کد مطلب: ۴۰۳۶
تعداد بازدید: ۱۱۰۴
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۳۹۹ - ۱۶:۱۸
مهدی(عج) و حکومت واحد جهانی| ۱۶
ایده‌ی دیگر تولّد قبل از زمان ظهورش، بستن راه عذر به روی بهانه جویان است كه نگویند: اگر امام معصومی از جانب خدا معیّن شده بود، از او اطاعت می‌كردیم. خدا امام را آفریده و از مادر نیز متولّد ساخته و آماده است.

واژگونی زمین بدون حجّت خدا


از جمله شؤون عمده‌ی امام، حفظ نظام عالم است یعنی بقاء و ثبات عالم امكان از زمین و آسمان‌ها و كلّ كائنات، تكویناً به جعل الهی، بسته به وجود اقدس امام(ع) است. او برای عالم مانند روح است برای بدن. در دعای عدیله می‌خوانیم:
(بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَری‌ وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ الْسّماءُ)؛[1]
«روزی روزی‌خواران از كف با كفایت امام می‌رسد و آسمان و زمین در پرتو نور وجود او ثبات و بقا می‌یابد».
غایب و ظاهر بودن او در این جهت یكسان است؛ آن‌گونه كه خورشید از حیث اثرگذاری در پرورش موجودات زمینی، آشكار و با پشت ابر بودنش یكسان است و به تعبیری، امام(ع) از جنبه‌ی ولایت تكوینی و ابقاء نظام عالم حاضر است و هرگز غایب نیست و تنها از جنبه‌ی ولایت تشریعی و اقدام به تشكیل حكومت و اقامه‌ی قسط و عدل اجتماعی، غایب است و ظاهر نیست.
بنابراین امام باید در عالم طبیعت از مادر متولّد شده و زنده باشد ولی غایب! تا قانون وساطت در استفاضه از منبع فیّاض و افاضه به عالم امكان دوام یابد و لحظه‌ای تعطیل نگردد كه فرموده‌اند:
(لَوْ لا الْحُجَّةُ لَساخَتِ الْاَرْضُ بِاَهْلِها)؛[2]
اگر اندك زمانی حجّت در روی زمین نباشد، زمین اهلش را [ساكنانش را] در خود فرو می‌برد و می‌بلعد و در عین حال باید از چشم‌انداز مردم پنهان باشد تا صدمه‌ای از شرار آدمیان به وجود اقدسش نرسد. فایده‌ی دیگر تولّد قبل از زمان ظهورش، بستن راه عذر به روی بهانه جویان است كه نگویند: اگر امام معصومی از جانب خدا معیّن شده بود، از او اطاعت می‌كردیم. خدا امام را آفریده و از مادر نیز متولّد ساخته و آماده است. شما خود را شایسته‌ی اطاعت از وی بنمایید تا ظاهر گردد و به اصلاح اجتماعی بپردازد.
پس حدیث ثقلین دالّ‌ بر این شد كه باید در تمام زمان‌ها كه قرآن در میان امّت هست، در كنارش فردی از عترت باشد تا مبیّن مجملات آن گردد و امّت را از ضلالت و انحراف بازدارد و آن فرد، امروز امام حجةبن الحسن‌المهدی(عج) است كه ما شیعه‌ی امامیّه بر اساس عمل به آن حدیث شریف، سر به آستان آن امام معصوم نهاده‌ایم و ایشان را مبیّن قرآن كریم می‌دانیم.


حدیثی كه شیعه و سنّی بر آن اتّفاق نظر دارند


حدیث دیگری هم داریم كه مُتَّفَقٌ علیه میان شیعه و سنّی است و باز آن مدّعیان تسنّن و عمل به سنّت رسول(ص) آن را كنار گذاشته‌اند و به آن عمل نكرده‌اند امّا ما شیعه و به قول آنها رافضیان سنّت رسول(ص)، آن را روی سر نهاده و به آن عمل كرده‌ایم و آن حدیث این است:
(مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِیتَةً جاهِلیَّةً)؛[3]
و بنا بر نقلی:
(ماتَ مِیتَةَ کُفْرٍ وَ نِفاقٍ وَ ضَلالٍ)؛[4]
«هر كس بمیرد در حالی كه امام زمانش را نشناخته است، او به مرگ جاهلیّت و به مرگ كفر و نفاق و ضلال مرده است [و پس از مرگ، اهل نجات نخواهد بود]»!
حال ما از - به اصطلاح - برادران سنّی خود (!) می‌پرسیم: شما كه این حدیث را از منابع روایی خود نقل كرده و صدور آن را از زبان رسول اكرم(ص) پذیرفته‌اید، آیا آن امامانی كه طبق این حدیث شریف در تمام ازمنه و اعصار معرفتشان و اعتقاد به امامتشان و اطاعت امرشان واجب است و در صورت عدم شناخت آن‌ها، مرگ انسان، مرگ جاهلی و مرگ كفر و نفاق خواهد بود، آن امامان كیانند؟! آیا همانانند كه به قول شما اولوالامر و فرمانروایان در هر زمانند؟ اگر این است، پس معرفت معاویة‌بن‌ ابی‌سفیان و یزیدبن معاویه و عبدالملك بن مروان و اشباه این پلیدان كه فرمانروایان زمان خود بوده‌اند و در هر زمانی هم نظایرشان هستند، آری؛ شناخت و معرفت این جانوران خونخوار و اعتقاد به امامتشان باید ملاك ایمان و رمز سعادت جاودان باشد؟! آیا هیچ انسان باشعوری ممكن است این احتمال را داده و آن را به عنوان یك اعتقاد دینی بپذیرد و الزام آن را به رسول خدا(ص) نسبت بدهد؟ !! العیاذ بالله.
﴿...سُبْحانَکَ هذا بُهْتانٌ عَظِیمٌ﴾؛[5]


معرفت امامان معصوم (ع) ملاک ایمان و رمز سعادت جاودان


اینجاست كه ما شیعه‌ی امامیّه با افتخار و سربلندی تمام می‌گوییم: آن امامانی که رسول خدا(ص) معرفت آن‌ها را در هر زمانی ملاك ایمان و رمز سعادت جاودان نشان داده است؛ همان امامان معصومند كه خود رسول اكرم(ص) ضمن بیانات گوناگون، اشخاص آن بزرگواران را با ذكر مشخّصاتشان معرّفی فرموده است. اوّلشان امام امیرالمؤمنین علی‌بن‌ ابیطالب(ع) و آخرشان امام خجّة‌بن الحسن‌المهدی(عج) است و از صمیم دل می‌گوییم:
(اَلْحَمْدُ للهِ الَّذِی جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكِیْنَ بِوِلایَةِ اَمِیرالْمُؤمِنینَ عَلیِّ‌بْنِ اَبیطالب وَ الْاَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعین)؛
«حمد و سپاس فراوان مخصوص پروردگاری است كه ما را از چنگ‌زنندگان به ریسمان ولایت امیرالمؤمنین علی‌بن‌ ابیطالب(ع) و امامان بعد او قرار داد. صلوات خدا بر تمامی آنان باد».
این جمله از امام امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه آمده است:
(إِنَّمَا الْأئِمَّةُ قُوَّامُ اللهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَرُوهُ)؛[6]
«امامان از جانب خدا قُوّام* بر خلق خدا هستند [ كلمه‌ی [خلق] عموم مخلوقات را شامل می‌شود به این معنا كه امامان از جانب خدا مأمور به اداره و تدبیر امور كلّ عالم آفرینش می‌باشند] و در میان بندگان خدا نیز عُرَفای خدا هستند».
عُرَفا در اینجا جمع عریف است و "عریف" كسی است كه اشخاص را شناسایی كرده و مطیع و متخلّف را معرّفی می‌كند. امامان(ع) از یك طرف خدا را چنان‌كه باید، به بندگانش می‌شناسانند و از طرف دیگر بندگان را از نظر اطاعت و عصیان، به درگاه خدا گزارش می‌دهند. یعنی خدا، شناسایی آن‌ها را درباره‌ی بندگانش می‌پذیرد. ملاك بهشتی یا جهنمّی شدن آدمیان در نزد خدا تشخیص و تأیید امامان(ع) است.
(لا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ اِلاّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَرُوهُ)؛
«بهشتی آن كسی است كه امامان را به امامت بشناسد و امامان هم او را به اطاعت بشناسند. جهنمّی آن كسی است كه امامان را به امامت نپذیرد و امامان هم او را به اطاعت نپذیرند».


معرّفی جانشینان پیامبر اکرم(ص) بر اساس مدارک اهل سنّت


تا اینجا كلّیّات عناوین امامت از دیدگاه قرآن بیان شد ولی به مشخِّصات اشاره‌ای نشد. همین قدر از قرآن به دست آمد كه قرآن نیاز به مبیّن دارد امّا آن مبیّن پس از پیامبر اکرم(ص) کیست، از قرآن به طور مشخّص به دست نیامد. حدیث ثقلین نیز گفت: در هر زمانی باید در كنار قرآن، عترت و اهل بیت پیامبر باشند تا قرآن را تبیین نمایند؛ امّا آن عترت و اهل بیت پیامبر كیانند، ارائه نكرد.
همچنین حدیث معرفت امام گفت: در هر زمانی مردم باید امام زمان خود را بشناسند تا مرگشان، مرگ جاهلی توأم با كفر و نفاق نباشد امّا آن امام در هر زمان كیست، از آن حدیث استفاده نشد. نهج البلاغه هم فرمود:
(إِنَّمَا الْأئِمَّةُ قُوَّامُ اللهِ...)؛
امامان از جانب خدا مأمور به تدبیر امور خلقند و معیار بهشتی یا جهنمّی بودن انسان‌ها، شناخت و یا انكار امامت آن‌هاست. امّا آن امامان كیانند، ارائه نفرمود!
از این رو بر شخص پیامبر اکرم(ص) که خود مبیّن حقایق قرآنی است واجب بود كه اشخاص امامان را با كمال وضوح و روشنی بیان نماید و این كار را ضمن روایات فراوانی كه از طریق شیعه و سنّی نقل شده انجام داده و هیچ‌گونه ابهامی در این باب باقی نگذاشته است. اینجا ما نمونه‌ای از آن روایات آن هم از طریق سنّی ارائه می‌كنیم. اگر اهل تحقیق، طالب اطّلاع بیشتری باشند، باید به منابع مربوط[7] رجوع كنند.
این روایت در كتاب "ینابیع‌المودّة" كه از كتاب‌های معروف اهل تسنّن است و مؤلّفش شیخ سلیمان بلخی حنفی است آمده است. در باب ٧٦ به نقل از"فرائدالسّمطین" شیخ‌الاسلام حموینی حدیث مفصّلی نقل شده و سندش به ابن عبّاس رسیده است.
او گفته: مردی از علمای یهود به نام نَعْثَل نزد پیامبر اكرم(ص) آمد و مسایلی راجع به توحید سؤال كرد. رسول اكرم(ص) جواب‌های كافی دادند و او مسلمان شد. بعد گفت: یا رسول‌الله! ما معتقدیم هر پیامبری باید جانشین پس از خودش را در امر دین معرّفی كند. وصیّ حضرت موسی(ع)، یوشع‌بن نون(ع) بوده وصیّ شما کیست؟ پیامبر(ص) فرمودند:
(اِنَّ وَصِیِّی عَلِیُّ بْنُ اَبیطالِبٍ وَ بَعْدَهُ سِبْطایَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ)؛
«وصیّ من علی بن ابیطالب است و بعد از او دو نوه‌ی دختری من حسن و حسین(ع) هستند».
(وَ تَتْلُوهُ تِسْعَةُ اَئِمَّةٍ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ)؛
«بعد از حسین هم ٩ نفر از صلب حسین، امامان بعد از من خواهند بود».
آن مرد كه آدم كنجكاو و عاقلی بود گفت: یا رسول‌الله! آن ُنه نفر را هم معرّفی كنید تا اعتقادم، متقن* شود. آن ُنه نفر هنوز به دنیا نیامده بودند امّا او می‌دانست كه پیامبر به حقّ از طریق وحی خدا باید از آینده‌ی زمان آگاه باشد. رسول اكرم(ص) شروع به ذكر اسامی امامان با تمام مشخِّصاتشان نمود كه هر كدام كی به دنیا می‌آیند و مدّت عمر و مدّت امامتشان چند سال و كیفیّت شهادتشان چگونه خواهد بود. ما اجمالی از آن بیان را نقل می‌كنیم. فرمودند:
(إذا مَضَی الْحُسَینُ فَابْنُهُ عَلیٌّ وَ إذا مَضَی عَلیٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ وَ إذا مَضَی مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ وَ إذا مَضَی جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسی وَ إذا مَضَی مُوسی فَابْنُهُ عَلِیٌّ وَ إذا مَضَی عَلِیٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ وَ إذا مَضَی مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِیٌّ وَ إذا مَضَی عَلِیٌّ فَابْنُهُ الْحَسَنُ وَ إذا مَضَی الْحَسَنُ فَابْنُهُ الْحُجَّهُ الْمَهْدِیُّ)؛
بعد فرمود:
(فَهؤُلاءِ اِثْناعَشَرَ طُوبی لِمَنْ اَحَبَّهُمْ وَ اَتَّبَعَهُمْ وَ وَیْلٌ لِمَن اَبْغَضَهُمْ وَ خالَفَهُمْ)؛
این‌ها دوازده نفرند؛ سعادت از آن كسی است كه آن‌ها را دوست بدارد و از آن‌ها تبعیّت كند و وای بر بدبختی كسی كه با آن‌ها دشمنی ورزد و به مخالفت با آن‌ها برخیزد. وقتی او شنید گفت:
(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ رَسُولُ اللهِ وَ اَشْهَدُ اَنَّهُمُ الاَوصِیاءُ بَعْدَکَ)؛[8]
«شهادت می‌دهم به وحدانیّت خدا و رسالت شما و شهادت می‌دهم كه این دوازده نفر، اوصیاء بعد از شما هستند».
این یك حدیث از باب نمونه كه نشان می‌دهد پیامبراكرم(ص) مسأله‌ی امامت را به‌ صورت كلّی و مبهم نگذاشته بلكه به بیان تمام مشخِّصات آن پرداخته است.


خودآزمایی


1- امام(ع) از چه جنبه‌ای حاضر و از چه جنبه‌ای غایب است؟
2-  فایده‌ی دیگر تولّد امام زمان(عج) قبل از زمان ظهورش را بیان کنید؟
3- ملاك ایمان و رمز سعادت جاودان در هر زمانی چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها


1 مفاتیح‌الجنان، صفحه‌ی ۸۵.
2 كافی، جلد ١،صفحه‌ی ١٧٩، ضمن روایات متعدّد به عبارات گوناگون آمده است.
3 الغدیر، جلد ١٠، صفحه‌ی ٣٦٠، منابع روایی سنّی را هم مشخّص كرده است.
4 کافی، جلد ۱، صفحه‌ی ۳۷۷، حدیث ۳.
5 سوره‌ی نور، آیه‌ی ۱۶.
6 نهج‌البلاغه‌ی فیض، خطبه‌ی ۱۵۲، قسمت دوّم.
* قوّام: تدبیر و تنظیم‌کنندگان امور مردم.
7 مانند كتاب الغدیر كه منابع سنّی را هم نشان می‌دهد، فارسی زبانان، به كتاب "شب‌های پیشاور" تألیف مرحوم سلطان‌الواعظین رجوع نمایند.
* متقن: محکم.
8 شبهای پیشاور، صفحه‌ی ۹۹۱.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: