اسلام دین مساوات، دین برابری، دین حقوق بشر، و منشور آزادی و کرامت و فضیلت و شرف و احترام انسان است.
اسلام آزادی و مساوات واقعی را اعلام کرد. قدر و ارزش انسان ازنظر اسلام عزیز است، او موجودی است که مورد تکریم خدا قرار گرفته[1] و در نیکوترین تقویم و کاملترین آفرینش، آفریده شده است.[2]
انسان بزرگترین حجّتهای خدا و خلاصه تمام عوالم و دارای عالیترین لیاقت و استعداد است.
ازنظر اسلام، انسانها در هرکجا که زندگی کنند و در هر قارهای که باشند و به هر زبانی که سخن بگویند، هر نژاد و جنس و رنگی که داشته باشند، عضو یک خانواده و از یک اصل و یک پدر و مادر میباشند و در کرامت انسانی برابرند.
تکلیف الهی و مسئولیت، متوجّه انسان است و در خطابهایی مثل «یا أیها الناس» و «یا بنی آدم» که در قرآن مجید آمده است، انسانها بهطور مساوی مخاطب گردیدهاند.
قرآن مجید افتخار و امتیاز نژادی، فامیلی، قبیلهای و اینگونه مشخّصات ظاهری مثل رنگ و زبان را صریحاً رد فرموده، ازجمله در این آیه میفرماید:
﴿یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِن ذَکَرٍ وَأُنثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبآئِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ الله أَتْقیکُمْ﴾؛[3]
«ای مردم، ما شما را از نر و ماده (مرد و زنی) آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها قرار دادیم برای اینکه یکدیگر را بشناسید. بهدرستی که گرامیترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست».
و از حضرت رسول خدا (ص) روایت است که در حجّةالوداع فرمود:
«أَیُّهَا النّاسُ أَلا إِنَّ رَبَّکُمْ واحِدٌ وَأَنَّ أَباکُمْ واحِدٌ. أَلا لا فَضْلَ لِعَرَبِیّ عَلی عَجَمِیّ وَلا لِعَجَمِیّ عَلی عَرَبِیّ، وَلا لِاَحْمَرَ عَلی أَسْوَدَ، وَلا لِأسْوَدَ عَلی أَحْمَرَ إِلاّ بِالتَّقْوی»؛[4]
«ای مردم! آگاه باشید همانا پروردگار شما یکیست و پدر شما یکیست و آگاه باشید از برای عرب بر غیرعرب و غیرعرب بر عرب و سرخپوست بر سیاهپوست و سیاهپوست بر سرخپوست برتری جز با تقوا نیست».
در احکام اسلام، از عبادات و معاملات و دیات و قصاص و حدود و قضا و غیره، این مساوات اجتماعی ملاحظه شده است و فرقی بین سفید و سیاه، فقیر و غنی، شاه و رعیت و جاهل و عالم نیست.
اگر کسی علیه رئیس مملکت و خلیفه وقت شکایتی داشته باشد، شکایت او در دادگاه شرعی عادی که به محاکمات همه رسیدگی مینمایند طرح میشود و آن رئیس مانند یک فرد عادی به محاکمه احضار میگردد و در مجلس محاکمه در کنار خصم خود مینشیند و اگر مدعی هم رئیس مملکت یا بزرگترین مقامات ارتشی یا هر شخصیت دیگر باشد، باید بهوسیله طرح دعوی در محکمه ادّعا کند و نمیتواند با زور شخصی، حقّ خود را از کسی بگیرد؛ یا اگر بین ورثه یک نفر، پادشاهی باشد، مثل سایر ورثه ارث میبرد؛ یا اگر پادشاهی، قاتل باشد و مقتول فردی از افراد مسلمانان باشد، ورثه مقتول میتوانند او را قصاص نمایند.
یکی از جریانهای سوئی که عوامل سیاسی موجب آن شد، این بود که خالد بن ولید را بااینکه مرتکب قتل مالک بن نویره گردید و با زوجه او بهزور در عدّه همبستر گشت، از قصاص و حدّ شرعی معاف نمودند و به حقّ ورثه او ترتیب اثر ندادند.
و همچنین از مطاعن مهم یکی این بود که عثمان نیز «عبیدالله بن عمر» (قاتل هرمزان) را بهملاحظه اینکه پسر «عمر بن خطاب» است، از قصاص معاف کرد[5] و نه ابوبکر و نه عثمان، به اعتراض صحابه در این قانونشکنی اعتنا ننمودند.
این اعمال و اینگونه سوءاستفادهها از مقام، مخالف روح مساوات اسلام است.
امیرالمؤمنین (ع) در وصیت خود، هنگامی که از «ابنملجم» ضربت خورده بود، به بنیعبدالمطلب سفارش فرمود:
«یا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ! لا أُلْفِیَنَّکُمْ تَخُوضُونَ دِمآءَ الْمُسْلِمِینَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ. أَلا لا تَقْتُلُنَّ بِی إِلاّ قاتِلِی»؛[6]
«ای فرزندان عبدالمطلب، نیابم شما را (که بهاسم خونخواهی من) در خون مسلمانان غوطهور شوید به این عنوان که بگویید امیرالمؤمنین کشته شده است (و او یک فرد عادی نیست). آگاه باشید برای قتل من، جز قاتل من دیگران را نکشید».
میگویند: یک روز عمر از صحابه پرسید: چه میگویید اگر امیرالمؤمنین (مقصودش خودش بود) مردی را ببیند که زنا میکند؟
علی (ع) فرمود: باید چهار نفر شاهد بیاورد و الاّ مانند سایر مسلمانان حدّ قذف بر او جاری میشود.[7]
اسلام، حقّ غایب و سفیه و مجنون و بلکه جنین را برابر یک فرد کامل، حفظ فرموده است.
در نماز جماعت که در شبانهروز، پنجمرتبه تشکیل میشود، این مساوات درضمن پرستش خدا جلوه میکند. صف اوّل به افراد یا طبقاتی اختصاص ندارد، هرکس زودتر حضور یابد، در صف مقدم قرار میگیرد. گاهی سرباز یا سیاه پوست، در صف اوّل و فرمانده لشکر و یا سفیدپوست در صف آخر، پشت سرهم میایستد.
در مسجد نیز نابرابری نیست و مکان و اطاق درجه یک و دو وجود ندارد، و هرکس در هر مکانی از مسجد نشست، احدی نمیتواند او را از آن مکان بردارد.
در حج که یکی از بزرگترین فرایض و شعائر اسلام است، جلوه این مساوات، بسیار چشمگیر و حساس است. آنجا دیگر تمام امتیازات از بین میرود و مکتب بیامتیازی و برابری و مساوات باز میشود.
در طواف و سعی و وقوف عرفات و مشعر و اعمال مِنی، هیچ اثر و خبری از امتیازات و تشریفات پوچ و مقامات و مشاغل نیست. هر فرد است و خودش و گوشت و پوست و استخوانش و ارزش واقعی انسانیاش که خدا از آن آگاه است، هیچ رابطهای غیر از رابطه اخوت اسلامی و پرستش خدا نیست، همه بههم کمک میدهند و بههم تواضع مینمایند و در سلام به یکدیگر پیشی میگیرند.
این اجتماعی است که محبوب خداست و الگوی یک اجتماع فاضل و انسانی است. کسانی که در این اجتماع شرکت میکنند، باید پس از بازگشت، آن برنامه را در اجتماع شهر و کشور و منطقه خود ادامه دهند و اجتماع خود را بر این اساس و مشابه آن اجتماع روحانی بسازند.
در آغاز اسلام که هنوز مردم به مساوات اسلام آشنایی نداشته و شکستن طلسم آن عادات ناروا و نشستن با فقرا و زیردستان برایشان کاری دشوار بود، گروهی مانند «عیینة بن حصین» و «اقرع بن حابس» از کسانی که در ردیف سران آنان شمرده میشدند، به پیغمبر(ص) پیشنهاد کردند که با آن حضرت، در صدر مجلس بنشینند (آن کاری که پیغمبر(ص) تا زنده بود از آن دوری مینمود) و سلمان، ابوذر، صهیب، عمار، خبّاب و همقطارانش از فقرای مؤمنین که لباسهای پشمی پوشیده بودند را از خود دور کن تا ما با تو بنشینیم و از تو فرا بگیریم. مانعی بین ما غیر از این افراد نیست!
وقتی این پیشنهاد را که مخالف روح دعوت اسلام بود، عرضه داشتند، خدای متعال این آیه را نازل فرمود:
﴿وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَداوَةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیوةِ الدُّنْیا وَلا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنا وَاتَّبَعَ هَویهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً﴾؛[8]
«و شکیبا بدار خود را با آنان که پروردگارشان را در بامداد و شبانگاه میخوانند و رضای او را میخواهند، و چشمانت را از آنها برمدار درحالی که زینت زندگی دنیا را بخواهی و از کسی پیروی مکن که دلش را از یاد خودمان غافل کردیم و پیروی هوای خود را کرد و کارش تباه گردید».
وقتی این آیه نازل شد، پیغمبر اکرم(ص) برخاست و به طلب یاران پشمینهپوش خود آمد، آنان را در آخر مسجد یافت که به یاد خدا مشغول بودند، پیغمبر(ص) فرمود:
«اَلْحَمْدُ للهِ الَّذِی لَمْ یُمِتْنِی حَتّی أَمَرَنِی أَنْ أَصْبِرَ نَفْسِی مَعَ رِجالٍ مِنْ أُمَّتِی مَعَکُمُ الْمَحْیا وَ مَعَکُمُ الْمَماتُ»؛[9]
«حمد خدای راست که مرا از این دنیا نبرد تا امر فرمود که با مردانی از امّتم بسازم و شکیبا باشم؛ با شما زندگی و با شما مرگ است».
محدث قمی در سفینةالبحار ذیل لغت «فقر» روایت کرده است: مردی توانگر که جامهای پاکیزه در بر داشت، به محضر رسول خدا(ص) شرفیاب شد و نزد آن حضرت نشست، مرد فقیری که جامهای چرکین داشت، آمد و در کنار توانگر نشست. توانگر لباس خود را برگرفت. پیامبر عزیز اسلام(ص) به او فرمود: بیم کردی از فقر او چیزی به تو برسد؟
عرض کرد: نه.
فرمود: پس ترسیدی که لباس تو را چرکین سازد؟
عرض کرد: نه.
فرمود: پس چه چیز تو را بر آن داشت که اینگونه رفتار کردی؟
عرض کرد: ای پیغمبر خدا! مرا قرینی (شیطانی) است که هر کار زشتی را برای من زینت میدهد و هر کار نیک را ناستوده و قبیح جلوه میدهد، من نصف مال خود را برای این شخص قرار دادم.
رسول خدا به فقیر فرمود: آیا میپذیری؟
عرض کرد: نه.
توانگر پرسید: چرا؟
فقیر گفت: میترسم بر من نیز داخل شود آنچه بر تو داخل گردیده است.[10]
یکی از نشانههای اینگونه مساوات و تساوی همگان در برابر قانون، قانون امر به معروف و نهی از منکر است. بهموجب این قانون، هر فردی نه فقط حقّ دارد دیگری را - هرکس و صاحب هر مقام و رتبهای که باشد - با شرایط مقرر، امر به معروف و نهی از منکر نماید؛ بلکه این کار بر او واجب است.
قرآن مجید میفرماید:
﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیآءُ بَعْض یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ﴾؛[11]
«مردان و زنان با ایمان یار و یاور یکدیگرند، امر به معروف مینمایند و نهی از منکر میکنند».
و بهقدری این حقّ نظارت همگان بر اجرای قوانین و امر به معروف و نهی از منکر، اهمّیت و فضیلت دارد که امیرالمؤمنین(ع) میفرماید:
«وَما أَعْمالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَالْجِهادُ فِی سَبِیلِ اللهِ عِنْدَ الأمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلاّ کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیّ»؛[12]
«تمام کارهای نیک و جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهی از منکر جز مانند آب دور ریخته شده دهن در برابر دریایی ژرف و عمیق نیست».
مختصر سخن این است: اسلام یگانه دینی است که مساوات صحیح را در جهان برقرار کرد و افرادی مؤمن به این مساوات را در تمام اعصار و ادوار در مکتب تربیتی خود پرورش داد و شخص رسول خدا(ص) اولین کسی بود که بیش از همگان، اصول مساوات را در غزوات و مناسبات دیگر رعایت میفرمود.
یکی از علل مهم پیشرفت و پیروزی مسلمانان در صدر اسلام که ملل بزرگی مثل ایران و روم را فتح کردند، همین مساوات اسلامی بود که کشورها و ملّتهای آن زمان، هرگز تصور آن را هم نمیکردند.
این مساوات، ملّتهایی را که گرفتار آن نابرابریها بودند و از کرامت انسانی در آنها خبری نبود، چنان شیفته اسلام کرده بود که به هر کجا سپاه اسلام روی میآورد، پیش از فتح نظامی، دلهای مردم فتح شده بود و مردم، نوید انقلاب آزادیبخش اسلام را انتظار میکشیدند و در جنگ با سپاه مسلمانان مقاومت نمیکردند.
ایرانی، این جنگ را با قیصر و سپاه بیگانه نمیدید، جنگ با آزادی خودش و با اعلان ارزش انسانی خود میدید.
اگر اسلام فاتح نمیشد، همان رسوم و همان نابرابریها و همان بیاحترامیها به حقوق انسانی ادامه مییافت. تمام آن تبعیضات و آن کاخ تیسفون و آن تجمّلات که چشم بشر را خیره میکرد، روزافزون میشد. هر ملّت هوشیاری آنگاه که صدای الغای این برنامهها را به گوش دل بشنود، از اعلام مساوات در بین ملّت استقبال خواهد کرد. اگر او را بهزور، به میدان جنگ ببرند، نمیتواند آنگونه بجنگد که طرف مقابل را شکست بدهد؛ چون شکست طرف مقابل، شکست واقعی خود اوست.
البته علل دیگری نیز در بین بود؛ ولی به نظر ما، علّت عمده پیروزی مسلمانان در صدر اسلام، قوّت تعالیم توحیدی اسلام و تأثیر تربیت رسول خدا(ص) و نفوذ قرآن در قلوب و توجّه گروههای بسیاری از کشورهای فتح شده به اصول عالی و هدفهای مقدّس اسلام بود که در اینجا نمیخواهم این موضوع را بهتفصیل مطرح کنم.
اجمالاً مسئله مساوات اسلام، فوقالعاده جالب و جاذب بوده و بر تجلّی جمال اسلام نیز افزوده است. ریشه این مساوات از توحید اسلام آب میخورد و این مساوات یکی از میوههای لذیذ و شیرین درخت توحید است.
نظام امامت که یگانه نظام الهی است، این مساوات را اجرا مینماید و از تقدّم و تأخّرهای بیجا و تبعیضات ظالمانه جلوگیری میکند و همه را به یک چشم مینگرد.
چنانکه برنامه آن در عصر رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) به دنیا عرضه شد و حدود و کیفرها بهطور مساوی اجرا میگردید و در قضایای متعدد، مثل قضیه «فاطمه مخزومیه»[13] همه دانستند که تبعیض در اجرای حدود امکان پذیر نیست، و حدود شرعی و قوانین علیه هرکس و هرمقام که باشد، بدون هیچگونه استثنایی اجرا میشود.
چنانکه در عصر امیرالمؤمنین(ع)، در موارد متعدد مانند شرب خمر «نجاشی شاعر» در ماه مبارک رمضان[14] نیز این برنامه معلوم گردید که حدود و تعزیرات اجرا میشود، اگرچه در حقّ یک نفر شاعر مذهبی باشد که شعر و زبانش برای تحریک و تهییج مردم به جهاد و مبارزه با دشمن، کار هزارها سرباز را بنماید، نه شفاعتی پذیرفته میشود و نه جاه و اعتبار ظاهری افراد اثری دارد.
نظام امامت و مساوات اسلامی در زمان ظهور حضرت ولی امر، صاحب الزمان(ع) توسط آن حضرت در روی کره زمین و بین تمام ملل و اقوام و نژادها و مرد و زن و کوچک و بزرگ استقرار مییابد و ظهور آن حضرت، که ظهور مطلق و تمام عیار اسلام است، ظهور مساوات جهانی اسلام نیز خواهد بود.
عقیده به حکومت مهدی(ع)؛ یعنی عقیده به مساوات و برابری انسانی و اسلامی که معتقد به مساوات باید آن را در ایام غیبت ایشان، در هر سطحی که ممکن است اجرا کند؛ در خانواده، کوی و محله، شهر و مملکت، مطب دکتر، دکان نانوایی و گوشت فروشی، مسجد و اداره، خرید و فروش،[15] محل کار و پیشه، همهجاوهمهجا حتی در سلام و تواضع، مساوات اسلامی و ترک تبعیض را باید اجرا نماید.
معتقد به ظهور مساوات اسلام و ظهور مجری واقعی آن - حضرت مهدی(ع) - از نابرابریها رنج میبرد و از تبعیضات متنفّر است و با واگذاردن کارها به نااهلان که یک تبعیض بسیار خطرناک است، تا میتواند مبارزه مینماید.[16]
پس طبع این عقیده اقتضا دارد که معتقدین به ظهور امام(ع) مراعات مساوات اسلامی را در بین خود و دیگران بنمایند و معتقد به این ظهور، مساواتخواه باشد.
اگر ما ببینیم بین مللی که به اسلام معتقد نیستند و دینی هم که دارند آنها را به مساوات نمیخواند، در بعضی زمینهها و برخی موارد، رعایت مساوات میشود - هرچند در موارد مهم، مساوات و حقوق، فقط از جانب آنها مورد حمله و تجاوز است – و ما فاقد آن هستیم، باید علّت آن را جستجو کنیم و ببینیم چرا عمل ما عقیده ما را تأیید نمیکند و چرا به لوازم نظام امامت که هماکنون برقرار است، ملتزم نمیباشیم؟
شیعه که معتقد به این نظام و آن ظهور کلی است، باید اجتماعش نمونه و معرّف مساوات اسلامی باشد و نظامی را که رهبری آن با حضرت بقیةالله(ع) است، را به مساواتش، به عدالتش و به فضیلتش به دنیا نشان دهد؛ زیرا دین یک وظیفه، یک تعهد و یک مسئولیت بزرگ است و اعتقاد به ظهور مساوات اسلامی و ظهور صاحبالزمان(ع) بدون انجام عملی آن و بدون مساواتخواهی عملی، وفای به این تعهد و عمل به این وظیفه و توجّه به این مسئولیت نمیباشد.
خودآزمایی
1- آیهای از قرآن که تبعیضهایی مانند افتخار و امتیاز نژادی و مشخّصات ظاهری مثل رنگ و زبان را رد میکند، بیان کنید.
2- یکی از علل مهم پیشرفت و پیروزی مسلمانان در صدر اسلام چه بود؟
3- ریشه مساوات در اسلام چیست؟
پینوشتها
1. اسراء، ۷۰.
2. غافر، ۶۴، تین، ۴.
3. حجرات، ۱۳.
4. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۳۴۲؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج۶، ص۹۸؛ صالحی شامی، سبلالهدی و الرشاد، ج۸، ص۴۸۲؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۳، ص۹۳.
5. بیهقی، السننالکبری، ج۸، ص۶۱ - ۶۲؛ ذهبی، تاریخالاسلام، ج۳، ص۵۶۸.
6. نهجالبلاغه، نامه ۴۷ (ج۳، ص۷۷)؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۹۵؛ طبری، ذخائرالعقبی، ص۱۱۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۳۹.
7. غزالی، حقوق الانسان، ص۲۷؛ شاید عمر میخواست با این پرسش، از اصحاب اختیار بگیرد و به اسم اجماع، یک قدرت فوقالعادهای که همه از او بیمناک شوند بهدست آورد؛ امّا علی (ع) در این موقع حساس، مانع از ظهور این بدعت شد و اعلام کرد حکام و امرا این اختیار را ندارند، و عمر هم نتوانست چیزی بگوید.
8. کهف، ۲۸.
9. طبرسی، مجمعالبیان، ج۶، ص۷۱۷ - ۷۱۸؛ حویزی، نورالثقلین، ج۳، ص۲۵۸؛ آلوسی، روحالمعانی، ج۸، ص۲۵۰.
10. محدث قمی، سفینةالبحار، ج۷، ص۱۲۹؛ نیز ر.ک: کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۶۲ - ۲۶۳؛ بحرانی، حلیةالابرار، ج۱، ص۳۸۱؛ حویزی، نورالثقلین، ج۴، ص۶۰۱.
11. توبه، ۷۱.
12. نهجالبلاغه، حکمت ۳۷۴ (ج۴، ص۸۹)؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۸۹.
13. ابن سعد، الطبقاتالکبری، ج۸، ص۲۶۳؛ ابنحجر عسقلانی، الاصابة فی تمییزالصحابه، ج۸، ص۲۶۹ - ۲۷۰.
14. ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۵۳۳ - ۵۳۹؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب ج۱، ص۴۰۸.
15. یکی از دستورات اسلام که از آن میتوان دستورات مهمتر و کلّیتر در مورد مساوات را به دست آورد، این است که فروشنده بین مشتریان فرق نگذارد که به یک نفر جنس را ارزانتر بفروشد و به دیگری به قیمت متعارف بدهد، مگر آنکه خریدار، اهل تقوا باشد. در اینصورت هم مستحب است که خریدار این تبعیض را قبول نکند.
16. یکی از علایم ظهور، تضییع است که در احادیث به واگذاری کارها به نااهلان تفسیر شده است.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی