سرّ غیبت امام زمان(ع)
از حضرت امام صادق(ع) پرسیدند: سرّ غیبت چیست؟ فرمود:
(لِاَمْرٍ لَمْ یُؤذَنْ لَنا فِی کَشْفِهِ)؛
« سرّی دارد كه ما مأذون به كشف آن نیستیم»!
(اِنَّ هذَا الْاَمْرَ اَمْرٌ مِنْ اَمْرِ اللهِ تَعالى وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللهِ وَ غَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللهِ)؛
«این كار از كارهای پنهان خدا و سرّی از اسرار نهان خداست».
(وَ مَتَى عَلِمْنا اَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِیمٌ صَدَّقْنا بِاَنَّ اَفْعالَهُ وَ اَقوالَهُ كُلُّها حِكْمَةٌ وَ اِنْ كانَ وَجْهُهُ غَیْرُ مُنْكَشِفٍ لَنا)؛[1]
«وقتی ما معتقد به این شدیم كه خداوند عزّ و جلّ، حكیم است، تصدیق میكنیم كه تمام گفتارها و كردارهایش بر اساس مصلحتی حكیمانه است؛ هر چند رمز حكمتش برای ما معلوم نباشد».
اَصْبَغ بن نُباته گفته است: روزی بر امیرالمؤمنین(ع) وارد شدم و دیدم روی زمین نشسته و با انگشت خود روی زمین خطّی میكشد و فكر میكند. سلام كردم و گفتم: مولای من! چرا متفكّرید؟! آیا به زمین رغبتی پیدا كردهاید؟! فرمودند: نه! به خدا قسم من یك روز هم به زمین و آنچه در دنیا هست، رغبتی نداشتهام؛ اینكه به زمین نگاه میكنم؛ میاندیشم دربارهی فرزندی كه از صلب من خواهد آمد! او یازدهمین فرزند من مهدیّ است كه این زمین را پر از عدل و داد میكند؛ همانگونه كه از ظلم و جور پر شده است. او غیبت طولانی خواهد داشت و اقوامی در غیبت او، گمراه و اقوام دیگری راه یافته خواهند شد![2]
آری، در سرّ غیبت فرمودهاند: تا زمان ظهور حضرت مهدی موعود(ع) راز اصلی غیبت آشكار نمیگردد و امام صادق(ع) فرمودهاند، همانطور كه سوراخ كردن کشتی توسّط جناب خضر(ع) و کشتن پسر بچّه، بر جناب موسی(ع) مکشوف نبود تا وقتی كه خواستند از هم جدا شوند، سرّ غیبت ولیّ زمان نیز بر احدی روشن نخواهد شد تا خودش ظاهر شود.
غیبت امام، ابتدا موقّت و محدود بود؛ هفتاد سال بیش نبود، در این مدّت كه غیبت صغری نامیده میشود، چهار نفر از بزرگان شیعه كه نوّاب خاصّ امام شناخته شدهاند به نوبت در میان امام واسطه بودند و مردم به وسیلهی آنها خدمت امام عرض حاجت میكردند و امام نیز ابراز عنایت میفرمودند، تا آخرین نایب كه "علی بن محمّد سیمری" است، نامهای از طرف امام به دستش رسید كه مرقوم فرموده بودند:
(بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، یا عَلِیّ بْنُ مُحَمّدٍ السَیْمُرِی اَعْظَمَ اللهُ اَجْرَ اِخْوانِكَ فِیكَ اِنَّكَ مَیِّتٌ ما بَیْنَكَ وَ بَیْنَ سِتَّةِ اَیّامٍ فَاجْمَعْ اَمْرَكَ وَ لا تُوصِ اِلَى اَحَدٍ فَیَقُومَ مَقامَكَ بَعْدَ وَفاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَةُ التّامَّةُ فَلا ظُهُورَ اِلا بَعْدَ اِذْنِ اللهِ تَعالَى ذِكْرُهُ وَ ذلِكَ بَعْدَ طُولِ الْاَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلاءِ الاَرْضِ جَوْراً)؛
«ای علیبن محمّد سیمری! خدا اجر برادرانت را دربارهی تو بزرگ گرداند. از وقتی كه نامهی من به تو برسد، تا شش روز دیگر خواهی مرد. آمادهی رفتن باش و احدی را برای جانشینی خودت [به نیابت خاصّ از من] بعد از وفاتت معیّن نكن چرا كه زمان غیبت تامّه فرا رسید. دیگر ظاهر نخواهم شد مگر بعد از اذن خداوند تعالی؛ آن هم پس از گذشت زمان دراز و قسیّ گشتن دلها و پر شدن زمین از جور و ستم».
آنگاه در پایان نامه مرقوم فرمودهاند:
(وَ سَیَأتِی مِنْ شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشاهَدَةَ)؛
«پس از این از میان شیعهی من كسانی پیدا میشوند كه ادّعا میكنند، مرا دیدهاند».
(اَلا فَمَنِ اِدَّعَى الْمُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ كَذّابٌ مُفْتَرٍ)؛[3]
«توجّه! پس هر كس قبل از خروج سفیانی و صیحه [هر دو از علایم نزدیك ظهور است] ادّعا كند كه مرا دیده است، او دروغ گفته و افترا بسته است».
البتّه این مربوط به نیابت خاصّه است كه كسی ادّعا كند مرا دیده و شخصاً از جانب من به نیابت برگزیده شده است. این دروغ و افتراست. من احدی را شخصاً به نیابت از خودم برنگزیدهام. ولی بسیارند نیك بختانی كه در زمان غیبت كبری به شرف زیارت و مشاهدهی جمال نورانی آن نور الهی مشرّف شدهاند. و هَنیئاً لارباب النَّعیم نَعیمُهُم.
قصّهی تشرّف حاج علی بغدادی به محضر مقدّس حضرت ولیّ عصر(ع)
كتاب النّجم الثّاقب، تألیف مرحوم محدّث نوری(رض) داستانهایی از آن سعادتمندان آورده است كه از جملهی آنها، قصّهی "حاج علی بغدادی" است كه مرحوم محدّث نوری به نقل محدّث قمی(رض) فرموده است، اگر نبود در این كتاب شریف مگر این حكایت متقنهی صحیحه كه در آن فواید بسیار است و در این نزدیكیها واقع شده، هر آینه كافی بود در شرافت و نفاست آن. پس بعد از مقدّماتی فرموده است:
حاج علی بغدادی از آن كسانی بوده كه به زیارت امام عصر(ع) مشرّف شدهاند. این آدم از علما نبود، با سواد هم نبود. مردی بود كه در بغداد كارخانهی شَعْربافی* داشت و همانجا مقیم بود. او میگوید: هشتادتومان سهم امام در ذمّهی من آمده بود. حالا میدانیم تقریباً دویست سال پیش، هشتاد تومان ارزش زیادی داشت. برای ادای دینم از بغداد حركت كردم و به نجف رفتم. آنجا علما و فقهای بزرگواری را كه میشناختم، مرحوم شیخ انصاری(رض) و دو نفر دیگر بودند كه نفری بیست تومان به آقایان دادم، بیست تومان در ذمّهام ماند. خواستم به بغداد برگردم و به كاظمین بروم و آنجا خدمت مرحوم شیخ محمّد حسن كاظمینی بدهم. او هم از فقهای بزرگ بود. به كاظمین رفتم و دینم را ادا كردم و بیست تومان را به ایشان دادم و برگشتم. شب جمعه هم بود. ایشان فرمودند: شب جمعه است، در كاظمین بمان. گفتم: نه، چون كارخانهی شعربافی دارم و من هر هفته، عصر پنجشنبه به كارگرها پول میدهم، باید برگردم. از كاظمین تا بغداد را پیاده میرفتم. چون فاصلهی زیادی نیست. كمی راه را طی كرده بودم، دیدم مرد بزرگواری از پیش رو به سمت كاظمین میآید، وقتی به من رسید، او را نشناختم. دیدم با چهرهی باز به من سلام كرد، بغل باز كرد و مرا در آغوش گرفت و بوسید، تعجّب كردم كه با اینكه او را نمیشناسم به این زودی با من گرم گرفت. من هم او را بوسیدم. بعد اسم مرا برد و گفت: حاج علی كجا میروی؟ گفتم: میخواهم به بغداد بروم. به من فرمود: نه! امشب، شب جمعه است، برگرد برای زیارت. تا گفت: برگرد، مثل اینكه اختیار از من سلب شد و همراهش برگشتم. همین طور كه با هم میآمدیم و صحبت میكردیم، به من گفت: زیارت كن تا من شهادت دهم كه تو از محبّان جدّم امیرالمؤمنین(ع) هستی. گفتم: شما مرا از كجا میشناسی كه من از محبّان جدّ شما هستم؟ - سیّد بود، چون عمّامهی سبز روشنی بر سرش بود - تبسّمی كرد و گفت: كسی كه حقّش را به او میرسانند، رسانندهها را نمیشناسد؟!
این جمله، عجیب است؛ چون در زمان غیبت است و میگوید: آیا كسی كه حقّش را به او برسانند، آن رسانندهها را نمیشناسد؟ گفتم: كدام حقّ؟ فرمود: آن كه بردی در نجف به وكلای من دادی و در كاظمین هم به شیخ محمّدحسن، وكیل من دادی. تعجّب كردم، گفتم: آنها وكلای شما هستند؟ فرمود: بله! من متحیّر شدم كه این آقا از كجا مرا میشناسد و از كار من خبر دارد و چرا میگوید: وكلای من؟ ناگهان خود را در رواق مطهّر دیدم و در راه چیزی ندیدم. به رواق كه رسیدیم نزدیك درِ حرم ایستاد و به من گفت: اذن دخول بخوان. گفتم: من سواد ندارم. فرمود: من بخوانم؟ گفتم: بفرمایید. شروع كرد به اذن دخول خواندن:
(السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ...)؛
همین طور اسم چهارده معصوم را تا امام یازدهم ذكركرد. بعد رو به من كرد و گفت: تو امام زمانت را میشناسی؟ گفتم: بله؛ میشناسم. فرمود: به او سلام كن. گفتم:
(السَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلای یا صاحِبَ الزَّمانِ یا حُجَّةَ بْنَ الْحَسَن)؛
این را كه گفتم، رو به من كرد و فرمود:
(وَ عَلَیْکَ السَّلام وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ)؛
بعد وارد حرم شدیم. فرمود: برایت زیارت بخوانم؟ گفتم: بخوانید. فرمود: كدام را بخوانم؟ گفتم: هر كدام كه معتبرتر است. فرمود: امین الله را میخوانم. زیارت امین الله را خواند. در همین حال دیدم چراغهای حرم روشن شد، ولی میدیدم كه حرم به نور دیگری روشن است و این چراغها مثل شمعی در مقابل آفتاب است. بعد مؤذّنها اذان گفتند و نماز جماعت بر پا شد، فرمود: برو در صف جماعت شركت كن. من داخل صف شدم و دیگر او را ندیدم. آنگاه به اندیشه فرو رفتم و از نشانهها پی بردم كه به چه شرفی مشرّف شدهام و خودم در حال غفلت بودهام.
افسوس كه عمری پی اغیار دویدیم
از راه بماندیم و به مقصد نرسیدیم
بس سعی نمودیم كه ببینیم رخ دوست
جانها به لب آمد، رخ دلدار ندیدیم
ای حجّت حق پرده ز رخسار بیفكن
كز هجر تو پیراهن صبر دریدیم
ای دست خدا دست برآور كه ز دشمن
بس ظلم كشیدیم، بسی طعنه شنیدیم
امتیاز شب نیمهی شعبان
شب نیمهی شعبان كه شب میلاد مولا و صاحبمان حضرت ولیّ زمان امام حجةبن الحسنالمهدی(عج) است، در میان تمام شبهای سال موقعیّت خاصّ و حسّاسی دارد كه از نظر اهل معرفت، بسیار مغتنم شمرده میشود. یكی از اسرار آن شب، این است كه یكصدوبیست و چهار هزار پیغمبر(ع) در آن شب به زیارت امام سیّدالشّهداء(ع) میروند[4] و این هم واقعاً عجیب است و چه سرّی دارد كه انبیا(ع) برای تبریک ولادت امام حجةبن الحسن(ع) به سامرّا که حرم مطهّر والدینش آنجاست، نمیروند؛ یا چرا به مدینهی طیبّه و روضهی مطهّرهی رسولالله اعظم(ص) نمیروند؟! چه پیوند خاصّی میان امام سیّدالشّهدا(ع) و امام مهدیّ منتظر(ع) هست که انبیا(ع) برای تبریک ولادت به کربلا میروند؟
نمیدانیم، امّا احتمالاً میگوییم شاید به كربلا میروند كه بگویند: ای حسین عزیز! چشمت روشن كه منتقم آمد. تو كه روز عاشورا تنها مانده بودی و با سوز دل میگفتی:
(هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسولِالله)؛[5]
آیا كسی هست از حرم پیامبر دفاع كند و انتقام از این ناكسان بگیرد؟ اینك آن منتقم آمد.
اَللّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَ مَوْلانا صاحِبِ الْزَّمانِ وَ اَظْهِرْ بِهِ دینَکَ وَ اَحْیِ بِهِ سُنَّةَ نَبیِّکَ وَ اجْعَلْنا مِنْ اَعوانِهِ وَ اَنْصارِهِ وَ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ لِظُهُورِهِ
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
خودآزمایی
1- سرّ غیبت امام زمان(عج) چیست؟ مختصری توضیح دهید
2- چگونه ادعایی درباره دیدن امام زمان(عج) کذب است؟
3- یكی از اسرار شب نیمهی شعبان را بیان کنید.
پینوشتها
1 منتخبالاثر، صفحهی ۲۶۶.
2 منتخبالاثر، صفحهی ۲۴۷.
3 بحارالانوار، جلد ۵۱، صفحهی ۳۶۱.
* شَعربافی: ریسندگی.
4 المراقبات مرحوم حاج میرزا جوادآقا ملكی تبریزی (رضوان الله علیه)، صفحهی ٧٩.
5 نفسالمهموم، صفحهی ۲۱۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی