اسلامى را منحرف میکنند، قرآن را بد معنا میکنند، مسلمانها را گمراه میکنند، از فهم آیین اسلامى مردم را محروم میکنند، آن مرجعى، آن محورى و قطبى كه باید مردم را آگاه كند كه حقیقت چیست، مفهوم و معرفتِ درست كدام است و مردم را از گمراهى نجات بدهد، و مردم باید حرف او را گوش كنند، آن، عترت است. و این همان چیزى است كه امروز براى دنیاى اسلام یک ضرورت و یک امر لازم است. امروز همهی مسلمانها احتیاج دارند كه از معارف اسلامى كه از طریق اهلبیت پیغمبر میرسد استفاده كنند، فرق نمیکند كه معتقد باشند به امامت بلافصل امیرالمؤمنین و امامت اولاد او یا معتقد نباشند. البته شیعه عقیدهی حق و مستفاد قطعى از این حدیث را خلافت بلافصل میداند و به آن معتقد و پایبند است. آنهایی هم كه به این عقیده پایبند نیستند ـ یعنى برادران اهل سنت ـ ارتباط و پیوند فكرى و عقلانى و اعتقادى و عاطفى خودشان را از خاندان پیغمبر و از امیرالمؤمنین باید قطع نكنند. لذا مسئلهی غدیر از این بُعد دوم كه بُعد ایجاد پیوند میان علیبنابیطالب(ع) و عترت پیغمبر با آحاد مسلمانهاست ـ از این بُعد ـ حادثهی غدیر برای همهی مسلمانهاست. ۱۳۶۶.۰۵.۲۳
مسئلهی غدیر یک مسئلهی تاریخى صرف نیست؛ نشانهاى از جامعیت اسلام است. نبى مكرم كه در طول ده سال، یک جامعهی بدوى آلودهی به تعصبات و خرافات را تبدیل کرد به یک جامعهی مترقی اسلامی با آن مجاهدتهاى عظیمى كه آن بزرگوار انجام داد و اصحاب باوفایش، اگر برای بعد از این ده سال، نبی مکرم فکری نكرده بود، نقشهاى در اختیار امت نگذاشته بود، این كار ناتمام بود. رسوبات تعصبات جاهلى بهقدرى عمیق بود كه شاید براى زدودن آنها سالهاى بسیار طولانى نیاز بود. ظواهر، خوب بود؛ ایمان مردم، ایمان خوبى بود؛ البته همه در یک سطح نبودند؛ بعضى در زمان وفات پیغمبر اكرم یک سال بود، شش ماه بود، دو سال بود كه اسلام آورده بودند؛ آن هم هیمنهی قدرت نظامى پیغمبر همراه با جاذبههاى اسلام، اینها را به اسلام كشانده بود؛ همه كه جزو آن مسلمانان عمیقِ دوران اول نبودند.
پاك كردن رسوبات جاهلى از اعماق این جامعه و مستقیم نگهداشتن خط هدایت اسلامى، این یک تدبیرى بعد از ده سالِ زمان پیغمبر، نیاز داشت. اگر این تدبیر انجام نمیشد، كار ناتمام بود. اینكه در آیهی مباركهی سورهی مائده میفرماید: «اَلیومَ اَكمَلتُ لَكُم دینَكُم وَ اَتمَمتُ عَلیكُم نِعمَتی»[7]، این تصریحِ به همین معناست كه این نعمت ـ نعمت اسلام، نعمت هدایت، نعمت نشاندادن صراط مستقیم به جامعهی بشریت ـ این نعمت آنوقتى تمام میشد و كامل میشد كه نقشهی راه براى بعد از پیغمبر هم معین باشد؛ این یک امر طبیعىست. این كار را پیغمبر در غدیر انجام دادند، امیرالمؤمنین را كه از لحاظ شخصیت ـ چه شخصیت ایمانى، چه شخصیت اخلاقى، چه شخصیت انقلابى و نظامى، چه شخصیت رفتارى با قشرهاى مختلف افراد ـ یک فرد ممتاز و منحصربهفردى بود، اینچنین انسانی را منصوب كردند و مردم را موظف کردند به تبعیت از او. اینهم فكر پیغمبر نبود، این هدایت الهى بود، دستور الهى بود، نصب الهى بود؛ مثل بقیهی سخنان و هدایتهاى نبى مكرم كه همه الهام الهى بود. این دستور صریح پروردگار بود به پیغمبر اكرم، پیغمبر اكرم هم این دستور را عمل كردند.
مسئلهی غدیر این است؛ یعنى نشاندهندهی جامعیت اسلام و نگاه به آینده و آن چیزى كه در هدایت و زعامتِ[8] امت اسلامى شرط است. آن چیست؟ همان چیزهایی كه شخصیت امیرالمؤمنین، مظهر آنهاست؛ یعنى تقوا، تدین، پایبندى مطلق به دین، ملاحظهی غیر خدا و غیر راه حق را نكردن، بیپروا در راه خدا حركتكردن، برخوردارى از علم، از عقل و تدبیر، از قدرت عزم و اراده؛ اینها خصوصیاتیست که مشخص کردند، این یک عمل واقعى و درعینحال نمادین است. امیرالمؤمنین را نصب كردند با همین خصوصیات، درعینحال نماد زعامت و رهبری اسلامى در طول زمان همین است، همان چیزی که در انتخاب امیرالمؤمنین، انتخاب الهی امیرالمؤمنین تحقق پیدا كرد. غدیر، یک چنین حقیقتىست. ۱۳۸۵.۱۰.۱۸
خودآزمایی
1- اجمالاً مطالبی كه رسول خدا در سخنرانیهای آخرین حج خود فرمودند را بیان کنید.
2- چرا شیعیان حادثه غدیرخم را بزرگ میدارند؟
3- علت اینكه پیغمبر عترت را در كنار قرآن میگذارد، و هم در حدیث غدیر و در واقعهی غدیر، تکیهی روى امیرالمؤمنین و شخص او دارند را بیان کنید.
پینوشتها
[1]. ارشاد القلوب الی الصواب (حسنبنمحمد دیلمی، متوفی ۸۴۱ق) / خبر حذیقةبنالیمان من تآمر القوم و نکثهم البیعة
[2]. روزهای یازدهم تا سیزدهم ماه ذیالحجه، که حجاج در سرزمین منا بیتوته کرده و برخی از اعمال نظیر ذبح قربانی و رمی جمرات را در این ایام انجام میدهند.
[3]. تفسیر قمی، ذیل تفسیر آیات ۶۷ تا ۸۱ سورهی مائده
[4]. کافی/ کتاب الایمان و الکفر/ باب ادنی ما یکون به العبد مؤمنا او کافرا او ضالّا/ ح۱. «اِنِّی قَد تَرَكتُ فِیكُم اَمرَینِ لَن تَضِلّوا بَعدی ما اِن تَمَسَّكتُم بِهِما كِتابَ اللهِ وَ عِترَتِی اَهلَ بَیتِی فَاِنَّ اَللَّطیفَ الخَبیرَ قَد عَهِدَ اِلَی اَنَّهُما لَن یفتَرِقا حَتَّى یرِدا عَلَی الحَوضَ كَهاتَینِ وَ جَمَعَ بَینَ مُسَبِّحَتَیهِ وَ الوُسطَى فَتَسبِقَ اِحداهُمَا الاُخرَى فَتَمَسَّكوا بِهِما...»
[5]. کافی/ کتاب الحجة/ باب فیه نکت و نتف من التنزیل فی الولایة/ ح۴۲. «و هرکس من مولای او هستم، این علی نیز مولای اوست.»
[6]. (سطر) نمونه
[7]. سوره مبارکه مائده/ آیه 3، «امروز دین شما را براى شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم.»
[8]. (زعم) پیشوایی، ریاست
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی سیدعلی خامنهای