کد مطلب: ۴۰۲۷
تعداد بازدید: ۶۳۸
تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۱
قصه‌های قرآن| ۱۰۳
در ماه‌هاى حرام (ذی‌قعده، ذی‌حجه، رجب و محرم) جنگ كردن نزد همه مردم جزیرة‌العرب، حرام بود و اسلام نیز این سنت را محترم شمرد؛ و پیامبر این ماه‌ها كه ماه‌هاى آزاد بود، از فرصت استفاده كرده و به تبلیغ اسلام می‌پرداخت.

حضرت محمد(ص)|۱۱


داستان‌هایی از فتح مکّه
 
 
خواب دیدن پیامبر(ص)
 

سال ششم هجرت پیامبر(ص) در مدینه خوابى دید كه آن را براى یاران چنین بازگو فرمود:
خواب دیدم به‌اتفاق یارانم براى انجام مناسك عمره، وارد مکّه می‌شویم.
و مطابق بعضى از روایات فرمود:
خواب دیدم خداوند به من امر كرد كه براى مناسك عمره به مکّه بروم.[1]
یارانش همگى از این‌ رؤیا، شادمان شدند.
و نظر به این‌که بعضى تصور می‌کردند تعبیر این خواب در همان سال ششم هجرت واقع می‌شود، ولى مشركان در آن سال، مانع رفتن پیامبر و یاران او به مکّه شدند، شك و تردید در دل افراد ضعیف‌الایمان به وجود آمد كه چرا خواب پیامبر(ص) تعبیر درست نداشته است؟ و منافقین، آشكارا اعتراض كردند كه: چرا این وعده عملى نشد؟!
پیامبر(ص) به آن‌ها فرمود: مگر من به شما قول دادم كه همین امسال تعبیر خواب، محقق می‌شود؟!
آیه 27 سوره فتح در صدق این رؤیا نازل شد، كه صبر كنید طولى نمی‌کشد تعبیر آن، محقق می‌یابد، آغاز این آیه چنین است:
«لَقَد صدَقَ اللهُ رسُولَهُ الرُّؤیا بِالحَقِّ لَتَدخُلَنَّ المسجدالحرام اءنْ شاءَ اللهُ؛»
خداوند آنچه را به پیامبرش در عالم خواب نشان داد راست بود، به‌طورقطع همه شما به خواست خدا وارد مسجدالحرام می‌شوید.[2]
 


ماجراى مانع شدن مشركان
 


در ماه‌هاى حرام (ذی‌قعده، ذی‌حجه، رجب و محرم) جنگ كردن نزد همه مردم جزیرة‌العرب، حرام بود و اسلام نیز این سنت را محترم شمرد؛ و پیامبر این ماه‌ها كه ماه‌هاى آزاد بود، از فرصت استفاده كرده و به تبلیغ اسلام می‌پرداخت.
پیامبر(ص) در سال ششم هجرت تصمیم گرفت كه به‌اتفاق مهاجر و انصار و سایر مسلمین به‌سوی مکّه بروند و در ماه ذی‌قعده، در مناسك عمره شركت كنند.
مسلمانان[3] همراه رسول اكرم در ذى الحلیفه نزدیك مدینه احرام بستند و با تعداد زیادى شتر براى قربانى، به‌سوی مکّه حركت كردند، وضع حركت پیامبر به‌خوبی نشان می‌داد كه جز عبادت، قصد دیگرى (مانند جنگ) ندارد. مسلمانان به‌اتفاق پیامبر در روستاى حدیبیّه فرود آمدند.
ولى مشركان و قریش از حركت مسلمین مطلع شده و راه را بر آن‌ها بستند، و مانع حركت مسلمانان گردیدند.
درصورتی‌که آنان در این كار، دو سنت را كه خود قبول داشتند، شكستند:
یكى: آزادى در ماه‌هاى حرام (ازجمله ماه ذی‌قعده) دوم: مانع نشدن از كسى كه احرام بسته است.
در این مورد بین مسلمین و مشركان، كشمكش و گفتگوى بسیار رخ داد كه همین امر مقدمه صلح حدیبیّه (كه فتح بزرگى براى اسلام بود) را پی‌ریزی نمود و پیمان‌نامه صلح نوشته شد.
آنگاه پیامبر(ص) به یارانش دستور داد شترهاى خود را در سرزمین حدیبیّه قربانى كنند و سرهاى خود را بتراشند و از احرام بیرون آیند و به مدینه بازگردند، یاران دستور آن حضرت را اجرا نمودند.
مسلمانان با اندوهى سنگین و دلى پر از غم به‌سوی مدینه بازگشتند و درحالی‌که به این وضع متعرض بودند.
ولى هنگامی‌که در راه بودند، مركب پیامبر سنگین شد و توقف كرد پیامبر(ص) بسیار شادمان شد و مسلمانان نشاط و شادى را از چهره آن حضرت مشاهده كردند، و همه منتظر دانستن علت بودند كه به‌زودی پیامبر به آن‌ها فرمود: هم‌اکنون سوره فتح (چهل و هشتمین سوره قرآن) بر من نازل شد.[4]
 


صلح حدیبیّه، فتح مکّه و پیروزی‌های دیگر
 


صلح حدیبیّه یكى از پیروزی‌های بسیار بزرگى است كه مسلمانان تحت رهبرى داهیانه رسول اكرم(ص) به دست آوردند. كه هم مقدمه فتح استراتژیكى مکّه و هم داراى پیامدهای سیاسى و اجتماعى و مذهبى فراوان و عالى بود.
و ازآنجاکه این صلح پیمانى بین مسلمین و مشركان، در سرزمین و روستاى حدیبیّه (20 كیلومترى مکّه در راه جده كه به مناسبت چاه یا درختى كه در آنجا بود، به این نام نامیده می‌شد) واقع شده بود، به آن صلح حدیبیّه گفتند.
صلح حدیبیّه، به ‌قدری مهم بود كه موجب زمینه‌سازی پیروزی‌های پی‌درپی دیگر گردید كه در روایات متعدد، به‌ عنوان فتح المبین معرفى شده است.[5]
زهرى كه از اكابر رجال معروف تابعین است می‌گوید: فتحى بزرگ‌تر از صلح حدیبیّه صورت نگرفت، چراکه مشركان با مسلمانان ارتباط یافتند و اسلام در قلوب آن‌ها جایگزین شد و در مدت سه سال گروه عظیمى به اسلام گرویدند.[6]
صلح حدیبیّه در مدت كوتاهى، موجب فتح خیبر (در سال هفتم هجرت) و سبب و زمینه‌ساز فتح عظیم مکّه (در سال هشتم هجرت) گردید.
بر همین اساس است كه اكثر مفسران می‌گویند: سوره فتح در مورد صلح حدیبیّه نازل شد كه مقدمه فتح مکّه گردید.
علامه طبرسى نقل می‌کند: هنگامی‌که پیامبر از حدیبیّه برمی‌گشت (و سوره فتح نازل شد) یكى از اصحاب عرض كردند: این چه فتحى است كه ما را از زیارت خانه خدا بازداشتند و جلوى قربانى ما را گرفتند؟
پیامبر(ص) فرمود: سخن بدى گفتى، بلكه این بزرگ‌ترین پیروزى ما بود كه مشركان راضى شدند، بدون برخورد خشونت‌آمیز، شما را از سرزمین خود دور كنند و به شما پیشنهاد صلح دهند و با آن‌همه ناراحتى كه قبلاً دیده‌اند، تمایل به ترك تعرض نشان دهند.[7]
ویرژیل گیورگیو دانشمند رومانى درباره صلح حدیبیّه می‌گوید:
همان‌طور كه جنگ احد ازنظر یك مرد نظامى، شكست نبود، زیرا قشون مکّه نتوانست، قشون اسلام را از بین ببرد و نه كشور اسلام (مدینه) را اشغال نماید. توقف محمّد(ص) در حدیبیّه هم برخلاف آنچه بعضى از تذكره نویسان نوشته‌اند، یك شكست سیاسى به شمار نمی‌آمد، بلكه یك موفقیت سیاسى محسوب می‌شود.
انسان اگر اهل سیاست هم نباشد می‌فهمد كه محمّد(ص) با سیاست خود در حدیبیّه حریف را مجبور كرد كه مطیع سیاست او شود.
قریش آن‌چنان در حد بالاى غرور بودند كه هرگز نمی‌خواستند با محمّد(ص) مذاكره كند و اگر افرادى را می‌فرستادند، به‌منظور مذاكره نبود، بلكه به‌منظور شناسایى وضع مسلمین، و روحیه و قدرت آن‌ها و میزان وفادارى آن‌ها به محمّد(ص) بود. سپس مطالبى می‌گوید كه خلاصه‌اش این است:
ولى محمّد(ص) با مانور بیعت رضوان و... آن‌چنان عمل كرد كه آن‌ها به‌پاى مذاكره آمدند و پیمان‌نامه‌ای را امضا كردند كه در حقیقت، امضاى گسترش اسلام و القاى رعب وحشت در دل مشركان و درنتیجه زمینه‌سازی براى شكست قریش بود.[8]
 


مانور بیعت رضوان
 


قبلاً در مورد پیمان‌نامه صلح حدیبیّه و اهمیت آن سخن گفتیم، ولى یكى از عوامل مهمى كه موجب نوشتن این عهدنامه گردید، ترس وحشت مشركان از قدرت مسلمانان بود، آن‌ها در آغاز، این قدرت را باور نداشتند، ولى بیعت رضوان در آن‌ها ترس وحشت ایجاد كرد، و همین امر موجب تسلیم آن‌ها در مورد صلح حدیبیّه كه امتیاز مهمى براى اسلام بود گردید، اكنون به داستان زیر در این رابطه توجه كنید:
هنگامی‌ که رسول خدا(ص) در سال ششم هجرت همراه با هزار و چهارصد نفر مسلمان به ‌قصد انجام مناسك عمره از مدینه به ‌سوی مکّه حركت نمودند، در نقطه‌ای به نام حدیبیّه (20 كیلومترى مکّه) فرود آمدند.
بدیل بن ورقاء خُزاعى همراه جمعى از مشركان به حضور پیامبر رسیدند و با آن حضرت در مورد هدف از آمدنشان مذاكره نمودند، و دریافتند كه آن حضرت و همراهانشان براى جنگ و مبارزه نیامده‌اند، بلكه (در ماه حرام - ذی‌قعده) براى زیارت و انجام مراسم عمره به مکّه آمده‌اند.
گروه بدیل بن ورقاء به مکّه بازگشتند و به سران مکّه خبر دادند كه: در مورد محمّد داورى شتاب‌زده نكنید، او قصد جنگ ندارد و براى زیارت می‌آید...
سرانجام سران قریش عروة بن مسعود را كه فرد عاقل و زیركى بود براى مذاكره به حضور پیامبر فرستادند، او به حضور پیامبر رسید و به مذاكره پرداخت، و رسول اكرم(ص) همان سخنى را كه به بدیل فرموده بود، به او نیز فرمود، عروة بن مسعود در این مذاكره دریافت كه یاران پیامبر، احترام خاصى - در حد ایثار - نسبت به آن حضرت دارند.
عروة به مکّه بازگشت و به مشركان گفت: سوگند به خدا، من قبلاً نزد شاهان روم و ایران نزد نجاشى (شاه حبشه) رفته‌ام، ولى هیچ‌یک از آن‌ها را ندیدم كه مانند محمّد(ص) مورداحترام یارانش باشد، به‌گونه‌ای كه وقتى محمّد به آن‌ها دستور می‌دهد، بی‌درنگ انجام می‌دهند وقتى وضو می‌گیرد، براى گرفتن قطرات آب وضویش (به‌عنوان تبرك) كشمكش شدید می‌کنند، وقتی‌که محمّد سخن می‌گوید، همه خاموش می‌شوند، و به دیده احترام نه خیره به او می‌نگرند، او (محمّد(ص)) طرح سازنده و خوبى را (در مورد صلح) ارائه می‌دهد، و شما آن را بپذیرید. مشركان جواب رد دادند، ولى او (عروة اصرار می‌کرد كه طرح صلح را قبول كنند.
عروة می‌گوید: پیامبر(ص)، عمر بن خطاب را خواست تا او را نزد اشراف قریش بفرستد و هدف از آمدنش را به آن‌ها گزارش دهد؛ عمر، عذر خواست و گفت: احساس خطر جانى در مکّه می‌کنم، و كسى از طایفه عدى (كه طایفه عمر بود) نیست كه محافظ جانم باشد، ولى شخصى را كه براى این كار از من سزاوارتر است معرفى می‌کنم، و او عثمان بن عفان می‌باشد.[9]
پیامبر(ص) عثمان را طلبید و او را روانه مکّه كرد، عثمان وارد مکّه شد و نزد ابوسفیان و سران مکّه رفت و پیام رسول اكرم را به آن‌ها رساند.
ولى آن‌ها عثمان را دستگیر كردند و نزد خود، تحت نظر نگه داشتند. به پیامبر خبر رسید كه عثمان را کشته‌اند، پیامبر(ص) یاران خود را به بیعت مجدد دعوت كرد، یاران (كه هزار و چهارصد نفر بودند) در سرزمین حدیبیّه زیر درختى كه در آنجا بود با آن حضرت بیعت كردند: كه در پیكار با مشركان كوتاهى نكنند و هرگز در نبرد، پشت به جنگ ننمایند.
آوازه این بیعت (كه یك مانور حساب‌شده و كوبنده بود) به‌اضافه گزارش عروة بن مسعود در مورد ایثار یاران پیامبر، در مکّه پیچید و قریش سخت به وحشت افتادند و درنتیجه عثمان را آزاد نمودند. سپس قریش، شخصى به نام سهیل بن عمرو را به‌عنوان نماینده خود حضور رسول خدا(ص) فرستادند و پیمان‌نامه صلح با حضور نماینده قریش، در سرزمین حدیبیّه نوشته شد كه قبلاً خاطرنشان گردید.[10]
در مورد این بیعت، در قرآن در آیه 18 و 19 سوره فتح، سخن به میان آمده، و مطابق آیه 18، خداوند از مؤمنان به خاطر این بیعت، خشنود و راضى شد ازاین‌رو، به این بیعت، گاهى بیعت رضوان گویند، و گاهى بیعت شجره یعنى بیعتى كه زیر درخت تحقق یافت.
خداوند در دو آیه مذكور، سه نتیجه مهم را از بازتاب این بیعت، بیان می‌کند:
1 - آرامش قلبى مؤمنان.
2 - فتح نزدیك.
3 - غنیمت بسیار.
كه این هر سه موهبت معنوى و مادى بود كه نصیب مسلمین گردید و نتیجه سریع آن نیز همان وحشت مشركان و عقب‌نشینی آن‌ها بود كه ذكر شد.
 
 

پی‌نوشت‌ها



[1] . نورالثقلین، ج 5، ص 150.
[2] . مجمع البیان، ج 9، ص 126.
[3] . مجمع البیان، ج 9، ص 126.
[4] . اقتباس از مجمع البیان، ج 9، ص 109؛ تفسیر الفرقان، ج 26، پاورقى ص 145 و تفسیر قمى آغاز سوره فتح.
[5] . تفسیر مراغى، ج 26، ص 85، و تفسیر ابوالفتوح رازى، ج 10، ص 26.
[6] . الدر المنثور، ج 6، ص 109.
[7] . جوامع الجامع؛ نورالثقلین، ج 5، ص 48 (مطابق نقل تفسیر نمونه، ج 22، ص 16)
[8] . اقتباس از كتاب گیورگیو، ص 318 - 319.
[9] . با توجه به این كه ابوسفیان از خاندان عثمان بود، جان عثمان، طبعا بیمه مى شد.
[10] . كحل البصر محدث قمى، ص 112 و 113. 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

محمّد محمّدی اشتهاردی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: