کد مطلب: ۴۰۶۵
تعداد بازدید: ۷۶۷
تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱۳۹۹ - ۰۸:۲۰
به‌سوی دولت کریمه| ۴
در جامعه جهانی اسلام، تجمّل‌گرایی و افراط در مصرف و خوش‌گذرانی و تکلّف در پذیرایی‌ها و مهمانی‌ها و مراسم دیگر و لباس و پوشاک و مرکب و مسکن و... مطرود است.

۴) حذف تجمّل گرایی


در جامعه جهانی اسلام، تجمّل‌گرایی و افراط در مصرف و خوش‌گذرانی و تکلّف در پذیرایی‌ها و مهمانی‌ها و مراسم دیگر و لباس و پوشاک و مرکب و مسکن و... مطرود است. اموری که در زمان ما، عامل مهم دشواری زندگی و کمبود عواید از هزینه و مخارج است؛ حتی در مراسمی که برای اموات برگزار می‌شود نیز رقابت در پذیرایی‌های کمرشکن رایج شده است، به‌طوری که مصیبت صاحب‌عزا دوچندان می‌شود!
درحالی‌که هزاران جوان دختر و پسر بی‌همسر، به‌واسطه فقر از زندگی زناشویی و تشکیل خانواده، محروم هستند و مفاسد اجتماعی گوناگون آن، سعادت و امنیت همه جامعه را تهدید می‌نماید، ملاحظه می‌شود که برخی مرفّهان در مجلّل‌ترین هتل‌ها مبالغی را صرف می‌نمایند که با آن می‌شود خانواده‌هایی را از فقر نجات داد. روشن است وقتی در جامعه این‌گونه امور، افتخار و احترام‌آفرین باشد، فسادهای بسیار، گریبان‌گیر آن جامعه می‌شود.
تحریم، اسراف، تبذیر و تشویق به اقتصاد و میانه‌روی و هدایت مردم به استفاده صحیح از مال و سرمایه، که موجب استحکام بنیان اجتماع و بی‌نیازی از بیگانگان می‌شود و تعالیم بسیار دیگر، همه در کنترل این گرایش مردم به تجمّل‌پرستی و حفظ اعتدال و میانه‌روی مؤثر است.
از رسول خدا(ص) روایت است:
«نَحْنُ مَعاشِرَ الْأَنْبِیآءِ وَالْأَوْلِیآءِ بُرَآءٌ مِنَ التَّکَلُّفِ»؛[1]
«ما گروه پیغمبران و اولیا از تکلّف بیزاریم».
در سیره پیغمبر اکرم(ص) درباره ساده‌زیستی و دوری از تجمّلات، حکایت‌های آموزنده بسیار است که باتوجّه‌به آن، کسانی که هزینه تجمّلات خانه، اتاق و محلّ کارشان، بسا بالغ بر میلیون‌ها می‌شود و در انواع تنعّمات خارج از اندازه و غیرلازم؛ و بلکه لغو با وسایل تفریحی و سرگرمی گران‌بها غرق و غافل زندگی می‌کنند را نمی‌توان به‌راستی تربیت‌شده‌ی مکتب آن حضرت(ص) شمرد.
پیشوا و پیامبری که هنگام بازگشت از سفر، وارد خانه‌ی یگانه فرزند عزیزش - که از بس او را دوست می‌داشت، هر وقت از سفری می‌آمد، اوّل به دیدار او می‌شتافت و در هنگام عزیمت به سفر آخرین کسی بود که با او وداع می‌کرد - شد و به دیدار او رفت، پرده‌هایی که بر درِ خانه دختر عزیزش آویخته بود را مشاهده کرد، از خانه بیرون آمد، وقتی فاطمه‌ی زهرا(س) آن پرده‌ها را نزد آن حضرت(ص) می‌فرستند که به اهل صفّه و یا فقرا بدهد، خوشحال و مسرور می‌شود و می‌فرماید: «فِداها أَبُوها».[2]
معلوم است چقدر به زندگی دور از تکلّفات و ساده، اهمّیت می‌داده است. او همان بزرگواری است که وقتی با آن همه عظمت و شوکت و قدرت، مکّه را فتح می‌کند درحالی‌که آن لشکر مجهز (مشرکان) را - که از جهت تجهیزات و نفرات تا آن زمان شبه‌جزیره به خود ندیده بود - زیر فرمان داشت و همه اشراف مکّه افتخار می‌کردند که از او مانند بزرگ‌ترین ابرقدرت‌ها با تشریفات و غذاهای رنگارنگ و سفره‌های گسترده، پذیرایی نمایند؛ در چنین موقعیتی، آن بنده خالص و متواضع خدا، در آن روز بزرگ و تاریخی، به خانه‌ی امّ هانی دختر مکرمه ابوطالب و خواهر امیرالمؤمنین علی(ع) می‌رود - که برحسب بعضی اخبار، همان خانه‌ای است که معراج و عروجش به عالم بالا از آنجا واقع شد - وقتی بر او وارد شد و تقاضایی را که او در مورد پناهندگان به خانه‌اش داشت، پذیرفت و فرمود:
«هَلْ عِنْدَک مِنْ طَعامٍ نَأْکُلُهُ؟»؛
«آیا طعامی داری که از آن بخوریم؟».
عرض کرد:
«لَیْسَ عِنْدِی إِلّا کَسْرٌ(کَسْرةٌ) یابِسَةٌ، وَإِنِّی لَأَسْتَحْیی أَنْ أُقَدِّمَها إِلَیْکَ»؛
«غیر از نان پاره‌های خشک ندارم و من حیا می‌کنم که با آنها از شما پذیرایی کنم».
فرمود:
«هَلُمِّی بِهِنَّ»؛
«همان نان پاره‌ها را بیاور».
و رسول خدا(ص) آن نان پاره‌ها را در مقداری آب ترید کرد، امّ هانی قدری نمک هم حاضر کرد، سپس فرمود:
«هَلْ مِنْ أَدام؟»؛
«آیا نان‌خورش است؟».
امّ هانی عرض کرد: غیر از مقداری سرکه چیزی حاضر نیست، فرمود: بیاور آن را! سپس آن را بر روی آن نان‌ها ریخت و از آن میل فرمود، پس از آن، حمد خدای عزّوجلّ را به‌جا آورد و فرمود:
«نِعْمَ الْإدامُ الْخَلُّ یا أُمَّ هانی! لا یَقْفِرُ بَیْتٌ فِیهِ خَلٌّ»[3]
«سرکه، خوب نان‌خورشی است؛ خانه‌ای که در آن سرکه باشد، خالی از نان‌خورش نیست».
امیرالمؤمنین علی(ع) نیز همین سیره و روش را داشت؛ در وقتی که خلافت ظاهری هم در اختیار او قرار گرفت، معاش و لباس و برخورداری‌های او از دنیا، همان بود که همه شنیده و خوانده‌اید.
روزی احنف‌بن قیس نزد معاویه بود، هنگامی که سفره انداختند، در آن، همه رنگ غذا دیده می‌شد که احنف از آنها تعجب کرد، ازجمله، یک رنگ غذایی بود که احنف آن را نشناخت، از معاویه پرسید، در جواب گفت: این روده‌های مرغابی است که از مغز آن را پرکرده، و با روغن پسته سرخ‌شده و شکر بر آن پاشیده‌اند.
احنف به گریه افتاد، معاویه از سبب گریه او پرسید، گفت: به یاد علی(ع) افتادم که روزی در خدمت او مشرف بودم، وقتی هنگام افطار شد، از من خواست که در خدمتش باشم، انبانی سر به‌مهر نزد او آوردند، پرسیدم: در این انبان چیست؟ فرمود: آردی است از سبوس جو. از سربه‌مهر بودن آن پرسیدم، فرمود: می‌ترسم حسن یا حسین آن را به روغن مخلوط نمایند.[4]
علی(ع) خودش لباس خود را وصله می‌زد، وقتی ابن‌عباس آن حضرت را در حال اصلاح کفش خود دید، به ابن‌عباس فرمود:
«ما قیمَةُ هذَا النَّعْلِ؟»
«این کفش چقدر قیمت دارد؟».
عرض کرد:
«لا قیمَةَ لَها»[5]
«بهایی ندارد».
فرمود:
«وَاللهِ لَهِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ اِمْرَتِکُمْ إِلّا أَنْ أُقیمَ حَقّاً أوْ أدْفَعَ باطِلاً»[6]
«به خدا سوگند این کفش بی‌قیمت، از امارت و فرمانروایی بر شما نزد من بهتر است مگر آنکه حقی را به‌پا دارم یا باطلی را دفع کنم».
یعنی این منصب و مقام وقتی ارزشی دارد که صاحب آن با آن اقامه حقّ و دفع باطل نماید؛ در جامعه‌ی موعود حضرت ولی عص (عج) نیز برنامه همین است و سیره آن حضرت نیز، همین سیره است. در احادیث آمده است:
«ما لِباسُ الْقائِمِ (ع) إِلَّا الْغَلِیظَ، وَما طَعامُهُ إِلَّا الْجَشْبَ»[7]
«لباس حضرت قائم(عج) جز جامه خشن (مثل لباس جنگ) و غذای او جز غذای ناگوار (نان جو ساده و بدون خورش) نیست».


تذکّر و رفع اشتباه


مفهوم این ویژگی‌های جامه اسلامی و سیره پیامبر و ائمه طاهرین(ع) این نیست که نباید از نعمت‌های الهی و جمال حیات دنیا که جلوه‌های آن بسیار است و بی‌شمار و بر جمال خداوند جمال‌آفرین دلالت دارند، بهره گرفت، یا به کار، فعالیت، سعی، عمل، تولید، زراعت، صناعت و علومی که جامعه به آن نیازمند است، نپرداخت و غرایز و استعدادها را حبس و ضایع و معطل نمود و گوشه‌گیری و کم‌کاری پیشه کرد. این افکار، افکاری است که اسلام با آن به ضدیّت برخاسته و با تعالیم آن سازش ندارد.
در قرآن مجید می‌فرماید:
﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ﴾؛[8]
«بگو ای پیامبر! چه کسی زینت‌های خداوند را که برای بندگانش آفرید و روزی‌های پاک را حرام کرده است؟!».
و نیز می‌فرماید:
﴿یا أَیَّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَاعْمَلُوا صالِحاً﴾؛[9]
«ای رسولان ما! از غذاهای پاکیزه و حلال تناول کنید و عمل صالح انجام دهید».
همچنین کار و زحمت و انواع مشاغل حلال برای توسعه بر عائله و بی‌نیازی از دیگران و هدف‌های عالی‌تر، مثل رسیدن جامعه مسلمان به خودکفایی و رفع وابستگی اقتصادی به کفّار نه تنها ممنوع نیست؛ بلکه از عبادات و طاعات بزرگ است.
خدای تعالی در قرآن مجید می‌فرماید:
﴿وَللِّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ﴾؛[10]
«عزّت مخصوص خداوند و پیامبرش و مؤمنین است».
بدیهی است، یکی از موجبات مهم عزّت و حفظ شرافت، استقلال اقتصادی و خودکفایی در همه جهات زندگی است؛ چنان‌که از عوامل مهم ذلّت، فقر و احتیاج به بیگانه است و باید هر مسلمانی برای مبارزه با این ذلّت و حفظ آن عزّت، هرچه در امکان دارد تلاش نماید.
حرص، فخر به مال، تجمّل‌گرایی و حبّ دنیا، که سرّ هر گناه است، غیر از کار و عمل و به تعطیل نکشاندن قوا و استعداد است؛ و به‌عبارت دیگر، دنیا را برای دنیا، برای تکاثر و استکبار و استعلا به هر شکل و صورت خواستن، مذموم و ضد ارزش‌های والای انسانی است؛ امّا دنیاخواهی برای مقاصد صحیح و هدف‌های مشروع، و خودکفایی شخصی و عمومی، ممدوح و پسندیده است.
از زهد، قناعت، توکّل، دعا، زیارت و عزاداری سیدالشهدا(ع) و انتظار ظهور و فرج و ثواب بسیاری از دعاها و اعمال نیک و آثار توبه و سایر این‌گونه اصطلاحات و اعمال مذهبی برداشت‌های نادرستی می‌شود؛ و برخی به‌اصطلاح روشنفکر، آنها را به مذهبی‌ها نسبت می‌دهند، هیچ‌وقت در بین نبوده و سبب ایستایی جامعه و رکون و رکود و غرور نگشته و عرف اجتماع مذهبی همه را در جای خود شناخته است و اگر هم افرادی دیده شوند که این اصطلاحات را به مفهوم واقعی آنها نشناخته باشند، معدودند و روی برداشت آنها نمی‌توان داوری کرد، اینها همه در نظام تربیتی اسلام جایگاه ویژه و مفهوم خاص خود را دارند.
هدف اسلام ساختن انسان الهی است، نه انسان مال و نه انسان مقام و نه انسان ماشین و تکنولوژی و سایر مظاهر مادّی؛ هدف انسانی است که همه اینها را به‌طور صحیح و مشروع به خدمت کمال انسانی خود بگیرد که همه مظاهر زندگی، حتی جنگ او وجهه الهی داشته باشد؛
«لِتَکُونَ کلِمَةُ الله هِیَ الْعُلْیا وَکَلِمَةُ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلی».[11]
امّا تجمّل‌گرایی همان است که هرکس می‌تواند نظایر آن را در خانه‌های شمال بعضی شهرها و تزئینات ظاهر و داخل آنها ببیند.
حاصل سخن این است که، راه‌ها مشخص است و عرف مسلمان معنای لفظ زهد، قناعت، حرص، تکاثر، تجمل، اسراف، تبذیر و موارد دیگر را تشخیص می‌دهد و از مظاهر زندگی و خانه و ماشین و لباس و مهمانی و عزا و عروسی اشخاص، آن را که حاصل تربیت اسلامی و محبوب خداست، یا به آن شباهت بیشتر دارد و آن را که به تربیت غیراسلامی و قارون‌مآبی و طاغوت‌گرایی شبیه است، می‌شناسد؛ و کار و عمل و تلاش و تولید و صنعت و اختراع و کسب‌های مشروع را با تکاثرهای قارونی و تشریفات طاغوتی اشتباه نمی‌کند.
البته باید پیرامون تمام این مفاهیم و جنود عقل و جهل و تعلیمات قولی و عملی پیامبر اکرم و ائمه طاهرین(ع) و مواضع آنها در مقامات و مواجهه با جریان‌ها و جوّهای مختلف، همیشه تعلیم‌وتعلّم ادامه داشته باشد و مکتب آموختن از آن بزرگواران باز و مفتوح باشد و ما در اینجا از اطاله بحث بیش از این معذوریم.


خودآزمایی


1- چه اموری در کنترل گرایش مردم به تجمّل‌پرستی و حفظ اعتدال و میانه‌روی مؤثر است؟
2- مفهوم ویژگی‌های جامه اسلامی و سیره پیامبر و ائمه طاهرین(ع) چه چیزی نیست؟
3- یکی از موجبات مهم عزّت و حفظ شرافت چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها


1 مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، ص۳۹۴.
2 صدوق، الامالی، ص۳۰۵؛ فتال نیشابوری، روضة‌الواعظین، ص۴۴۳ - ۴۴۴؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۱۲۱؛ «پدرش فدایش باد».
3 طبرانی، المعجم‌الصغیر، ج۲، ص۶۶ - ۶۷؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۶، ص۱۷۶؛ صالحی شامی، سبل‌الهدی و الرشاد، ج۵، ص۲۳۵.
4 بحرانی، حلیة‌الابرار، ج۲، ص۲۳۳؛ همو، غایةالمرام، ج۷، ص۱۳ - ۱۴؛ کاشف‌الغطاء، اصل‌الشیعه و اصولها، ص۱۹۹.
5 من عرض می‌کنم: یا امیرالمؤمنین! قربان خاک راه قنبرت و همه شیعیانت! آن کفش بی‌قیمت بود، به این معنا که برای آن با جواهرات و اثمان جهان تعیین قیمت ممکن نبود، ای کاش در برابر بذل جان برای من تشرف بوسیدن آن میسّر می‌شد.
6 نهج‌البلاغه، خطبه ۳۳ (ج۱، ص۸۰).
7 نعمانی، الغیبه، ص۲۹۳، ۲۹۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۵۹؛ صافی گلپایگانی، منتخب‌الاثر، ص۳۰۷.
8 اعراف، ۳۲.
9 مؤمنون، ۵۱.
10 منافقون، ۸.
11 اشاره به آیه ۴۰ سوره توبه؛ «تا سخن خدا بلند آوازه و سخن کافران پست و پایین باشد».

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: