در درس قبل با توجه به آیات سوره هود و منابع روایی اهل سنت، به بررسی ارتباط تولّی با سعادت و شقاوت افراد پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم که تولی عامل سعادت و عدم پذیرش آن سبب شقاوت خواهد بود. در این درس به بررسی رابطه بین تولی و اصل دین یعنی توحید و رسالت خواهیم پرداخت.
كفر در لغت به معناى ستر و پوشاندن است. و كشاورز را نیز كافر می گویند، زیرا دانه را در خاك پنهان مى سازد[1]. و در اصطلاح: هرگاه انسانى وحدانیت خدا یا روز قیامت و یا رسالت پیامبر اكرم(ص) را انكار كند، محكوم به كفر خواهد بود، چنانكه انكار یكى از مسلّمات آیین پیامبر اكرم(ص) كه به طور روشن مستلزم انكار رسالت باشد، آدمى را محكوم به كفر مىسازد. از امام صادق علیه السلام در مورد ایمان پرسیدند: « ... مَا أَدْنَى مَا یكُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً قَالَ یشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ یقِرُّ بِالطَّاعَةِ وَ یعْرِفُ إِمَامَ زَمَانِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَهُوَ مُؤْمِنٌ[2]»، کم ترین حدی که به واسطه آن عبد، مومن می شود چیست؟ حضرت فرمودند: شهادت بدهد که خدایی جز الله نیست و محمد صلّی الله علیه و آله عبد او و رسولش است و اقرار به طاعت کند و امام زمانش را بشناسد، پس زمانی که این کار را انجام دهد، او مومن است.
با توجه به معنای کفر با رجوع به منابع روایی کسی که ولایت امیر المومنین و ائمه المعصومین علیهم السلام را انکار کند و یا نپذیرد، این انکار آن مساوی با انکار توحید و انکار رسالت رسول خدا صلّی الله علیه و آله می باشد.
جوینی در کتاب ینابیع الموده از رسول خدا(ص) نقل می کند، « لیلة أسری بی إلى السماء قال لی الجلیل جلّ جلاله ... یا محمد إنی خلقتك و خلقت علیا و فاطمة و الحسن و الحسین و الأئمة من ولده من شبح نوری [و] عرضت ولایتكم على أهل السماوات و أهل الأرض فمن قبلها كان عندی من المؤمنین، و من جحدها كان [عندی] من الكافرین[3]»، در شب معراج خداوند جل جلاله به من گفت: یا محمد همانا من تو و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از نسل حین را از مور خودم خلق کردم و ولایت شما را بر آهل آیمان ها و زمین عرضه کردم پس هرکس که قبول کرد نزد من از مومنین است و هر کس که انکار کرد از کافرین است. همانطور که ملاحظه می فرماید پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام مساوی با ایمان و عدم آن مساوی با کفر است و با توجه به آنچه در معنای کفر بیان شد، عدم پذیرش ولایت مساوی با انکار توحید و رسالت می باشد.
شیخ صدوق در کتاب الهدایه فی الاصول و الفروع، انكار امامت را همچون انكار نبوت و توحید مى داند و مى گوید: « یجب أن یعتقد أنّ المنكر للإمام كالمنكر للنبوّة و المنكر للنبوّة كالمنكر للتوحید.» و از آنجا كه منكر نبوت و توحید، كافرند، پس منكر امامت نیز كافر مى باشد[4]. به دلیل اینکه در نظر امامیه امام نائب رسول خدا صلّی الله علیه و آله در تمام مراتب دین و دنیا می باشد و امام، کسی است که علم قرآن چه ظاهر و چه باطن و تفسیر و تاویل و تمام علوم انبیاء و مرسلین و تمام شئون رسول خدا را داراست و این اوصاف بعد از نبی خدا برای اهل بیت ایشان علیهم السلام ثابت است.
مرحوم کلینی در کافی از ذریح نقل می کند: « سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَ النَّبِی ص فَقَالَ كَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِمَاماً ثُمَّ كَانَ الْحَسَنُ ع إِمَاماً ثُمَّ كَانَ الْحُسَینُ ع إِمَاماً ثُمَّ كَانَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ إِمَاماً ثُمَّ كَانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی إِمَاماً مَنْ أَنْكَرَ ذَلِكَ كَانَ كَمَنْ أَنْكَرَ مَعْرِفَةَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مَعْرِفَةَ رَسُولِهِ ص ثُمَّ قَالَ قُلْتُ ثُمَّ أَنْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَعَدْتُهَا عَلَیهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ لِی إِنِّی إِنَّمَا حَدَّثْتُكَ لِتَكُونَ مِنْ شُهَدَاءِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِی أَرْضِهِ »، ذریح گوید: از امام صادق علیه السلام راجع به امامان بعد از پیغمبر (ص) پرسیدم، فرمود: امیر المؤمنین امامست و سپس حسن امامست و سپس حسین امامست و سپس على بن الحسین امامست و سپس محمد بن على امامست، هر كه منكر اینان شود، مانند كسى است كه معرفت خداى تبارك و تعالى و معرفت رسولش را منكر شده است. عرض كردم قربانت گردم و سپس شما امامید؟- این سخن را سه مرتبه تكرار كردم- فرمود: من این مطلب را تنها براى این به تو گفتم كه از گواهان خداى تبارك و تعالى در زمینش باشى (یعنى تا خودت بدانى و به اهلش برسانى و از نا اهلان پوشیده دارى یا براى اینكه نزد خدا گواه باشى كه من تبلیغ كردم و وظیفه خود را انجام دادم.[5] ملاحضه می فرمایید که متون دینی، قبول ولایت را لازمه قبول توحید و نبوت می دانند، چناچه علمای اهل سنت در متب روایی خود به این نکته تصریح کردند.
قندوزی از علمای اهل سنت در کتاب ینابیع الموده از امیر المومنین علیه السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله به ایشان فرمود: « یا علی من قتلك فقد قتلنی، و من أبغضك فقد أبغضنی، و من سبّك فقد سبّنی، لأنّك منّی كنفسی، روحك من روحی، و طینتك من طینتی، و انّ اللّه خلقنی و خلقك من نوره، و اصطفانی و اصطفاك، فاختارنی للنبوة و اختارك للامامة فمن أنكر إمامتك فقد أنكر نبوتی »[6]، یا علی هرکس که تو را بکشد به تحقیق من را کشته است، و هر کسیکه نسبت به تو کینه و بغض داشته باشد به تحقیق نسبت به من هم کینه و دشمنی خواهد داشت و هر کس به تو توهین و ناسزا بگوید به تحقیق به من توهین و ناسزا کرده است و این بدین جهت هست که تو از نفس من و روح من هستی و طینت تو از طینت من است، همانا خداوند من و تو را از یک نور خلق کرد و من و تو را برگزید و نبوّت را برای من برگزید و امامت را برای تو اختیار کرد پس هر کس امامت تو را انکار کند به تحقیق نبوت من را انکار کرده است.
همان طور که در سوره انفال آمده است، « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما یحْییكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیهِ تُحْشَرُون * وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقاب »، اى كسانى كه ایمان آورده اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت كنید هنگامى كه شما را به سوى چیزى مى خواند كه شما را حیات مى بخشد! و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل مى شود، و همه شما (در قیامت) نزد او گردآورى مى شوید. و از فتنه اى بپرهیزید كه تنها به ستمكاران شما نمى رسد (بلكه همه را فرا خواهد گرفت چرا كه دیگران سكوت اختیار كرده اند) و بدانید خداوند كیفر شدید دارد[7].
در آیه اول خداوند به مسلمانان سفارش می کند که دعوت خدا و رسولش را اجابت کنند و در آیه بعد مردم را نسبت به فتنه هشدار می دهد. فتنه از جهت لغت دارای معنای عام است که کفر و بلا و آزمایش و عذاب را در بر می گیرد ولی با توجه به آیه قبل که خدا دستور به اطاعت از خود و رسولش را داده است منظور از فتنه عدم اطاعت از خدا و رسولش می باشد. و فتنه ای که بعد از رسول خدا مردم با آن رو به رو شدند، مسئله خلافت و ولایت بود که خدا به مردم نسبت به این فتنه هشدار داده است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: « أَصَابَتِ النَّاسَ فِتْنَةٌ بَعْدَ مَا قَبَضَ اللَّهُ نَبِیهُ حَتَّى تَرَكُوا عَلِیاً وَ بَایعُوا غَیرَهُ، وَ هِی الْفِتْنَةُ الَّتِی فُتِنُوا فِیهَا، وَ قَدْ أَمَرَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ بِاتِّبَاعِ عَلِی وَ الْأَوْصِیاءِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلَامُ[8]»، بعد از رسول خدا صلّی الله علیه و آله مردم دچار فتنه می شوند تا اینکه علی علیه السلام را رها می کنند و با غیر او بیعت می کنند. و این فتنه ای است که دچار آن شدند. به تحقیق رسول خدا صلّی الله علیه و آله آنها را امر کرده بود به تبعیت از علی و اوصیاء از آل محمد علیهم السلام.
آنچه که مشخص است ولایت امیر المومنین وسیله ای برای سنجش مردم قرار داده شده است و ولایت حضرت، ملاک صحّت توحید و نبوت حقیقی است. به عبارت دیگر قبول یکی مستلزم قبول دیگری و این دو قابل انفکاک نیستند.
در منابع روایی اهل سنت جناب حسکانی در شواهد التنزیل[9] از ابن عباس نقل می کند: وقتی آیه فوق نازل شد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: « مَنْ ظَلَمَ عَلِیاً مَقْعَدِی هَذَا بَعْدَ وَفَاتِی- فَكَأَنَّمَا جَحَدَ نُبُوَّتِی وَ نُبُوَّةَ الْأَنْبِیاءِ قَبْلِی »، هر كسى در حقّ على علیه السّلام كه وصى و جانشین من است در بعد از وفاتم ظلم كند، مثل این است كه نبوّت من و جمیع انبیاى قبلى را منكر شده باشد.
ابی بصیر از اصحاب امام صادق علیه السلام می گوید: « قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ رَأَیتَ الرَّادَّ عَلَی هَذَا الْأَمْرَ فَهُوَ كَالرَّادِّ عَلَیكُمْ فَقَالَ یا أَبَا مُحَمَّدٍ مَنْ رَدَّ عَلَیكَ هَذَا الْأَمْرَ فَهُوَ كَالرَّادِّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى یا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ الْمَیتَ مِنْكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ شَهِیدٌ قَالَ قُلْتُ وَ إِنْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ قَالَ إِی وَ اللَّهِ وَ إِنْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ حَی عِنْدَ رَبِّهِ یرْزَقُ »، عرض كردم: قربانت گردم آنكه مرا در این امر [امامت] رد كند چونان كسى است كه شما را رد كرده است؟ امام علیه السّلام در پاسخ فرمود: اى ابا محمد! هر كه این امر را از تو نپذیرد چونان كسى است كه از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نپذیرفته است و از خداوند تبارك و تعالى نپذیرفته است. اى ابا محمّد! مرده شما در این امر، شهید است. عرض كردم: اگر چه بر بستر بمیرد؟ فرمود: آرى، به خدا سوگند اگر چه بر بستر هم بمیرد زنده اى است كه نزد خدا روزى مى خورد.[10]
خودآزمایی
1. با توجه به آیات و روایات، کفر را معنا کنید و یکی از مصادیق آن را توضیح دهید.
2. با توجه به آیه 24 و 25 سوره انفال منظور از فتنه چیست؟
پینوشتها
[1] مفردات الفاظ قرآن ج4 ص 40
[2] معانی الاخبار ص 393
[3] ج2 ص320
[4] الهدایه فی الاصول و الفروع ص 26
[5] کافی ج 1 ص 181/ ترجمه مصطفوی
[6] ینابیع الموده ج1 ص 167
[7] سوره انفال آیات 24و25 / ترجمه مکارم
[8] تفسیر نور الثقلین ج2 ص 142
[9] ج1 ص 271 / ترجمه روحانی / در منابع تفسیری شیعه، مجمع البیان ج4 ص 822
[10] اصول کافی ج8 ص 141 / ترجمه آژیر
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مجید رضایی